چه عاملي باعث شده كه باتوجه به امكان ارتباط زياد در عصر جديد و امكان مشاوره ومناظره و تحقيقات لازم باز علماي جهان اعم از شيعه سني مسيحي يهودي و غيره باز هم نتوانسته اند صراط مستقيم را پيدا كنند بنابراين من عامي كه در فلان نقطه از زمين سكونت دارم چگونه بايد به صراط خودم اطمينان داشته باشم وقتي علماي جهان با توجه به كسب مدارج بالاي علمي كه ممكن است درتوان من هم نباشد باز همه همديگر را گمراه مي خوانند چاره من چيست؟ مگر در عمر كوتاه من توان مطالعه دقيق اين همه اديان وجود دارد؟ما خود را بر صراط مستقيم مي دانيم و ديگران نيز همين و هيچ كس خود را گمراه نميداند

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مساله يافتن صراط مستقيم ارتباطي چندان با ارتباطات رسانه اي و ارتباطات ندارد ، هرچند اين امر در اين مسير يقينا داراي آثار و نتايج گوناگون و مثبتي بوده است ؛ به عبارت روشن تر همه اديان و مذاهب گوناگون به شكلي طبيعي و سنتي، خود و دين و آيين خود را بر حق و منطبق بر صراط مستقيم مي پندارند .اصولا احتمال برخطا بودن خود را هم نمي دهند تا در وضعيت طبيعي به دنبال نقض و رد دين خود يا يافتن دين و آيين ديگري باشند حتي همه تلاش خود را بر دفاع از آن در برابر هجمه ها و شبهات ديگر اديان و مذاهب به كار مي بندند .
البته نبايد فراموش كرد كه چه در گذشته و چه در زمان كنوني كم نيستند افراد زيادي از مجموعه انديشمندان و دانشمندان اديان و مذاهب مختلف كه با تحقيق و بررسي حق مدارانه به دين ديگري در مي آيند . از دين آبا و اجدادي خود دست مي كشند. بيش ترين حجم تغيير دين در گرايش به اسلام متجلي است ؛ لااقل در قرن هاي اخير نمونه هاي متعددي از اين تغيير دين و مذهب به سمت اسلام و تشيع به ثبت رسيده است .
اين آمار در خصوص گرايش علماي اهل سنت به تشيع بسيار وسيع است اما در مورد گرايش علماي ديگر اديان به اسلام حتي قبل از ارتباطات گسترده رسانه اي نمونه هاي متعددي وجود دارد . شخصيت هاي برجسته اي از بزرگ ترين دانشمندان يهودي و مسيحي در ايران با مطالعه منابع ديني خو به حقانيت اسلام و نبوت حضرت محمد ايمان آوردند و مسلمان شدند . تلاش بسيار زياد ديگر علماي يهودي و مسيحي براي منصرف كردن آن ها نتيجه اي نداد .
مثلا در اواخر دوره صفوي، دو کشيش که رئيس دير کارملي‌ها در اصفهان بودند ،دست از مسيحيت شسته و اسلام را پذيرفتند. يکي از آنان پدر «آنتونيو دوژزو» پرتغالي بود که مسلمان شد . کتابي هم در نقد تورات نوشت که توسط انتشارات «انصاريان» در قم چاپ شد.
همچنين شخصيت برجسته يهودي در يزد كه پس از مسلمان شدن ميرزا محمدرضا جديدالاسلام يزدي نام گرفت . وي از بزرگ ترين علماي يهود و از نوادگان اسرائيليان و افضل فضلاي يهود در زمان خود محسوب مي شد . او در سال 1238 ه.ق. بدين اسلام درآمد . همچنين کتاب معروف «اقامة الشهود في رد اليهود» را به زبان عبري در رد ديدگاه هاي يهوديان و اثبات حقانيت اسلام و رسول خدا با استناد به منابع ديني يهود نوشت .
شخصيت ديگر ميرزا محمدصادق ارومي است . از فضلا و دانشمندان و کشيشان مسيحي بود که بدين اسلام درآمد . به لقب «فخرالاسلام » ملقب گرديده و به نام محمد صادق خوانده شد. در تاليفات متعدد و دقيق خود به اثبات حقانيت اسلام و قرآن و رد نصاري موفق شد .
