۱۳۸۹/۰۵/۱۵ ۰۲:۰۷ شناسه مطلب: 15936
ضمن خسته نباشيد و عرض سلام آيا پولي در بانك پس انداز ميكنيم و سودي به آن تعلق ميگيره حلال است؟ آيا پولي كه در بانك پس انداز ميكنيم خمس دارد و اگرپس انداز براي وام باشدچطور؟ در ماه رمضان سحري كه ميخورم معمولا ترش ميكنم حكم آن چيست؟ اگر طلايي در خانه داشته باشي در سال فقط يكبار استفاده بشود آن هم توسط شخص صاحب آن حكمش چيست؟ بنده مجردم و كارمند پولي كه بدست ميارم خمس دارديا خير هر چند ريا نباشد شخصا مقداري به فقرا كمك ميكنم؟آيا خمس و زكات به فقرا واجب است يا كسي ديگه؟ علايم ظهور امام زمان (ع)؟ آيا اين حضرت با چه وسايلي در مقابل كفار زمان مبارزه ميكند در اين زماني كه موشك حرف اول را ميزند؟ وموقع ظهور چه اتفاقي ميافتد؟ آخر زمان چه اتفاقي ميافتد؟ درباره اين چند سوال كتابي كه حقيقت باشدو روان كدام است؟ اگر از پول وام خونه اي بخري با توجه سود هنگفتي كه بانك ميگيرد حكم خمس چه ميشود؟آيا اين بهره هنگفت كه بانك ميگيرد حلال است و كسي كه از اين بهره وام شخص قبلي وام ميگيرد حكمش چيست اين كار با ربا چه فرقي دارد؟ اهل تسنن راست ميگن يا اهل تشيع؟ اين مخالفتها از كي شروع شد و چرا در بعضي مراسم شيعه عمر كشون داريم ما نبايد به اهل تسنن كه به قولي برادر ماهستند احترام بگذاريم يا فقط شعار است؟ در آخر باز هم از كاركنان اين سايت كمال تشكر و قدرداني را دارم و ازاينكه اين سايت راه اندازي شده بسيار خوشحالم.
پرسش 1:
سوال شرح :
1 -آيا پولي در بانك پس انداز مي كنيم و سودي به آن تعلق مي گيره حلال است؟2 - آيا پولي كه در بانك پس انداز مي كنيم خمس دارد و اگرپس انداز براي وام باشدچطور؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
پاسخ 1 - بنا به فتواي آيت الله بهجت پس انداز در بانك ها اگرهمراه با شرط سود نباشد ،اشكال ندارد، ولي اگر طبق توضيحات بعدي معامله و قرار داد شرعي با بانك انجام بشود، سود و استفاده اي كه مي گيريد ،حلال است. مسايلي را كه ايشان در اين مورد بيان فرموده اند مخصوصا مسئله 2290 مطالعه بفرماييد:
ايشان در مورد بانك ها فرموده است :
( 2281 ) وام گرفتن از بانك ها در صورتى است كه در آن شرط سود شده باشد ، جايز نيست و ربا وحرام است .
( 2282 ) كسى كه مى خواهد از بانك وام بگيرد، مى تواند كالا و جنسى را از بانك و يا وكيل آن به نسبت معينى ، مثلا ده درصد و يا بيست درصد از قيمت بازار گران تر بخرد، به شرط اين كه مبلغ مورد تقاضاى او را تا مدت معينى به او قرض دهد .
( 2283 ) اگر كسى بخواهد به بانك وام دهد، در صورتى كه بانك ، كالا وجنسى را بيش تر از قيمت بازار از او بخرد ،به شرط اين كه او مبلغ مورد نظر را به بانك قرض دهد ، يا اين كه بانك كالا وجنسى را به كمتر از قيمت بازار به او بفروشد، به شرط اين كه مبلغى را تا مدت معينى به بانك قرض دهد ، صحيح است و با اين كار مى توان از ربا دور شد .
( 2285 ) در مسائل قبل گفته شد كه حكم قرض دادن به بانك ها مانند حكم قرض گرفتن از بانك است ، چنانچه در قرار داد وام شرط سود شده باشد ربا و حرام است ، فرق نمى كند كه پولى كه به بانك داده مى شود، به صورت " سپرده ثابت " باشد ، يعنى صاحب پول بر حسب قرار داد تا مدت معينى نمى تواند از پول خود استفاده كند ، يا به نحو " حساب در گردش " باشد ، كه هر موقع بخواهد مى تواند از پول خود استفاده كند ، در هر دو صورت حرام است .
( 2286 ) كسى كه پول به بانك مي دهد ،چنانچه شرط سود نشده باشد و صاحب پول به اين قصد پول خود را به بانك ندهد كه از آن فايده اى عايد او گردد و اگر بانك سودى هم به او ندهد ،خود را طلبكار ندانسته و مطالبه نكند ، گذاشتن پول نزد آن بانك جايز است وسود آن هم اشكال ندارد .
( 2288 ) قرض گرفتن از بانك ها در صورتى كه شرط سود در آن شده باشد ،جايز نيست و ربا وحرام است ، فرق نمى كند كه قرض با وثيقه باشد يا بدون وثيقه ، وثيقه سند ملكى باشد يا اسناد اعتبارى مانند سفته وغيره .
( 2290 ) سپردن پول به بانك به قصد زياد شدن وگرفتن سود وفايده بر آن پول جايز نيست ، و ربا وحرام است ، ولى براى جلوگيرى از گرفتار شدن به ربا وحرام ، مى تواند در تصميم و نيت خود شرط گرفتن سود را نكند و بناى كار خود را بر اين بگذارد كه اگر بانك فايده اى به او داد ،مى تواند با اجازه حاكم شرع يا وكيل او ، آن فايده را به عنوان مجهول المالك بگيرد و در آن تصرف كند ، اگر بداند كه در صورت نگرفتن سود از بانك ، كارمند بانك سود را به مصرف شخصى خود خواهد رسانيد ، مى تواند سود را به قصد اين كه پول مجهول المالك است ، و بايد شرعا به مصارف خاصى برسد ، از بانك مطالبه كرده و به مصارف برساند .(1)
پاسخ 2 - اگر پولي را كه در بانك گذاشته ،پولي است كه مازاد بر زندگي است، يعني پول اضافه است و در بانك گذاشته، بعد از گذشت يك سال بر آن خمس تعلق مي گيرد و بايد خمسش را بدهد اما اگر پول را براي مخارج زندگي و تامين منزل مورد نياز در بانك گذاشته است و چاره اي ندارد جز جمع كردن پول و پس انداز براي گرفتن وام براي مخارج لازم وضروري زندگي ، در اين صورت خمس ندارد .(2)
پي نوشت:
1 . آيت الله بهجت ، توضيح المسايل احکام بانک ها .
