با عرض سلام و خسته نباشیدو آرزوی قبولی طاعات و عبادات...
ayeye 11 sooreye 60
ayeye 12 65
ayeye 5 67
این ایات رو یه توضیح بدید من که چیزی نفهمیدم!

پرسش 1:
چند ايه قراني! شرح : آيه 11 سوره 60 رو توضيح بديد .

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آيه 10 فرمود :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ؛
اگر زني از اهل کفر ايمان آورد و از مملکت کفر فرار کرد و به شما پناه آورد، او را امتحان کنيد تا معلوم شود هجرتش براي حفظ ايمان بوده، نه براي رهايي از دست شوهرش يا رسيدن به معشوق مسلمانش. وقتي معلوم شد هجرتش براي حفظ ايمان بوده، او را نگه داريد و برنگردانيد، زيرا او با ايمان آوردن از شوهر کافرش جدا شده و بر او حرام گرديده است. بايد مهريه اي که شوهر کافر به اين زن داده، به او برگردانيد. اگر زني از شما هم مرتد شد و به کفار پناه آورد، او ديگر بر شوهرش حرام شده و شوهرش حق دارد و بايد مهريه اش را از کفار طلب کند.
در آيه 11 مي فرمايد:
وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ ؛
حالا اگر زني از شما کافر شد و فرار کرد و شويش نتوانست مهريه اش را از کافران بگيرد، هر گاه غنيمتي از کافران به دست تان رسيد، بايد اول مهريه زنش را که کافر شده و فرار کرده، از غنيمت به او بدهيد و بعد غنيمت را تقسيم کنيد.

پرسش 2:
آيه 12 سوره 65 رو توضيح دهيد.
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً؛
در اين آيه فرموده: خدايي که هفت آسمان را آفريد و از زمين مثل آن ها؛
در اين که مراد از "مثل آن ها" چيست، اختلاف است . شايد نتوان معناي قطعي آن را معلوم کرد. نظرهايي که در باره اين عبارت داده شده ،به شرح زير است:
1. منظور مثل در آيت قدرت بودن است ،يعني همان گونه که آسمان هاي هفت گانه دلالت آشکار بر قدرت بي پايان خداوند دارند، خلقت زمين هم مانند آن ها چنين دلالت آشکاري دارد . در اين دلالت کم تر از آسمان هاي هفت گانه نيست. اين که آسمان هميشه در قرآن به لفظ جمع آمده و زمين هميشه به لفظ مفرد آمده ،معلوم مي شود که آن دو با هم اختلاف دارند .زمين هم مانند آسمان هفتگانه نيست.(1)
2. ممکن است تقدير جمله اين باشد:"و خلق مثلهن الارض" بنا بر اين نظر حرف"من" بيانيه است و معنايش اين مي شود :"و زمين را هم مثل آسمان ها خلق کرد". بنا بر اين نظر منظور از آسمان ها کرات آسماني است و زمين هم مثل آن ها کروي خلق شده . بنا بر اين نظر اين آيه از معجزات علمي قرآن است.(2)
بنا بر اين نظر "هفت" عدد کثرت است و آسمان ها همان کرات بيشمار هستند .
3. ممکن است همان گونه که خدا هفت آسمان آفريده ، در کهکشان هم هفت کره با شرايطي مثل شرايط زمين آفريده باشد.(3)
4.ممکن است منظور طبقات هفتگانه زمين باشد که مثل پوست پياز همديگر را احاطه کرده اند . اولينش همين پوسته زمين آست که ما بر آن زندگي مي کنيم.(4)
5. ممکن است منظور قاره هاي زمين باشد که به وسيله اقيانوس ها احاطه شده اند . طبق جغرافياي جديد و قديم تقسيم بندي هاي هفتگانه مختلف داشته است.(5)
6.ممکن است مراد از جمله" وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ"، اين است كه خدا از زمين چيزى( موجودي) خلق كرده، مثل آسمان هاى هفتگانه، و آن عبارت است از انسان كه موجودى است مركب از ماده زمينى و روحى آسمانى، كه در آن روح نمونه‏هايى از ملكوت آسمانى است.(6)
در ادامه هم فرموده: "يتنزل الامر بينهن"؛ علامه در تفسير اين جمله فرموده:
از ظاهر جمله" يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ"، بر مى‏آيد كه ضمير در آن به كلمه" سماوات" و" ارض" هر دو بر مى‏گردد، منظور از كلمه" امر" همان امر الهى است كه آيه شريفه" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" (7) تفسيرش كرده، مى‏فرمايد امر خدا همان كلمه ايجاد است، آن وقت منظور از تنزل امر بين آسمان ها و زمين، شروع كردن به نزول از مصدر امر به طرف آسمان ها است كه از يكى به سوى ديگرى نازل مى‏شود تا به عالم ارضى برسد، تا آنچه خدا اراده كرده ،آفرينش يابد، چه اعيان موجودات و چه آثار و چه ارزاق و چه مرگ و زندگى و چه عزت و ذلت و چه غير اين ها، همچنان كه در جاى ديگر قرآن آمده:" وَ أَوْحى‏ فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها" (8) نيز فرموده:" يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ" (9).
بعضى گفته‏اند: مراد از امر، دستورات شرعى است كه ملائكه وحى آن ها را از آسمان به سوى رسول خدا (ص) وحى مى‏كنند، چون رسول خدا در زمين قرار داشت، ليكن اين مفسرين آيه را بدون هيچ دليلى تخصيص زده‏اند . كلمه" امر" را منحصر در أوامر تشريعى نموده‏اند، علاوه بر اين، ذيل آيه شريفه كه مى‏فرمايد:" لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ ...= تا بدانيد خدا بر هر چيزي توان است" با اين تخصيص نمى‏سازد.(10)

