پرسش وپاسخ

آیا بخش أعظم قرآن مجيد توسط عايشه كتابت شده است؟
او نوشتن نمي دانسته و فقط خواندن مي دانسته است بنا بر اين نمي تواند از نويسندگان قرآن باشد.

آيا راست است كه بخش أعظم قرآن مجيد توسط عايشه كتابت شده است؟

نزول قرآن از سيزده سال قبل از هجرت شروع شد و در مكه مسلمانان كم تعداد و تحت فشار بودند و آيات و سوره هاي نازل شده معمولا كوتاه بودند و به راحتي حفظ مي شدند و در آن مدت مسلمانان آيات و سوره ها را حفظ مي كردند و گر چه افرادي به امر رسول خدا آيات را مي نوشتند، ولي پنهاني بود و آيات نازل شده آن قدر فراوان نبود كه از حافظه ها برود.

با هجرت به مدينه مسلمانان سامان و نظام گرفتند و پيامبر افرادي را به عنوان "كتّاب وحي" و نويسندگان قرآن تعيين كرد كه وظيفه داشتند آيات نازل شده را بنويسند.

محققان مسلمان و خاورشناسان اسامي نويسندگان وحي را جمع آوري كرده اند كه تعداد آنها در طول دوران بعثت به چهل و سه تا چهل و پنج نفر مي رسد. (1)

در بين كاتبان هم افراد فرق داشتند. بعضي مدت كوتاهي از عمر پيامبر را به مسلماني درك كردند و كمي از آيات را نوشتند و بعضي از جمله علي بن ابي طالب از ابتداي رسالت تا آخر عمر پيامبر هميشه در خدمت ايشان بود و به كيفيت نزول تمام آيات آگاهي داشت و همه آنها را مي نوشت و در مرحله بعد زيد بن ثابت و ابي بن كعب بيشترين نقش را داشتند. (2)

هيچ سندي عايشه را از زمره آنان نشمرده است.

نكته ديگر اين كه راجع به عايشه گفته اند او نوشتن نمي دانسته و فقط خواندن مي دانسته است بنا بر اين نمي تواند از نويسندگان قرآن باشد.

 پي نوشت ها:

1. سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1327ش، ص202-203 به نقل از تاريخ القرآن زنجاني، ص 42؛ تاريخ القرآن عبد الصبور، ص 53-54؛ تاريخ قرآن راميار، ص 66.

2. همان، ص 204.

چرا خدا وحی را با حضرت محمد (ص) غیرمستقیم قرار داد؟
كلیم الله لقب گرفتن حضرت موسی علیه السلام منافاتی با این امر ندارد كه خداوند هیچگاه با پیامبر اسلام بدون واسطه به گفتگو نپرداخته باشد ...

 چرا خداوند با حضرت موسی (ع) مستقیم وحی را بیان نمود ولی با پیامبر اسلام حضرت محمد ص غیر مستقیم و جبرئیل را واسطه قرار داد؟

كلیم الله لقب گرفتن حضرت موسی علیه السلام منافاتی با این امر ندارد كه خداوند هیچگاه با پیامبر اسلام بدون واسطه به گفتگو نپرداخته باشد ؛ برای پاسخ كامل به این سؤال مناسب است مسئله وحی، یعنی گونه سخن گفتن خدا با پیامبر را بشناسیم.

پديده «وحي» از مباحث مهم علوم قرآني ميباشد و اهميت آن از اين جهت است كه قرآن كريم كه سخن خداي متعال و كتاب هدايت انسانها به شمار ميرود، از طريق «وحي» نازل شده است.

در اينجا مناسب است ابتدا واژه «وحي» را معنا كنيم و سپس به چگونگي نزول آن بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بپردازيم.

مرحوم علامه طباطبایي (ره) درباره «وحي» مينويسد: «وحي، يك نوع تكليم آسماني (غير مادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نميشود؛ بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ به حسب خواست خدایي ـ پيدا ميشود و دستورات غيبي، يعني نهان از حس و عقل را از وحي دريافت ميكند. عهدهدار اين امر نيز نبوت ناميده ميشود». (1)

«شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد؛ مگر از راه وحي (مستقيم) يا از پشت حجاب، يا رسولي مي‏فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحي مي‏كند؛ چرا كه او بلند مقام و حكيم است». (2)

چگونگي نزول وحي بر پيامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم -:

«وحي» نسبت به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به سه صورت انجام ميگرفت: گاهي در خواب (از وراي حجاب) به او وحي ميشد كه اين بيش تر در اوايل رسالت حضرتش بود. زماني هم بدون وساطت فرشتهاي، مستقيماً از جانب خداوند مورد وحي قرار ميگرفت. گاهي نیز جبرئيل واسطه وحي بود. قرآن كريم از دو طريق اخير، يعني مستقيماً و يا به وسيله جبرئيل، به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وحي شده است. 

