پرسش 1:
زمان قيبت شرح : لطفاً وظيفه شيعيان را در ايّام غيبت توضيح دهيد: 1) آيا در ايّام غيبت صغري دستورعملي مبني بر اتّصال ما به ولايت ائمّه داده شده است؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
وظايف منتظران در عصر غيبت بسيار است كه بخشي را بيان مي‌كنيم:
1- اطاعت از دستورهاي ديني و پرهيز از گناهان،‌ تقوا را سرلوحة زندگي قرار دادن، و پرهيز از اعمالي كه خلاف رضاي آنان است.
حضرت در اين زمينه مي‌فرمايد: «هر يك از شما بايد به آن چه كه به وسيله آن به دوستي ما نزديك مي‌شود، عمل كند، و از آن چه موجب ناخشنودي و غضب ما مي‌شود، پرهيز نمايد».(1)
2- انتظار فرج. پيامبر فرمود: «با فضيلت‌ترين اعمال امتم انتظار فرج است».(2)
3- دعا براي سلامتي و فرج حضرت ولي عصر(ع)، مانند خواندن دعاي فرج و دعاي عهد و ندبه.
4- صدقه براي حفظ وجودحضرت.
5- غمگين شدن به خاطر غيبت آن جناب.
6- انجام حج و عمره به نيابت حضرت.
7- برخاستن به جهت تعظيم هنگام شنيدن اسم مبارك «قائم».
8- دعا براي خود كه از شرّ فتنه‌ها در امان باشيم، نيز
9- استغاثه به آن جناب و استمداد از وجودش به هنگام گرفتاري ها.(3)
10- تأسيس حكومت اسلامي و حفظ آن، چرا كه اجراي دستور و احكام نوراني اسلام در زمان غيبت از مسلمانان خواسته شده است . پياده نمودن برنامه‌هاي اجتماعي اسلام بدون تشكيل حكومت اسلامي ممكن نمي‌باشد.(4)
11- عمل به فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر، كه با رعايت آن ريشه‌هاي فساد قطع شده و زمينة حكومت جهاني دادگستر جهان فراهم مي‌گردد.
اما قسمت ديگر سوال شما- يعني اينکه که امام زمان در زمان غيبت صغري درباره اتصال به ائمه دستور داده است- شفاف نيست ، لطفا در مکاتبات بعد اين مساله را واضح تر بيان نمايد، تا جواب لازم ارئه شود . البته امام زمان (عج) در زمان غيبت به برخي از مسايل اشاره كرده است ، چنان كه آن حضرت در توقيعي شعيان را از زيارت كربلا و كاظمين بر حذر داشت . پس از چند ماه معلوم شد كه خليفه در آن موقع دستور داده بود هر كس به زيارت رود ، در كمينش باشند و او را دستگير نمايند .(5) مرحوم شيخ صدوق نقل مي كند اسحاق بي يعقوب مي گويد : از محمدبي عثمان عمري خواهش كردم پاسخ نامه اي را كه در آن مسايل مشكل را سئوال كرده بودم، به من برسان . پس در توقيع به خط مولاي مان وارد شده بود:
اما آنچه در باره آن پرسيده -كه خدا هدايت كند و پايدارت بدارد - راجع به منكران من از خاندان و عموزاده گان خودم ، بدان كه ميان خدا و كسي خويشاوندي نيست . هر كس مرا منكر باشد، از من نيست . راه او راه فرزند نوح است . اما راه عمويم جعفر و فرزندانش ، راه برادران يوسف است ... (6)
حضرت در توقيع ديگر از فقهاي جامع الشرايط به عنوان نايب وحجت خود ياد و همگان را به اطاعت ازآنان فرا خوانده است (7).
پي‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار، ج 53، ص 176.
2. لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 629، حديث 5.
3. شيخ عباس قمي، منتهي الآمال ، ص 483.
4. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 264.
5.الكافي ،ج 1 ،ح30.
6.شيخ طوسي ، كتاب الغيبه ، ص285.
7.بحار،ج53 ،ص 181.

