سید سعید آل طه
قرآن به عنوان آخرین وحى الهى که بر افضل انبیإ الهى نازل شده نور هدایت ابدى براى بشریت و تجلى خداوند در کلامش بود. قرآن شاهد زنده بر نبوت رسول اکرم(ص) و گرامى ترین برهان بر حقانیت اوست، زیرا دلیلى دائمى و حجتى همگانى به شمار مىآید که تمامى ابعاد و جوانب آن نشان از دانش نامتناهى ربانى دارد و هیچ کس را یاراى آن نبوده و نخواهد بود که مانند این کتاب را از پیش خود بیاورد.
از جمله عواملى که قرآن را در دل ها و مصاحف حفظ مى کند، تلاوت و مداومت در مطالعه آن است. تلاوت قرآن نیز مانند هر عمل مستحب دیگر داراى آدابى است که خود بر دو نوعند: ظاهرى و باطنى. از این دو قسم آداب باطنى تلاوت قرآن از اهمیت بیشترى برخوردار است که در هنگام تلاوت قرآن بایستى مد نظر قرار گیرد. براى تلاوت قرآن ده ادب باطنى است که به ترتیب در پى مىآید.
فهمیدن اصل کلام
تلاوت کننده، باید بداند که با چه سخن بزرگى مواجه است، سخنى که نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستى به آدمى است. سخنى که حقایق بسیار بلندى را تا مرز فهم و درک انسان ها تنزل داده است.
فهم عظمت کلام، درک فضل و لطف خداوند درباره بندگان است که این کلام را از عرش جلال خود تا سطح فهم مردم نازل فرموده است و باید اندیشید که چگونه خداوند در رسانیدن معانى کلام خود که صفتى قائم به ذات اوست به مرتبه فهم مردم، به بندگان لطف و کرم فرموده چگونه آن صفت در طى حروف و اصوات که از صفات بشرى است بر آنان تجلى کرده است. قارى قرآن بایستى کلام الهى را درس بگیرد و بیاموزد و به قرائت آن اکتفا نکند چنانکه در سوره اعراف آیه 169 آمده است «و درسوا ما فیه» یعنى کلام الهى را فرا گرفتند. همچنین قارى قرآن بایستى آیات الهى را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنان که در سوره حاقه آیه 12 آمده است «و تعیها اذن واعیه؛ قرآن را گوش هاى حافظ به یاد مى سپارند»، درک عظمت کلام الهى، جز با اندیشه در محتواى آن میسر نیست.
آگاهى به عظمت متکلم
شایسته است که قارى قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوینده قرآن توجه کند و بداند که قرآن سخن بشر نیست همان طور که ظاهر قرآن را جز با طهارت نمى توان لمس کرد، معنى و حقیقت آن نیز جز با طهارت قلب از صفات زشت قابل درک نیست. در هنگام تلاوت باید به خود گوشزد کرد که گوینده این سخنان آفریدگار همه چیز و روزى دهنده همه جنبدگان است و همه تحت سیطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات کند از عدلش، و در نهایت هم اوست که مى گوید: اینان اهل بهشت و اینان اهل دوزخند.
اندیشیدن به حقایقى از این قبیل، عظمت و تعالى گوینده قرآن را در دل مى نشاند و کلام او را موثر مى سازد، چرا که براى آدمیان، گذشته از اصل کلام، گوینده آن نیز اهمیت داشته و اعتبار کلام تا حد زیادى به اعتبار و شإن متکلم بستگى دارد.
تدبر
کسانى که قرآن مى خوانند و کسانى که به آن گوش مى دهند، لازم است که در آیات کتاب الهى به تدبر و تفکر بپردازند و با اندیشیدن در مضامین آیات، خود را در معرض تابش نور الهى قرار دهند و در یک فضاى معنوى تنفس کنند. تدبر در آیات قرآنى انسان را در دنیایى از معارف والا و مفاهیم بلند قرار مى دهد که هیچ چیز با آن برابرى ندارد و آیات قرآنى به عنوان کلیدهاى سعادت انسانى در اختیار او قرار مى گیرند. قرآن کریم، مردم به خصوص صاحبان اندیشه را به تدبر در آیات خود فراخوانده است.
«کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته ولیتذکر اولوا الالباب» [1] قرآن کتابى است مبارک که آن را نازل کردیم تا مردم در آیات آن تدبر کنند و صاحبان اندیشه متذکر باشند.»
