ازدواج با بادختری که پدرش پسرعموی من است

آیا ازدواج با دختری که پدرش پسر عموی پدر من است اشکال دارد ؟؟؟؟؟؟ 2 سال نیز از من بزرگتر است ؟؟؟؟ جواب دهید. ممنون چه سنی را برای ازدواج مناسب می ینید ؟؟؟

پرسش 1:
خواهشا جواب دهيد شرح : آيا ازدواج با دختري که پدرش پسر عموي پدر من است اشکال دارد ؟

پاسخ:
با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
ازدواج با دختر نامبرده اشکال ندارد.
پرسش 2:
ازدواج با دختري که 2سال نيز از من بزرگ تر است اشكال دارد ؟
پاسخ:
طبق نظر روان شناسان بهترين و معمولي ترين وضعيت ازدواج اين است که سن پسر کمي از سن دختر بيش تر باشد، يا حداقل مساوي باشند مثلا حدود 2 الي 4 سال پسر بزرگ تر از دختر باشد تا همواره نسبت به همديگر جذّابيت داشته باشند . همچنين به دليل اينكه مسئوليت خانواده در فرهنگي ملي و ديني ما بر عهده مرد است. اگرمرد چند سالي بزرگ تر از همسرش باشد، بهتر مي‏تواند از عهده اداره خانواده برآيد و همسر نيز حرف‏شنوي بيش تر دارد.
انتخاب همسر يک مسئله چند بعدي است . معيارها و شرايط انتخاب همسر متعدد است. وقتي اقدام به انتخاب همسر مي کنيد، بايد دو مسئله کلي و اساسي را در نظر بگيريد:
1- همسر انتخابي مي بايست تمام معيارهاي اساسي و مهم مورد نظر شما را که لازمه زندگي توام با خوشبختي هست دارا باشد. اين بدان معنا نيست که تمام معيارها صد درصد و کامل باشد ، بلکه به اين معناست که حداقل نمره قبولي را داشته باشد مانند اينکه شما در رشته تحصيلي بايد همه دروس را پاس کنيد.
2-فرد مورد نظر شما در کل ، بايد معدل قابل قبولي در معيارهاي مورد نظر شما کسب کند ؛يعني اينکه وقتي نمره هر يک از معيارهاي ازدواج را که با هم جمع کرديد، ميانگين مطلوب را داشته باشد. ( مانند اين است که در رشته تحصيلي خود علاوه بر قبولي همه دروس ، نبايد مشروط شويد)
خلاصه: در تک تک معيارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلي همه معيارها، ميانگين مطلوب را کسب کند.
اگرچه ممکن است فرد در يک معيار نمره عالي نداشته باشد و نقطه ضعف وي باشد ،مثلا دختري 2 سال از پسري بزرگ تر است ، اما در ساير معيارهاي اساسي قوي است، در نتيجه معدل خوبي جهت ازدواج دارد. در ضمن وي در معيار سن هم حداقل نمره قبولي را دارد. ليکن اگر دختر با همه معيارهاي اساسي و خوبي که دارد، مثلا 15 سال از پسر بزرگ تر باشد ، با وجود اينکه معدل بالايي دارد،اما در يک معيار اساسي رد مي شود . چنين ازدواجي با ريسک بالايي از طلاق يا نارضايتي در زندگي زناشويي همراه مي شود.
اختلاف سني دختر و پسر نبايد آن قدر زياد باشد که دوره رشدي آن ها متفاوت شود و در علاقه ها، سرگرمي ها ، طرز نگرش و بينش و انرژي هاي رواني با هم متفاوت و يا احتمالا درگير شوند.
ازدواج دختر 16 ساله اي را با پسر 30 ساله در نظر بگيريد. در حالي که دختر در آغاز راه هيجانات ، علاقمند به شطينت هاي نوجواني، کوهنوري ،جست و خيز، مهماني و .... هست ، شوهر کار و تفکر و مطالعه ، فيلم و موسيقي و استراحت را بيش تر مي پسندد. همچنين ديدگاه شوهر توام با تجربه و احتياط است و ديدگاه دختر نوجوان ريسک و فعاليت هاي نو و بديع است.
علاوه بر سن شناسنامه اي بايد به سن و بلوغ عقلي، اجتماعي، فرهنگي و ظاهر وي نيز توجه کرد. دختري ممکن است 3 سال از پسري بزرگ تر باشد، اما با نشاط و پرانرژي است و علاقمندي ها و تمايلات مشترکي با پسر دارد. علاوه بر سن تقويمي، لازم است که به ظاهر ، طرز فکر و نگرش هم توجه شود.
نحوه تفکر پسر و دختر ، نسبت به اختلاف سني در ازدواج ( بزرگ تر بودن دختر از پسر)، بسيار مهم است. اگر پسري از اول با ترديد به بزرگ تر بودن خانمش بينديشد، آمادگي دارد که بعدا با کنايه اطرافيان به هم بريزد و اين مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما در برابر پسري که درگير اين گونه مسائل نيست ،به سادگي از کنار اين مسئله مي گذرد. همچنين دختري که به اين مسئله (سن زياد) حساس است، هر مسئله را به خود و سن بالايش نسبت مي دهد.
نظر پدر و مادر عروس و داماد هم در اين زمينه از آن رو مهم است که ممکن است با سخت گيري هاي خود باعث شوند که دختر و پسر نظرشان کم کم به هم عوض شود. اگر پسر يا دختري به شدت تحت نفوذ والدين است، معمولا نمي تواند خارج از نظر آن ها ، دست به چنين ازدواجي بزند.
علت اين که روانشناسان مي گويند بهتر است سن مرد از زن بيش تر باشد ،به دلايل ذيل است :
1- چون مسئوليت خانواده بر عهده مرد مي باشد. اگر سن مرد بيش تر از زن باشد ،بهتر مي تواند از عهده مسئوليت زندگي برآيد. و گرنه جايگاه زن و مرد در خانه عوض مي شود . بدون ترديد در دراز مدت مشکلاتي را به دنبال خواهد داشت.البته ممکن است که موارد استثنايي هم پيدا شود، ولي نبايد استثنائات را ملاک قرار داد.
2- بعد از عمل زايمان، قيافه زن از حالت اولي تغيير پيدا مي کند . ممکن است بعد از عمل قيافه زن براي مرد خوشايند نباشد.ممکن است اين مشکل منشأ بسياري از مشکلات شود .
3- اگر زن و مرد هم سن باشند يا سن زن بزرگ تر باشد، موجب بروز اختلاف در زمينه هاي مختلف مي شود. اگر مرد کمي بزرگ تر از زن باشد ،همواره نسبت به همديگر جذابيت خواهند داشت و از بروز اختلافات جلوگيري مي کند.
اين گونه مسايل مي طلبد که مرد از نظر سني و تجربي آمادگي بيش تري داشته باشد.
سخن آخر :
با در نظر گرفتن مطالب فوق، اگر از تمام جهات با هم سازش داريد و از جهت روحيات به همديگر نزديک هستيد، مشكل اختلاف سني را تا حد زيادي مي توانيد حل كنيد، ولي قبل از ازدواج با يک روان شناس حتما مشاوره کنيد.
موفق باشيد.

