سلام.
درباره ی سرگذشت برخی افراد در خاندان پیامبر و خویشاوندانشان سوالاتی در ذهن دارم که خواهشمندم پاسخگو باشید.
1)اول این نفر ام کلثوم فرزند حضرت علی (,) است.لطفا بگویید چگونه شخصیتی بود و سرگذشتش چه شد؟
2)همسر امام حسین (ع)که بعد از عاشورا چه سرنوشتی پیدا کرد؟
3)برادران ،خواهران، و پدر و مادر حضرت علی (ع) چه کسانی بودند از لحاض شخصیتی و سرنوشتشان چه شد؟
4)مادر امام زمان (عج) چه کسی بود و پس از تولد ان حضرت چه سرنوشتی پیدا کرد؟
5)مختار همسر حضرت زینب (س) چگونه فردی بود و چه برسرش امد؟
6)حضرت یوسف پس از ملاقات پدر و برادرانش در مقام عزیز مصر چه سرنوشتی پیدا کرد؟
7)حضرت ایوب و همسرش پس از یافتن عمر دوباره چگونه زیستن و چه سرنوشتی پیدا کردند؟
چرا هیچ روحانی بر روی منبر از سرنوشت و سرانجام کار این افرد سخنی نمیگوید؟مثلا حضرت ابراهیم یا حضرت اسماعیل چگونه وفات یافتند؟
منظورم از سرنوشت این است که چطور وفات یافتند و مرگ چگونه بر انها وارد شد؟

پرسش 1:
خويشاوندان اهل بيت شرح : ام کلثوم فرزند حضرت علي است.لطفا بگوييد چگونه شخصيتي بود و سرگذشتش چه شد؟

پاسخ:
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
برسي زندگي نامه بعضي خويشاوندان رسول خدا (ص)يک پروژه است . در يک نامه نمي توان بدان پرداخت . لطفا در مکاتبات بعد فرد يا افراد خاص از خويشاوندان حضرت را- مانند حضرت ام کلثوم که مشخص نموديد- معلوم نماييد تا توضيحات لازم ارئه شود.
در مورد ام كلثوم دختر امام على(ع) سوالاتي وجود دارد كه شرح حال و زندگاني او را در ابهام قرار داده است.
آيا به جز حضرت زينب، امام على(ع) دخترى به نام ام كلثوم از حضرت زهرا«س» داشت؟
آيا نامش ام كلثوم بود يا كنيه‏اش؟ آيا با عمر ازدواج كرد؟ و... اين‏ها سؤالاتى است كه پاسخ قطعى آن بسى مشكل است‏.
برخى نوشته‏اند: امام على(ع) سه دختر با نام ام كلثوم داشت. بدين شرح:
1 - ام كلثوم دختر امام على(ع) كه همسر مسلم بن عقيل بن ابى طالب(ع) بود.
2 - ام كلثوم دختر امام على(ع) كه همسر عبدالله اصغر بن عقيل بود.
3 - ام كلثوم دختر امام على(ع) كه همسر عمر بن خطاب بود.(1)
موضوعي كه در زندگاني ام كلثوم بسيار مورد اختلاف است ، ازدواج او با عمر است. برخي بر اين باورند كه ام كلثوم با عمر ازدواج نكرد. شيخ مفيد بر اين عقيده است خبر وارد شده در تزويج ام كلثوم ثابت نيست، زيرا در سلسله سند آن «زبير» است كه موثق نيست و به خاطر دشمني با علي(ع) اين حديث صادر شده است.
علامه مجلسي بعد از نقل سخنان شيخ مفيد اذعان دارد اين ازدواج صورت گرفته و بر اساس تقيه و ناچاري بود.(2)
برخي ديگر از مورخان معتقدند كه ام كلثوم با عمر ازدواج كرده بود،‌(3) منتهي اين ازدواج مانند ازدواج هاي معمولي بر اساس رضايت اعضاي خانواده به وجود نيامد بلکه بر اساس تهديدهايي بود كه از سوي عمر صورت گرفت. عمر، ابن عباس را مأموريت داد، دختر علي(ع) را خواستگاري نموده و او را مورد تهديد قرار داد .
