‏نویسنده: محمد رحمانى
درآمد
در مقاله پیش با سودمند دانستن مباحث مقارن در علوم حدیث،اقسام آن (درایة الحدیث،فقه الحدیث، رجال الحدیث، تراجم، فهرست شناسى، مشیخه شناسى) از نظر شیعه و اهل سنت نقد و بررسى شد.
اکنون به مباحث مربوط به تقسیمات حدیث مى پردازیم.
مولفان علوم حدیث، اخبار را از جهات مختلفى تقسیم کرده اند:
1ـ از جهت شمار راویان به: خبر متواتر، مستفیض و واحد.
2ـ از جهت صفات راویان به: خبر صحیح،حسن و ضعیف.
3ـ از جهت اتصال یا عدم اتصال سند به معصوم به: خبر مسند، معلّق، مقطوع، منقطع و مرسل.
4ـ از جهت اعتقادات راوى به: خبر موثق و غیر موثق.
5ـ از جهت الفاظ به: خبر قدسى و غیرقدسى.
6ـ…
همان گونه که گذشت تقسیم خبر به متواتر،مستفیض و آحاد، ازجمله تقسیمات قابل قبول تمامى پژوهش گران علوم حدیث است و شاید بتوان گفت: از منطقى ترین و اصلى ترین تقسیمات حدیث است که تقسیمات دیگر، بر این محور سامان یافته است.1
در این شماره، «خبر متواتر» را به گونه مقارن و تطبیقى نقد و برسى مى کنیم.
1ـ مفهوم متواتر در نگاه لغت شناسان
بى گمان، بررسى مفهوم تواتر در کتاب هاى فرهنگ و لغت نقش بسزایى در روشن شدن حقیقت آن دارد. از این رو توجّه به معناى آن ضرورى است.
لغویین مادّه تواتر را به معناى آمدن و تحقق چیزى که پى در پى و به تدریج حاصل مى گردد، دانسته اند.
خلیل (م.175هـ.ق.) در کتاب العین مى نویسد:
«والمواترة: المتابعه.»2
ابن فارس (م.395هـ.ق.) مى نویسد:
«أما المتواترة فى الأشیاء، فقال اللحیانى: لاتکون مواترة إلا إذا وقعت بینهما فترة وإلا فهى مدارکه».3
ابن اثیر (م.606هـ.ق.) مى نویسد:
«حدیث ابى هریره سلابأس أن یواتر قضاء رمضانز أى یفرقه، فیصوم یوماً و یفطر یوماً….»4
فیومى (م.770هـ.ق.) در این باره مى نویسد:
«التواتر و هو التتابع. یقال تواترت الخیل، إذا جاءت یتبع بعضها بعضاً. ومنه جاءوا تترى، أى متتابعین وتراً بعد وِتر».5
از آنچه ملاحظه شد، روشن مى گردد متواتر، وصف چیزى مى باشد که تحقق آن به تدریج و پى در پى حاصل مى شود و در این معنا، میان لغویون اختلافى وجود ندارد.
مؤیّد، بلکه دلیل این معنا براى کلمه متواتر، آیه ذیل است:
«ثم أرسلنا رسلنا تتراً کل ما جاء امةً رسولها کذبوه فاتبعنا بعضهم بعضاً؛6
سپس فرستادگان خود را پیاپى فرستادیم، هرگاه براى امّتى پیامبرش آمد، او را دروغ گو شمردند، پس آنان را یکى پس از دیگرى (به هلاکت) رساندیم.»
2ـ تعریف خبر متواتر، از نظر عالمان شیعى
دانشیان علوم حدیث از خبر متواتر تعریف هاى گوناگون مى کرده اند که به برخى از آن ها اشاره مى گردد.
1 . شهید ثانى مى نویسد:
«هو مابلغت رواته فى الکثرة مبلغاً أحالت العادة تواطؤم على الکذب واستمر ذلک الوصف، فى جمیع الطبقات حیث یتعدد، بأن یرویه قوم عن قوم، وهکذا إلى الأوّل. فیکون أوّله فى هذا الوصف کآخره ووسطه کطرفیه؛7
خبر متواتر عبارت است از خبرى که راویان آن از نظر عدد به اندازه اى باشد که هم آهنگى و توطئه آنان بر دروغ گویى به گونه عادى محال باشد. و این شمار از راویان، باید در تمامى طبقات وجود داشته باشد، تا اوّل و آخر و میانه سند یکسان باشد.»
2. شیخ بهایى در تعریف روایت متواتر مى نویسد:
«فإن بلغت سلاسله فى کل طبقة حداً یومن معه تواطؤهم على الکذب فمواتر ویرسم بانه خبر جماعة یفید بنفسه القطع بصدقه؛8
اگر سند خبر در هر طبقه به اندازه اى باشد که از هم آ هنگى آن ها بر دروغ گوى در امان باشد، متواتر نام دارد. و در تعریف آن گفته مى شود: خبر گروهى که از قولشان قطع به راستى آن پیدا شود.»
3. محقق قمى در تعریف آن مى نویسد:
«خبر جماعة یفید بنفسه القطع بصدقه؛9
خبرعده اى که به تنهایى مفید قطع به درستى آن باشد.»