پس به یقین قسمتي از وحي به طور مستقيم و بدون وساطت فرشته، انجام ميگرفت. اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند كه: هنگام وحي، درد شديدي به پيامبر دست ميداد، حالت بيهوشي بر وي عارض ميشد، سر او به زير ميافتاد، رنگ صورتش تغيير ميكرد و عرق از روي او جاري ميشد. حاضران در جلسه نيز تحت تأثير اين وضع قرار ميگرفتند و بر اثر اين منظره ترسناك سرهاي آنان نيز به زير ميافتاد. خداوند متعال ميفرمايد: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً»؛ (3) «ما گفتار سنگيني را به تو القا كرديم».

در توحيد صدوق از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه از حضرتش پرسيدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام وحي دست ميداد، چه بود؟ فرمود: اين در هنگامي بود كه در ميان او و خداوند هيچ كس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي ميكرد». (4)

گاهي نيز هنگام وحي مستقيم خداوند بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين حالتي به ايشان دست نميداد؛ به عنوان نمونه می توان به گفتگوي خداوند با پيامبر در شب معراج اشاره نمود. بنابراين، پيامبر اسلام(ص) انواع گوناگون وحي را دارا بوده است و در بعضي موارد كه وحي مستقيم بود، آن حالت فشار روحي هم براي او ايجاد نميشد و شايد اين حالت روحي به جهت ماهيت آن وحي بوده است كه موجب فشار روح نميشد؛ با آنكه مستقيم بوده است. (10)

معرفي منابع جهت مطالعه بيش تر:

1. درسهايي از علوم قرآن، دكتر حبيب الله طاهري، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 258 ـ 251.

2. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ اول، 1371، ج 7، ص 326.

3. قرآن در اسلام، علامه طباطبايي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.

 

پی نوشت ها:

1. طباطبایي، سيد محمّد حسين، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.

2. سوره شوري (42) آیه 51.

3.  سوره شوري (42) آیه 51.

4.  طاهري، حبيبالله، درسهايي از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 251 ـ 258.

پس از نزول دفعی دلیل وحی مجدد به صورت تدریجی چیست؟
نزول تدريجي و تفصيلي‌قرآن كریم طي 23 سال بوده ،یعنی آیات قرآن از ابتدای بعثت تا پایان عمر پیامبر اسلام (ص) در زمان ها و مكان هاي مختلف بر حضرت نازل شده است.

پس از نزول یكباره قرآن در شب قدر بر حضرت پیامبر(ص) دلیل وحی مجدد و آیه به آیه چه لزومی داشته است؟

نزول تدريجي و تفصيليقرآن كریم طي 23 سال بوده ،یعنی آیات قرآن از ابتدای بعثت تا پایان عمر پیامبر اسلام (ص) در زمان ها و مكان هاي مختلف بر حضرت نازل شده است. سورههاي قرآن برخلاف كتابهاي آسماني قبل كه يك باره نازل ميشدند، به صورت تدريجي در طول دوران رسالت به اقتضاي پيشرفت نهضت اسلام و نيازهاي عيني جامعه كامل گرديد كه طول مدت نزول آن 23 سال می باشد. به برخي از حكمتهاي نزول تدریجی اشاره می شود .

 1- اقتضاي قانون تعليم و تربيت و آمادگي مردم:

وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً ؛(1)

قرآني كه آن را بخش بخش نازل كرديم تا آن را با تأني و آرامي بر مردم بخواني .

با توجه به اينكه قرآن براي هدايت و تعليم و تربيت نازل شده است، دستيابي به اين اهداف با نزول تدريجي قرآن آسانتر است .از اين رو خداوند نيز از پيامبر ميخواهد قرآن را با تأني بر مردم بخواند.

 2- پايداري و تقويت روحي و تثبيت قلب پيامبر:

و قال الذين كفروا لولا نُزّل عليه القرءان جملة وَحدة كذَلك لنثبّت به فؤادك و رتّلنَه ترتيلاً؛ (2)

 كساني كه كافر شدند، گفتند: "چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است؟ اين گونه آن را به تدريج نازل كرديم تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامي برتو خوانديم.

 با توجه به دشواري ها و سرسختيها و لجاجتهايي كه سر راه پيامبر (ص) در راستاي هدايت مردم به وجود ميآمد و كار را بر حضرت دشوار مينمود، نزول دوباره و ارتباط پيوسته با وحي قلب پاك حضرت را تسلي داده و اطمينان خاطر او را فراهم و تقويت روحيه مينمود.

 3- عظمت و حقانيت قرآن:

با توجه به اين كه قرآن بر مخاطباني نازل شد كه هم نقّاد و سخنسنج و هم متعصب و لجوج بودند; با اين همه، عظمت قرآن آن قدر خيره كننده بود كه با نزولهر آیه، دل هاي سخت را نرم و شكوفا ميكرد(3)  يا با عرضة معارف بيكران، افشاي رازهاي پنهان و... روز بروز بر عظمت آن ميافزود.(4)

خلاصه آن كه مردمي كه براي ترك خوردن مشروبات الكلي بارها آيه نازل شد آن وقت برخي از آنها (نه همه ) آن را رها كردند چطور ظرفيت پذيرش اين همه آيات و معارف را داشتند ؟

پی نوشت ها:

1.اسرأ (17)آیه ، 106.

2. فرقان(25) آیه ،32 .

3.طور(20) آیه  ،33  .

