باسلام و خسته نباشید ببخشید برای من یک سوال پیش آمده بود. من وقتی فکر می کنم می بینم که منم اگر جای شیطان بودم ناراحت می شدم از اینکه خدا از من می خواهد بر موجود دیگری سجده کنم در واقع اینکه خدا آن موجود را از من برتر قرار داده و با اینکه جنیان هم دارای اراده و اختیار هستند ولی انسان اشرف مخلوقات شده و همچنین پیامبران از نسل انسان هستند. بالاخره جنیان هم دوست دارند که بتوانند به بالاترین مقام ها برسند. البته من اینکه شیطان نافرمانی خدا را کرده را قبول ندارم ولی می گویم انسان چه کار کند که به این حس حسادت دچار نشود و چگونه می توان خود را توجیه کند؟ و همچنین در مقابل رفتار برادران حضرت یوسف هم فکر می کنم اگر من هم بودم حسادت می کردم که چرا من پیامبر نشدم. در ضمن من سوالی دیگر که برایم ایجاد شده اینکه چرا خدا که همه می دانیم مطمئناً بی نیاز از پرستش بندگان است چرا باید به تکامل رسیدن انسان را در پرستش قرار دهد تا انسان از طریق پرستش به تکامل برسد. چرا چیز دیگری قرار نداد برای به تکامل رسیدن انسان. راستش گاهی سوالهای کفرامیزی به ذهنم خطور می کنه که چرا خدا باید خوشش بیاد از اینکه یک بنده در مقابلش سجده کنه و او را بپرستد او که نیاز نداشت چرا قرار داد؟
پرسش: حسادت و پرستش شرح :
وقتي فکر مي کنم مي بينم که منم اگر جاي شيطان بودم ناراحت مي شدم از اينکه خدا از من مي خواهد بر موجود ديگري سجده کنم .......
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بخش عمده اين مشكل ناشي از معرفت ناقص است ، زيرا اگر معرفت فرد به حد قابل قبول برسد، ديگر در كيفيت عمل خود ترديدي نمي كند. وقتي خداوند حكيم به امري دستور داده است بدون هيچ چون و چرا و ترديدي بايد به آن گردن نهاد ؛ در واقع شيطان در تمرد خود انتخاب الهي و تشخيص خداوند را نادرست قلمداد كرده است . بر تشخيص خداوند و حكيمانه بودن امر او ايراد گرفته است كه اين امر به هيچ وجه قابل قبول نيست .
در مورد برادران يوسف هم حسادت آنان ناشي از پيامبري او نبود، بلكه ناشي از كمالات و برتري هاي فردي او بود . نه در عمل يوسف و نه در رفتار حضرت يعقوب عليه السلام عاملي براي تحريك حسادت برادران وجود نداشت .
البته حسادت امري دروني و باطني است . چه بسا منشأ بيروني آن بسيار كمتر از منشأ ذاتي و دروني آن است، ولي مي توان با راهكارهاي خاصي اين رذيله اخلاقي را برطرف نمود ، در اين مسير شناختن عوامل شكل گيري حسادت بسيار مهم است؛ به طور كلي در مورد عوامل خارجي آن مي توان گفت :
عامل اصلي حسادت و تشديد آن در انسان جهل و ناداني او در مورد حقايق عالم و روابط بين آن ها و جايگاه دنيا و مانند آن است ؛ البته اين جهالت جنبه هاي گوناگوني دارد . چنان كه جهل و ناداني برادران يوسف نسبت به كمالات ذاتي او باعث حسادت شان شد و آنان را به اقدامي زشت وادار کرد. يا جهل بسياري از افراد در خصوص حكمت هاي خداوند در تقديرات او و در نعمت هاي مختلفي كه به بندگان مي دهد و در نقمت بودن برخي نعمت هاي ظاهري ديگران و... .
همچنين ريشه مهم بسياري از حسادت ها احساس «ذلّت و حقارت دروني » و «کمبود شخصيت » يا خود کمبيني است كه اين امر هم ناشي از نوعي جهل و عدم معرفت به حقيقت خود و جايگاه واقعي انسان در عالم و در برابر خداوند متعال است .
مصداق ديگر عدم درك درست از حقيقت عالم و جايگاه دنيا در برابر آخرت است كه نتيجه اين امر به دنيا طلبي و زياده خواهي هاي مادي منجر مي شود . بسياري از افراد را به توجه و دقت در داشته هاي ديگران و آرزوي مال و شهرت و مقام بيش تر براي خود و در نتيجه حسادت نسبت به رفاه و شهرت و مال و منال آن ها مي كشاند ؛ در نتيجه با برطرف شدن اين تصورات و توقعات و توجه بي دليل به دنيا در برابر آخرت ريشه اين قبيل حسادت ها هم كنده مي شود .
پرسش:
خدا که همه مي دانيم مطمئناً بي نياز از پرستش بندگان است چرا بايد به تکامل رسيدن انسان را در پرستش قرار دهد تا انسان از طريق پرستش به تکامل برسد؟
پاسخ:
سوالات در حد معقول و منطقي نه تنها كفر آميز نيست، بلكه راهي است براي رسيدن به ايماني دقيق و عميق تر . بايد از آن بهترين بهره را در مسير عمق بخشيدن به باورهاي بنيادين عقيدتي خود برد .