2 . همان ، م 1391.
پرسش 2:
در ماه رمضان سحري كه مي خورم معمولا ترش مي كنم. حكم آن چيست؟
پاسخ:
ترشي معده براي روزه اشکال ندارد؛ البته اگر بداني روزه براي شما ضرر دارد ،نبايد روزه بگيري. (1)
پي نوشت:
1. آيت الله بهجت، توضيح المسائل ،م1361.
پرسش 3:
اگر طلايي در خانه داشته باشي ،در سال فقط يك بار استفاده بشود ،آن هم توسط شخص صاحب آن حكمش چيست؟
پاسخ:
اگر مورد نياز باشد و در شان آن شخص بوده و از آن استفاده شده ،خمس ندارد .(1)
پي نوشت:
1 . آيت الله بهجت، توضيح المسايل ،م 1375 و 1376 .
پرسش 4:
مجردم و كارمند. پولي كه به دست ميارم خمس دارد؟ مقداري به فقرا كمك مي كنم.آيا خمس و زكات به فقرا واجب است يا كسي ديگه؟
پاسخ:
کمک کردن به نيازمندان خوب و پسنديده است اما به جاي خمس حساب نمي شود ،چون خمس را بايد به مرجع تقليد خود بدهي يا از ايشان يا از نماينده ايشان اجازه بگيري که مقداري از آن را به فقرا و بيچارگان بدهي (1)ولي زکات را مي تواني به فقرا و بيچارگان بدهي .
بنابه فتواي آيت الله بهجت جوانان و کساني که ابتداي زندگي شان است و خانه و لوازم زندگي را بايد تهيه کنند و چاره اي ندارند که پول هاي شان را جمع کنند تا بتوانند خانه بخرند، بر اين ذخيره شده ها خمس تعلق نمي گيرد .(2)
يکي از مصارف خمس و زکات فقرا است لکن در خمس بدون اجازه مرجع خود نمي تواني به فقرا بدهي. ضمنا پول زکات ندارد .
پي نوشت ها:
1 . آيت الله بهجت، توضيح المسايل ،م 1446 .
2 . همان ،م 1391 .
پرسش 5:
علايم ظهور امام زمان كدامند؟
پاسخ:
در روايات برخي امور به عنوان نشانههاي ظهور ذکر شده است. از جمله انحراف بني عبّاس و از هم گسستن حکومت آنان، جنگ صليبي، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان، درآمدن پرچمهاي سياه از خراسان، خروج مغربي در مصر و تشکيل دولت فاطميان، وارد شدن ترکها در منطقه بين النّهرين، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام، رها شدن کشورهاي عرب از قيد قدرتهاي ظالم (استعمار)، بالا آمدن آب رودخانه دجله و سرازير شدن آن به کوچههاي کوفه، بسته شدن پل روي دجله در بين بغداد و کرخ، اختلاف بين شرق و غرب و جنگ و خونريزي فراوان، خروج سفياني، خروج يماني، خروج دجال، صيحة آسماني، قتل نفس زکيه، فراگير شدن جهان از ظلم، رواج علوم ديني در قم و نشر آن در ساير بلاد و....(1)
ليکن از اين امور نميتوان قضاوت نمود کدام يک حتمي و کدام يک غير حتمي است، نيز کدام يک به وقوع پيوسته و کدام يک در آينده به وقوع ميپيوندد و آن چه به وقوع پيوسته، همان است که در روايات آمده؟
براي روشن شدن اين مطالب لازم است اموري بدين شرح بيان گردد:
1- نامعلوم بودن وقت ظهور: اگر از نشانههاي ظهور سخن به ميان ميآيد، بدين معنا نيست که از اين طريق وقت ظهور حضرت مهدي(عج) را مشخص کنيم. بنا به مصالحي زمان ظهور حضرت مشخص نشده است. هيچ کس جز خدا از وقت دقيق ظهور حضرت آگاه نيست. بارها از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسيدند، اما آنان از مشخص نمودن آن نهي نمودند و زمان ظهور را همانند علم به قيامت در انحصار خدا معرّفي کردند.(2)
«شيخ طوسي» در اينباره ميگويد: زمان ظهور مهدي(عج) به روشني بر ما معلوم نيست، بلکه او تا آنگاه که خداوند اجازة خروج بدهد، از ديدگاه ما پنهان است.(3)
بنابراين نشانههاي ظهور تنها بيانگر نزديک شدن زمان ظهور است. بيش از آن نبايد انتظار داشت. حال اگر روايتي باشد که در آن زمان ظهور حضرت مشخص شده است، ناگزير بايد آن را توجيه نمود و يا به کناري نهاد.
2- مراد از نشانههاي ظهور:
مقصود از نشانههاي ظهور اين نيست که با تحقق هر يک ظهور حضرت وقوع مييابد، بلکه مراد، رخدادهايي است که بر اساس پيشگويي معصومان(ع) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدي(عج) پديد خواهند آمد که تحقق هر يک نويد نزديکتر شدن ظهور حضرت است، به گونهاي که با وقوع تمامي آن رخدادها و به دنبال آخرين نشانههاي ظهور، حضرت قيام خواهد نمود.