4.ترجمه تفسیر الميزان، ج 2، ص 16؛ محمدباقر سعيدي ،علوم قرآن، ص 138 - 146،

یا از ابتدا نزول دفعی صورت گرفته وسپس نزول تدریجی؟
در مورد معنای نزول دفعی قرآن و چگونگی آن، اختلاف است و نظرهای زیر داده شده است: 1. قرآن در شب قدر به یكباره از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شد. 2. ...

آیا قرآن ابتدا به صورت تدریجی بر پیامبر نازل شده و بعد از اتمام نزول تدریجی نزول دفعی صورت گرفته یا ابتدا نزول دفعی صورت گرفته وسپس نزول تدریجی؟

در مورد معنای نزول دفعی قرآن و چگونگی آن، اختلاف است و نظرهای زیر داده شده است:

1. قرآن در شب قدر به یكباره از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شد. پس از آن، به مدت 23سال به تدریج توسط جبرئیل بر قلب مطهر پیامبر (ص) فرود آمد. باید شب قدر، قبل از رجب سال چهلم بعد از عام الفیل، یعنی قبل از  سال بعثت رسول خدا باشد. (1)

2. در شب قدر هر سال، آیاتی كه بنا بود در طول آن سال بر پیامبر نازل شود، یكباره بر پیامبر نازل می شد. (2)

3.مراد، آغاز نزول است. آغاز نزول، در ماه رمضان و در شب قدر و یا شب مبارك بود. (3)

4. قرآن، یكباره بر فرشتگان نازل شد و آنان قرآن را در بیست قسمت بر جبرییل فرود آوردند و جبرییل هم به مدت بیست سال بر پیامبر نازل كرد. (4)

علامه طباطبایی بعد از اشاره به نظریه های فوق، آن ها را محكم و پذیرفتنی ندانسته و می گوید: با تدبر در آیات فهمیده می شود كه قرآن ورای این الفاظ و در لوح محفوظ دارای حقیقتی است یگانه و متعالی كه از درك و فهم افراد عادی بالاتر است. این حقیقت، در شب قدر بر قلب پیامبر نازل شده و بعد هم این حقیقت به اراده خدا نازل شده، صورت لفظ و سوره و آیه به خود گرفته، برای ما قابل فهم گردیده و در مدت 24 سال به پیامبر نازل شده است:

بنا بر نظر اول و چهارم، نزول دفعی به قلب پیامبر نداریم تا بگوییم قبل از نزول تدریجی بوده یا بعد؛ بلكه نزول دفعی قبل از نزول تدریجی و به آسمان دنیا یا به فرشتگان بوده است.

بنا بر نطر دوم، نزول دفعی آیات نازل شده در هر سال بر قلب رسول خدا، قبل از نزول تدریجی آن ها در طول سال بوده است.

بنا بر نظر سوم هم اصلاً نزول دفعی تمام قرآن نداریم.

اما بنا بر نظر علامه، نزول دفعی گر چه تاریخش معلوم نیست؛ ولی آن نزول حقیقت بسیط و واحد قرآن بوده كه در شب قدر و ظاهراً قبل از شروع رسالت و مأموریت به ابلاغ، صورت گرفته است.

با نزول حقیقت قرآن به قلب پیامبر، ایشان هنوز مأمور به رسالت و ابلاغ نبوده و حقیقتی هم كه بر قلب او نازل شده، در قالب لفظ و سوره و كلمه و عربی نبوده تا ابلاغ پذیر باشد.

بله، با نزول آیات سوره علق بر قلب ایشان در سحرگاه بیست و هفتم رجب سال چهل بعد از واقعه فیل، ایشان به رسالت و ابلاغ مأمور شدند.

علامه طباطبایی از آیه  114 سوره طه هم استفاده كردهكه قرآن قبل از نزول تدریجی، به صورت دفعی بر پیامبر (ص) نازل شده و پیامبر با آن نزول به محتوای مفصل آن علم اجمالی یافته است.

این كه خداوند پیامبر را از خواندن آیات قبل از اتمام وحی آن آیه، نهی نموده است، دلالت دارد كه پیامبر قبل از نزول تدریجی، به آیات علم اجمالی داشته است:

«وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضيَ إِلَیْكَ وَحْیُهُ‏».

اگر رسول خدا (ص) قبل از تمام شدن آیه و سوره ای كه جبرئیل آورده، علم اجمالی به آن ‏نداشت، صحیح نبود كه خدا بفرماید:

قبل از تمام شدن وحی، در خواندن عجله مكن.

پس معلوم مي‏شود قبل از تمام شدن وحي، آن جناب اجمالاً آیه را مي‏دانسته و  دانستن، مستند به نزول دفعی قرآن میباشد و خداوند ضمن نهی او از عجله در خواندن، ارشاد به طلب علم تفصیلی می كند.

پی نوشت ها:

1. سید محمد باقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377 ش، ص 43؛ به نقل از طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 518.

2. همان، ص 44.

3. همان.

4. همان، ص 45.

4. برای مشاهده نظر علامه طباطبایی به: المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 2، ص 18-30؛ ج 3، ص 68-85؛ ج 10، ص 202 - 206؛ ج 18، ص 123-126 و 197-200.