4. آیه الله مامقانى در این باره مى نویسد:
«خبر جماعة بلغوا فى الکثرة إلى حد أحالت العادة اتفاقهم و تواطیهم على الکذب، ویحصل بأخبارهم العلم؛10
خبر گروهى که شمار راویان آن به اندازه اى برسد که به گونه عادى هم آهنگى و اتفاق آن ها بر دروغ، ناممکن باشد، به طورى که از خبرشان علم حاصل گردد.»
افزون بر این،تعریف هاى دیگرى نیز از خبر متواتر شده که نیازى به نقل آن ها نیست.
نقد و بررسى
اگرچه بیش تر و یا تمامى این تعریف ها شرح الاسم اند نه تعریف حقیقى، (شاهد بر این مدعا، تعبیر شیخ بهایى است که اصطلاح رسم را به کار برده اند) با این حال جهت روشن تر شدن مطلب به نقد و بررسى آن ها مى نشینیم.
1. در تعریف اول یکى از مشخصات اصلى خبر متواتر که عبارت است از حصول علم، بیان نشده است. افزون بر این، ممکن است جمع زیادى دروغ بگویند بى آن که هم آهنگى میان آن ها صورت بگیرد؛ مانند زمانى که جوّ سازى و یا تبلیغات و همانند این ها صورت بگیرد؛ بنابراین، محال بودن اتفاق گروهى بر خبر دادن به دروغ، موجب تواتر خبر نمى شود. و اصطلاحاً این تعریف، مانع نیست.
2. در تعریف دوم اگرچه با اضافه شدن جمله آخر، اشکال تعریف اول برطرف شده، ولى اشکال دوم آن ممکن است وارد باشد.
3. تعریف سوم نیز مانع نیست، زیرا شامل خبرى مى شود که آن را سه نفر نقل کرده باشند و به کمک قراین داخلى، قطع به آن حاصل گردد.
4. تعریف چهارم هم مانع نیست، زیرا اشکال دومى که بر تعریف اول وارد بود، بر این نیز وارد مى شود.
چنان چه اشکال دوم تعریفِ اول بر تعریف هاى دوم و چهارم وارد باشد، ممکن است با آوردن کلمه «تعمدهم» به جاى «تواطؤهم» رفع گردد (زیرا تبلیغات و عوامل خارجى، سبب تعمّد بر دروغ گویى نمى شود) اما از میان تعریف دوم و چهارم، تعریف دوم ترجیح دارد، زیرا تعریف چهارم، موردى را نیز شامل مى شود که در طبقه اول، راوى کم تر از حدِّ تواتر است و در پایان سند به حدّ تواتر مى رسد. پس تعریف چهارم مانع نیست به خلاف تعریف شیخ بهایى که عبارت «فى کل طبقه حداً» این مورد را خارج مى کند.
3. تعریف خبر متواتر از نگاه اهل سنت
بیش تر حدیث دانان اهل سنت، عنوان متواتر را در زیر مجموعه تقسیم حدیث به صحیح، حسن و ضعیف بحث کرده اند، زیرا آنان بر این باورند که هر یک از این سه قسم، مشتمل بر صفات اختصاصى و مشترک است. و عنوان متواتر، میان حدیث صحیح و حسن مشترک است.
1. دکتر صبحى صالح در این باره مى نویسد:
«حدیث صحیح همان گونه که موصوف به مسند و متصل مى گردد، موصوف به متواتر و یا آحاد مى شود، و توصیف خبر صحیح به غریب و یا مشهور رواست. پس از این روشن خواهد شد که در این اوصاف، حدیث صحیح و حسن مشترک است.
پس حدیث متواتر حدیث صحیحى است که گروهى آن را روایت مى کنند که از نظر عقل و عادت هم آهنگى بر دروغ گویى، از چنین جمعى که در اول و وسط و آخر حدیث واقع شده اند، محال است.»11
2. دکتر نورالدین عتر مى نویسد:
«الحدیث المتواتر هو الذى رواه جمع کثیر یؤمن تواطؤهم على الکذب عن مثلهم إلى إنتهاء السند وکان مستندهم الحسّ؛12
حدیث متواتر، حدیثى است که گروه زیادى تا پایان سند آن را نقل کرده اند که از هم آهنگى بر دروغ گویى از مانند آن ها، امان حاصل گردد و مستند این گروه حسّ باشد.»
تعریف هاى دیگرى نیز در میان اهل سنت از خبر متواتر شده است.13
نقد و بررسى
در تعریف خبر متواتر، تفاوت اساسى اى میان صاحب نظران شیعى و سنى به چشم نمى خورد، تنها اختلاف عبارت است از تعیین جایگاه آن در تقسیم حدیث. در نظر عالمان شیعه، خبر متواتر قسیم خبر صحیح است و از نظر عالمان سنى، خبر متواتر زیر مجموعه خبر صحیح، بلکه حسن مى باشد، زیرا عنوان متواتر را از اصطلاحات مشترک میان خبر صحیح و حسن مى دانند.