متأسفانه در آن مقطع زماني كه قدرت در اختيار عمر بود و امام علي(ع) در اوج مظلوميت قرار داشت، امام مجبور شد به چنين ازدواجي تن دهد.
مرحوم محدث قمي در اين خصوص مي نويسد: اصحاب معتقدند كه امام(ع) بعد از دفاع بسيار و امتناع شديد و عذر خواستن به صورت هاي گوناگون مانند اين كه ام كلثوم را براي برادر زاده ام در نظر گرفته ام، چون با تهديد عمر مواجه شد ....، به ناچار امر دخترش را به ابن عباس واگذار كرد و او وي را به عقد عمر در آورد.(4)
دانشمند ارجمند آقاي دكتر جعفر شهيدي در خصوص ازدواج ام كلثوم با محمد بن جعفر مي نويسد: ام كلثوم پس از سال هشتم هجري متولد شد . در سال هفدهم به عمر بن الخطاب شوهر كرد . چون عمر كشته شد، نخست عون و پس از مرگ برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب او را به زني گرفت. بيش تر تذكره نويسان نوشته‌اند ام كلثوم پس از مرگ و با كشته شدن محمد شوهري اختيار نكرد، اما ابن حزم مي نويسد وي شوهر نمود.(5)
پي نوشت ها:
1.سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 5، ص 334 - 336.
2. بحارالانوار، ج 42، ص 109 - 107.
3.اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 2، ص 12.
4. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج 6، ص 385.
5 . زندگانى حضرت فاطمه، ص 263 - 264.

پرسش 2:
همسر امام حسين (ع)که بعد از عاشورا چه سرنوشتي پيدا کرد؟
پاسخ:
همسر امام حسين (ع) رباب در کربلا حضور داشت .
رباب دختر امرؤ القيس(1) از زنان وفادار و عارف به مقام و منزلت اهل بيت بود. نقل شده که امرؤ القيس کلبي در زمان عمر به مدينه آمد و اسلام آورد. عمر او را حاکم مسلمانان قضاعه در شام کرد، امام علي ( ع(او را ملاقات کرد . وي براي وصلت با خاندان او، اظهار تمايل کرد . امام علي رباب را به نکاح امام حسين در آورد. (2)
رباب نسبت به امام حسين معرفت و محبت خاصي داشت. وقتي امام به شهادت رسيد، در کربلا بود. همراه اهل بيت به کوفه رفت. رباب در مجلس ابن زياد براي امام نوح‌سرايي کرد و گفت: آه، حسين، هيچ گاه حسين را فراموش نخواهم کرد، در کربلا نيزه‌هاي دشمن بر او فرود آمد و وي را به خاک و خون کشيد، خداوند هيچ گاه آتش افروزان کربلا را سيراب نکند. (3) اي حسين، براي من کوه استواري بودي که به تو پناه مي‌بردم. با رحمت و ديانت ما را همراهي مي‌نمودي (بعد از تو) چه کسي پناه يتيمان و نيازمندان خواهد بود که به وسيله او، بي‌نياز گردند؟سوگند به خدا بعد از تو با کس ديگر ازدواج نخواهم کرد تا اين که بين خاک و شن پنهان شوم. (4)
رباب، يک سال بعد از حادثه عاشورا، از دنيا رفت. او در اين مدت پيوسته اشکبار بود. آن قدر اشک ريخت که چشمانش خشک شد. يکي از کنيزانش به او گفت: آرد بدون سبوس اشک را سرازير مي‌سازد، رباب دستور داد تا براي او تهيه نمايند و گفت: مي‌خواهم بيش تر گريه کنم. (5)
شهربانو که بر خي او را يکي از همسران امام حسين (ع) دانسته اند، در کربلا حضور نداشت . برخي از محققان چون مرحوم دکتر جعفر شهيدي جريان ازدواج امام حسين (ع) با شهربانو را نمي پذيرند. آن را با ادله اي که ذکر کرده، مردود مي شمارد. (6) استاد مطهري در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران نيز نقل هاي تاريخي در مورد اين ازدواج را ضعيف و غير قابل قبول مي داند.