آداب زیارت قبور مؤمنین را بفرمایید
هر كه بيايد به نزد قبر برادر مؤمن خود و دست بر قبر گذارد و هفت مرتبه بخواند سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را ايمن گردد در روز فزع اكبر يعني از ترس بزرگ روز قيامت

آداب زیارت قبور مؤمنین را بفرمایید

با عرض سلام و تشكر از ارتباط تان با این مركز.

مطلبي را كه مرحوم محدث قمي در باب زيارت قبور مومنان آورده و متناسب با خواسته پرسشگر مي باشد ذكر مي كنيم:

شيخ ثقه جليل القدر جعفر بن قولويه قمي از عمرو بن عثمان رازي روايت كرده كه گفت: شنيدم از حضرت ابو الحسن امام موسي بن جعفر عليهما السلام كه مي‏فرمود: هر كه قادر نباشد بر زيارت ما پس زيارت كند صلحاي از مواليان ما را تا نوشته شود براي او ثواب زيارت ما و كسي كه قادر نباشد بر صله و نيكي به ما پس صله و نيكي كند با صالحان مواليان ما تا از براي او نوشته شود ثواب صله و نيكي به ما و نيز به سند صحيح روايت كرده از محمد بن احمد بن يحيي الاشعري كه گفت: من در فيد كه اسم منزلي است در طريق مكه با علي بن بلال روانه شديم سر قبر محمد بن اسماعيل بن بزيع پس علي بن بلال براي من گفت كه صاحب اين قبر براي من روايت كرد از حضرت امام رضا عليه السلام كه فرمودند:

 هر كه بيايد به نزد قبر برادر مؤمن خود و دست بر قبر گذارد و هفت مرتبه بخواند سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را ايمن گردد در روز فزع اكبر يعني از ترس بزرگ روز قيامت و در روايت ديگر مثل همين را نقل كرده ، مگر آنكه دارد و رو به قبله كند فقير گويد كه اين ايمن بودن كه حديث دلالت بر آن دارد ممكن است كه از براي خواننده باشد. چنانچه ظاهر حديث است و محتمل است كه از براي  صاحب قبر باشد. چنانچه تاييد مي‏كند آن را حديثي كه بعد از اين از سيد بن طاووس نقل مي‏شود.

و نيز در كامل الزياره به سند معتبر منقول است كه:

عبد الرحمن بن ابي عبد الله به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه چگونه بگذارم دست خود را بر قبور مسلمين پس حضرت بدست خود اشاره به زمين فرمود و دست را به زمين گذاشت و خود مقابل قبله بودند و نيز به سند صحيح منقول است كه: عبد الله بن سنان به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه چگونه سلام بايد كرد بر اهل قبور؟

فرمود كه:

 مي‏گويي: «السَّلامُ عَلَي أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ ».

و از حضرت امام حسين عليه السلام روايت شده كه:

هر كه داخل قبرستان شود و بگويد: «اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ الْفَانِيَةِ وَ الْأَجْسَادِ الْبَالِيَةِ وَ الْعِظَامِ النَّخِرَةِ الَّتِي خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْيَا وَ هِيَ بِكَ مُؤْمِنَةٌ أَدْخِلْ عَلَيْهِمْ رَوْحا مِنْكَ وَ سَلاما مِنِّي » ؛ بنويسد حق تعالي از براي او حسنات به عدد خلق از زمان آدم تا قيام قيامت .

و از حضرت امير المؤمنين عليه السلام منقول است كه:

هر كه داخل قبرستان شود و بگويد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ السَّلامُ عَلَي أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ يَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ يَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ »؛ حقّ سبحانه و تعالي ثواب پنجاه سال عبادت براي او بنويسد و گناه پنجاه ساله را از او و پدر و مادرش محو گرداند .

و در روايت ديگر وارد شده كه:

بهتر سخني كه در قبرستان بگويي چون از آنجا بگذري آن است كه بايستي و بگويي: «اللَّهُمَّ وَلِّهِمْ مَا تَوَلَّوْا وَ احْشُرْهُمْ مَعَ مَنْ أَحَبُّوا » .

و سيد بن طاووس در مصباح الزائر گفته كه :

چون قصد كني زيارت مؤمنين را سزاوار است كه روز پنجشنبه باشد و اگر نه هر وقت كه خواستي و كيفيت زيارت ايشان چنين است كه رو به قبله كني و بگذاري دست خود را بر قبر و بگويي: «اللَّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ آمِنْ رَوْعَتَهُ وَ أَسْكِنْ إِلَيْهِ مِنْ رَحْمَتِكَ رَحْمَةً يَسْتَغْنِي بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ وَ أَلْحِقْهُ بِمَنْ كَانَ يَتَوَلاهُ »؛ پس مي‏خواني سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را هفت مرتبه .

و روايت شده در صفت زيارتشان و ثواب او حديث ديگري از فضيل كه گفت :

هر كه بخواند سوره إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ را هفت مرتبه نزد قبر مؤمني حق تعالي ملكي به سوي قبر او فرستد كه عبادت كند خدا را نزد قبر او و بنويسد حق تعالي از براي ميت ثواب اين عمل ملك را .