پي نوشت ها:
1. التحرير و التنوير، ج‏28، ص 304.
2. همان.
3. ترجمه الميزان،ج19،ص546.
4. همان.
5. همان،ص547.
6. همان.
7. يس(36)آيه 82.
8. فصلت(41) آيه12.
9. سجده(32) آيه5.
10. ترجمه الميزان،ج19،ص547.

پرسش 3:
آيه 5 سوره 67 رو توضيح دهيد.
پاسخ:
آيه 5 سوره ملک به اين شرح است:
وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعير.
آيات ديگري از قرآن هم بدين مضمون است از جمله:
وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ‏ (1)
إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ (2)
وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً (3).
مضمون آيات به شرح زير است:
ما آسمان دنيا يعنى نزديك‏ترين آسمان ها به شما- و يا پايين‏ترين آسمان ها- را با زينتى بياراستيم، و آن همان ستارگان بود كه در آسمان قرار داديم، آن آسمان را از هر شيطانى خبيث و عارى از خير حفظ كرديم، حتى از اينكه سخنان ساكنان آسمان را بشنوند ، منع شان نموديم، تا از اخبار غيبى كه ساكنان ملأ أعلى بين خود گفتگو مى‏كنند، اطلاع نيابند، به همين منظور از هر طرف تيرباران مى‏شوند، در حالى كه مطرود و رانده هستند و عذابى واجب دارند كه هرگز از ايشان جدا شدنى نيست.
پس كسى از جن نمى‏تواند به اخبار غيبى كه در آسمان دنيا بين ملائكه رد و بدل مى‏شود، اطلاع يابد، مگر آن كه از راه اختلاس و قاچاق چيزى از آن اخبار را به دست بياورد كه در اين صورت مورد تعقيب "شهاب ثاقب" واقع مى‏شود، تير شهابى كه هرگز از هدف خطا نمى‏رود.
اما اين که "شهاب ثاقب" چيست و چگونه به سوي شيطان ها پرتاب مي شود ، از معاني مشکل قرآن است که حقيقت آن را جز خدا و تربيت شدگان و تعليم يافتگان خدايي نمي دانند. علامه طباطبايي در شرح آن مي نويسد:
"مفسرين براى اينكه مساله" استراق سمع" شيطان ها در آسمان را تصوير كنند، نيز تصوير كنند كه چگونه در اين هنگام به سوى شيطان ها با شهاب‏ها تيراندازى مى‏شود، بر اساس ظواهر آيات و روايات كه به ذهن مى‏رسد، توجيهاتى ذكر كرده‏اند كه همه بر اين اساس استوار است كه آسمان عبارت است از افلاكى كه محيط به زمين هستند، جماعت‏هايى از ملائكه در آن افلاك منزل دارند، آن افلاك در و ديوارى دارند كه هيچ چيز نمى‏تواند وارد آن شود، مگر چيزهايى كه از خود آسمان باشد، اينكه در آسمان اول، جماعتى از فرشتگان هستند كه شهاب ها به دست گرفته و در كمين شيطان ها نشسته‏اند كه هر وقت نزديك بيايند تا اخبار غيبى آسمان را استراق سمع كنند، با آن شهاب ها به سوى آن ها تيراندازى كنند و دورشان سازند و...