پي‌نوشت‌ها:
1. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني، ص 89.
2. رياحين الشريعه، ج 3، ص 324.
3. شناخت فرزندان و اصحاب امام حسين، مقرم، ترجمه طارمي، ص 275.
4. اعيان الشيعه، ج 6، ص 449.
5. سکينه، مقرم، ص 258.
6 0 زندگاني علي بن الحسين ( ع)، ص 26 به بعد.

پرسش 3:
برادران ،خواهران، و پدر و مادر حضرت علي (ع) چه کساني بودند از لحاظ شخصيتي و سرنوشت شان چه شد؟
پاسخ:
پدر :
عبد مناف بن عبدالمطّلب، مشهور به ابوطالب، يكى از ده فرزند عبدالمطّلب است. عبدالمطّلب، چهره برجسته قريش است. او در ميان قريش از جايگاهى والا و منزلتى عظيم برخوردار بود. ابوطالب، پس از پدر، اين جايگاه والا و مكانت ارجمند اجتماعى را از آنِ خود ساخت.
خانواده‏ابوطالب، نخستين‏خانواده‏اى‏است‏كه در آن، هردو زوج،هاشمى‏هستند.
ابوطالب، سرپرستى پيامبر صلى الله عليه وآله را - كه در خردسالى پدر و مادر و سپس جدّش را از دست داده بود -، برعهده گرفت . چون امين قريش به رسالت مبعوث گشت، ابوطالب با تمام توان از آن بزرگوار، حمايت كرد . در اين راه دشوار از هيچ كوششى دريغ نورزيد.
ابوطالب به رسالت پيامبر خدا، باورى استوار داشت و اين باور را در اشعارش نشان مى‏داد.
جايگاه بلند اجتماعى ابوطالب در ميان قريش و مردم مكّه، و حمايت بى‏دريغ او از پيامبر، مانع اصلى آزار رساندن قريش به آن بزرگوار بود.
در محاصره شعب ابوطالب، آن بزرگوار، همراه پيامبر و مؤمنان بود . دشوارى‏هاى محاصره اقتصادى را در كهن‏سالى به جان خريد . از حمايت پيامبر دست بر نداشت.
ابوطالب، حقّى بس بزرگ بر اسلام و مسلمانان در آن روزگار غربت دين دارد. آن بزرگوار، پس از خروج از شِعب ابوطالب، زندگى را بدرود گفت. با مرگ او و خديجه‏عليها السلام، پيامبر دو تن از حاميان استوار، صديق و فداكارش را از دست داد .پس از آن، شكنجه و آزار مؤمنان به دست قريش، فزونى يافت.
.امام صادق‏عليه السلام در باره ابوطالب مي گويد: بى‏گمان، ابوطالب اظهار كفر مى‏كرد و در نهان، ايمان داشت. پس چون وفاتش در رسيد، خداى به پيامبر وحى كرد: «از مكّه خارج شو كه در آن‏جا ياورى ندارى». پس به مدينه هجرت كرد. اميرمؤمنان، خوش مى‏داشت كه شعر ابوطالب خوانده شود و جمع‏آورى گردد و فرمود: «آن را ياد بگيريد و به فرزندان تان بياموزيد، كه او بر دين خدا بود. در شعرش دانشى است فراوان».

ر . ك: بحارالأنوار: 35 / 68 (نسبه و أحوال والديه).
إيمان أبى طالب، فخّار بن معد.
الغدير: 7 / 445 - 550.

مادر :
فاطمه بنت اسد، بانويى خردمند، استوارْ گام، بُرنا دل و ارجمند بود. او پيامبر را در كودكى در دامان پُرمهرش پرورش داد. پيامبر به او علاقه‏اى شگرف داشت، بدان‏گونه كه درباره وى مى‏فرمود: «پس از مادرم كه مرا بزاد، او مادرم بود».
پيامبر، مهربانى و شفقت آن بانوى ارجمند را درباره خودش مى‏ستود و مى‏فرمود: «پس از ابوطالب، هيچ‏كس با من مهربان‏تر از او نبود».