پس چون از قبرش مبعوث شود به هيچ هولي از اهوال قيامت نگذرد مگر آن كه حق تعالي بگرداند آن هول را از او به سبب آن ملك تا خدا او را داخل بهشت گرداند و با هفت مرتبه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ سوره حمد و دو سوره قُلْ أَعُوذُ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و آية الكرسي را هر يك سه مرتبه بخواند.

 و نيز روايت شده در صفت زيارت آن ها روايت ديگري از محمد بن مسلم كه گفت به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردم كه مردگان را زيارت بكنيم ؟

فرمود :بلي

گفتم: آيا آن ها مي‏دانند كه ما به زيارت آن ها رفته‏ايم؟

 فرمود: بلي قسم به خدا مي‏دانند و شاد مي‏شوند و انس مي‏گيرند به شما .

عرض كردم كه چه بگوييم وقتي كه به زيارت ايشان برويم ؟

فرمود : بگو « اللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جُنُوبِهِمْ وَ صَاعِدْ إِلَيْكَ أَرْوَاحَهُمْ وَ لَقِّهِمْ مِنْكَ رِضْوَانا وَ أَسْكِنْ إِلَيْهِمْ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا تَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُمْ وَ تُونِسُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ ».

 پس سيد فرموده :

و در وقتي كه بوده باشي بين قبرهاي مؤمنين بخوان يازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را و هديه كن آن را از براي ايشان بتحقيق كه روايت شده كه حق تعالي به عدد مردگان ثواب مي‏دهد (و در كامل الزياره از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: مردگان را چون پيش از طلوع آفتاب زيارت كنيد مي‏شنوند و جواب مي‏دهند شما را و اگر بعد از طلوع آفتاب زيارت كنيد مي‏شنوند و جواب نمي‏دهند) و در دعوات راوندي حديثي مروي است از حضرت رسول صلي الله عليه و آله در كراهت زيارت اموات در شب چنانچه حضرت  به ابي ذر فرمود: «وَ لا تَزُرْهُمْ أَحْيَانا بِاللَّيْلِ». (1)

 

پی نوشت :

1. مفاتيح‏الجنان ،ص 568 .

روایاتی از كتب مهم اهل سنت در مورد انسان بی ولایت
كساني كه بعد از روشن شدن هدايت براي آن ها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشت شان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاي طولاني فريفته است!

روایاتی از كتب مهم اهل سنت  در مورد اینكه اگر انسان بی ولایت از دنیا برود اگر چه عابد و شهید از دنیا برود به جهنم میرود نقل كنید

این اعتقاد برهانی همه مسلمانان است. همه مسلمانان قبول دارند كسی كه آگاهانه باورهای حق را ترك كند و امر خدا و رسول خدا را با توجه و آگاهانه و از روی اختیار به كنار نهد ، قطعا كافر و مرتد شده ؛ قرآن هم به عذاب جاویدان مرتدان تصریح دارد:

إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلي‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَي الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلي‏ لَهُمْ؛ (1)

كساني كه بعد از روشن شدن هدايت براي آن ها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشت شان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاي طولاني فريفته است!

وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون؛ (2)

كسي كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مي‏رود و آنان اهل دورزخند و هميشه در آن خواهند بود.

 اهل سنت قبول دارند كه اگر كسی یكی از احكام روشن و قطعی اسلام را منكر شود حتی اگر به شهادتین هم اعتراف و اقرار داشته باشد ، كافر و مرتد است . كشتن آن ها جایز و به غنیمت گرفتن ناموس و اموال شان جایز می باشد . به همین جهت خلیفه اول بنی حنیفه (قبیله مالك بن نویره) را با این كه به شهادتین معترف و بسیاری از آنان در حال نماز بودند ،  به خاطر خودداری از دادن زكات به خلیفه مرتد شمرد . به امر او آنان را كشتند . اموال و ناموس شان را به غنیمت و اسیری و كنیزی گرفتند. (3)

 آنان قبول دارند كه به حكم آیات اولی الامر (4) ،  مودت (5) ، و ...  و روایات  متواتر ثقلین (6) ، غدیر (7) و ... محبت و اطاعت از اهل بیت رسول خدا كه علی بن ابیطالب در راس آن ها است و گرفتن شرح و بیان دین از آنان لازم و اوجب است .

پس هر كس با این وجود محبت علی را در دل نداشته و با علی مخالفت كند و دین خود را از غیر علی بگیرد ، با این آیات و روایات بی شمار مخالفت كرده و آن ها را كنار زده ؛ با  انكار و مخالفتش ، اعمال خود را حبط نموده و مستحق كیفر جاوید می شود.

 قرآن شرط قبولی اعمال را این گونه بیان كرده است:

وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً ؛(8)

كسي كه چيزي از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي كه ايمان داشته باشد، چنان كساني داخل بهشت مي‏شوند و كم ترين ستمي به آن ها نخواهد شد.

وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي؛‏ (9)

 هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مي‏آمرزم!

