اگر خداوند پایان همه چیز را می داند پس خلقت برای چیست؟و احتیار چه معنی دارد؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خداي متعال بر انسان ها تفضّل نمود و نعمت حيات بخشيد . با ويژگيها و برجستگيهايش او را از ساير مخلوقات ممتاز نمود. او را گل سرسبد آفرينش نمود و زمين و آن چه در روي ان است ، در خدمت و تسخير او قرار داد.
اما آن ويژگي هايي كه چنين كمال و برتري به انسان بخشيده و او را ممتاز نموده چيست؟
وجه تمايز و كمال او، اموري چون عقل، عزم اراده و اختيار است. اگر اين مواهب عظيم الهي را در مسير قرب به كمال مطلق قرار دهد ،گوي سبقت از فرشتگان ميربايد . چنانچه اين استعدادهاي گران قدر را فداي هواهاي نفساني خود كند، نه تنها مخلوق برتر نخواهد بود، بلكه از بدترين جنبندگان روي زمين به حساب خواهد آمد. به عبارت ديگر، امكانات مهياست. حال بنده است كه با اختيار خود، كار خوب يا بد را انتخاب كرده و بعد هم نتيجه آن را ميبيند.
اين گونه نيست كه خدا كسي را جهنمي و كس ديگر را بهشتي كند تا با عدالت او تنافي داشته باشد. بله البته اين مقدار را ميتوان گفت كه خدا نسبت به اموري كه افراد انتخاب ميكنند و به نتايجي كه ميرسند، آگاه است; آن هم به دليل احاطهاي كه به همه امور در كل عالم دارد. به عنوان مثال اگر دو اتومبيل با سرعت زياد به سوي هم در حركت باشند، هليكوپتري كه بر بالاي مسير اين ها حركت ميكند، صحنه را ميبيند و ميداند كه تا چند لحظه ديگر اين دو اتومبيل با هم برخورد و تصادف ميكنند. ولي تصادف اين ها زاييده علم آن شخص در هليكوپتر نيست، بلكه زاييده سرعت زيادي است كه رانندهها با انتخاب خود برگزيدهاند .اگر اين سرعت را انتخاب نميكردند، تصادف پيش نميآمد. حال در مورد خداي تعالي، آيا ميتوان سوء اختيار يك فرد و در نتيجه شقي شدن او را بر عهدة وليّ نعمتي دانست كه به او امكاناتي را براي انتخاب بهترينها عطا كرده است؟
بنا بر اين، اين گفته شما درست است كه« خداوند به احوال تمامي انسانها آگاه است» حتّي قبل از خلقت بر آينده آدمي علم كامل دارد، ولي فرجام بهشت يا دوزخ براي انسان از مقوله «شدني» هاست، يعني ما بايد به دنيا بياييم تا بهشتي يا جهنمي «بشويم» و ظرف وجود ما با حضور در اين دنيا و طي مراحل علمي و عملي او گذر از فراز و نشيب ها شكل مي گيرد. بنابراين تا به دنيا نياييم پاداش و كيفر معنا پيدا نمي كند.
خدا انسان را موجودي مختار خلق نموده است .علم پيشين الهي هيچ گونه تأثيري در اختيار وي ندارد. باعث مجبور شدن انسان نمي گردد؛ يعني علم الهي به اين تعلّق گرفته است كه هر شخصي با اختيار خويش دست به اعمال خوب يا بد بزند.
حال افراد خوبي مثل امام حسين(ع) و افراد بدي بسان يزيد در دنيا، دست به اعمالي مي زنند. هر كاري كه انجام دهند، طبق اراده خودشان صورت مي پذيرد، يعني يزيد كه با اختيار خويش ظلم و ستم بر خاندان عصمت نمود، مي توانست به عنوان انساني عادل باشد، ولي نخواست.
اساساً اختيار آدمي، زمينه پاداش و جزا را در جهان فراهم مي نمايد.
اگر قرار باشد كه همه انسانها خوب باشند يا تنها انسانهاي خوب آفريده شود، اختيار و حق انتخاب معنا نداشت. تا راه كج وجود نداشته باشد كه عدهاي دچار آن شوند، انتخاب راه درست معنا ندارد.
نيك و خوب بودن در كنار بديها معنا مي يابد. اگر امكان نداشته باشد كه انسان راه بد و زشت برود و كسي چون يزيد شود، ديگر انتخاب كردن راه خوب و حسيني شدن، امر شايسته و ستودني نبود؛ بنابراين خداوند اراده فرموده كه انسان، موجودي داراي اختيار آفريده شود و انسان با اين ماهيّت آفريده شد. اختيار و حق انتخاب داشتن اقتضا دارد كه عدّهاي درست و صحيح را (به رغم راه كج و خطر افتادن در نادرستي) انتخاب كنند، و عدهاي راه زشتي و جنايت را (به رغم راه دست و حق انتخاب راه صحيح) انتخاب نمايند.
بنابراين خداوند انسان و جهان را نيافريد تا آگاه شود كه چه كسي عاقبت نيك و چه كسي عاقبت بد پيدا مي كند تا بپرسيم خدا كه از عاقبت آگاه است، پس چرا آفريد ؟
بلكه لازمه فيض بخشيدن و رحمت الهي آن است كه هر موجودي كه نيازمند به وجود و هستي است، تحقق و وجود يابد و چون نظام آ فرينش اقتضاي وجود انساني يافت، فيض الهي نيز انسان را تحقق بخشيد و وجود داد و بهشت و جهنمي بودن نتيجه كار خود انسان است كه در نتيجه از اختيار داشتن انسان ناشي مي شود.