۱۳۸۹/۰۵/۲۵ ۱۲:۱۶ شناسه مطلب: 16664
با عرض سلام و تبریک حلول ماه مبارک رمضان. پیش از طرح پرسش یادآوری میکنم که من به پرسشهای پیشینم از این سایت هیچگونه دسترسی ندارم. پرسش من در مورد جمع آوری قران است. 1.آیا صحیح است که بعد از جمع آوری قرآن به عثمان خبر دادند که هر گروه از مسلمانان قرآنی دارند و او به فردی به نام زید دستور میدهد که قرآنی رسمی بنویسد؟ و اگر آری، آیا این نشان نمیدهد که قرآن در مراحلی تحریف شده است؟ 2.آیا اینکه قرائتهای مختلفی از قرآن وجود دارد، نشانگر تحریف نیست؟ زیرا بلاخره فقط یکی از آنها میتواند، قرآن اصلی باشد. توجه کنید که گاهی معنیها بسیار متفاوت است، مثلا در قصص:48، در یک نسخه سحران آمده و در یک نسخه ساحران، در احزاب:6 در برخی قرائتها بعد از امهاتهم، "و هو ابون لهم" اضافه شده است، در سبا:19، یکجا ربنا بعید و یک جا ربنا بعادا آمده است.در سوره ص:23 یکجا تسعون و یکجا تسعتون امده است. در مریم:33 نیز یکجا تنترون و یکجا یمترون آمده است. ممنون میشوم اگر اینها را مورد به مورد پاسخ بدهید. لطفاً تا جایی که ممکن است پاسخ را مفصل بدهید، به خصوص در مورد پرسش دوم. با تشکر از شما به امید ظهور
پرسش: جمع آوري قرآن شرح : . 1.آيا صحيح است که بعد از جمع آوري قرآن به عثمان خبر دادند که هر گروه از مسلمانان قرآني دارند و او به فردي به نام زيد دستور مي دهد که قرآني رسمي بنويسد؟ اگر آري، آيا اين نشان نمي دهد که قرآن در مراحلي تحريف شده است؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آيات و سوره هاي قرآن به دستور پيامبر توسط کاتبان وحي بر لوح هاي گلي يا فلزي يا کتف شتر يا چيز هاي ديگر نوشته مي شد. در پشت منبر رسول خدا در يک هميان نگهداري مي شد( علاوه بر اين که اصحاب هم آن ها را حفظ مي کردند و براي خود مي نوشتند) . رسول خدا جايگاه آيات و سوره ها را تعيين مي کرد، ولي چون نزول قرآن تا روزهاي انتهايي عمر پيامبر ادامه داشت، به طور طبيعي نتوانست و فرصت نيافت آن را به صورت يک کتاب منظم ، منتشر کند . اين وظيفه را به دوش امام علي و اصحاب گذارد . امام بعد از رحلت پيامبر در اولين فرصت اين کار را انجام داد، ولي به دلايلي حاکمان وقت محصول زحمات ايشان را نپذيرفتند . هيئتي به دستور خليفه اول اين کار را انجام داد . زمان عثمان، قرآن جمع آوري شده توسط خليفه اول، در چند نسخه تکثير شد و منتشر گشت . بقيه قرآن ها جمع آوري و معدوم شد.
بنا بر اين قرآن نظم و شکل خود را از رسول خدا گرفته ، بعد از ايشان، مطابق دستور و تنظيم ايشان شکل يافته است .ديگران از امام علي (ع)و خليفه اول و خليفه سوم ، مجري دستور هاي رسول الله بوده اند و هيچ جايي براي تحريف نبوده است .
پرسش: 2.آيا اينکه قرائت هاي مختلفي از قرآن وجود دارد، نشانگر تحريف نيست؟ زيرا بلاخره فقط يکي از آن ها مي تواند، قرآن اصلي باشد. توجه کنيد که گاهي معني ها بسيار متفاوت است، مثلا در قصص:48، در يک نسخه سحران آمده و در يک نسخه ساحران، در احزاب:6 در برخي قرائت ها بعد از امهاتهم، "و هو اب لهم" اضافه شده است، در سبا:19، يک جا ربنا بعيد و يک جا ربنا بعادا آمده است.در سوره ص:23 يک جا تسعون و يکجا تسعتون آمده است. در مريم:33 نيز يک جا تنترون و يک جا يمترون آمده است.
پاسخ: اما قرائت هاي هفتگانه يا دهگانه به نظر عده اي از عالمان اسلام همگي به تواتر نقل شده و حجت اند، ولي عالمان شيعه و بسياري از عالمان اهل سنت معتقدند اين قرائت ها متواتر و فراوان از رسول خدا نقل نشده اند، بلکه بعضي از آن ها اجتهاد خود قاريان بوده است .تنها قرائت هايي حجت اند که به نقل متواتر و فراوان به دست ما رسيده باشند.