در تعریف دکتر نورالدین عتر (تعریف دوم) عبارت «کان مستندهم الحسّ» به جهت خارج کردنِ اخبار مشتمل بر مباحث عقلى و اعتقادى اضافه شده، زیرا در این چنین موارد ملاک صحت و کذب، عقل است. لکن این نظر، نادرست است، زیرا اولاً: ملاک در صحتِ تمامى مباحث اعتقادى، درک عقل نیست مانند: اعتقاد به برخى از جزئیّات عالم برزخ، قیامت، بهشت و جهنّم. ثانیاً: اگر بخواهیم صدق یا کذب مطالب عقلى و اعتقادى را که به رسول الله(ص) و یا ائمه(ع) نسبت داده اند، بفهمیم یکى از راههاى آن، تواتر خبر است. ثالثاً: تعریف، مانع نیست، چون ممکن است با وجود محال بودن هم آهنگى گروهى بر دروغ گویى، به جهات دیگرى دروغ بگویند. رابعاً: تعریف، شامل خبرى که در طبقه اول و دوم، کم تر از حدّ تواتر است نیز مى شود.
4ـ امکان حصول علم از خبر متواتر
از جمله مباحثى که در کتاب هاى علوم حدیث از گذشته مطرح بوده، عبارت است از امکان یا عدم امکان حصول علم از خبر متواتر. این بحث هنگامى نقد و بررسى شد که گروهى به نام «سَمَنیّه» 14 منکر تحقق علم از خبر متواتر شدند، زیرا آنان بر این باور بودند که راه هاى حصول علم منحصر در حواس است.
سید مرتضى علم الهدى از اولین عالمان شیعى مى باشد که بدین نظر توجه کرده و آن را موشکافى کرده است. وى، در این باره مى نویسد:
«بدان،ارباب مقالات، از گروهى که با نام «سمنیه» خوانده مى شوند، نقل کرده اند که منکر حصول علم به اشیا از طریق خبر بدان ها هستند، زیرا آنان راه هاى حصول علم را منحصر در ادراک (امور حسى) مى دانند.»15
نقد و بررسى
نادرستى این نظریه پر واضح است، زیرا حصول علم و آگاهى به اشیا از طریق اخبار، امرى وجدانى است و به اصطلاح «أدلّ دلیل على الشیى وقوعه؛ بهترین برهان بر هر چیزى تحقق آن است.» و بر همین اساس، ما از طریق اخبار و به ویژه اخبار متواتر، به مطالب زیادى علم و آگاهى داریم.
با این حال، آوردن برخى از ادله این نظریه و جواب به آنها، خالى از فایده نیست.
الف) از جمله دلیل هایى که در اثبات این نظریه، اقامه شده، عبارت است از این که افرادى که خبر متواتر را نقل کرده اند، امکان دروغ گویى هر یک از آن ها به تنهایى وجود دارد و به هنگامى که خبر متواتر را نقل مى کنند نیز دروغ گفتن آن ها ممکن است و الاّ لازم مى آید امر جایز، ناممکن گردد.
پاسخ: اگرچه برخى از اوصاف جزء، (به هنگام عدم ترکیب) در حالت ترکیب نیز ممکن است وجود داشته باشد، ولى ممکن است آثار و نتایجى از مجموع و ترکیب به دست آید که به تنهایى حاصل نمى شود، مانند آثار بسیارى از داروها و معجون ها که از ترکیب اجزا حاصل مى گردد. در این جا قاعده امتناع انقلابِ ممکن به ناممکن راه ندارد، زیرا موضوع ممکن، فردِ با قیدِ تنهایى است نه فرد در ضمن جمع.
ب) اگر از خبر متواتر، علم و قطع حاصل گردد لازمه اش اجتماع نقیضین است، زیرا ممکن است گروهى در حدِّ تواتر، نقیض آن را خبر دهند پس باید هم به بود و هم به نبود یک شىء قطع حاصل گردد.
پاسخ: تحقق خبر متواترى که نقیض خبر متواتر دیگر باشد، محال است و هیچ گاه وجود خارجى پیدا نمى کند تا اجتماع نقیضین لازم بیاید.
آن چه که ملاحظه شد برخى از ادله و پاسخ آن ها بود، البته ادله دیگرى نیز در کتاب هاى تفصیلى از جمله معالم الأصول16 و قوانین الأصول17 بیان شده است.
در پایان مناسب است متذکر شویم بیش تر و یا تمامى اشکالات این گروه، شبهه در امور بدیهى و ضرورى است. بهترین راه براى ابطال این شبهات، عبارت است از کارى که آن ها را متنبّه کند مانند راهى که در ردِ گروه سوفسطایى مطرح است.
5ـ شرایط خبر متواتر از نظر شیعه
صاحب نظران علم حدیث، براى خبر متواتر در دو مقامِ حصول تواتر و حصول علم، شرایطى را بیان کرده اند که در این بخش از مقاله به ذکر این شرایط و سپس به نقد و بررسى آن ها مى پردازیم.
الف ـ شرایط حصول تواتر
1. شمار راویان به اندازه اى باشد که هم آهنگى آن ها بر دروغ گویى به گونه عادى محال باشد.