فاطمه بنت اسد، اوّلين زنى است كه با پيامبر بيعت كرد .همراه على و فاطمه‏عليهما السلام، پياده به مدينه هجرت كرده است.
چون اين بانوى بزرگوار، زندگى را بدرود گفت، پيامبر او را در لباس شخصى خود كفن كرد. در تشييع جنازه وى شركت جُست، بر او نماز خواند.پيش از آن‏كه در قبرش بگذارد، در قبر او خوابيد.
على‏عليه السلام، چهارمين پسر اين دو چهره منوّر تاريخ اسلام، ابو طالب و فاطمه بنت اسد است . پس از طالب، عقيل و جعفر، زندگى آن ها را شكوه بخشيده است. (دانشنامه امير المومنين (ع) ، ج 1 ، ص 58-61 )
برادران علي (ع):
جعفر بن ابى طالب:
ملقب بطيار از صحابيان شجاع ، ) و ده سال بزرگ تر ازعلي (ع) بود . از نخستين گروندگان به اسلام بشمار مي رفت زيرا پيش از آمدن پيغمبر به دارالارقم اسلام آورد . هجرت دوم به حبشه بپايمردى او صورت گرفت . چندان در آن جا بماند تا پس از هجرت به سال هفتم همزمان با وقعه خيبر به مدينه رفت . چون بر پيغمبر وارد شد، حضرت چند گام او را استقبال نمود . او را در آغوش كشيد و فرمود : نمي دانم به كدام يك خشنودتر باشم : به فتح خيبر يا به ورود جعفر .
پيغمبر او را كنار مسجد اسكان داد . دربارهاش مي فرمود : همه مردم از درخت هاى گوناگون آفريده شدند.من و جعفر از يك درخت آفريده شديم.
عبدالله بن جعفر مي گفت : هر گاه از عمويم على (ع) چيزى درخواست مي نمودم و مرا نمي داد، به حق جعفر او را سوگند مي دادم. پس خواسته مرا اجابت مي فرمود .
از امام صادق (ع) روايت شده كه چون جعفر از حبشه بازگشت ، پيغمبر به وى فرمود : مي خواهى هديه اى به تو دهم؟ مردم چون شنيدند گمان بردند كه پيغمبر مي خواهد زر و سيمى يا چيز گرانبهائى از اين قبيل به وى دهد ، همه چشم ها دوخته بودند كه حضرت چه چيزى به جعفر خواهد داد . فرمود : عملى به تو بياموزم كه تو را از دنيا و آنچه در آنست بهتر باشد . آن گاه نماز جعفر را كه معروف است، به وى آموخت .
جعفر سال هشتم هجرت به فرمان رسول(ص) به موته در بلقا (از سرزمين شام) به جنگ با روميان رفت . چون انبوه سپاه دشمن، سپاه اندك مسلمانان را مرعوب ساخته بود ،جهت دلگرمى مسلمانان از اسب پياده شد و به نبرد پرداخت . سپس درفش مسلمانان را به دوش گرفت . پيشاپيش صفوف آن ها براه افتاد ، اما دست راستش قطع شد . آن گاه درفش را به دست چپ گرفت ، آن دست را نيز قطع كردند. سپس درفش را بر سينه نهاد و چندان صبر كرد تا از پاى درآمد و به شهادت رسيد . در تن او در حدود نود تير و سر نيزه بود . جعفر در آن روز چهل و يك سال از عمرش گذشته بود .
چون خبر شهادتش به پيغمبر رسيد ، به خانه جعفر رفت . همسرش اسماء بنت عميس را تعزيت فرمود . در آن حال فاطمه (ع) وارد شد . گريه كنان وا عماه مي گفت و پيغمبر فرمود : بايد گريه كنندگان بر مثل جعفرى بگريند . (بحار: 21/24 ـ 64 و 22/275 و اعلام زركلى)

عَقيل:
او بيست سال از علي (ع) بزرگ تر بود. . ابوطالب عقيل را بسيار دوست مي داشت چنان كه از حضرت رسول (ص) نقل است : عقيل را به دو جهت دوست دارم: يكى به سبب علاقه اى كه ابوطالب به وى داشته وديگر جهت خويشى او با من.