كسی كه عملی را به عنوان عمل صالح انجام می دهد ، آن را به عنوان امر خدا و رساننده به رضای خدا انجام می دهد، ولی این كافی نیست . به بیان صریح قرآن باید "و هو مؤمن =در آن حال با ایمان" باشد. معلوم می شود

 ایمان غیر از اعتراف به خدا و قیامت و ... است ؛یعنی ایمان به پیامبر و اطاعت از او و اوامرش در بیان دین و اداره جامعه. اگر كسی به فهم خود از قرآن عمل كند و  فهمش با فهم پیامبر مخالف باشد ، مؤمن نیست و عملش ارزش ندارد .

چه بسا به فهم او پیامبر عادل نباشد ، مثل كسی كه به پیامبر فرمود : عدالت داشته باش! (10)

در آیه دوم هم می فرماید: غفاریت من كه برای مؤمنان است ، فقط به كسانی می رسد كه از كفر و شرك توبه كرده و به خدا و پیامبر ایمان بیاورند ، عمل صالح انجام دهند و اهتدا یابند.

معلوم می شود "اهتدا" غیر از توبه از شرك و كفر و  ایمان و اقرار به شهادتین و انجام عمل صالح است ، و آن

 پذیرش ولایت رسول خدا و كسانی است كه به عنوان ولی بعد از خود معرفی كرده است. این بیان را در آیات زیر هم می بینیم:

وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلي‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُه؛ (11)

 چگونه ممكن است  كافر شويد، با اينكه (در دامان وحي قرار گرفته‏ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مي‏شود، و پيامبر او در ميان شماست؟

در این آیه هم در امان بودن از كفر به اطاعت از كتاب خدا و رسول خداست ،زیرا رسول مبین و معلم كتاب است. (12)

بنا بر این رسول خدا مبین ، مفسر و معلم كتاب و ولی مؤمنان است . بعد از ایشان هم عترت ایشان به حكم آیات و روایات از جمله حدیث قطعی و متواتر ثقلین، مبین و مفسر كتاب و ولی مؤمنان می باشند .كسانی كه دین خود را از غیر علی بگیرند و مطیع و محب علی نباشند ، دست رد به سینه  آیات و روایات زده و مرتد شده ؛ عمل صالح شان در درگاه خدا مورد پذیرش نیست و حبط و نابود می شود.

در كتب اهل سنت روایات فراوانی است كه بر فضایل اهل بیت و در رأس شان علی بن ابی طالب دلالت دارد . یاد آوری آن ها فرصت بسیار می طلبد . جویندگان می توانند به كتاب "فضائل الخمسه " مراجعه نمایند.(13)

 برای نمونه یك حدیث را ذكر می كنیم:

هیثمی در مجمع الزوائد بابی باز كرده تحت عنوان« الحق مع علی»  (14)  در آن جا احادیثی را آورده كه دلالت دارند حق بر محور علی می چرخد . در جای دیگر از آن كتاب نقل می كند كه همسر رسول خدا برای حج به مكه آمد .  سعد را دید و او را به خاطر این كه در جنگ جمل همراهی اش نكرده بود ، سرزنش نمود. وقتی سرزنش ها از طرف او و اطرافیانش زیاد شد ، سعد گفت:

 از رسول خدا شنیدم كه فرمود : علی با حق و حق با علی است. هر جا كه باشد. این كلام را ایشان در خانه

 ام سلمه فرمود.

وقتی شنوندگان از ام سلمه حقیقت را جویا شدند ، ایشان ادعای سعد را تایید كرد . (15)

فخر رازی در بحث این كه "بسم الله ..." را در نماز باید بلند گفت یا آهسته ؛ بعد از قبول قول بلند گفتن می گوید:

 علی بن ابی طالب بلند و آشكار می گفت . این به تواتر ثابت شده است . هر كس در دینش به علی اقتدا كند ، هدایت یافته است ،زیرا رسول خدا فرمود:

خدایا !حق را بر مدار علی، هر جا كه باشد  بچرخان. (16)

البته اهل سنت  با توجیهاتی دلالت این آیات و  روایات بر جانشینی علی در تبیین و تفسیر و تعلیم دین و ولایت بر مسلمانان، را انكار می كنند.

 همه اهل سنت را جهنمی نمی دانیم و كافر نمی شماریم، بلكه می گوییم آنان كه حق برای شان روشن شده و  نپذیرفته  و در مقابل حق ایستاده اند ، كافر و مرتد شده و اعمال شان ، حبط شده و مقبول نیست اما بقیه كه حق برای شان روشن نشده ، جاهل اند. اگر مقصر نباشند ، نزد خدا معذور بوده و اعمال شان قبول می باشد.

البته این مطلب مربوط به باطن انسان ها است . ما كه از باطن ها آگاهی نداریم ، نمی توانیم به كفر افراد حكم كنیم. برای ما، همه اهل سنت مسلمان و محترمند . تا كسی عداوت اهل بیت را آشكار نكرده ، نمی توانیم به جهنمی بودن او حكم دهیم.  خداست كه می داند غیر معتقدان به اهل بیت از روی انكار این اعتقاد را نپذیرفته اند یا از روی جهل. آنان كه از روی علم و آگاهی انكار می كنند ، نزد خدا كافرند .

  پی نوشت ها:

1. محمد (47) آیه 25.

2. بقره (2) آیه 217.