2. مستند خبر دهندگان طبقه اول، حس باشد نه حدس، زیرا اشتباه در امور حدسى فراوان است.
3. شمار راویان در تمامى طبقات به حدِّ تواتر باشد.
4. ناقلان، علم و قطع به صحت داشته باشند نه شک و گمان.
5. مسلمان باشند.
6. عادل باشند.
7. اختلاف نسبت آنان.
8. هم مذهب باشند.
9. امام معصوم(ع) در بین آن ها باشد.
10. خبر دهندگان، محصور در یک بلد نباشند.
11. عدم اکراه آن ها در نقل خبر.
ب ـ شرایط حصول علم
1. شنونده، عالم به مضمون خبر نباشد تا تحصیل حاصل و با اجتماع مثلین لازم آید.
2. ذهن شنونده نسبت به مفهوم خبر، با اشکالاتى مشوّش نشده باشد.
اگر چه شرایط پیش گفته (در دو بخش حصول تواتر و حصول علم) به طور یک پارچه و یک جا نیامده است، لکن بسیارى از کتاب هاى تفصیلى درباره آن ها بحث کرده اند.18
6ـ شرایط خبر متواتر در نگاه اهل سنت
میان عالمان علوم حدیث شیعه و اهل سنت اختلاف نظر اساسى دیده نمى شود، زیرا صاحب نظران اهل سنت نسبت به شرایط تحقق خبر متواتر نظر یکسان ندارند و میان آن ها در این جهت، اختلاف نظر به چشم مى خورد. از باب نمونه، خلاصه کلام غزالى را درباره شرط هایى که براى خبر متواتر گفته شده و از نظر ایشان باطل است، نقل مى کنیم: «خاتمه در بیان شروط فاسده اى است که براى خبر متواتر بیان شده آن ها پنج تاست:
1. عدم حصر در عدد و بلد خاصى
2. اختلاف نسبت خبر دهندگان
3. خبر دهندگان، از بزرگان مردم باشند
4. همراه با شمشیر نباشند
5. شیعه شرط کرده است که امام معصوم در میان خبر دهندگان باشد.»19
مقدسى در روضة الناظر براى تحقق خبر متواتر سه شرط بیان کرده است:
1. مستند خبردهندگان علم برخاسته از حس باشد.
2. تواتر در تمامى طبقات رعایت شده باشد.
3. عدد راویان را برخى دو، چهار، پنج، بیست و هفتاد بیان کرده اند، لکن حق این است که عدد خاصى در آن شرط نیست.20
دکتر صبحى صالح مى نویسد:
«خبر متواتر دو قسم است: لفظى و معنوى. متواتر لفظى روایتى است که گروهى آن را با لفظ واحد، در تمامى طبقات نقل کرده اند… و بیش تر ارباب نظر بر این باورند که در خبر متواتر شرط است که لفظ یکى باشد.»21
دکتر نورالدّین عتر درباره شرایط خبر متواتر مى نویسد:
«شرایطى که در راویان خبر صحیح و حسن از قبیل عدالت و ضابط بودن شرط شود، در راویان خبر متواتر شرط نیست، بلکه ملاک، شمارى است که عقل، هم آهنگى آنان را بر دروغ گریى محال بداند. از این رو اگر اهل یک شهر که کافرند خبر دهند که با چشمانشان آتش سوزى و یا انفجارى را دیده اند، علم به راست گویى آنان حاصل مى گردد.» 22
شیخ جمال الدین قاسمى از جمله کسانى است که اسلام را شرط راویان خبر متواتر مى داند. در این باره او مى نویسد:
«در اصطلاح محدثین لازم است خبر متواتر را گروهى از مسلمان ها نقل کنند.»23
نقد و بررسى
چون نقد و بررسى هر یک از این شرایط به طول مى انجامد، تنها به بیان مطالب کلى بسنده مى شود.
1. از جمله شرایطى که براى تحقق خبر متواتر مطرح شده، بیان عدد خاصى در راویان است. در تعیین این عدد نیز اختلاف زیادى به چشم مى خورد. قاضى ابى بکر، معروف به باقالانى، آن را بیش از عدد چهار دانسته است. اصطخرى عدد ده را تعیین کرده است، زیرا ده، اولین جمع کثرت است. برخى دیگر عدد دوازده را بیان کرده اند، زیرا عدد نقباى بنى اسرائیل است. ابى هذیل علاّف، آن را عدد بیست دانسته است، به دلیل آیه «إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین.»24
گروهى آن را عدد چهل دانسته اند به دلیل آیه «یا أیها النبى حسبک الله ومن اتبعک من المؤمنین» 25 که هنگام نزول آیه، شمار مومنین چهل نفر بوده است. برخى دیگر آن را هفتاد دانسته اند به دلیل آیه «وأختار موسى قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا»26 و گروه دیگر آن عدد را سیصد و دوازده، که شمار اصحاب بدرند، دانسته اند.27 حق این است که هیچ یک از این اعداد، ملاک تحقق خبر متواتر نیست، زیرا درجه اهمیت مضمون خبر، سبب مى گردد شمار خبر دهندگان (که موجب حصول علم مى شوند) تفاوت پیدا کند. شهید ثانى در این باره مى نویسد:
«حق این است که تعیین این اعداد، خرافاتى بیش نیست بلکه ملاک، حصول علم است.»28
2. بسیارى از این شرایط پیش گفته، متداخل و تکرارى اند مانند: شرط اول و سوم. بى شک با وجود شرط سوم از شرط اول و پنجم و ششم بى نیاز هستیم.