وى در جنگ بدر به اكراه واجبار قريش حضور يافت و به دست مسلمانان اسير و به فديه عباس آزاد گرديد .به مكه بازگشت . پيش از صلح حديبيه به ميل خود به مدينه هجرت كرد . مسلمان شد. وى اطلاع وسيعى از نسب قبايل عرب و تاريخ و وقايع گذشته عرب آن روز داشته ، هر روز گليمى را در مسجد پيغمبر به زير خود مي گسترد و مردمان پيرامونش گرد مى آمدند . مطالبى از اين قبيل از او مى پرسيدند و او پاسخ مي داد. عقيل در جنگ موته با برادرش جعفر شركت نمود، ولى در جنگ هاى جمل وصفين با على (ع) نبود، چه وى در آن روزگار حدود هشتاد سال از عمرش مي گذشت. عقيل در اواخر عمر نابينا شد و در بصره اقامت گزيد تا سال 50 در 96 سالگى در سفر شام بدرود حيات گفت.
. (بحار: 115/42 و 22/284 و شرح نهج: 1/184)
طالب :
وى بزرگ ترين فرزند ابوطالب بود .
از امام صادق (ع) نقل شده كه چون كفار قريش از مكه عازم بدر شدند، نبيره هاى عبدالمطلب را نيز بالاجبار با خود بردند . از آن جمله طالب بن ابى طالب بود ، در بين راه هر يك شعر و رجزى مى سرود. او نيز رجزى خواند كه از مضمون آن ابيات معلوم مى شد وى از اين سفر ناخوشنود است ، قريشيان گفتند : آمدن او با ما موجب شكست ما مى شود. او را برگردانيد . از بين راه بازگشت .
در روايت ديگر از حضرت آمده كه او در آن زمان ايمان آورده بود . به هر حال طالب پس از جنگ بدر ديده نشد . ( سفينة البحار ، معارف ومعاريف ،ج 7 ،ص 45 ).

خوهران علي (ع):

اُمّ هانى :
نام وي فاخته است. او همسر هبيرة بن ابى وهب مخزومى بود كه هنگام فتح مكه به نجران گريخت ، زندگى وى حسب نقل مورخين بسى مشوّش و سر در گم است : از طرفى عموم يا نوع تاريخ نگاران معراج پيغمبر را از خانه او مي دانند. به نظر مى رسد وى در آن روز اسلام آورده بوده ، از سوئى گفته شده كه وى به سال فتح مكه ايمان آورده است .
باز در تاريخ آمده كه وى حق خويش را از بيت المال از برادرش على (ع) مطالبه نمود . اين امر گواه آن است كه وى در دوران خلافت حضرت در كوفه بوده . به هر حال او در خلافت معاويه درگذشته . ( معارف و معاريف ،ج 2 ،ص 444 سفينة البحار)
جمانه :
خواهر ديگر حضرت است که از زندگي وي اطلاع دقيقي در دست نيست . برخي نوشته اند که پيامبر قسمتي ازدر آمد خيبر به وي عطا کرد (اسد الغابه ،ج 5 ،ص 415 ).
خواهر ديکري به نام (ريطه )نيز براي حضرت ذکر شده که از زندگي وي اطلاعي به دست نيامد. همچنين برادري به نام (طليق ) داشته که از فاطمه بنت اسد نبوده است .( معارف ومعاريف ،ج 1 ،ص432 ).
پرسش 4:
مادر امام زمان (عج) چه کسي بود و پس از تولد حضرت چه سرنوشتي پيدا کرد؟
پاسخ:
نرجس , دختر يشوعا(پسر قيصر روم ) مادر حضرت مهدى (عج ) است .
ميزان فضيلت و معنويت وى , تا آن جا بود كه حكيمه خاتون , دختر امام جواد(ع ) و بانويى عالى قدر از خاندان امامت , او را سرآمد و سرور خاندان خويش , و خود را خدمتگزار او مى ناميد.
نـرجـس در عـالـم رويـا, توسط نبى گرامى اسلام , حضرت محمدبن عبدالله به عقد امام حسن عسكرى (ع ) درآمد.