3. امام شافعی ، كتاب الامّ ،چ دوم ، بیروت ، دارالفكر ، 1403 ق ، ج4 ، ص 228 و دیگر كتب تاریخ و روایت اهل سنت.

4. نساء (4) آیه 59.

5. شوری (42) آیه 23.

6.  میلانی  ، حدیث الثقلین ،چ اول ، قم ، مركز الابحاث العقایدیه ، 1421 ق.

7. رجوع كنید :"من كنت مولاه فعلی مولاه" در منابع اهل سنت .

8. نساء (4) آیه 124.

9. طه (20) آیه 82. 

10 ابن حزم ، المحلی، بیروت ، دار الفكر  ، ج11 ، ص 219 و دیگر منابع اهل سنت.

11. آل عمران (3) ایه 101.

12. نحل (16) آیه 44 و بقره (2) آیه 129 و ...

13. فیروزآبادی ، فضائل الخمسه من الصحاح السته ،چ دوم ، تهران ، اسلامیه ، 1392 ق ، سه جلد  و ترجمه آن "فضایل پنج تن در صحاح شش گانه اهل سنت" ، ترجمه ساعدی  ،چ اول ، تهران ، فیروزآبادی ، 1374 ش ، چهار جلد.

14. هیثمی ، مجمع الزوائد ، بیروت ، دار الكتب ، 1408 ق ، ج 7 ، ص 235 - 236.

15. همان.

16. فخر رازی ، تفسیر كبیر ،چ سوم  ، ج 1 ، ص 205.

اگر غسل جنابت بر گردنمان باشد از عمر آدمی كاسته می شود؟
علّت غسل جنابت، پاكيزگي و نظافت و پاك نمودن انسان است خود را از آن چه به او رسيده است از مني، و پاك كردن جسم خود را؛زيرا جنابت از تمام اعضای جسد خارج مي‏شود.

 آیا در روایات آمده است كه اگر غسل جنابت بر گردنمان باشد از عمر آدمی كاسته می شود؟ با تشكر

هر چند اسلام در مورد مهم ترین عمل بعد از جنابت و برای خواندن نماز ها، غسل جنابت را واجب كرده و دستور به شستشوی بدن به نحو خاص از طرف شارع مقدس، علاوه بر این كه تكلیفی شرعی است امری بهداشتی برای بدن و نوعی تضمین سلامتی است، با این حال میان روایات در مورد سوال و به طور مشخص حدیثی بیان نشده است.البته  بعضی از روایات و نیز تحقیقات دانشمندان نكاتی را در مورد فواید غسل جنابت و تبعات انجام آن به ما یاد آوری می كند كه می شود از نتیجه آن فهمید كه غسل جنابت موجب بهداشت بدن و باز یابی سلامتی انسان می شود و اگر كسی بعد از جنابت غسل نكند، از گزند حوادث بیمه نخواهد شد و ممكن است بیماری هایی سراغش بیاید كه سلامتی و طول عمرش را به خطر بیندازد.

در روایتی از امام رضا(ع)، فلسفه غسل چنین بیان شده است:

"عِلَّةُ غُسْلِ الْجَنَابَةِ النَّظَافَةُ وَ لِتَطْهِيرِ الْإِنْسَانِ مِمَّا أَصَابَهُ‏ مِنْ أَذَاهُ وَ تَطْهِيرِ سَائِرِ جَسَدِهِ لِأَنَّ الْجَنَابَةَ خَارِجَةٌ مِنْ كُلِّ جَسَدِهِ فَلِذَلِكَ وَجَبَ عَلَيْهِ تَطْهِيرُ جَسَدِهِ كُلِّهِ"(1) 

یعنی:علّت غسل جنابت، پاكيزگي و نظافت و پاك نمودن انسان است خود را از آن چه به او رسيده است از مني، و طاهر(پاك) كردن جسم خود را؛زيرا جنابت از تمام اعضای جسد خارج مي‏شود. پس؛ از اين رو تطهير تمام بدن بر او واجب شده است.علم روز نیز مطلب فوق را تأیید می‏كند. طبق تحقیقات دانشمندان در بدن انسان دو سلسله اعصاب سمپاتیك و پاراسمپاتیك وجود دارد كه در سراسر بدن و در اطراف تمام دستگاه‏ ها و جهازات داخلی و خارجی گسترده‏اند.

وظیفه اعصاب سمپاتیك تند كردن و به فعالیت وا داشتن دستگاه‏های مختلف بدن است و وظیفه اعصاب پاراسمپاتیك كند كردن فعالیت آن‏ها است. در واقع یكی نقش گاز اتومبیل و دیگری نقش ترمز را دارد. از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب دستگاه‏های بدن به طور متعادل كار می‏كند. گاهی جریان هایی در بدن رخ می‏دهد كه این تعادل را به هم می‏زند. از جمله این جریان‏ها مسئله ارگاسم (اوج لذت جنسی) است كه معمولاً مقارن خروج منی صورت می‏گیرد. از جمله اموری كه می‏تواند اعصاب سمپاتیك را به كار وا دارد و تعادل از دست رفته را تأمین كند، تماس آب با بدن است. از آن جا كه تأثیر ارگاسم روی تمام اعضای بدن به طور محسوس دیده می‏شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن به هم می‏خورد، دستور داده شده است كه پس از آمیزش جنسی یا جنابت و خروج منی، تمام بدن با آب شسته شود.(2)