پرسش 2:
آيا مي توانيم با سواد کم خود با خواندن قرآن و بدون مراجعه به فقها ، به برداشت شخصي به قرآن استدلال کنيم؟ با توجّه به فرموده امام صادق (ع) که در تفسير آيه شريفه<< اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله >> ، فرمود : والله ما صاموا لهم و لاصّلو لهم و لکن احلو لهم حراماً و حرّموا عليهم حلالاً فاتبعواهم؟
پاسخ:
در صورتي كه انسان عالم و آشنا به مباحث تفسيري باشد ، مي تواند بدون مراجعه به کسي به قرآن استدلال کند . فهميدن آيات قرآن احتياج به علومي دارد که زمينه براي ياد گيري اين علوم براي همه فراهم مي باشد اما در صورتي که انسان بدون ياد گيري علوم مقدماتي وبدون کمک از عالمان به قرآن مراجعه کند ،ممکن است آنچه را که نمي داند و اشتباه است، به خداوند نسبت بدهد.
قُلْ إِنَّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ؛(1)
بگو: آن ها كه به خدا دروغ مى‏بندند رستگار نمى‏شوند.
در ضمن بسياري از احکام اسلامي و واجبات و محرمات در قرآن نيامده، بلکه در رواياتي که از جانب اهل بيت بيان شده، حکم آن ها آمده است. بنا براين مراجعه به قرآن به تنهايي مارا بي نياز از مراجعه به روايات نمي کند.
روايتي که در سوال به آن اشاره کرديد، در مورد عالمان مسيحي است که از جانب خود و بدون دليل حلال خدا را حرام مي کردند . حرام خداوند را حلال مي کردند . مسيحيان هم بدون قيد وشرط خود را مطيع آن ها مي دانستند .امام صادق (عليه السلام ) از اين کار نهي مي کند. در همين حديث آمده که تقليد آن ها از علماي خود بدون دليل و تحقيق بوده است.
اين در حالي است که ما روايات فراواني داريم که دستور مي دهند در احکام شرعي بايد به فقها و علما مراجعه کرد. تقليد ما از روي تحقيق مي باشد . هيچ مرجعي از جانب خود حلال خدا حرام و حرام خداوند را حلال نمي کند، بلکه همه استدلالات آن ها به آيات و روايات اهل بيت مي باشد . در صورتي که دانسته و از روي عمد اين کار را انجام بدهد ،يعني بدون توجه به حکم خدا از خودش فتوا دهد،خود به خود از مقام مرجعت عزل مي شود و ديگر نمي شود از او تقليد کرد.(2)
پي نوشت ها:
1. يونس (10)آيه 69 .
2. آيت الله مکارم شيرازي، تفسير نمونه ، ج7 ، ص 365.

پرسش 3:
اگر دستور مراجعه به فقيه جامع الشرايط را داريم و فقيه دچار لغزش شود تکليف چيست؟
پاسخ:
اگر منظور از لغزش گناه و معصيت باشد ،با توجه به اينكه يكي از شرايط فقيه ، عدالت است ،در صورتي كه فقيهي به دليل ارتكاب لغزش و گناه از عدالت ساقط بشود، با توجه به اينكه شرط مرجعيت را ندارد ،نمي توان از او تقليد كرد.
اما لغزش و گناه بايد ثابت بشود و صرف احتمال كافي نيست.
معناي عدالت :حالت خدا ترسي باطني است كه انسان را از انجام گناه كبيره واصرار بر گناه صغيره باز مي دارد.(1)
اگر منظور از لغزش، خطا در فهم دين و احکام شرع باشد، با توجه به اينکه اين گونه اشتباهات در هر علمي ممکن است اتفاق بيافتد و فقيه هم تمام تلاش خود را مي کند که به آنچه که مورد نظر خداوند است برسد، اشکالي ندارد . در اين صورت هم مجتهد و هم کساني که از او تقليد مي کنند، معذور مي باشند، يعني نزد خداوند دليل و حجت براي اشتباه خود به جهت انسداد باب علم دارند.
پي نوشت :
1.آيت الله مكارم ، توضيح المسائل ، م3.