پرسش 3:
چه سني را براي ازدواج مناسب مي بينيد ؟

پاسخ:
وقتى سخن از سن ازدواج مى‏شود ،دو نكته را بايد مد نظر داشت:
1- ازدواج يك زمان صد در صد معين شده و قانون ثابتي براى همه انسان‏ها ندارد.
2- سن ازدواج علاوه بر نياز فردي، از شرايط اجتماعى و نياز نوعى نيز متأثر مى‏گردد.
زمان ازدواج به چند عامل بستگى دارد:
1ـ از نظر فقهي براى افرادى كه به وسيله ازدواج نكردن به گناه آلوده مى‏شوند، ازدواج نمودن واجب است . بر اساس اين معيار زمان و سن خاص را نمى‏توان معرفى نمود . هر زمانى و در هر سنى كه حفظ گوهر پاكى براي او سخت گردد ، به گونه‏اى كه به ‏رغم فراهم آوري مقدمات و رعايت اصول ا خلاقى و احكام فقهى همچنان از تيررس شيطان در امان نباشد و از تهديد نفس اماره و آلوده شدن مصون نباشد ، بايد ازدواج كند.
به محض احساس چنين حالتى نبايد به سراغ ازدواج رفت ، بلكه ابتدا بايد به سراغ كنترل خواسته‏ها رفت و در اين مورد تدابيرى را به كارگرفت . از طريق رعايت احكام فقهى و اصول و مقررات اخلاقى و كنترل رفتارى و فكرى ، خواهش‏هاى زودگذر را محدود نمود . بعد از به كارگيرى اين امور اگر شهوت چاره نشد و يا كنترل به قيمت از كف نهادن تمام برنامه‏هاى زندگى و سخت شدن زندگى، ممكن نگرديد ، بايد ازدواج نمود.
2ـ عامل دوّم رسيدن به بلوغ جنسى و رشد فكرى و اجتماعى و اخلاقى است ، يعنى هر چند كه آدمى بتواند غرائز خود را كنترل كند و خواهش هاى گذرا او را تهديد ننمايد، اما وقتى به رشد فكرى و عقلى و اجتماعى و اخلاقى دست يافت ، جهت بقاى نسل آدمى و رشد شخصيت خود و تكامل اخلاقى و معنوى خويش و رسيدن به آرامش فكري و روحي و به طور كلي بهره مندي از فوايد و آثار مثبت ازدواج ، به آن اقدام خواهد كرد . د
ر اين جا نيز نمى‏توان به صورت قطعى سن معينى را بيان نمود ، ولى معمولاً دختران بين سنين 16 ـ 22 به اين بلوغ و رشد مى‏رسند . البته كسانى هم زودتر و يا ديرتر به اين بلوغ فكري و اجتماعي مى‏رسند .
اين موضوع مي تواند در فرهنگ ها و مناطق مختلف متغير باشد . بنابراين شرايط اجتماعي و منطقه اي را نيز بايد در نظر داشت.
3ـ گاهى اوقات ،به رغم رسيدن به رشد و بلوغ لازم ، اشتغال به تحصيل يا ارائه خدمات عالي تر و برتر موجب تأخير در ازواج مى‏شود كه در اين صورت نيز نبايد سن ازدواج دختر از 25 تا 26 سال بگذرد.
به هرحال از بين عوامل بيان شده ، عامل نخست جايگاه ويژه دارد، چرا كه در صورت بروز آن ديگر نمى‏تواند گفت مى‏خواهم درس بخوانم و رشد اجتماعى ندارم. در اين جا بايد ازواج نمود ؛ زيرا حفظ پاكى از هر گوهرى ارزشمندتر است. حتي اگر مسئله آلودگي به گناه هم نباشد، براي برخورداري از فوايد و آثار بسيار و مثبت ديني ، فردي و اجتماعي ازدواج ، تحقق زودتر آن بهتر است . اين موضوع در روايات بسيار توصيه شده به خصوص براي دختران كه در صورت آمدن خواستگار مناسب ، از طرف دختر و خانواده رد نشود.
در عين حال مي توان تا رسيدن به رشد اجتماعى و اخلاقى از مادر شدن و پدر شدن جلوگيرى نمود و همين طور از بهره‏گرفتن ازتجارب بزرگ ترها نبايد غفلت ورزيد.