امام هادى (ع ) در اولين ديدار به وى فرمودند: بشارت مى دهم تو را به فرزندى كه پادشاه مشرق و مغرب مى شود . زمين را از عدل و داد, آكنده مى سازد.
تاريخ دقيق وفات ايشان همانند سال تولدشان نامشخص است .روايات متفاوتي در مورد آن وجود داردكه اظهار نظر را دشوار مي كند.
1- روايتي وفات اين بانوى با سعادت رادر سال 261 هجرى در سر من‌راي‌(سامرا) مي داند،‌ زيرا آن بانو زمان شهادت امام حسن عسکري در کنار ايشان حضور داشته است. (1)
2- به روايتى ديگر ايشان قبل از شهادت امام حسن عسکرى عليه السلام از دنيا رفته اند، زيرا هنگامي که امام از وقايع بعد از شهادت خود نسبت به فرزند و عيالش خبر داد، حضرت نرجس خاتون از حضرت خواستند که دعا بفرمايند قبل از ايشان از دنيا بروند، چون تحمل ديدن اين امور راندارند . امام چنين کردند. (2)
3- روايتي ديگر وفات ايشان راچند سال بعد ازشهادت امام حسن عسکري مي داند. (3)با توجه به حضورايشان در زمان شهادت امام حسن عسکري،همچنين اگر روايتي‌که‌ در مورد ايثار کنيزي‌به‌ نام‌ صقيل‌ذکر شده‌ است‌،در باره‌نرجس‌، باشد ، سال‌وفات‌اين‌بانو از262 به ‌بعد خواهد بود، زيرا زمان‌ذکـر شده‌ در روايت ‌دو سال‌است ‌. امام‌عسکري‌(ع‌) نيز در سال‌260 به‌شهادت‌ رسيدند.
بر فرض پذيرش روايت فوق آن بانو در زمان حيات امام عسكري در خدمت بيت امامت بوده و در پس از رحلت امام عمر چنداني نكرد .
پي نوشت ها:
1. ذبيح‌الله محلاتي، رياحين الشريعه، ج 3، ص24 تا 32.
2. زندگاني عسکريين، ابوالقاسم سحاب، ص152 ،ج2 .
3. بحار، ج 5، ص 6 تا 10؛ رياحين الشريعه، ج 3، ص24 تا 32.

پرسش 5:
مختار همسر حضرت زينب (س) چگونه فردي بود و چه برسرش آمد؟
پاسخ:
همسر حضرت زينب (س) عبدالله بن جعفر بوده است ، نه مختار. عبدالله بن جعفر بن ابى طالب (1 ـ 90 ق) برادرزاده امير المؤمنين و داماد او و همسر زينب مي باشد. مادرش اسماء بنت عميس مورد علاقه اميرالمؤمنين بود . در جنگ صفين از امراي لشكر حضرت بوده است. وى نسبت به امام حسن و امام حسين (ع) ارادتى شايان داشته و آن دو بزرگوار را اختياردار زندگى خويش مي دانسته ؛ وقتى معاويه توسط مروان حاكم مدينه دختر عبداللّه را جهت فرزندش يزيد خواستگارى نمود و پيغام داد كه شنيده ام عبداللّه مبالغى بدهكار است. هرچه خواست، به وى بده، عبداللّه در جواب گفت: اختيار زنان ما با حسن بن على مي باشد. از او خواستگارى كن.
چون امام حسن (ع) شنيد فوراً آن دختر را به پسر عمش قاسم بن محمد بن جعفر تزويج نمود. عبداللّه خود در واقعه كربلا همراه امام حسين (ع) نبود ، ولى فرزندانش كه دو نفر آن ها به نام هاى عون و محمد بودند، شهيد شدند . همسرش زينب كبرى را به ميل و رغبت خود همراه حضرت فرستاد .چنان كه در بحار آمده وى از اين كه نتوانست در اين واقعه شركت كند، تأسف مي خورد .