مطلب مهمي که بايد دقت شود ،اين که قرآن به نقل متواتر به ما رسيده ، متواتر بودن آيات قرآن با متواتر بودن يا نبودن قرائت ها ربطي به هم ندارد . هيچ منعي ندارد که قرآن متواتر باشد، ولي قرائت ها متواتر نباشند، زيرا قرآن بر قلب پيامبر نازل شد . پيامبر آن را بر مردم تلاوت کرد. نويسندگان متعدد که تعدادي از جانب پيامبر وظيفه داشتند و تعداد فراوان ديگر به اراده و عشق و علاقه خود به نوشتن آياتي که از رسول خدا مي شنيدند، همت گماشتند. با آن رسم الخط ابتدايي آنچه مي شنيدند، مي نوشتند. بنا بر اين ممکن است همه مسلمانان بر وجود کلمه اي در قرآن اتفاق نظر داشته باشند، ولي در نحوه خواندن آن با هم اختلاف اندک داشته باشند ،همچنان که همه بر اصل اشعار متنبي، شاعر معروف عرب، اتفاق دارند، ولي در بعض الفاظ اختلاف دارند.
در جهان اسلام با اين که از نظر بعض عالمان، قرائت هاي هفتگانه متواترند، ولي خوشبختانه( و چه بسا به اراده خدا که در پس پرده، حافظ قرآن است) جهان اسلام تقريبا بر قرآن به روايت حفص از عاصم اتفاق کرده ، اين قرائت چاپ و نشر يافته ، فقط در کشور هاي اسلامي آفريقا قرآن به روايت ورش از نافع چاپ شده و نشر يافته، بقيه قرائت ها متروک شده است. اين نشان مي دهد که با وجود همه اختلاف هاي عميق عقيدتي و فقهي که در مذاهب اسلامي هست ، در مورد قرآن و حتي در مورد قرائت معتبر آن با هم وحدت دارند.
مواردي از اختلاف دو قرائت عاصم و نافع که منتشر شده ، در زير آمده. حالا کلاه خود را قاضي کنيد و ببينيد که اين اختلاف ها ضربه اي به مفهوم و مراد قرآن مي زند و معنا را تغيير مي دهد.
اين که شمار آيات سوره ها اختلاف داشته باشد و بعضي بسم الله را در هر سوره يک آيه شمرده و بعضي آن را جزو آيه اول بشمارند، در نتيجه تعداد آيات يک عدد تفاوت يابد، آيا دليل بر تحريف قرآن است؟
آيا کسي مي تواند سوره اي از قرآن به روايت عاصم ارائه دهد که عباراتي در حد مثلا يک سطر بيش تر ار قرآن به روايت ورش داشته باشد؟ اگر چنين چيزي ارائه شد، آن گاه مي توان ادعاي تحريف قرآن داشت.
در رسم الخط ابتدايي عربي، نقطه و علامات اعجام(حرکت و سکون و تشديد و...) وجود نداشت.حروف با و تا و ثا و... شباهت زيادي به هم داشتند. با اين وجود اين حروف علامت هاي مشخصه داشتند . با همه شباهت ها در همه قرآن فقط موارد محدودي اشتباه حروف براي تلاوت کنندگان پيش آمده ، براي اين که اشتباهات گسترده نشود، به ابداع نقطه و حرکت ها و علامت ها همت گماشتند تا کم ترين تغيير در اثر گذر زمان در قرآن حاصل شود.
حالا به برسي چند مورد از اختلاف قرائت ها مي پردازيم که حاصل اختلاف نسخه هاي قرآني است که توسط افراد مختلف در زمان پيامبر نگاشته شد يا حاصل اختلاف قرائت و لهجه است که در افراد قبايل مختلف عرب وجود داشت( مثل اختلاف لهجه ها در شهر هاي يک کشور)
مثال نخست: سوره مريم (19) آيه 19
قرائت حفص :قال أنما أنا رسول ربك إليك لأهب لك غلاماً زكياً.
قرائت ورش :قال أنما أنا رسول ربك إليك ليهب لك غلاماً زكياً.