3. افزون بر این که شرط اول و سوم متداخل هستند، اصل این شرط مورد اشکال است، زیرا چنان چه طبقه اول با تواتر، خبرى را نقل کنند و طبقات بعدى در حد تواتر نباشند لکن همراه با قراین باشد، موجب حصول علم است و بى شک حجّت است.
4. نسبت به شرط چهارم نیز ممکن است اشکال شود به این که لازم نیست تمامى خبر دهندگان در مرحله اول علم و قطع داشته باشند، زیرا هر چه شمار خبردهندگان افزون گردد. شک و گمان بر طرف و به درجه بالاترى مى رسد تا این که تبدیل به علم و قطع مى گردد، چون علم و قطع در تواتر به تدریج حاصل مى گردد.
5. اما بطلان شرط پنجم، ششم، هفتم، هشتم، نهم و دهم پر واضح است، زیرا ملاک و معیار در خبر متواتر، حصول علم است اگرچه از خبر غیر مسلمان و غیر عادل باشد. بسیارى از بزرگان بر بطلان این شرایط تصریح کرده اند. در این باره علاّمه حلّى مى نویسد:
«تمامى این شرایط باطل و فاسد است، زیرا با خبر متواتر، نفسْ جازم است گرچه بدون این شرایط. »29
6. برخى از جمله غزالى 30 به شیعه نسبت داده اند که وجود معصوم را در میان خبردهندگان شرط کرده اند و حال این که این نسبت نادرست است. شاید وى میان اجماع تعبدى و خبر متواتر خلط کرده است. شیخ طوسى در این باره مى نویسد:
«از شرایط خبر دهندگان،ایمان نیست و نیز از شرایط آن ها، وجود معصوم در میان آن ها نیست.»31
علاّمه حلّى درمقام ردِّ این مطلب به گونه اى صریح آن را افتراى بر شیعه مى داند و مى نویسد:
«برخى از عالمان معتزلى و اشعرى به شیعه نسبت داده اند که در تحقق تواتر، وجود معصوم را شرط کرده اند، و این مطلب تهمت و افترا است.»32
7ـ اقسام خبر متواتر
خبر متواتر به لحاظ الفاظ آن تقسیم مى گردد به: متواتر لفظى و متواتر معنوى.
متواتر لفظى عبارت است از خبر متواترى که تمامى مخبرین، نسبت به الفاظ توافق داشته باشند مانند: حدیث «إنما الأعمال بالنیات».
متواتر معنوى عبارت از خبرى که خبر دهندگان، بر لفظ واحد توافق ندارند، بلکه بر معناى واحدى موافقند.
متواتر لفظى را نیز به اقسامى تقسیم کرده اند:
1ـ الف: خبرى که تواتر در آن بر لفظ واحد انجام گرفته است.
ب: خبرى که تواتر در آن بر دو لفظ مترادف و یا بیش تر انجام گرفته است.
2ـ الف: گاهى تمام خبر، متعلق تواتر است مانند: «إنما الأعمال بالنیات».
ب: گاهى متعلق تواتر برخى از الفاظ روایت است. مانند: «من کنت مولاه فعلىّ مولاه».
خبر متواتر معنوى نیز به اقسامى تقسیم شده است:
الف: اخبار فراوانى که از نظر لفظ اختلاف دارند، ولى با دلالت التزامى بر یک معناى واحد دلالت مى کنند مانند این که برخى از روایات از وضو گرفتن با آب قلیلى که با نجاست ملاقات کرده، نهى مى کنند و برخى دیگر نوشیدن آن را منع مى کنند و پاره اى دیگر، غسل کردن با آن را ناروا مى دانند و بعضى دیگر، تطهیر با آن را جایز نمى دانند. مجموع این روایات، دلالت التزامى بر یک مفهوم دارند و آن نجاست آب مى باشد.
ب: اخبار زیادى که با دلالت تضمنى، بر یک مفهوم دلالت مى کنند مانند: روایات دال برحرمان زوجه در ارث بردن از بعضى از ترکه، که اصل حرمان فى الجمله مورد تواتر است.
ج: اخبار متواترى که با دلالت التزامى بر یک مفهوم دلالت مى کنند بى آن که این مفهوم مقصود مخبرین باشد مانند: احادیث غزواتى که امام على(ع) در آن ها شرکت داشته است و روایات بخشش هاى حاتم طایى، که این اخبار دلالت بر شجاعت امیرالمؤمنین(ع)، و جود و سخاوت حاتم دارد.
تفاوت این قسم با صورت اول (الف) در این است که در این جا بر خلاف صورت اول، خبر دهنده در هر یک از وقایع قصد بیان واقعه را دارد نه بیان مدلول التزامى.