3- انواع نشانههاي ظهور:
با نگاهي به روايات معصومان(ع) ميتوان نشانههاي ظهور را بدين شرح تقسيم و دستهبندي نمود:
أ) نشانههاي حتمي و غير حتمي:
نشانههاي شماري به روشني به عنوان علائم حتمي ظهور ياد شده است؛ بدين معنا که بدون هيچ قيد و شرطي قطعاً تحقق خواهند يافت و ظهور حضرت منوط به پيدايش آن ها ميباشد، امّا نشانههاي غير حتمي به نشانههايي گفته ميشود که مقيد و مشروط به اموري هستند که در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه به شمار ميآيند.(4)
ب) نشانههاي عادي و غير عادي:
برخي از نشانههاي ظهور به روال طبيعي و عادي تحقق مييابد، مانند زوال دولت عباسيان، ولي برخي به روال غير طبيعي و غير عادي است مانند «صيحة آسماني» و «طلوع خورشيد از مغرب».
اين دسته روايات را بايد به نوعي خاص معنا نمود، چون پديدار شدن آن ها عادتاً ممکن نيست. اين ها را يا ميبايست در چار چوب معجزه قرار داد و توجيه نمود، يا از معناي ظاهري آن دست کشيد و به معناي کنايي و مجازي آن دانست.
ج) نشانههاي متصل و غير متصل:
در روايات شماري از نشانههاي ظهور به گونهاي بيان شده است که از آن ها استفاده ميشود بين آن ها و ظهور حضرت فاصلهاي وجود ندارد، بلکه به زمان ظهور متصل ميباشند، مانند خروج سفياني و يماني. اين ها نشانههاي متصل به ظهورند، امّا بيش تر نشانهها به گونهاي ديگر است که بين تحقق آن ها و زمان ظهور حضرت مهدي ممکن است فاصله زيادي وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روايات آمده: يکي از نشانهها درآمدن پرچمهاي سياه از خراسان است. حال اگر اين را به خروج ابومسلم خراساني و سپاه سياه جامگان تفسير کنيم، بين اين نشانه و ظهور حضرت مهدي زمان طولاني فاصله است.
4- شمار نشانههاي ظهور:
در مورد شمار نشانههاي ظهور پاسخ دقيق و روشني وجود ندارد.
برخي از عالمان بزرگ مانند شيخ مفيد در بحث «علامات قيام القائم» با اشاره به اخبار و آثاري که از معصومان(ع) رسيده، بيش از پنجاه نشانه را بيان کرده است.(5) برخي ديگر همانند علامه مجلسي شمار بيشتري را متذکر شدهاند.(6)
عالمان اهل سنت در کتابهاي خويش به برخي امور ديگر اشاره کردهاند. هنگامي که به اين آثار و نشانهها و روايات دقت کنيم، متوجه ميشويم که:
برخي از علائم تنها نشانه ظهورند و برخي نشانه ظهور و برپايي قيامت.
بعضي کلي هستند و برخي به امور جزئي پرداختهاند. برخي از نظر سند مشکل دارند و پارهاي مشکل ندارند. برخي در دلالت معنايي مشکل دارند و بعضي ندارند، بنابراين نميتوان در مورد و تعداد نشانههاي ظهور قاطعانه سخن گفت.
5- خلط بين نشانههاي ظهور و برپايي قيامت:
برخي از نشانهها مانند خروج دجال و طلوع خورشيد از مغرب، در پارهاي از منابع روايي، از نشانههاي برپايي قيامت و «اشراط الساعه» آمده است اما در بعضي ديگر از نشانههاي قيام حضرت مهدي(عج)، به نظر ميرسد در برخي روايات بين اين دو دسته نشانهها جابجايي صورت گرفته باشد. بعيد نيست برخي از نشانههاي غير عادي که در پارهاي از منابع روايي، از نشانههاي ظهور حضرت آمده است، نشانههاي برپايي قيامت باشند، نه نشانههاي ظهور، چون اين گونه امور با «اشراط الساعه» بيشتر تناسب دارد.
6- خلط بين قائم و مهدي موعود:
در روايات گاهي سخن از حضرت مهدي آمده است و گاهي از قائم، نميتوان تمامي مواردي را که واژة قائم به کار رفته است، به مهدي موعود حمل نمود، چرا که اين واژه به تمامي امامان(ع) اطلاق شده است. در روايت آمده است: «کلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(7) همه ما يکي پس از ديگري قيام کننده به حکم خدا هستيم».
نيز به غير امامان هم اطلاق شده، چرا که قائم به معناي قيام کننده است. هر کسي که انقلاب کند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام علي(ع) در خطبهاي که در مورد حوادث آينده ايراد کرد فرمود: «إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجيلان؛(8) هنگامي که قائم در خراسان قيام کند و قيام کنندهاي از ما در سرزمين گيلان قيام کند...». اين احاديث را نميتوان درباره حضرت مهدي(عج) دانست.
7- خلط بين «فرج» و ظهور حضرت مهدي(عج):
گرچه ظهور حضرت مهدي(عج) براي اهل بيت پيامبر(ص) و شيعيان فرج و گشايش است، ليکن همه جا واژة فرج را نميتوان به ظهور حضرت مهدي حمل نمود. متأسفانه گاهي چنين خلطي يافت ميشود.
پيشگوييهاي معصومان در مورد رخدادهاي دوران حکومت امويان و عباسيان و چگونگي فروپاشي آن ها و حرکتهايي که در مقابل آن ها شکل ميگيرد، گاه از آن ها به علائم فرج ياد شده است، که لزوماً به معناي نشانههاي ظهور حضرت مهدي(عج) نيست، بلکه ميتواند به معناي لغوي فرج؛ يعني گشايش در کار شيعيان باشد.
8- احتمال جعل و تحريف:
اهميت بحث مهدويت به ويژه بهرهمندي آن از بار سياسي از يک سو، و علاقة شديد مسلمانان به آگاهي از چگونگي رخدادهاي آينده و پديدار شدن نشانههاي ظهور از سوي ديگر، سبب شد که برخي در پي تحريف و جعل روايات در زمينه مهدويت و نشانههاي ظهور برآيند.