چرا عبادت راه تكامل قرار گرفت ؟
اين سوالي است كه در صورت وجود هر بديلي هم قابل طرح بود و مي توانست پرسيد چرا خداوند اين امر را عامل تكامل قرار داد ، نه عبادت را ؛ در هر حال اگر به ضرورت وجود تلاش و انتخاب آزادانه مسير و رفتار در طول زندگي براي رسيدن به كمال و سعادت حقيقي ايمان داشته باشيم ، هر دستورعمل و رفتاري كه مد نظر قرار گيرد، چيزي معادل عبوديت و بندگي خواهد بود .
يقينا خداوند غنى و بى نياز از همه چيز است، چون غير از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نيازمند به او. قرآن ميفرمايد :
«اى مردم! شما همگى نيازمند به خداييد. تنها خداوند است كه بى نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است».(1) بنابراين خداوند بى نياز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اويند. او است كه همه نيازهاى مخلوقاتش را بر طرف ميكند.
ما انسانها كه يكى از مخلوقات خداييم، سراسر وجودمان را نياز و احتياج فرا گرفته است، مانند نياز به آب و غذا و هوا و. . . كه با نبود يكى از اين ها قادر به ادامه حيات نيستيم. ما چند دقيقه يا چند ثانيه نميتوانيم بدون هوا زنده بمانيم. همه نيازمندي ها به وسيله آب و هوا و غذا و. . . بر طرف ميشود كه خداى مهربان با خلق آن نياز ما را برطرف كرده است. آرى اين خداى حكيم و مهربان است كه به هنگام تولد بچه، خون را تبديل به شير ميكند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذيه مينمايد.
يكى از نيازهايي كه در وجود ما نهادينه شده ، نيازهاى روحى است. مثل احتياج به محبت. از اين رو بچههايى كه در خانواده خود احساس كمبود محبت كنند، دچار اختلالات روحى و روانى ميگردند. يكى از نيازهاى واقعى و اساسى روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براى تكامل آفريده است و تكامل او جز از راه عبادت و بندگى به دست نمي آيد.
بنابر اين در حقيقت ، فارغ از نتايج عبوديت و بندگي خداوند در مسير تكامل ،ما محتاج به عبادت او هستيم . بدون آن به اين نيازمان پاسخي درخور نداده ايم ، به علاوه كه ما با بندگى او به نعمت هاى جاودان نايل مي شويم. قرآن ميفرمايد: « هر كسى كفر ورزد و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده است. خداوند از همه جهانيان بى نياز است». (2)
در آيه ديگر فرمود : «كسى كه جهاد و تلاش كند، براى خود جهاد مى كند؛ چرا كه خداوند از همه جهانيان بى نياز است». (3)
در جاى ديگر ميفرمايد: « كسى كه عمل صالحى به جا آورد، به سود خود به جا آورده است، و كسى كه كار بدى انجام دهد، به زيان خود او است. سپس همه شما به سوى پروردگارتان باز ميگرديد». (4)
در آيه ديگر فرمود: «كسى كه پاكى گزيند، به نفع خود او است». (5)
در بينش اسلام و اديان توحيدي، انسان و مجموعه هستي، آفريدههاي خداوند و در مسير حركت به سوي او و معرفت مبدأ خويشند. در اين ديدگاه، هيچ هدفي جز معرفت خداوند براي انسان متصوّر نيست . كمال انسان، تنها در اين محدوده رقم ميخورد. تمامي جاذبههاي ديگر، جملگي براي به حركت در آوردن آدمي و فراخوان وي به معرفت خداوند هستند.
در اين مسير است كه «عبادت» جايگاه خود را پيدا ميكند، آن هم به صورت عبادتي منظم و حساب شده كه بايد به صورت خاصي به جاي آورده شود. زيرا روح و حقيقت هر عملي به خصوص عمل ضابطه مندي مانند عبادت وابسته به جنبه معرفتي عميق و دقيقي است كه بدون آن حقيقت عبادت سامان نمي يابد و جنبه معرفت زا و غفلت زدا در زندگي انسان دارد .
نمازهاي پنج گانه در تمامي عمر، همانند تابلوها و چراغهايي است كه در مسيري سخت، طولاني و پرحادثه، انسان را به تبعيت از خدا فرا ميخواند تا او را از پرتگاههاي سقوط و گزند حوادث سنگين، باز دارد. بدون نماز، آدمي در مسير زندگي، گوهر عبوديت خويش را در برابر ذات جاودان احديت به فراموشي خواهد سپرد . در نتيجه از كمال خويش باز خواهد ماند.
خداوند نماز را واجب نمود. تا انسان با ذکر و ياد خدا، از خواسته هاي شيطاني دست کشيده، از فحشا و منکر بيرون آيد(6)؛ پس سود آن براي خود انسان است. از همين رو، تمامي پيامبران الهي و كتابهاي آسماني، آدمي را به نماز دعوت كردهاند.
در انسان استعدادهاي عالي انساني وجود دارد که تنها در صورت انجام کارهاي نيک و شايسته و اطاعت از فرامين الهي و راه هايي که خداوند به انسان ها معرفي کرده است ، شکوفا خواهد شد و به بالاترين مراتب انساني دست يافته و سرانجام قابليت و لياقت بهشت الهي را خواهد يافت.
پىنوشتها:
1. فاطر (35) آيه 15.
2. آل عمران (3) آيه 97.
3. عنكبوت (28) آيه 6.
4. فجر (89) آيه 27-30.
5. ذاريات (51) آيه 56.
6. عنكبوت (29) آيه 45.