با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عباداتتان در این ماه مبارک.
می خواستم خدمتتان عرض کنم که من این مطلب را فقط برای راهنمایی و مشاوره نوشته ام و درخواستی که دارم این است که یکی از شما عالمان بزرگوار مرا راهنمایی کنید و اگر زحمتی نیست، در هر کدام از زمینه هایی که در این مطلب ذکر نموده ام راهنماییم بفرمائید.
من الآن یکسالی است که فوق دیپلم نرم افزار کامپیوتر را به اتمام رسانده ام. وقتی که می خواستم کنکور بدهم، نذر کردم که برای حرکت در راستای پیشرفت کشور اسلامیم برای رضای خدا تا دکترای کامپیوتر را بگذرانم و در خدمت کشور اسلامیم باشم. سال 86 بود, کنکور دادم و به لطف خدای عزیز در یکی از شهرستان های استانمان دانشگاه رشته نرم افزار قبول شدم؛ خودمان در مرکز شهر زندگی می کنیم. رفتم به دانشگاه, در دو سالی که آن جا به سر بردم باز هم به لطف خداوند خیلی مسائلی که از زندگی نمی دانستم را فهمیدم؛ هر چند که تا توانستم هر آخر هفته به شهر خودمان می آمدم و آن جا نمی ماندم. وقتی آن جا بودم خیلی دیدم که خیلی از افراد به ناحق رفتار می کنند و یا دیگران را فریب می دهند و من همیشه در دلم و وجودم با رفتارهای آن ها مخالف بودم ولی خیلی اوقات نمی دانستم باید چکار کنم و چه بگویم که حداقل به عنوان یک مخالف با آن ها برخوردی کرده باشم منظورم برخورد سفت و خشمناک نیست فقط می خواستم همیشه به حق رفتار کرده باشم؛ خیلی اوقات در کارهای خودم هم نمی دانستم باید چه کنم که درست باشد. خیلی دوست داشتم جلوی سوء استفاده ی خیلی ها را بگیرم ولی متأسفانه نمی دانستم باید چکار کنم که خدا دوست داشته باشد و همیشه از این مسئله ناراحت بودم که چرا من یک مسلمانم ولی نمی دانم باید هر موقع چه رفتاری داشته باشم. به همین دلایل تصمیم گرفتم که برای لیسانس قبول نشوم و همینطور یک کنکور ظاهری بدهم ولی قبول نشوم و یکی دو سال در خانه بمانم و مشغول به تحصیل در دینم شوم: قرآن را بیشتر بخوانم، نهج البلاغه و خیلی از کتاب های دینی دیگر و از علما سؤال بپرسم و ... .خلاصه ماندم در خانه و چند وقتی شروع به خواندن کتب دینی کردم؛ ولی خیلی احساس می کردم که باید کار دیگری هم انجام دهم و حتی در کارهای خانه هم که به مادرم کمک می کردم باز هم احساس می کردم که عمرم دارد تلف می شود و باید شغلی پیدا کنم. یکی از دوستانم یک کار انیمیشن پیدا کرد که 300,000 تومان می گرفت و آموزش انیمیشن می داد و بعد استخدام می کرد. من چون در خانواده ای نیستم که شرایط مالیش اینقدر خوب باشد که به این مسائل اهمیت دهد، خیلی در این زمینه با دیگران مشورت کردم و بعد هم به نظر اکثریت و خودم واقعا تصمیم درستی گرفتم و با آن شرکت قرارداد بستم و مقداری از هزینه ی کلاس هایش را از اضافه ی وام دانشگاه و مقداری دیگر را از برادرانم قرض کردم ولی آخر کار آن شرکت مسائلی را از ما درخواست کرد که در ابتدا آن ها را با ما طی نکرده بود و برای ما بسیار مشکل بود و به همین دلیل دیگر آن جا را ادامه ندادم. یک کار در منزل هم با دوستم رفتیم ولی آن هم کلاهبرداری بود و متأسفانه با شهریه ای که برای آموزش آن دادیم آن هم به ثمر نرسید. حتی کار انیمیشن را که می خواستم بروم یکی از امتیازاتش برای من این بود که در ابتدا با ما طی کردند که در منزل هم می توانیم کار انجام دهیم ولی آخر کار زیر قولشان زدند و چون این مسئله برای من بسیار مهم بود(به دلیل اینکه اعتقاد دارم انسان تا می تواند نباید بصورت مختلط با نامحرم کار کند)، آن جا را ترک کردم. از آن موقع تا حالا هم دارم دنبال کار می گردم با دلایلی اعم از اینکه به برادرانم بدهکارم و به پدرم قول داده ام که اقساط وام دانشگاه را خودم بپردازم و اینکه