و نیز در جاى دیگر از کسانى که در آیات قرآن تدبر نمى کنند گله مى کند و دل هاى آن ها را مهر شده مى نامد که سخن حق در آنها نفوذ ندارد: «افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؛ [2] چرا در قرآن تدبر نمى کنند یا بر دلهایشان قفل زده شده است؟»
و نیز در جاى دیگر اهل معنا را به توجه و تذکر در آیات قرآنى که به آسانى در اختیار آنهاست و هیچ گونه پیچیدگى ندارد فرا مى خواند: «ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ [3] همانا قرآن را براى توجه به آن آسان قرار دادیم آیا توجه کننده اى هست؟»
و نیز تدبر، پس از حضور قلب و توجه قرار دارد، زیرا چه بسا انسان هنگام تلاوت قرآن به چیز دیگرى نیندیشد ولى از سوى دیگر به شنیدن آیات، بسنده کند و در آن تدبر نکند، اما چنان که مى دانیم غرض از تلاوت قرآن، تدبر در آن است نه چیز دیگر.
حضور قلب و ترک حدیث نفس
حضور قلب از توجه بیشتر سرچشمه مى گیرد زیرا تعظیم کلامى که قرائت مى شود، ریشه در توجه انسان به آن کلام دارد، و اندیشه خود را در چیز دیگرى مصروف نمى دارد و این تمرکز اندیشه و همت سبب شادى و انبساط خاطر مى شود. ومى گویند در معنا و تفسیر آیه «یا یحیى خذ الکتاب بقوه؛ [4] گفته شده با جدیت و کوشش کتاب را بگیر» یعنى این که در هنگام تلاوت قرآن وجود خود را از تمامى افکار خالى و همت را به آن مصروف بدار.
مهار ذهن و خوددارى از انحراف ذهن از یک مسئله به مسائل دیگر امرى بس دشوار و نیازمند به تمرین است یعنى آن چه را که عموم مردم «حواس پرتى» مى دانند به راحتى قابل پیشگیرى نیست و حضور قلب نیز چیزى جز «حواس جمعى» نیست. کسى که قرآن مى خواند، باید به آنچه مى خواند عنایت و توجه داشته باشد و کلمات را بر حسب عادت و چرخش زبان نگوید زیرا قارى قرآن، تنها به مقدارى که با توجه خوانده است، بهره مى برد و آن چه بى توجه خوانده مى شود مانند آبى است که هدر مى رود و مزرعه را سیراب نمى کند، منظور آن است که هنگام تلاوت، تمام حواس قارى به آیات الهى باشد و هیچ هم و غم دیگرى را به دل راه ندهد.
تفهم
منظور از تفهم آن است که از هر آیه اى آن چه سزاوار آن است برداشت و استنباط کند (یعنى مراد از تفهم آن است که براى هر آیه اى، توضیح و شرحى مناسب با موضوع آن، به دست آورد) تفهم در ادامه تدبر است، چه بسا کسى تدبر کند اما حصول نتیجه اى نباشد، یعنى باید آن قدر تدبر کرد تا مفهوم آیه را دریافت. براین اساس آیات قرآن مشتمل بر مطالب گوناگونى است (از صفات آفریدگار گرفته تا صفات آدمیان و...) که دانستن هر یک چراغى است فرا راه تکامل انسان.
ترک موانع فهم
بعضى از مردم به خاطر اینکه شیطان پرده اى بر فهم آنان افکنده است، از فهم معانى قرآن محروم و از درک اسرار و شگفتى هاى آن بى بهره اند، قارى قرآن بایستى در رفع موانع و حجب شیطانى بکوشد. مهمترین حجاب هاى فهم چهار مورد است:
حجاب اول: برخى از افراد (قاریان)، تمام تلاش و توجه خویش را صرف تلفظ صحیح کلمات قرآن مى کنند، تا مبادا حرفى را از مخرج نادرست، ادا کنند، در چنین وضعیتى دیگر براى توجه به معانى، مجالى باقى نمى ماند. که این کار به عهده شیطان است که موکل بر قرآن شده تا با وسوسه مردم را از درک معانى کلام الهى باز داشته و مردم را وادارد که در ادا به حروف تردید نمایند.
حجاب دوم: اینکه تلاوت کننده در مسائل، متقلد نظریه اى باشد که به تقلید آن را یادگرفته و نسبت به آن جمود و تعصب داشته باشد این چنین اعتقاد و تعصبى مانع از ارتقإ است و به او اجازه نمى دهد که غیر از مورد اعتقادش به مطلب دیگرى بیندیشد.
حجاب سوم: این است که قارى و تلاوت کننده قرآن بر گناهى اصرار ورزد و یا متکبر و یا مبتلا به هواى نفس باشد. این گناهان سبب تاریکى دل مى گردد و مانند غبار بر آیینه قلب نشسته، از تجلى حق جلوگیرى مى کند و این بزرگترین حجاب دل است و بیشتر مردم به این حجاب گرفتارند.