با دقت در رواياتِ نشانههاي ظهور اين سخن تأييد ميشود، زيرا بسياري از رواياتي که در زمينه نشانههاي ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعيف و قابل مناقشه است و دلالت آنها نيز با مشکل مواجه است.
از مطالبي که بيان شد، به اين نتيجه نايل ميشويم که در زمينه علائم ظهور حضرت مهدي(عج)، و اين که کدام يک از آن ها به راستي به وقوع پيوسته است، نميتوان قضاوت قاطعي را ابراز نمود.
پينوشتها:
1. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبة الکبري، ج 2، ص 472 به بعد؛ کتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعماني، ص 283 - 247؛ سفينة البحار، ج 2، ص 445.
2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 182.
3. الغيبه، ص 425.
4. مجله حوزه، شماره 72، ص 240.
5. ارشاد، ج 2، ص 368 به بعد.
6. بحار، ج 52، ص 279 - 180.
7. کليني، کافي، ج 1، ص 536.
8. مجلسي، بحار، ح 52، ص 235.
پرسش 6:
حضرت با چه وسايلي در مقابل كفار زمان مبارزه مي كند در اين زماني كه موشك حرف اول را مي زند؟
پاسخ:
مىگويند پس از انفجار اولين بمب اتمى در هيروشيما و ناكازاكى، انيشتين پيش بينى كرد كه جنگ جهانى سوم، جنگ اتمى خواهد بود و فاجعه انسانى و غير انسانى آن به قدرى دهشتناك و هراسانگيز است كه نمىتوان آن را تصور نمود. فقط مىدانيم كه انسانها از لحاظ امكانات زندگى به عصر «حجر» بر مىگردند. با اين پيش فرض و ذهنيت، جنگ با شمشير توجيهپذير مىگردد، ليكن نظام آفرينش و سير زندگى انسان بر اصل «تكامل» تداوم دارد. تكامل و پيشرفت همه جانبه، قانونى فراگير و جهان گستر است. علم و انديشه بشر پيوسته در مسير تكامل قرار گرفته و آثار آن نو به نو مىگردد و در ساخت ابزارهاى مختلف رفاهى و دفاعى، صنعتى و علوم آزمايشگاهى و ابزارى كه كاربرد آن در زمين يا كيهان است، تجلى پيدا مىكند.
سير علوم به سوى كمال، همانند آب رودخانه است كه هر چه به جلو مىرود، شيب آن بيش تر و سرعت آب افزونتر مىگردد، ولى انسان از آغاز آفرينش تا عصر ظهور با همه تلاش و به كارگيرى هوش و نبوغ؛ علم و انديشه خويش فقط قادر مىگردد هفت و چهاردهم درصد علوم و واقعيات هستى را كشف كند؛ يعنى دو قسمت از 27 قسمت آن را و بقيه آن در عصر ظهور و شناخته خواهد شد. (1) پس با فرا رسيدن زمان تجلى خورشيد حقيقت و سپرى شدن آن تيزتر مىشود و با توزيع عادلانه امكانات و برقرارى عدالت اجتماعى علاوه بر پيشرفتهاى پيشين، مجهولات باقى مانده بشر نيز معلوم مىگردد.
به بيان ديگر: حركت فناوري مدرن نه تنها متوقف نمىگردد، بلكه با سرعت تكامل مىيابد، تكاملى كه توأم با پيشگيرى از جنبه منفى زندگى ماشينى و خطرات ناشى از آن خواهد بود و به تعبير ديگر ماشينزه هم تكامل مىيابد و هم تصفيه مىشود. (2)
پس چگونه مىتوان واپس گرايى و ارتجاع علمى و ابزارى را باور نمود و معتقد شدكه انسان عصر ظهور آن چنان گذشته گرا مىگردد كه همانند آبا و اجداد خويش با شمشير مىجنگد و دفاع مىكند؟
سلاح امام زمان(عج) مادى است؟
آيا سلاح حضرت از قبيل احساس يك نوع ترس و وحشت فوق العاده در قلوب دشمنان است كه مانع هر گونه تصميمگيرى كفار در اين زمينه مىشود، يا يك نوع تأثير مرموز روانى و از كار انداختن دستگاههاى فكرى آنها از راه دور كه قدرت استفاده از سلاحهاى مخرب را مختل مىسازد؟
يا با اعجاز و كمك فرشتگان موانع را از سر راه برمى دارد و زمين را از لوث وجود مفسدان و مستكبران پاك مىسازد؟ يا اين سلاح همانند يك اشعه مجهول و مرموز است كه كاربردش ماوراى همه سلاحهاى كنونى است و مىتواند همه را خنثى كند؟(3)
هر يك از سلاحهاى ذكر شده ابزارى است كه در زمان حضرت براى برداشتن موانع و شكستن استحكامات اهريمنى دشمن ممكن است به كار گرفته شود، ليكن اصل بر اين است كه زندگى مردم از مسير طبيعى و عادى خارج نگردد و از اعجاز و سلاحهاى غير عادى تنها در مواقع ضرورت و جهت دلگرمى و آرامش روحى مؤمنان استفاده گردد.
لازم است دو نكته را بيان كنيم:
1 - استفاده از سلاح غير مادى: امداد غيبى و حمايت الهى در پيروزى امام زمان (عج) نقش زيادى دارد.
امام صادق(ع) در توضيح آيه «أتى امر اللَّه فلا تستعجلوه». (4) مىفرمايد: «منظور از حادثهاى كه حتماً تحقق پيدا
مىكند و براى تحقق آن عجله نكنيد، امر ما اهل بيت(ع) و ظهور امام زمان(عج) و تشكيل حكومت جهانى و رجعت امامان(ع) است. وقتى حضرت ظهور كرد، خداوند او را به سه چيز تأييد خواهد نمود. 1 - فرشتگان، 2 - ايجاد رعب در دل دشمنان، 3 - به وسيله مؤمنان».