تصمیم دارم که سال دیگر برای لیسانس کنکور بدهم با شرایطی که در شهر ما فقط دانشگاه غیر انتفاعی وجود دارد و شهریه اش هم سنگین است؛ پس دیدم که باید حتما کاری پیدا کنم؛ ولی چه کاری با وجودی که یکی از شرایط من این است که کارم مختلط نباشد چون واقعا شرایط کارهای مختلط بد شده است, و شرط دیگرم این است که کار فقط صبح ها باشد به دلیل اینکه نخواهم شب به خانه برگردم و اینکه بعد از ظهر ها را صرف خواندن برای کنکور بکنم و شب را به خواندن کتب دینی بپردازم؛ ولی متأسفانه هنوز چنین کاری پیدا نکرده ام و واقعا نمی دانم باید چطور برنامه ریزی کنم چون نمی دانم چطور بدون رفتن سر کار و بدون کسب هزینه ی دانشگاه برای کنکور درس بخوانم اگر درس بخوانم و شهریه ی دانشگاه را نداشته باشم و اگر هم پدرم تهیه کند مجبور شود به خاطر دانشگاه من به سختی بیفتد چه؟ این دانشگاه رفتن را دوست ندارم چون در حالی است که پدرم که سن و سالی ازشان گذشته است اذیت می شود و در حالی درس برای کنکور بخوانم که به این و آن بدهکاری دارم و آن ها منتظر گرفتن پولشان هستند, نباشند هم به هر حال من به آن ها قولی داده ام و نباید زیر عهدم رفتار کنم. مسئله ی دیگر اینکه نمی دانم باید کی ازدواج کنم و خواستگارهایم را رد می کنم. از طرفی هم چون به هر حال در آینده باید زندگی تشکیل دهم نمی دانم باید به حوزه علمیه بروم و معارف دینی را برای درست زندگی کردن کسب کنم یا اینکه به نذرم عمل کنم و به دانشگاه بروم و تا دکترا را ادامه دهم و در ضمن تحصیل کردن، به کسب معارف دینی بپردازم. هر چه دنبال کار می گردم پیدا نمی کنم؛ خیلی هم دعا می کنم و همیشه خداوند حاجات مرا به لطف و فضل بی منتهایش به نحو احسن برآورده کرده است و واقعا با وجود دعاهایم فکر می کنم آیا چه مصلحتی است که زندگیم به این شکل در آمده. احساس می کنم از جوانیم آن طور که شایسته است استفاده نمی کنم. مادرم به من می گفتند که سر یک کاری بالآخره بروم که بتوانم بدهکاری هایم را بدهم ولی وقتی که از وضعیت بد کارهای بیرون برایشان صحبت کردم، ایشان هم، البته مقداری، نظرشان عوض شد. بقیه هم در مورد من نگرانند و بعضی اوقات به من می گویند می خواهی چکار کنی؟ شاید فکر می کنند که من دیگر قصد ادامه تحصیلات را ندارم؛ بعضی ها فکر می کنند دارم وقتم را تلف می کنم و بیکارم. در صورتیکه به لطف خدا من مطالعه هم دارم ولی احساس می کنم که باید کارهای واجب دیگری هم داشته باشم اعم از شغل، تحصیلات و ... . واقعا نمی دانم چه شده است. بالآخره باید کارهای دیگری نیز در زندگیم داشته باشم. آیا خداوند مهربان در حال آزمایش کردن من است؟ خب من بدهکاری هم دارم, این چه؟ بدهکاریم را باید چکار کنم؟ اصلا هم عقیده ندارم که باید مثل بعضی از افراد به رئیس جمهور و ... نامه بنویسم و درخواست کمک کنم چون من جوانم و به لطف خدا نیرومند و نمی خواهم پول بیت المال که از آن همه ی مردم است را خدای ناکرده، به نا حق گرفته باشم. می خواهم کار پیدا کنم، درس بخوانم و ... . روی پای خودم بایستم و بتوانم از همه نظر(یعنی در حالی که تحصیلات بالایی داشته باشم و کار کنم و در آینده انشاالله زن زندگی خوبی باشم، به لطف خدا فردی بسیار با ایمان هم باشم) برای اطرافیان و دیگران انشاالله اسوه و الگو باشم و در فامیلی که مدام ما را به جمع گناهکار خودشان دعوت می کنند به عنوان یک دختر مسلمان به آن ها نشان دهم که یک زن می تواند در عین حفظ حجاب و عفت و ایمانش زن بسیار موفقی نیز باشد و زندگی خوبی هم داشته باشد و فرزندان شایسته ای نیز تربیت کند.(انشاالله)
خواهش می کنم یک نفر مرا راهنمایی کند و با من مشورت نماید چون بالآخره من جوانم و به دنبال سرنوشتی نیکو در دنیا و آخرت هستم.