اين معانى همه از ظاهر آيات و اخبار ابتدا به ذهن مى‏رسد ليكن امروز بطلان اين حرف ها به خوبى روشن شده و عيان گشته است .در نتيجه بطلان همه آن وجوهى هم كه در تفسير" شهب" ذكر كرده‏اند،- كه وجوه بسيار زيادى هم هستند- و در تفاسير مفصل و طولانى از قبيل تفسير كبير فخر رازى و روح المعانى آلوسى و غير آن دو نقل شده، باطل مى‏شود.
ناگزير بايد توجيه ديگرى كرد كه مخالف با علوم امروزى و مشاهداتى كه بشر از وضع آسمان ها دارد نباشد. آن توجيه به احتمال ما اين است كه:
بياناتى كه در كلام خداى تعالى ديده مى‏شود، از باب مثال هايى است كه به منظور تصوير حقايق خارج از حس زده شده، تا آنچه خارج از حس است ،به صورت محسوسات در افهام بگنجد، هم چنان كه خود خدا در كلام مجيدش فرموده:" وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ" (4) و اين گونه مثل ها در كلام خدا بسيار است، از قبيل عرش، كرسى، لوح و كتاب، كه هم در گذشته به آن ها اشاره شد، و هم در آينده به بعضى از آن ها اشاره خواهد رفت.
بنا بر اين اساس، مراد از آسمانى كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمى ملكوتى خواهد بود كه افقى عالى‏تر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامى كه در آن هست، عالى‏تر و بلندتر از زمين ماست.
مراد از نزديك شدن شيطان ها به آسمان و استراق سمع و به دنبالش هدف شهاب ها قرار گرفتن، اين است كه شيطان ها مى‏خواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند و از اسرار خلقت و حوادث آينده سر درآورند. ملائكه هم ايشان را با نورى از ملكوت كه شيطان ها تاب تحمل آن را ندارند، دور مى‏سازند. يا مراد اين است كه شيطان ها خود را به حق نزديك مى‏كنند تا آن را با تلبيس‏ها و نيرنگ هاى خود به صورت باطل جلوه دهند، و يا باطل را با تلبيس و نيرنگ به صورت حق درآورند .ملائكه رشته‏هاى ايشان را پنبه مى‏كنند و حق صريح را هويدا مى‏سازند تا همه به تلبيس آن ها پى برده، حق را حق ببينند و باطل را باطل."(5)
پي نوشت ها:
1. حجر(15)آيه 16 - 18.
2. صافات(37)آيه6-10.
3. جن(72) آيه 8 - 9.
4. عنكبوت(29)آيه 43.
5.ترجمه الميزان،ج17،ص186-188.