به نام خداوند بخشنده مهربان با سلام و دعاي خير و عرض خدا قوت و آرزوي قبولي طاعات و عبادات ((خداوند رسولانی را برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی به سوی آنان فرستاد تا مردم را به ادای پیمان فطری که با آفریدگارشان بسته بودند وادار نمایند و...)) / نهج البلاغه،ترجمه ی استاد محمد تقی جعفری،خطبه ی یک،برگزیدن پیامبران اینجا مگه نگفته فطری؟یعنی یه چیز ذاتی که توی وجود همه هست مگه نه؟پس چرا از کلمه وادار استفاده شده؟مگه اگه یه چیزی اوی وجود آدم فطری و ذاتی باشه توی سرشت انسان باشه باید وادارش کرد؟نه... خود به خود به طرف اون میل و کشش پیدا میکنه...اما اینجا به نظر میاد یه تضادی وجود داره! البته یه جایی بهم گفتن که این کوتاهی و تقصیر از مترجم آن هست در صورتی که توی یکی از کتابای درسی دبیرستان ترجمه آقای جعفری رو بهترین ترجمه معرفی کرده بود!

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
مهم در مسئله تعبيري است که در خود کلام حضرت آمده، عين عبارت او چنين است:
«و واتر اليهم انبياءه، ليستادوهم ميثاق فطرته» (1) اين عبارت را مرحوم جعفري آن گونه که در پرسش آمده ترجمه کرده، ولي برخي ديگر که بعد از ايشان ترجمه نموده ، آورده: خداوند فرستادگان خود را پي در پي اعزام کرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان باز جويند.
واژه «ليستادوهم» را وفاداري و باز جويندگي معنا کرده، در ترجمه جعفري، وادار کردن معنا نموده، ولي آن کلمه از ماده ادا است و ترجمه تحت لفظي آن اين است که انبيا از مردم مي‌خواستند که حق پيمان فطرت خود را ادا کنند، آن پيمان در واقع يک امانت نزد آنان است که بايد آن امانت را ادا نمود ولي به لحاظ محتوا تفاوتي نمي کند. هر گونه که ترجمه و برگردان فارسي شود ، در اصل مطلب مشکلي ايجاد نمي کند.
اما اين که خواست فطري بايد خود به خود به سويش رفت، گاهي خواست فطرت زير غبار دنيا و گناه مدفون مي شود. با يک تکان بايد آن را غبار روبي نمود تا ميل و گرايش خود به خود در انسان ايجاد شود. اگر زير غبار و زنگار گناه باشد، آن خواست فطري باعث گرايش خود به خود انسان به سوي هدف مورد نظر نمي شود.انبيا آمدند خواست فطري را غبار روبي کنند. انسان بر اساس گرايش فطري خود به سوي توحيد روي مي آورد.
پي نوشت:
1. نهج البلاغه ،خطبه 1.