با توجه به اين نمونه ها مي توان دريافت كه يقينا در صورتي كه حق جويي و حق مداري در نهاد يك فرد باشد ، او به خودي خود به جستجوي حقيقت برخاسته ، به كمك عقل و خرد و براهين و استدلالات عقلي حقيقت را خواهد يافت ، البته پيشرفت هاي تكنولوژي و ارتباطاتي هم مي تواند در اين خصوص موثر و مفيد باشد و به يافتن هرچه سريع تر حقيقت كمك نمايد .
اما مشكل اصلي در مسير تغير دين و آيين علماي اديان تعصبات كوركورانه و منافع شخصي و گروهي است كه در اين مسير به خطر مي افتد .فرد را وادار مي كند كه در مسير حقيقت گام برندارد حتي به حقيقتي كه در اعماق وجود خود مي يابند اذعان ننمايند و به صحت آن اعتراف نكنند ؛ مانعي كه در برابرانسان هاي عادي و به دور موقعيت و منصب و جايگاه اجتماعي و منافع ديني چندان به چشم نمي خورد .
به همين خاطر ديده مي شود كه انسان هاي عادي و به دور از تعصب و منفعت هاي فردي و اجتماعي به راحتي و بدون دغدغه دين خود را تغيير داده و به دين حق مي پيوندند . به همين دليل است كه اسلام بالاترين آمار گروش به خود را در كشورهاي گوناگون به خصوص در آمريكا و اروپا دارا مي باشد تا جايي كه بزرگان مسيحيت نسبت به اسلامي شدن ماهيت اروپا در دهه هاي آينده هشدار داده اند .
پس معيار و ميزان درك حقيقت داشتن اطلاع وسيع و دانش كامل ديني نسبت به همه اديان و مذاهب جهان نيست ، بلكه انسان مي تواند به كمك عقل و خرد بشري كه نعمت بي بديل خداوند به اوست و با تحقيقي مختصر به برسي اديان موجود پرداخته ،حق را از ناحق و درست را از نادرست تميز دهد .در واقع مهم ترين راهكار در اين مسير مراجعه به منابع اصيل اديان موجود براي داوري است .
البته بر اساس يك اصل دقيق عقلاني مي توان كار را ساده تر نمود .يعني به جاي بررسي همه منابع اديان گوناگون، ابتدا به تحقيق و بررسي تعاليم و مفاهيم اسلام پرداخت ، زيرا اسلام به همه اديان آسماني قبلي معتقد بوده ،به پيامبري پيامبران آن ها باور دارد . اديان را دين حقيقي مردم در زمان خودشان مي داند ، اما در عين حال معتقد است كه با آمدن پيامبر و شريعت بعدي ،ديگراين اديان و شريعت شان از اعتبار و حجيت ساقط مي شوند و نمي توان همچنان بر آن ها باقي ماند .
اما پيروان اديان آسماني هيچ كدام دين اسلام را برحق نمي دانند و گرنه اعتقاد به دين و شريعت خودشان نامعقول و نادرست خواهد بود ، چنان كه يهوديان هنوز به آمدن مسيح باور ندارند. مسيحيت فعلي را دين حقيقي نمي انگارند ؛ به همين خاطر اگر ثابت شود كه اسلام ديني برحق بوده و واقعا پيامبري به نام حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم از سوي خداوند آمده ، مي توان يقين پيدا نمودكه دين حق در زمان كنوني اسلام است و در اين مسير مقايسه و بررسي ديگراديان ضرورتي ندارد .
از اين رو مي توانيد به شكلي منطقي و دقيق به مطالعه مباني فكري اسلام و به خصوص تشيع بپردازيد . از منظر عقل تك تك آموزه هاي آن را بررسي نماييد . اگر آن ها را منطبق برعقل و با برهان يافتيد، يقين داشته باشيد كه دين بر حق در زمان كنوني اسلام است .
اگر حقانيت اسلام براي شما ثابت نشد، مي توانيد به بررسي ديگر اديان زنده جهان بويژه شريعت آسماني قبلي يعني مسيحيت بپردازيد . به همين طريق تك تك اديان را مورد بررسي قرار دهيد تا حقيقت در زماني كوتاه براي شما آشكار گردد ؛ روشن است كه اين تحقيق ممكن است زمان و هزينه فكري و انرژي روحي قابل توجهي از شما ببرد ، اما نتيجه آن به حدي مهم و ارزشمند است كه عقل حكم مي كند انسان به اين حقيقت همت بگمارد و از انجام آن غفلت نورزد .