در برخى روايات عدد فرشتگان به تناسب موقعيتهاى مورد نياز مختلف سه هزار، پنج هزار و چهل و شش هزار نفر ذكر شده است. (5)
اين دسته روايات مىرساند كه فرشتگان همانند جن تحت فرمان حضرت هستند و در موقعيتهاى مختلف از وجود آنها بهره مىبرد.
2 - استفاده از سلاح مادى:
اگر چه امدادهاى غيبى در پيروزى امام(عج) نقش به سزايى دارد، اما پيروزى به آسانى دست نمىدهد، بلكه با رنج طاقت فرسا همراه است، چه اين كه مؤمنان و بلكه انسانها عموماً پيوسته مورد آزمايش قرار مىگيرند. فرورفتن در شدايد و سختىها يكى از ابزار آزمايش است. امام صادق(ع) مىفرمايد: «پيروزى به دست نمىآيد مگر در غرقاب خون و عرق. (6) براى دوست شما مهدى آن وسيله سركش ذخيره شده است».
راوى حديث مىگويد: پرسيدم منظور از وسيله سركش چيست؟ امام(ع) فرمود: «ابرى است كه در آن غرش رعد و شدت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مىشود. آگاه باشيد او به زودى بر ابرها سوار مىگردد و به آسمانهاى هفتگانه صعود مىكند و همه جاى زمين يا زمينهاى هفت گانه را در هم مىنوردد». (7)
مسلماً منظور از ابر، ابر معمولى نيست، زيرا ابرهاى معمولي وسيلهاى نيستند كه بتوان با آنها سفر فضايى كرد، چون در جو نزديك زمين در حركتند و با زمين فاصله ناچيزى دارند و نمىتوانند از آن بالاتر بروند، بلكه اشاره به وسيله فوق العاده سريع السيرى است كه در آسمان به صورت تودهاى فشرده از ابر به نظر مىرسد. غرشى همانند رعد و قدرت و شدتى هم چون صاعقه و برق دارد.
از حديث ذكر شده مىتوان دريافت موضوع عقب گرد صنعتى در كار نيست، بلكه به عكس سخن از پيشرفت خارقالعادهاى است كه به موازات آن بايد تكامل در همه زمينهها صورت گيرد. (8)
پس منظور از به كارگيرى شمشير كنايه از جنگ است؛ يعنى جنگ و سلاح و ريخته شدن خونها جزئي ازآن قيام و
انقلاب جهاني است. ايشان مأمور است دين اسلام را عالمگير كند، و جلوى بيدادگرىوظلم را بگيرد، اگر چه با جنگ و توسل به شمشير باشد، بر خلاف سيره و رويه پدران بزرگوارش كه چنين مأموريت حادى نداشتند و به پند و اندرز اكتفا مىكردند. (9)
بنابر اين منظور از قيام مهدى(عج) به سيف، اتكا به قدرت نظامى است، همان گونه كه «قلم» كنايه از علم و فرهنگ است. ضرب المثلهاى زيادى در فرهنگهاى مختلف در مورد شمشير كه سمبل قدرت است، وارد شده است. (10)
پىنوشتها:
1. حسن بن محمد ولى اروميهاى، مهدى موعود، ج 2، ص 221.
2. ناصر مكارم شيرازى، حكومت جهانى مهدى (عج)، ص 274.
3. همان، با تلخيص.
4. نمل (16) آيه 1.
5. محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبه، ص 234 و 243.
6. همان، باب 15، ص 283 - 285؛ بحار الانوار، ج 52، ص 9 - 357.
7. حسن بن محمد ولى اروميهاى، مهدى موعود (ترجمه ج 13 بحار)، ص 323.
8. ناصر مكارم شيرازى، حكومت جهانى مهدى، ص 281، با تلخيص.
9. ابراهيم امينى، دادگستر جهان، ص 316، با تلخيص.
10. حسن بن محمد ولى، اروميهاى، مهدى موعود، ج 2، ص 359.
پرسش 7:
آخر زمان چه اتفاقي مي افتد؟
پاسخ:
آخرالزمان در کتابهاي حديث و تفسير در دو معني به کار رفته:
نخست، همه آن قسمت از زمان که بنابر عقيده مسلمانان، دوران نبوت پيامبر اسلام است . از آغاز نبوت پيامبر تا وقوع قيامت را شامل ميشود.
دوم فقط آخرين بخش از دوران ياد شده که در آن مهدي موعود ظهور ميکند.
به نظر مي رسد مقصود از آخرالزمان اصطلاح دوم باشد. هم در دوران قبل از ظهور وهم درحين وبعد از ظهور حضرت حوادث متعدد اتفاق مي افتد که از حوادث قبل از ظهور به عنوان نشانه هاي ظهور ياد مي شود. البته با نگاهى به روايات مىتوان نشانههاى ظهورحضرت را به نشانههاى حتمى و غيرحتمى تقسيم نمود که در اين جا به برخي از نشانه هاي حتمي اشاره مي شود:
1- خروج سفياني
پيش از قيام قائم (ع)مردى از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج مى كند .با تظاهر به دين دارى ، گروه زيادى از مسلمانان را مى فريبد و به گِرد خود مى آورد. بخش گسترده اى از سرزمين هاى اسلام را به تصرف خويش در مى آورد . بر مناطق پنجگانه شام ،حمص ، فلسطين ،اردن ، فنسرين و منطقه عراف ، سيطره مى يابد . در كوفه و نجف به قتل عام شيعيان مى پردازد . آن گاه كه از ظهور مهدى (ع)با خبر مى گردد، با سپاهى عظيم به جنگ وى مى رود . در منطقه (بيداء)بين مكه و مدينه با سپاه امام (ع)برخورد مي كند . به امر خدا، همه لشكريان وي به جز چند نفر، در زمين فرو مي روند و هلاك مي شوند
2- خروج يماني
سرداري از يمن قيام مي كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي كند. امام صادق (ع)مي فرمايد:«قيام خراسانى و سفيانى و يمانى ، در يك سال و در يك ماه و يك روزخواهد بود.