آخوند خراسانى افزون بر تواتر لفظى و معنوى، قسم سومى را نیز اضافه مى کند به نام تواتر اجمالى. ایشان، در موارد زیادى از کفایة الأصول و حاشیه بر رسائل شیخ انصارى، این مطلب را بیان کرده است، از جمله بنگرید:
«چنان چه اشکال شود بر استدلال به اخبار بر حجیت خبر واحد به این که این روایات خالى از تواتر لفظى و معنوى اند، در پاسخ مى گویم: این روایات تواتر اجمالى دارند، به این معنا که زیادى آن ها سبب قطع به صدور یکى از آن ها مى گردد و همین مقدار کافى است.»33
8ـ اقسام خبر متواتر در نظر اهل سنت
تقسیمات حدیث متواتر در نظر اهل سنت، همانند تقسیمات صاحب نظران شیعه است؛ یعنى خبر متواتر در یک تقسیم، به لفظى و معنوى تقسیم مى گردد. دکتر صبحى مى نویسد:
«متواتر تقسیم مى گردد به لفظى و معنوى. متواتر لفظى عبارت است از حدیثى که جمعى که در اول و وسط و آخر سند واقع شده اند؛ بر لفظ واحدى توافق کرده باشند.»34
ایشان در تعریف حدیث متواتر معنوى مى نویسد:
«در متواتر معنوى توافق خبر دهندگان بر لفظ واحدى شرط نیست، بلکه توافق بر یک مفهوم اگرچه به الفاظ مختلف، کفایت مى کند.» 35
دکتر نور الدین عتر نیز همانند دیگران خبر متواتر را به لفظى و معنوى تقسیم کرده است، و مى نویسد:
«علماى حدیث، خبر متواتر را به دو قسم متواتر لفظى و معنوى تقسیم کرده اند.»36
9ـ مصادیق خبر متواتر از نظر شیعه
از جمله مطالب مفید این بحث، آن است که آیا در میان اخبار، حدیث متواتر وجود دارد یا نه؟
تحقق خبر متواتر معنوى و اجمال، بى نیاز از اقامه برهان است، به ویژه اخبار متواتر اجمالى. شهید ثانى در این باره مى نویسد:
«خبر متواتر نسبت به اصول شریعت (همانند وجوب نمازهاى یومیه و شمار رکعات آن و وجوب زکات و حج) زیاد است و برگشت تواتر در این موارد به تواتر معنوى است.»37
و اما نسبت به تحقق خبر متواتر لفظى، شهید ثانى منکر آن است مگر در یکى دو مورد، و مى نویسد:
«تا به حال خبرى که در حدّ تواتر باشد، نیافته ام مگر موردى را که پس از این بیان خواهم کرد… بیش تر روایاتى که به عنوان متواتر لفظى مشهور شده اند، تنها نسبت به خبردهندگان زمان ما و پیش از آن، به اندازه متواتر و اما در طبقه اول ثابت نشده که به اندازه متواتر باشد… بله، حدیث «من کذب علىّ متعمداً فلیتبوا مقعده من النار» ممکن است متواتر لفظى باشد، زیرا گروه زیادى از صحابه که تعدادشان به چهل یا شصت و دو نفر مى رسد، آن را از رسول الله(ص) نقل کرده اند.»38
10ـ مصادیق خبر متواتر از نظر اهل سنت
اختلاف نظر صاحب نظران اهل سنت نسبت به وجود خبر متواتر لفظى بیش تر از اختلاف نظر در میان عالمان شیعى است، زیرا به نظر مى رسد اهل سنت در این جهت راه افراط و تفریط را در پیش گرفته اند. جهت روشن شدن این مدعا برخى از اقوال آن ها را نقل مى کنیم:
ابن صلاح، که منکر اخبار متواتر لفظى است، مى نویسد:
«ومن سئل عن ابراز مثالٍ لذلک فیما یُروى من الحدیث أعیاه تطلبه؛ 39
شخصى که از او درباره بیان مثالى براى خبر متواتر، پرسش شد، پیدا کردن آن او را خسته کرد.»