عبداللّه به سن نود سالگى در مدينه درگذشت. در بقيع به خاك سپرده شد. (پيغمبر و ياران و اعلام زركلى) (1)
مختار بن ابي عبيده ثقفي معروف به «کيسان» از مردم طائف بود . هنگام خلافت عمر، همراه پدر به مدينه رفت. پدرش در واقعه يوم الحجر در عراق به قتل رسيد. مختار به بني هاشم پيوست . هنگام خلافت اميرمؤمنان علي«عليه السلام»، با حضرت در عراق به سر مي‏برد . پس از شهادت حضرت، در بصره سکونت جست. پس از شهادت امام حسين«عليه السلام» با عبيدالله بن زياد به مخالفت برخاست. ابن زياد وي را تازيانه زد و به زندان افکند. سپس ابن زياد به شفاعت عبدالله بن عمر، شوهر خواهرش، او را به طائف تبعيد کرد . چون در سال 64ق يزيد بمُرد و عبدالله بن زبير به طلب خلافت برخاست، با او بيعت کرد . در برخي جنگ هاي او شرکت کرد . سپس از وي اجازه گرفت که به کوفه رود و مردم را به طاعت او بخواند. ابن زبير پذيرفت و او به کوفه رفت . در آن جا مردم را به خونخواهي امام حسين فرا خواند. در سال 66ق عامل ابن زبير را از کوفه بيرون راند . از قاتلان امام حسين هر که را به دست آورد، چون ابن زياد ،عمر سعد ،شمر ،خولي ، حرمله ، و ساير کساني که در کربلا نقش مهمي داشتند ، به هلاکت رساند . از کوفه تا موصل را به تصرف خود در آورد. عبيدالله زياد از شام با لشکري مامور دفع او شد. در موصل با سپاه مختار به سرکردگي ابراهيم بن مالک اشتر جنگيدند. ابراهيم او را شکست داد و خود ابن زياد را کشت و سرش را نزد محمّد حنفيه و امام سجاد به مدينه فرستاد . گويند که حضرت دعايش کرد. در همين هنگام، کار عبدالله زبير در مکه بالا گرفت و برادرش، مصعب، را به جنگ مختار فرستاد. مصعب با لشکري به کوفه آمد و مختار را کشت و سپاهش را تار و مار کرد. (2 )
پي نوشت ها:
1. معارف ومعاريف،ج 7 ،ص 232.
2. همان ،ج 9 ،ص 224 .

پرسش 6:
حضرت يوسف پس از ملاقات پدر و برادرانش در مقام عزيز مصر چه سرنوشتي پيدا کرد؟
پاسخ:
مهم ترين بخش زندگي حضرت يوسف مربوط به دوران كودكي از زمان گم شدن وي تا زماني كه همه خاندان يوسف به مصر آمدند مي باشد .پس از آنكه برادران يوسف پيغام وي و وضع كنونى و شوكت و عظمتش را در مصر به اطلاع پدرش رساندند ، روح تازه اى در كالبد فرسوده پير كنعان دميده شد . نشاط تازه اى چهره اش را فرا گرفت .
يوسف پيغام داده بود پس از اين كه چشم پدرم بينا شد ، خاندان خود را برداشته و همگى نزد من آييد.
در حديثى از امام باقر(ع ) روايت شده : يعقوب به فرزندان خود دستور داد همين امروز بار سفر را ببنديد . با همه خاندان خود حركت كنيد . به دنبال اين دستورفرزندان يعقوب به سرعت وسايل سفر را آماده كرده ، با اشتياق فراوان راه مصر را در پيش گرفتند . فاصله طولانى ميان كنعان و مصر را نه روزه پيموده و به مصر وارد شدند.(1)
پس از جريان ملاقات وهجرت خاندان يوسف حكومت و شوكت يوسف (ع)تا پايان عمر ش ادامه داشت . تاريخ نسبت به آن دوران كمتر مطالبي را نقل نموده اند.
درباره مدت عمر يوسف نيز اختلافى در روايت ها و تاريخ ديده مى شود. برخى 110 سال ذكر كرده اند . از امام صادق نيز روايتى طبق اين قول هست . جمعى نيز عمر حضرت را 120 سال نوشته اند.(2)
پي نوشت ها:
1. تاريخ انبيا ،سيد هاشم رسولى محلاتى ،ص 348 .
2. همان.