3 - قتل نفس زکيه
قتل نَفْس زكيه ، از علايم ظهور است. گويا در آستانه ظهور مهدي (عج)در گير و دار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدي (عج) فردي پاكباخته ، مخلصانه در راه امام (ع)مي كوشد و مظلومانه به قتل مي رسد. فرد ياد شده از اولاد امام حسن مجتبي (ع)است كه در روايات گاهي از او به عنوان(نفس زكي) و سيد حسني ياد شده است .
4 -صيحه آسماني
از ديگر علايم ، صيحه آسماني است . منظور از صيحه آسماني ظاهراً صدايي است كه در آستانه ظهور حضرت مهدي (عج)از آسمان شنيده مي شود و همه مردم آن را مي شنوند.. اين صدا از آسمان شنيده مي شود، به گونه اي كه همه مردم كره زمين درشرق و غرب آن را مي شنوند و به خود مي آيند. محتواي اين پيام آسماني ، دعوت به حق و حمايت و بيعت بامهدي (عج)است .
5- خروج دجال
از ديگر نشانه هاي ظهور خروج دجّال است . بر اساس آن چه از ظاهر اخبار استفاده مي شود، دجال فردي است كه در آخر الزمان و پيش از قيام مهدي (عج)خروج مي كند . با انجام كارهاي شگفت انگيز، جمع زيادي از مردم را مي فريبد.سرانجام به دست عيسي مسيح (ع) به هلاكت مي رسد. (ا)
در حين وبعد از ظهور امام زمان نيز حوادث متعدد اتفاق مي افتد از جمله:
1- اعلان ظهور:
اولين حادثهاي كه بعد از ظهور امام زمان(ع) شكل ميگيرد، اعلام ظهور امام زمان(ع) است. ظهور حضرت به وسيله منادي آسماني اعلام ميگردد، آن گاه حضرت در حالي كه به كعبه تكيه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام ميدارد.(2) دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومي جهت پذيرش حكومت جهاني. امام علي(ع) فرمود: "هنگامي كه منادي از آسمان ندا ميدهد: حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدايت و سعادت هستيد، به دامان آل محمد چنگ زنيد، حضرت مهدي(عج) ظهور ميكند"(3)
2- رجعت و بازگشت برخي از مؤمنان صالح و پيامبران الهي مانند حضرت عيسي(ع) كه در ركاب حضرت مهدي(عج) خواهند بود و در قيام و مبارزه او با ستمگران شركت دارند.
3- مبارزات امام زمان(عج):
يكي از حوادث مهم كه بعد از ظهور امام زمان(ع) به وجود ميآيد، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخي از افراد و گروهها حكومت عدالت گستر امام زمان(ع) را بر نميتابند و با حضرت به جنگ ميپردازند. مخالفان امام را افراد و گروههاي مختلف تشكيل ميدهند(4) و سياست امام در برابر آنها متفاوت است.
امام زمان(ع) نخست همگان را به دين و صلح فرا ميخواند و با مدارا با آنها رفتار مينمايد.
امّا دشمنان دعوت امام را ناديده ميگيرند و به جنگ با امام ميپردازند. امام با بهرهگيري از همه قدرت و امكانات، با دشمنان برخورد ميكند، جنگ سختي به وقوع ميپيوندد.(5) از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال(6) و سفياني.(7)
4- پيروزي امام زمان:
در اين درگيريها سرانجام حضرت پيروز ميشود. در برخي روايات از پيروزي امام بر شرق و غرب،(8)، جنوب و قبله(9) گزارش شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "حضرت قائم از ما است و فرمانروايي حضرت شرق و غرب را فرا ميگيرد".(10) از پيامبر اسلام(ص) گزارش شده است كه حضرت مهدي(عج) لشكريانش را به سراسر زمين گسيل ميدارد.(11)
5- تشكيل حكومت جهاني و برچيده شدن مرزهاي جغرافيايي:
امام مهدي حكومت جهاني تشكيل ميدهد. اين حكومت همان حكومت آرماني موعود است كه از آن در روايات گاهي به مدينه "فاضله" ياد شده است.(12) که در آن همه خوبي ها از جمله عدالت جهاني (13) وشايسته سالاري وجود دارد.(14)
6- رشد آگاهي و دانش:
دوره ظهور دوران گسترش علم و دانايي است با آمدن منجي همان گونه كه ظلم جاي خود را به عدل و داد ميدهد، دانايي و فرزانگي جايگزين جهل و ناداني ميشود و جهان از نور دانش آكنده ميگردد.(15)
7- رشد عقل و خرد ورزي: در اين دوره بشر به حاكميت عقلانيت نايل ميگردد.
در روايات آمده است كه در عصر ظهور.مردم از نظر عقل و بصيرت در وضع بي مانندي قرار ميگيرند.(16)
8- رفاه اقتصادي و معيشتي: به فرموده پيامبر اسلام(ص) در دوره حضور حضرت مهدي(عج) مردم به نعمت هايي نايل ميگردند كه در هيچ زماني سابقه ندارد. (17)
سطح رفاه زندگي در اين دوره به حدّي است كه فقيري يافت نميشود تا مردم زكات اموال شان را به او بدهند.(18)
9- برقراري امنيت اجتماعي:
در اين دوره امنيت اجتماعي به نحو كامل برقرار ميگردد. به گونهاي كه اگر زني به تنهايي بخواهد از عراق به شام مسافرت نمايد، در مورد امنيتش هيچ ترس و دلهرهاي ندارد.(19)
10- رشد تربيتي و شكوفايي فرهنگي و اخلاقي:
در اين دوره افراد به رشد تربيتي و اخلاقي و جامعه به بالاترين درجه تعالي و شكوفايي نايل ميگردند. امام علي(ع) فرمود: "چون قائم ما قيام كند، كينهها از دلها زدوده ميشود".(20) امام باقر(ع) نيز به همين مطلب اشاره کرد( 21) اين ها حوادث مهمي بود که در اخر زمان رخ ميدهد
پي نوشت ها:
1.مجله حوزه ، ويژه بقيّةالله الاعظم (عج)شماره 70ـ 71; بررسي نشانه هاي ظهور، ص 223تا 280
2. نجم الدّين طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي، ص 64 - 65.