حجاب چهارم: این است که تفسیر ظاهرى آیه را بخواند و بپذیرد که کلمات قرآن در معانى خود منحصر به آن است که از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقیه تفسیر به رإى است و این خود از حجاب هاى بزرگ فهم قرآن است.
تخصیص
تخصیص یعنى این که تلاوت کننده در نظر بگیرد که مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهى از امرى را در قرآن مى خواند، یا وعده و وعیدى را مى شنود خود را مخاطب بداند و اگر داستان هاى انبیإ و اقوام گذشته را قرائت مى کند آنها را به منزله افسانه تلقى نکند بلکه بداند که مقصود از آنها عبرت است و قارى بایستى از لابه لاى آنها آنچه را مورد نیاز مى باشد برگیرد. در قرآن کریم مى خوانیم: «ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ [5] یعنى ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختیم، پس آیا پند گیرنده اى هست؟»
تإثیر
تإثیر آن است که قرائت کننده قرآن از آیات گوناگون کلام الهى متإثر شود وبه حسب مضمون هر آیه حالت حزن و اندوه یا نشاط و شادى برایش حاصل گردد؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) خود از آیات الهى متإثر بود. در این صورت قلب آماده تإثیر پذیرى مى شود. قارى باید به تناسب معناى آیه حالتى مناسب در دل احساس کند، اگر به آیه عذاب مى رسد احساس وحشت نماید و اگر به آیه مغفرت مى رسد، شاداب باشد. از این رو گفته اند بنده اى که با ایمان قرآن را بخواند، اندوهش افزون و شادیش اندک، گریه اش فراوان و خنده اش کم، دل مشغولیش بسیار و راحتیش، قلیل است.
ترقى
ترقى یعنى این که تلاوت کننده قرآن به مرحله اى ارتقإ یابد که گویا کلام را از خداوند مى شنود قرائت سه درجه دارد: پایین ترین آن این است که قارى آن را بر خدا مى خواند و خود را در برابر او مى بیند در این مرحله حال او، حالت درخواست و تضرع و گریه و زارى خواهد بود.
درجه فراتر این که تلاوت کننده با قلب خود شهادت دهد که پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در این مرحله مقام قارى، مقام حیا و تعظیم و گوش دادن و فهم است.
درجه سوم این که در کلام، متکلم و در کلمات، صفات او را ببیند و لذا به خود و قرائت خود ننگرد و همت و کوشش او تنها گوینده این کلمات باشد و اندیشه اش را متوجه او کند، گویا مستغرق در دیدار گوینده است نه به قرائت و حتى نه به نعمت و شکر منعم. امام صادق(ع) مى فرماید: «والله لقد تجلى الله لخلقه فى کلامه ولکن لایبصرون» به خدا قسم، خداوند در کلام خود تجلى کرد ولى آنان نمى بینند.[6]
تبرى
تبرى آن است که تلاوت کننده قرآن، در هنگام تلاوت از نیرو و توان و توجه خود دورى کند و با چشم خشنودى و تزکیه به خود ننگرد، هنگامى که آیات بهشت و مدح صالحان را مى خواند به خود تطبیق ندهد، بلکه براى اهل یقین و صدیقین گواهى دهد و ابراز اشتیاق نماید که به آنان بپیوندد و زمانى که آیه غضب و مذمت گناهکاران و مقصران مى خواند به خود تطبیق دهد و در خشیت و خوف خود را مخاطب سازد و امیرالمومنان على(ع) به همین نکته اشاره دارد در آن جا که مى فرماید: «اذا مروا بآیه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فى اصول آذانهم؛ [7] هنگامى که به آیه اى برمى خورند که در آن ذکر تهدیدى است، با گوش قلب آن را مى شنوند و چنین مى اندیشند که صداى آتش جهنم در گوشهایشان است.»
در پایان از خداوند منان خواهانیم که ما را از فواید معنوى آداب باطنى قرآن برخوردار بگرداند. [8]
پی نوشت ها :
[1]. سوره ص، آیه29.
[2]. سوره محمد، آیه24.
[3]. سوره قمر، آیه 17.
[4]. سوره مریم، آیه12.
[5]. سوره قمر، آیه24.
[6]. اسرارالصلاه، شهید دوم، ص204.
[7]. نهج البلاغه، خطبه
[8]. این مقاله با همکارى مرکز فرهنگ قرآن و معارف، توسط جناب حجه الاسلام سید سعید آل طه به رشته تحریر در آمده است.
۱۳۸۵/۰۶/۲۲ ۱۸:۰۹
شناسه مطلب: 1413