با عرض سلام و خسته نباشید...
ایا واقعا دروغ مصلحتی گناهی ندارد؟چطور میشود که گناه نداشته باشد!من قران رو تا جزء 29 خوندم ولی تا حالا یک اشاره کوچیکی به این موضوع نشده است!تا حالا حدیثی هم در این مورد نشنیده ام!!!
اگه لطف کنید به طور مفصل در این مورد توضیح دهید!
پرسش: دروغ مصلحتي؟!! شرح : با عرض سلام و خسته نباشيد... ايا واقعا دروغ مصلحتي گناهي ندارد؟ چطور ميشود که گناه نداشته باشد!من قران رو تا جزء 29 خوندم ولي تا حالا يک اشاره کوچيکي به اين موضوع نشده است! تا حالا حديثي هم در اين مورد نشنيده ام!!! اگه لطف کنيد به طور مفصل در اين مورد توضيح دهيد!
پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
دروغ در اسلام بلكه تمامي اديان الهي حرام است، ولي در مواردي كه مصلحت دروغ گفتن بيش تر از مفسده آن باشد، دروغ حرام نيست، بلكه در برخي موارد واجب است، مانند نجات جان يک بي گناه مظلوم. در اين گونه موارد، دروغ مصلحتآميز نام گرفته است؛ از جمله موارد آن:
1- اصلاح بين مردم؛
امام صادق(ع) فرمود: «انّ اللَّه أحبّ الكذب في الإصلاح... و أبغض الكذب في غير الاصلاح؛(1) خداوند دروغ گفتن را در مورد اصلاح بين مردم دوست دارد ... و دروغ را در غير اصلاح دشمن دارد».
2- دفع شر ظالمان؛
امام صادق(ع) فرمود: «الكذب مذموم الاّ في امرين: دفع شر الظلمه و اصلاح ذات البين؛ (2) كذب بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمي را از خود يا از ديگران دفع كند، يا با دروغ بين دو نفر اصلاح ايجاد كند».
3-دروغ در حال ضرورت:
انسان به خاطر ضرر مالي و جاني سنگين ميتواند دروغ بگويد. يعني ضرر مالي بايد به گونه اي باشد كه تحمل آن دشوار باشد. اما ضررهاي ناچيز موجب جواز دروغ نميشود.
تمام موارد را ميتوان در يك قاعده كلي خلاصه كرد و آن : به خطر افتادن اهداف مهم تر .
در حقيقت تجويز دروغ در اين موارد به خاطر ضرورت است . بايد به قدر ضرورت اكتفا شود.
موارد بسياري نيز وجود دارد كه به عنوان دروغ مصلحتآميز در بين مردم شناخته ميشود، اما در واقع چنين نيست، مثلاً كسي به خاطر مصلحت فردي خود و منافع شخصي و كارهاي جزيي و حزبي دروغ ميگويد.
آن چه نزد عوام متداول است و آن را دروغ مصلحتي مينامند كه مصلحت شخصي است، دروغ واقعي و حرام بوده ، داراي آثار خود است . مصلحت انديشي موجب عذر نخواهد بود، مگر اين که در حد حفظ جان خود و يا جلوگيري از ضرر بسيار باشد .
پينوشتها:
1. ميزان الحكمه، عنوان 3466، حديث 17474.
2. همان، حديث 17476.