3. احقاق الحق، ج 13، ص 324.
4. نعماني، كتاب الغيبه، ص 231؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 539؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353.
5. نجم الدين طبسي، همان، ص 138.
6. صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 60.
7. همان.
8. صافي، همان، ص 470 - 471.
9. نجم الدّين طبسي، همان، ص 119.
10. احقاق الحق، ج 13، ص 259؛ ينابيع المودّه، ص 487؛ بحارالانوار، ج 52، ص 378.
11. القول المختصر، ص 23، با اقتباس از: نجم الدين طبسي، همان، ص 121.
12. مجله حوزه، ويژه امام زمان، ص 134 به بعد.
13. كنز العمال، ج 14، ص 175.
14. ابن طاووس، ملاحم، ص 83.
15. لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 607.
16. بحارالانوار، ج 75، ص 51.
17. همان، ج 51، ص 78.
18. همان، ج 52، ص 337.
19. منتخب الاثر، ص 474.
20. همان، ص 484.
21. بحارالأنوار، ج 52، ص 336.
پرسش 8:
درباره امام زمان و غيبت كتابي كه حقيقت باشد و روان كدام است؟
پاسخ:
كتاب هايي متعددي در باره امام زمان سامان يافته اند که به بعضي اشاره مي شود:
- دادگستر جهان ، ابراهيم اميني .
- جهانگشاي عادل ، سيد جمال الدين دين پرور.
- نويد امن و امان ، لطف اللّه صافي گلپايگاني .
- موعودي كه جهان در انتظار اوست ، علي دواني .
- قائم آل محمد(ص)و فلسفه غيبت ، ميرزا خليل كمره اي .
- مهدي موعود امم ، محمد تقي شريعتي .
- خورشيد مغرب ، محمد رضا حكيمي .
- در فجر ساحل ، محمد حكيمي .
- سيري درسيره ائمه اطهار، شهيد مطهري- بخش مربوط به امام زمان (ع) -
- قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ ، شهيد مرتضي مطهري .
- چشم اندازي به حکو مت مهدي، نجم الدين طبرسي
- مهدي انقلابي بزرگ ، ناصر مکارم شيرازي .
- سيره پيشوايان ، مهدي پيشواي _ بخش مر بوط به امام زما(ع)-
- روز گاري رهاي ، سليمان کتاني
- زندگينامه دوازده امام ، هاشم معروف حسني - بخش مر بوط به امام زمان-
- پژ وهشي پيرامون امام مهدي ، محمد باقر صدر
- اتفاق بر مهدي مو عود ، علي اکبر قرشي
- امام مهدي وغيبت کبري ، محمد صدر
- راه مهدي ، سيد رضا صدر
- تاريخ عصر غيبت ، آقايي، جباري، عاشوري وحکيم
- امام مهدي ، محمد باقر صدر
- از ولادت تا ظهور ، کاظم قز ويني ، تر جمه فريدني
- عصر ظهور ، علي کوراني
کتاب دادگستر جهان و مهدي انقلابي بزرگ ،روان و براي مطالعه شما مناسب تر است .
پرسش 9:
اگر از پول وام خونه اي بخري با توجه سود هنگفتي كه بانك مي گيرد حكم خمس چه مي شود؟آيا اين بهره هنگفت كه بانك مي گيرد حلال است و كسي كه از اين بهره وام شخص قبلي وام مي گيرد حكمش چيست ؟
پاسخ:
وامي که در آن شرط سود شده باشد، به نظر آيت الله بهجت گرفتن آن جايز نيست . اما گرفتن وام از راهي که آيت الله بهجت قبول دارد و حلال مي داند، اشکال ندارد ،گرچه بهره زيادي بدهد.
آيت الله بهجت در رساله خود مي فرمايد:
مسئله ( 2281 ) وام گرفتن از بانك ها در صورتى است كه در آن شرط سود شده باشد ، جايز نيست و ربا وحرام است .
مسئله ( 2282 ) كسى كه مى خواهد از بانك وام بگيرد ،مى تواند كالا وجنسى را از بانك ويا وكيل آن به نسبت معينى ، مثلا ده درصد ويا بيست درصد از قيمت بازار گران تر بخرد، به شرط اين كه مبلغ مورد تقاضاى او را تا مدت معينى به او قرض دهد .
مسئله( 2283 ) اگر كسى بخواهد به بانك وام دهد ،در صورتى كه بانك ، كالا وجنسى را بيش تر از قيمت بازار از او بخرد، به شرط اين كه او مبلغ مورد نظر را به بانك قرض دهد ، يا اين كه بانك كالا وجنسى را به كمتر از قيمت بازار به او بفروشد، به شرط اين كه مبلغى را تا مدت معينى به بانك قرض دهد ، صحيح است وبا اين كار مىتوان از ربا دور شد .
( 2284 ) فروختن مبلغى به ضميمه چيزى ، به مبلغ بيش ترى تا مدت معينى ، مانند اين كه صد تومان را به ضميمه يك قوطى كبريت ويا يك عدد استكان مثلا ، به صد وده تومان به مدت دو يا سه ماه يا بيش تر بفروشند ، جايز نيست .اين عمل در واقع همان وام دادن با سود است كه به صورت خريد وفروش انجام مى شود وحرام است .
( 2285 ) در مسائل قبل گفته شد كه حكم قرض دادن به بانك ها مانند حكم قرض گرفتن از بانك است ، چنانچه قرار داد وام شرط سود شده باشد ،ربا وحرام است ، فرق نمى كند كه پولى كه به بانك داده مى شود ،به صورت " سپرده ثابت " باشد ، يعنى صاحب پول بر حسب قرار داد تا مدت معينى نمى تواند از پول خود استفاده كند ، يا به نحو " حساب در گردش " باشد ، كه هر موقع بخواهد مى تواند از پول خود استفاده كند ، و در هر دو صورت حرام است .