ابن حجر عسقلانى در این باره مى نویسد:
«براى خبر متواتر مثال هاى فراوانى است، از جمله حدیث سمن کذب علىّ متعمداً… .ز امام نووى در مقدمه شرح مسلم مى گوید: این خبر از طریق دویست صحابه، ما رسیده است.و حافظ سیوطى درباره اخبار متواتر کتابى به نام الأزهار المتناثرة فى الأخبار المتواترة تصنیف کرده است و در آن برخى از احادیث متواتر را با سند آورده است.»40
دکتر صبحى صالح نیز از ابن الصلاح نقل مى کند که حدیث متواتر کم، بلکه نایاب است و در پى آن مى نویسد:
«بیش تر بزرگان بر این باورند که حدیث متواتر به شرط توافق همگان در لفظ، به جز از قرآن محال است. اگرچه برخى از عالمان تاکید کرده اند که حدیث متواتر لفظى از رسول الله(ص) فراوان است همانند حدیث شق القمر، من کذب علىّ متعمداً، من بنى الله مسجداً، شفاعت، انین الجذع،مسح بر خفین، إسرا، معراج، جوشیدن آب از انگشتان، بر گرداندن چشم قتاده و سیر کردن لشکر فراوان از غذاى کم. از جمله عالمانى که این موضوع را باور دارند، سیوطى و قاضى عیاض و حافظ ابن حجر هستند.»41
صاحبان علوم الحدیث معتقدند خبر متواتر لفظى فراوان است، در این باره بنگرید:
«اگرچه ابن صلاح بر این باور است که حدیث متواتر کم یاب است و لکن دیگران معتقدند که خبر متواتر فراوان است و همین نظر مورد قبول ماست، زیرا بزرگانى مانند سیوطى و ابى عبدالله الکتانى درباره خبر متواتر کتاب نوشته اند.»42
سیوطى بر این باور مى باشد که خبر متواتر کم است. او مى نویسد:
«از جمله خبرهاى صحیح و مشهور خبر متواتر است… و آن اندک مى باشد.»43
نقد و بررسى
از آن چه گذشت افراط و تفریط عالمان سنى نسبت به تحقق خبر متواتر لفظى روشن شد. برخى از صاحب نظران، خواسته اند میان این دو نظریه (سلب و ایجاب) جمع کنند. از جمله دکتر عتر مى نویسد:
«مقصود ابن صلاح که منکر وجود حدیث متواتر است، تواتر لفظى است و مقصود ابن حجر که مدعى وجود آن است، تواتر معنوى است.» 44
این جمع میان این دو نظر، نادرست است، زیرا اولاً: مقصود ابن حجر متواتر لفظى است، زیرا در تواتر معنوى نیازى به این که گروه زیادى یک روایت را نقل کنند نداریم.
ثانیاً: بر فرض این که میان کلام ابن حجر و ابن الصلاح بتوانیم جمع کنیم، جمع میان کلام سیوطى و قاضى عیاض ممکن نیست.
به نظر مى رسد حق، تفصیل میان روایات وارده در اصول و فروع است، زیرا در میان روایت اصول دین و ضروریات، حدیث متواتر لفظى پیدا مى شود.
بر خلاف احادیثى که در مسایل جزئى فقهى آمده است، چرا که در بسیارى از اصول، شیعه و سنى اتّفاق نظر دارند. از این رو ممکن است احادیثى با احتساب نقل شیعه و سنى در طبقات اول و وسط و آخر به حدّ تواتر برسد مانند حدیث غدیر که بیش از صد صحابى آن را نقل کرده اند و مانند: احادیث دار، منزلت و باب المدینه.
11ـ حکم خبر متواتر
بى گمان خبر متواتر از آن رو که مفید علم و قطع است، حجت است و پیروى از مضمون آن واجب مى باشد. بحثى که ممکن است مطرح گردد این است که آیا این حجیت، عرضى مى باشد یا ذاتى؟ به این معنا که پیروى از خبر متواتر واجب است ـ صرف نظر از این که خبر متواتر، فى نفسه مفید علم است یا خیر ـ و یا این که چون خبر متواتر مفید علم مى باشد، واجب است از آن پیروى شود.
از آن جا که این مطلب ثمره عملى ندارد، از بررسى آن خوددارى مى گردد.
از جمله احکامى که ممکن است براى خبر متواتر بیان گردد، این است که منکر آن کافر مى باشد یا نه؟ برخى از اهل سنت مانند دکتر عجاج خطیب معتقد است که منکر خبر متواتر کافر است.45 به نظر مى رسد انکار خبر متواتر موضوعیت ندارد، بلکه چنان چه انکار خبر متواتر موجب انکار ضرورى دین و نبوت و الوهیت خدا گردد، موجب کفر است و در غیر این صورت انکار آن موجب کفر نخواهد بود.
1. برخى از محققین علوم حدیث، پیش از این تقسیم، تقسیم دیگرى بیان کرده اند وآن این که؛ خبر یا صدق آن معلوم است و یا کذب آن و نوع سومى وجود ندارد. (الرعایة فى علم الدرایة، شهید ثانى، کتاب خانه آیة الله مرعشى، ص 54).
پس از آن محقق مامقانى فرموده اند: خبر یا صدق آن معلوم است و یا کذب آن و یا مجهول است. و در صورت اوّل و دوّم، صدق و کذب، یا به گونه ضرورى معلوم است و یا به گونه نظرى. (مقباس الهدایة فى علم الدرایة، علامه مامقانى، موسسه آل البیت، ج 1، ص 81).
همان گونه که ملاحظه مى گردد ایشان در مقام رد شهید ثانى، قسم سومى را نیز بیان کرده اند. در میان صاحب نظران اهل سنت، دکتر صبحى صالح خبر را در ابتدا به مقبول و مردود تقسیم مى کند و مى گوید این تقسیم طبیعى است و لکن محدثین، تقسیم ثلاثى خبر را بر این تقسیم ترجیح داده اند (علوم الحدیث و مصطلحه، صبحى صالح، دارالعلم للملایین، ص 141).