با آرزوی موفقیت و سربلندی روز افزون شما و با عرض پوزش فراوان به دلیل حجم زیاد مطلب و تشکر از شما گرامیان.
با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز.
براي رسيدن به پاسخ مناسب به توضيحات زير دقت فرماييد:
بهتر بود تاريخچه بيش تري از زندگي تان را مي نوشتيد موضوعاتي مانند روابط والدين و...
با توجه به فراز و نشيب هايي كه در مسير زندگي تحصيلي و انتخاب شغل و حرفه طي كرده ايد ،احساس مي شود كه تصميم گيري هاي تان بر اساس يك سري كمال طلبي ها و افكار بلند پروازانه است، مثلا با هدف خدمت به اسلام و مسلمانان و نذر، رشته تحصيلي خودتان را انتخاب مي كنيد، درحالي كه بعد از مدتي به دليل مسايلي كه هيچ ارتباطي به شما ندارد، ناحقي هاي اطرافيان ،فريب دادن ها يي كه معمولاً در بيش تر محيط ها وجود دارد، از نذر و هدف مقدسي كه ترسيم كرده بوده ايد برمي گرديد .بعد دوباره وارد فعاليتي مي شويد كه در آن فعاليت پي به كلاه برداي طرف مقابل مي بريد و... اين مسايل از عدم ثبات هيجاني شما اقدام شتاب زده به احساسي انتخاب كردن رشته ويا شغل برمي گردد .براي اينكه شما از اين وضعيت خلاص شويد، راهكارهاي زير پيشنهاد مي شود:
1- پرهيز از شتاب زدگي و تفكر در باره تصميماتي كه مي خواهيد بگيريد ،مثلا براي انتخاب يك شغل حداقل يك هفته فكر كنيد . با افرادي كه در اين شغل مشغول كار هستند، مشورت كرده و تحقيقات كامل نسبت به رسمي و معتبر بودن مكان و شغل مربوطه داشته باشيد .
2- در فعاليت هاي مذهبي افراط نكنيد . سعي كنيد كه فقط واجبات را در حد وسع و توانايي انجام دهيد و محرمات را ترك كنيد. به هيچ وجه سخت گيري در مطالعات ديني و يا رفتارهاي مذهبي نداشته باشيد.
3- نيازها و انتظارات دوره خودتان را اهميت دهيد . سعي كنيد با تفريحات سالم مانند افراد زندگي كنيد.
3- با افكار كمال طلبي و خيال پردازانه و بلند پروازانه مبارزه كنيد .به محض ورود يك احساس با آن مبارزه كرده و با خويشتن داري وخود كنترلي اقدام به گرفتن تصميم احساسي نكنيد . بيش از اندازه توانايي و ظرفيت خودتان احساس مسؤليت نكنيد.
4- سعي كنيد با برنامه ريزي جزيي و هدفمند و واقع گرايانه براي جبران گذشته اقدام كنيد .
5- با پشتكار و تلاش و مبارزه با افكار منفي و مأيوس كنند دنبال انتخاب شغل مناسب برويد.
6- جوابگوي رفتار خودتان هستيد .بنابراين نبايد به دليل رفتارهاي ديگران شغل و يا تحصيل خودتان را به خطر بياندازيد.
7- سعي كنيد با تهيه ليستي از نقاط مثبت و پيشرفت هايي كه داشته ايد و مرور روزانه وضعيت موجود ،خودتان را بي ارزش تلقي نكنيد . عزت نفس و احترام خودتان را با توجه به استعداد و نقاط مثبت خودتان در سطح بالايي برسانيد. موفق باشيد.