( 2286 ) كسى كه پول به بانك مى دهد ،چنانچه شرط سود نشده باشد وصاحب پول به اين قصد پول خود را به بانك ندهد كه از آن فايده اى عايد او گردد و اگر بانك سودى هم به او ندهد ،خود را طلبكار ندانسته ومطالبه نكند ، گذاشتن پول نزد آن بانك جايز است وسود آن هم اشكال ندارد .
پرسش 10:
اهل تسنن راست مي گن يا اهل تشيع؟
پاسخ:
هر دو گروه مدعي هستند که راست مي گويند.تصور مي نمايند که مکتب و اصول اعتقادي آن ها بر ديگري برتري دارند ،ولي حق آن است که شيعيان راست ميگويند و مذهب شيعه کامل ترين مذهب مي باشد، اين فرقه داراي اصول و مباني مي باشد که وي را از ساير مذاهب و فرقههاي اسلامي متمايز مي کند. مباني و اصول آن بيش تر مطابق قرآن و سنت رسول خدا (ص) ميباشد. همچنين شيعيان پيرو اهل بيت (ع) هستند که اين بزرگ ترين امتياز محسوب مي گردد. در برخي آيات همگان به پيروي و محبت نسبت به اهل بيت سفارش شده است. از جمله اين آيه «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا الموده في القربي.. ؛ (1) بگو هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي کنم جز دوست داشتن نزديکان (اهل بيتم)».
شيعيان بيش تر از همگان نسبت به اهل بيت پيامبر اظهار ارادت نموده و تابع دستورات آنان ميباشد. رسول خدا نيز در حديث ثقلين سفارش نمود که به قرآن و اهل بيت - به هر دو- تمسک نماييد. در غير اين صورت گمراه ميشويد. در اين ميان شيعيان ميباشند که به هر دو تمسک کردهاند، وحال اين اهل سنت جايگاه ويژه براي اهل بيت (ع) قايل نيستند.
يکي ديگر از دلايل برتري شيعه روايات متعددي است که درباره فضايل شيعه وجود دارد. از جمله اينکه رسول خدا (ص) خطاب به علي (ع) فرمود: «ان عليا و شيعته هم الفائزون يوم القيامه؛ (2) علي و شيعيان او در روز قيامت پيروز و رستگارند».
يکي ديگر از دلايل برتري شيعه بر اهل سنت اعتقادات شيعه به مساله امامت است، يعني شيعيان به نصب و عصمت امامان بعد از رسول خدا قايل هستند، و حال اين که اهل سنت چنين باوري را ندارد. در اين امر حق با شيعيان است زيرا نقل و عقل اين مطلب را تاييد مي کند. از نظر قرآن حتما امامت امت، بايد به دست معصوم باشد. اين نکته به تعابير مختلفي در قرآن آمده است. از جمله هنگامي که ابراهيم(ع) بهامامت رسيد: «اني جاعلک للناساماما»(3) و آن منصب الهي را براي فرزندانش درخواست نمود پاسخ آمد: "قال لاينال عهدي الظالمين" عهد من به ستمکاران نميرسد.
اين آيه نشان ميدهد که امامت منصبي الهي است؛ به کساني اعطا ميشود که از هر ظلمي با مفهوم وسيع قرآني آن پاک و مبرا باشند.
آيه تبليغ: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته» (4) و به دنبال آن آيه اکمال دين که درخصوص ولايت اميرالمؤمنين(ع) است و جزئيات آن در روايات متواتره بيان گرديده است.
از ديدگاه عقلي نيز بايد توجه داشت که:
1. لزوم رهبري در جامعه، امري ضروري و انکار ناپذير است.
2. رهبري در جامعه اسلامي، بايد براساساحکام و قوانين الهي باشد.
3. احکام الهي و اجراي آن به وسيله کسي ممکن است که صد در صد به زواياي آن احکام آگاه و نسبت به آن ها متعهد باشد.
اگر پيامبر نيست، در شرايط و اوصاف نزديکترين فردبهآن حضرت باشد و به شهادت تاريخ و گواهي خلفا، هيچ کس در اين جهات قابل مقايسه به امامان معصوم(ع) نبوده است. حتي خلفا در موارد بسياري احساس نياز به ائمه(ع) ميکردند.
از ديدگاه روايي نيز روايات بي شماري از پيامبر اکرم(ص) در کتابهاي شيعه و سني، به تواتر نقل شده که به صراحت امامت و ولايت اهل بيت(ع) را ثابت ميکند مانند:
1. روايات مربوط به حادثه غدير،
2. روايات ليله الانذار،
3. احاديث سفينه،
4. احاديث ثقلين و...
يکي از دلايل برتري شيعه بر اهل سنت اين است که در مباحثات و مناظرات که بين عالمان شيعي و سني صورت گرفته اند، برخي عالمان اهل سنت به حقانيت شيعه پي برده و برخي آنان شيعه شده اند، مانند مناظرات شرف الدين با سليمان بشري که بعد از مناظرات- اين مناظرات و گفتگو با عنوان المراجبات چاپ شده است- سليمان بشري تحت تاثير معارف بلند شيعي قرار ميگيرد يا اين که تعداد زيادي از عالمان اهل سنت به مذهب شيعه گرويدند، اين در حالي است که عالمان شيعي تحت تاثير معارف و اصول اهل سنت قرار نگرفته و به مذهب اهل سنت گرايش پيدا نکردهاند.
مهم تر از همه اين که مسايل علمي و فقهي شيعيان از اتقان و جامعيت بيش تر برخوردار ميباشد . فقه شيعه جامع ترين و غنيترين فقه ميباشد که به بايدها و نبايدها و نياز مسلمانان جواب ميدهد. امروزه نيز اگر بالندگي و پويايي در معارف اسلامي وجود دارد، منشا آن معارف بلند قرآن و اهل بيت (ع) مي باشد، و حال اين که فقه اهل سنت اين بالندگي و پويايي را ندارند.
پينوشتها:
1.شوري(42) آيه 23
2. بحار الانوار، ج 27، ص 143
3. بقره (2) آيه 124.
4. مائده (5) آيه 67.