پرسش 7:
حضرت ايوب و همسرش پس از يافتن عمر دوباره چگونه زيستن و چه سرنوشتي پيدا کردند؟
پاسخ:
آنچه پيرامون حضرت ايوب مي باشد، مورد اختلاف تاريخ نگاران است.
درباره مدت عمر ايوب . برخى مدت عمر حضرت را 92 سال و بعضى 200 سال گفته اند. در تاريخ عمادزاده 226 سال ذكر شده كه 73 سال قبل ابتلا، هفت سال و هفت ماه و هفت روز دوران سختى و 146 سال پس از ابتلا زندگى كرده است. راوندى كه او نيز سند خود را به وهب بن منبه مى رساند، مى نويسد: ايوب قبل از رسيدن بلا 73 ساله بود كه خداوند همانند آن ، 73 سال ديگر بر عمر حضرت افزود.
مسعودى درباره ايوب (ع) مى گويد: ايوب پيغمبر معاصر حضرت يوسف بود ،ايوب بن موص بن رزاح بن عيص بن اسحاق بن ابراهيم است .در سرزمين حوران و بثينه از بلاد دمشق و جابيه مى زيست . ايوب داراى اموال و فرزندان بسيارى بود . خدا او را در مورد خود و مال و فرزندانش به بلا دچار كرد. حضرت صبر و بردبارى پيشه ساخت. خداوند آن ها را به وى باز گرداند. سپس مى گويد: مسجد حضرت و چشمه اى كه از آن غسل كرد ، اكنون كه سال 332 است، در سرزمين نوا و جولان ما بين دمشق و طبريه از بلاد اردن موجود و مشهور است . مسجد و چشمه مزبور در سه ميلى نواست. سنگى نيز كه در حال بلا و گرفتارى بدان تكيه مى داد و همسرش رحمه نيز در كنار آن سنگ مى نشست ، اكنون در همان مسجد موجود است .
نوا و جولان نام دو قريه از روستاهاى كوهستانى دمشق و منطقه وسيعى به نام حوران است .(1)
نسبت به جريان رحلت همسرحضرت ايوب چيزي نيافتيم.
پي نوشت:
1.تاريخ انبيا ،رسولي محلاتي ،ج2 ،ص21.

پرسش 8:
چرا هيچ روحاني بر روي منبر از سرنوشت و سرانجام کار اين افرد سخني نمي گويد؟
پاسخ:
اينکه نوشته ايد که هيچ روحاني اين ها را در منبر نگفته ، ممکن است خيلي ها گفته باشند و شما در آن جا حضور نداشته ايد.
افزون بر اين مطالب مهم تري وجود دارد که که بايد آن ها در منبر مطرح شود .

پرسش 9:
حضرت اسماعيل چگونه وفات يافتند؟
پاسخ:
درباره مدت عمر اسماعيل در هنگام مرگ و مدفن حضرت در روايات اختلاف است . اكثر اهل سنت عمر حضرت را 137 سال ذكر كرده اند، چنان كه در تورات نيز اين گونه نقل شده است . نيز نقل شده كه محل وفات حضرت در فلسطين است ، ولى مورخان عرب ، محل وفات حضرت را مكه ذكر كرده و محل دفن او را در حِجر اسماعيل ذكر نموده اند.
ابن اثير گفته كه عمر اسماعيل چنان كه گفته اند، 137 سال بود . خداوند عرب را از دو فرزند اسماعيل قيدار و نابت پديد آورد. وقتى مرگ اسماعيل فرا رسيد، به برادرش اسحاق وصيت كرد كه دخترش را به عيصو فرزند اسحاق بدهد. وصيت ديگرش آن بود كه گفت : مرا در كنار قبر مادرم هاجر در حِجر به خاك بسپار.
عمر حضرت در برخى از روايات شيعه 137 سال و در روايتى كه صدوق از رسول خدا روايت كرده ، 120 سال ذكر شده . مسعودى نيز در اثبات الوصيه همين را نقل كرده است . مدفن حضرت را عموما همان حجر اسماعيل ذكر فرموده اند.(1)
پي نوشت:
1. تاريخ انبيا، رسولي محلاتي ،ج1 ،ص191.