همان گونه که پیش از این گفته شد، از جمله مباحث سودمند، تحقیق و بررسى تقسیمات گونه گون روایات و جهات آن است که خود، مقاله جداگانه اى را مى طلبد. امّا در این نوشته، تقسیم شهید ثانى و علامه مامقانى به جهاتى، از جمله این که مشتمل بر اصطلاحات متداول حدیثى نیست، مورد بحث قرار نمى گیرد.
2. کتاب العین، عبد الرحمن الخلیل، منشورات دارالهجرة، ج 7، ص 133
3. معجم مقائیس اللغة، أبى الحسن أحمد بن فارس، مکتب الأعلام الإسلامى، ج 6، ص 84
4. النهایة فى غریب الحدیث والأثر، إبن أثیر،مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، ج 5، ص 147
5. مصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر، فیومى،دارالکتب العلمیة، ج 2، ص 89
6. سوره مومنون (23)، آیه 44
7. الرعایة فى علم الدرایة، شهید ثانى، کتاب خانه آیة اللّه مرعشى، ص 62؛ الدرایة فى مصطلح الحدیث، شهید ثانى، مطبعة نعمان، ص 12
8. الوجیزة فى علم الدرایة، شیخ بهایى، ص 1
9. قوانین الأصول، محقق قمى، ص 420
10. مقباس الهدایة، آیة الله مامقانى، ج 1، مؤسسه آل البیت، ص88
11. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 146
12. منهج النقد فى علوم الحدیث، دکتر نورالدّین عتر، دارالفکر، ص 404
13. جهت آگاهى بیش تر رجوع کنید به: أصول الحدیث علومه ومصطلحه، دکتر عجاج خطیب، ص 301؛ قواعد التحدیث، شیخ محمد جمال الدین قاسمى، ص 151؛ علوم الحدیث، عبد الکریم زیدان ـ عبدالقهار داوود عبد الله، ص 51؛ علوم الحدیث، إبن صلاح، ص 267
14. سَمَنیّه، گروهى از دهریان هند هستند که قائل به تناسخ و منکر حصول علم از طریق اخبارند، و گویند: راهى به سوى علم، جز از طریق حس نیست (فرهنگ فرق اسلامى، دکتر محمد جواد شکور، آستان قدس رضوى، ص 235)؛ برخى از بزرگان نام این گروه را «سمینه» ضبط کرده اند (أصول الحدیث وأحکامه، جعفر سبحانى، ص 26)، ولى ظاهراً درست آن «سمنیه» است.
براى آگاهى بیش تر، رجوع کنید به: الفهرست، ابن ندیم، ص 484؛ لغت نامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، ج 8، ص 12136؛ عُدّة الأصول، شیخ طوسى، مؤسسه آل البیت، ص 239
15. الذریعة إلى أصول الشریعة، سید مرتضى علم الهدى، انتشارات دانشگاه، ج 2، ص 5
16. معالم الأصول، شهید ثانى، انتشارات اسلامیه، ص 186
17. قوانین الأصول، محقّق قمى، ص 421
18. براى آگاهى بیش تر رجوع کنید به: عدّة الأصول، ص 39 و 252؛ معارج الأصول، محقّق حلّى، ص 139؛ معالم الأصول، شهید ثانى، ص 185؛ الرعایة فى علم الدرایة، شهید ثانى، ص 62؛ مقباس الهدایة فى علم الدرایة، ج 1، ص 105
19. المستصفى، غزالى، دار صادر، ج 1، ص 139
20. أصول العامة للفقه المقارن، محمد تقى حکیم، مؤسسه آل البیت، ص 195
21. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 148
22. منهج النقد فى علوم الحدیث، ص 405
23. قواعد التحدیث، جمال الدین قاسمى، دارالنفایس، ص 521
24ـ سوره انفال (8) آیه 65
25. همان، آیه 64
26. سوره أعراف (7)، آیه 155
27. مقباس الهدایة، ج 1، ص 111
28. الرعایة فى علم الدرایة، ص 63
29. معارج الأصول، ص 140، و نیز مراجعه شود به: عدة الأصول، ص264
30. المستصفى، ج 1، ص 140
31. عدة الأصول، ص 264
32. معارج الأصول، ص 140
33. حاشیه بر کتاب فرائد الأصول، آخوند خراسانى، انتشارات بصیرتى، ص 70
34. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 146
35. همان، ص 149
36. منهج النقد فى علوم الحدیث
37. الرعایة فى علم الدرایة، ص 66
38. همان، ص 66ـ 69
39. علوم الحدیث لإبن الصلاح، عبدالرحمن الشهرزورى، به تحقیق و شرح: نورالدین عتر، دارالفکر، بیروت ـ دمشق، ص 268
40 . شرح نخبتة الفکر فى مصطلح أهل الأثر، إمام أحمدبن حجر العسقلانى، مؤسسه مناهل العرفان، ص11
41. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 148
42. علوم الحدیث، دکتر عبدالکریم زیدان ـ دکتر عبدالقهار داوود عبدالله، انتشارات عصام، بغداد، ص52
43. تدریب الراوى فى شرح تقریب النواوى، دارالکتب العلمیه، ج 2، ص 176
44. منهج النقد فى علوم الحدیث، ص 407
45. اصول الحدیث علومه و مصطلحه، دارالفکر، بیروت، س 301