قرائت ديگر: قال أنما أنا رسول ربك إليك أمرني أن أهب لك غلاماً زكياً
مثال دوم : سوره مريم 19 آيه 25
قرائت حفص: وهزي إليك بجزع النخلة تُساقط عليك رطباً جنيا
قرائت اعمش: وهزي إليك بجزع النخلة يسّاقط عليك رطباً جنيا
قرائت ابوناهيک: وهزي إليك بجزع النخلة تسقط عليك رطباً جنيا
کتاب الاعراب از نحاس: وهزي إليك بجزع النخلة نٌساقِط عليك رطباً جنيا
قرائت مسروق: وهزي إليك بجزع النخلة يُساقِط عليك رطباً جنيا
قرائت ابوحي: وهزي إليك بجزع النخلة تَسقُط عليك رطباً جنيا
قرائت ابو الاسمال: وهزي إليك بجزع النخلة يُسقط عليك رطباً جنيا
مثال سوم: سوره مريم 19 آيه 26
قرائت حفص: فكلي وأشربي وقري عينا فاما ترين من البشر أحد فقولي أني نذرت للرحمن صوماً فلن أكلم اليوم أنسياً
قرائت زيد بن علي :فكلي وأشربي وقري عينا فاما ترين من البشر أحد فقولي أني نذرت للرحمن صياماً فلن أكلم اليوم أنسيا
قرائت عبد الله بن مسعود: فكلي و أشربي و قري عينا فاما ترين من البشر أحد فقولي أني نذرت للرحمن صمتاً فلن أكلم اليوم أنسياً
قرائت ابي بن کعب: فكلي وأشربي وقري عينا فاما ترين من البشر أحد فقولي أني نذرت للرحمن صوماً صمتاً فلن أكلم اليوم أنسياً
قرائت انس بن مالک: فكلي وأشربي وقري عينا فاما ترين من البشر أحد فقولي أني نذرت للرحمن صوماً وصمتاً فلن أكلم اليوم أنسياً
در اين سه مورد توجه کنيد و منصفانه بگوييد آيا جز تفاوت اندک لفظي در معناي اين عبارات تفاوتي حاصل شده است؟
آيا اين اندازه اختلاف قرائت مشکلي ايجاد مي کند و وحيانيت قرآن را خدشه دار مي سازد؟ غالب اين اختلاف قرائت ها نتيجه اين است که در صدر اسلام که رسول خدا آيات را تلاوت مي فرمود، گاهي براي توضيح و رفع اجمال و اشتباه، کلمه اي تفسيري در وسط آن نقل مي کرد يا نويسنده از خودش و براي اين که بعدا هنگام خواندن اين آيه منظور اصلي را متوجه شود، کلمه اي توضيحي اضافه مي کرد . بعدا کساني که به اين نسخه ها دست يافتند، اين عبارات هاي کوتاه تفسيري را از خود وحي تصور کردند و بسياري از اختلاف قرائت ها از اين جا ناشي شد.
خوشبختانه صحابه پيامبر زود متوجه اين نقطه نفوذ شدند . زمان عثمان از روي نسخه اي که در زمان خليفه اول جمع آوري شده بود، چند نسخه تکثير کردند .نسخه هاي ديگر که افراد براي خود نوشته بودند و در لابلاي آن ها کلمات تفسيري بود که ممکن بود بعد ها از وحي تصور شود، جمع آوري و معدوم شد.
اختلاف قرائت ها که به طور کامل ثبت و ضبط شده ، نشانه اهميت فوق العاده قرآن در نگاه مسلمانان و زير ذره بين بودن آن است تا دست تحريف از آن دور باشد. اما در مورد رسم الخط ها هم به گونه اي است که اشتباه پيش نمي آيد.
در بعضي رسم الخط ها صداي کشيده فتحه را با نشاندن الفي کوچک بر روي حرف نشان مي دهند ،مثلا مي نويسند: "لسحران"و روي حرف سين يک الف کوچک مي گذارند تا با صداي فتحه کشيده خوانده شود . در بعضي رسم الخط ها صداي کشيده فتحه را با نوشتن الف بعد از حرف صدادار مي نويسند. در نتيجه کلمه مذکور اين گونه نوشته مي شود:"لساحران"
اين دو رسم الخط است که هر دو به يک صورت خوانده مي شوند.
مورد ديگر سوره احزاب است که بنا به بعض قرائت ها بعد از جمله:"النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم و ازواجه امهاتهم" ، آمده : "و هو اب لهم = و پيامبر پدر آنان است" اين جمله بنا بر قرائت مشهور از قرآن نيست ،ولي اگر از قرآن هم باشد، کم شدن آن به معنا ضربه نمي زند، زيرا اگر پيامبر پدر فرض شده ، براي اين بوده که لزوم اطاعت و حرمت ايشان را برساند .جمله" النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم" اين معنا را به طور کامل مي رساند. از اين رو بعيد نيست جمله "و هو اب لهم" جمله تفسيري بوده که بعضي آن را از قرآن تصور کرده اند.
مورد ديگر که آورده ايد مربوط به آيه 19سبا است که يک قرائت به لفظ امر و طلب است "باعد = دور کن سفرهاي ما را" در اين جا نعمت خدا را کوچک شمرده و بعد و فاصله زياد را خواستند. بنا بر قرائت ديگر از روي رفاه زدگي از بعد و دوري سفرشان شکايت کرده اند. در هر حال کليت معنا تفاوت نمي کند.
چه از روي استکبار خواهان دور شدن سفرهاي شان شده باشند و خواه از روي رفاه زدگي سفرهاي شان را طولاني فرض کرده و شکايت کرده باشند، در هر دو حال اعراض از حق و بهانه گيري است.
در مورد آخر هم "تسع و تسعون" در قرائت مشهور به کسر تاء قرائت شده ، در قرائت ديگري به فتح تاء و اين هم معنا را تغيير نمي دهد . بسيار جزيي است . تغيير در اين اندازه به کليت و پيام و هدايتگري قرآن ضربه نمي زند.
در بعضي کتاب ها تمام موارد تفاوت قرائت نوشته شده ، با مراجعه به آن ها خواهيد ديد هيچ موردي که معناي متفاوت و متضاد بدهد، وجود ندارد.