نكته دیگر آن است كه به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی، هم روح متأثر می‏شود و هم جسم. روح به سوی شهوات مادی و جسم به سوی سستی كشیده می‏شود. غسل جنابت كه هم شستشوی جسم است و هم به علت این كه به قصد قربت انجام می‏گیرد، شستشوی جان است، بر جسم و روح اثر می‏گذارد. از طرف دیگر وجود غسل جنابت برای پاك نگه داشتن بدن و رعایت بهداشت در طول زندگی است.(3)

پینوشت‏ها:

1. شيخ حر عاملي، محمد بن حسن،‏ وسایل الشيعه، قم، انتشارات موسسه آل البیت سلام الله علیهم اجمعین،سال 1409 ه ق، چاپ اول، ج2، ص 178.

2. مكارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلامیه، چاپ اول، سال 1374 ه ش، ج 4، ص 292،با تلخیص.

3. همان، ص 294.

روايتي بر خواندن حمد و سوره نماز ظهر با صداي بلند وجود دارد؟
عمران حلبی گوید : از امام صادق در باره كسی كه نماز روز جمعه را چهار ركعتی (فرادی ) می خواند، پرسیده شد كه آیا قرائت را بلند بخواند ؟ فرمود : بله .

در نماز ظهر  روايتي بر خواندن حمد و سوره با صداي بلند در روز جمعه وجود دارد؟

 شیخ حر عاملی بابی با عنوان بَابُ اسْتِحْبَابِ الْجَهْرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي الظُّهْرِ وَ الْجُمُعَةِ  گشوده است :

 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي الْجُمُعَةَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ أَ يَجْهَرُ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ قَالَ نَعَمْ وَ الْقُنُوتُ فِي الثَّانِيَةِ؛

عمران حلبی گوید : از امام صادق در باره كسی كه نماز روز جمعه را چهار ركعتی (فرادی ) می خواند، پرسیده شد كه آیا قرائت را بلند بخواند ؟ فرمود : بله .

 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الْقِرَاءَةِ فِي الْجُمُعَةِ إِذَا صَلَّيْتُ وَحْدِي أَرْبَعاً أَجْهَرُ بِالْقِرَاءَةِ فَقَالَ نَعَمْ وَ قَالَ اقْرَأْ سُورَةَ الْجُمُعَةِ وَ الْمُنَافِقِينَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ؛

حلبی گوید : از امام صادق در باره قرائت در نماز روز جمعه پرسیدم، در صورتی كه فرادی و چهار ركعتی بخوانم، آیا بلند بخوانم فرمود : بله. (1)

پي نوشت :

1.وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي  ج‏6، ص 160

آیا هر روز استحمام كردن كراهت دارد و یك روز در میان مستحب است؟
امام رضا (علیه السلام): « الحمّام يوم و يوم لا، يكثر اللّحم و إدمانه في كلّ يوم يذيب‏ شحم الكليتين؛ حمام یك روز در ميان گوشت بدن را زياد مي كند و هر روز حمام...

آیا هر روز استحمام كردن كراهت دارد و یك روز در میان مستحب است؟ حدیثی در این باره وجود دارد اگر بله ذكر كنید

از برخی از روایات حكم این مسئله استفاده می شود؛ چنانكه در حدیثی از امام رضا (ع) می خوانیم: « الحمّام يوم و يوم لا، يكثر اللّحم و إدمانه في كلّ يوم يذيب‏ شحم الكليتين؛ (1) حمام یك روز در ميان گوشت بدن را زياد مي كند، و هر روز حمام رفتن پيه‏هاي كليه را آب مي سازد».

 

پی نوشت ها:

1. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ق‌، ج 6 ، ص 496

آیا روایتی داریم كه باشبهه افكنان و بدعتگذاران رفتار بدی داشته باشید؟
رسول خدا فرمود : از كسانی كه در دین بدعت می گذارند اظهار بیزاری كنید و برایشان از خدا طلب لعن و نفرین نمایید و عیب های آنان را برای مردم آشكار كنید ...

آیا روایتی داریم كه بفرماید باشبهه افكنان و بدعتگذاران رفتار بدی داشته باشید و آنها را نفرین و طرد كنید

روایت مورد اشاره از كتاب معتبر كافی و  به شرح زیر است:

عن أبي عبد الله (ع) قال : قال رسول الله (ص) : إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهر والبراءة منهم وأكثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلمون من بدعهم يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الآخرة .

رسول خدا فرمود : از كسانی كه در دین بدعت می گذارند اظهار بیزاری كنید و برایشان از خدا طلب لعن و نفرین نمایید  و عیب های آنان را برای مردم آشكار كنید (غیبت آنها جایز است) و با بیان منطقی، بطلان ادعاهایشان را روشن كنید تا مبهوت شوند و در فسادانگیزی طمع نورزند و مردم هم آنان را بشناسند و از آنان حریم بگیرند و به تعلیم از آنان رو نیاورند. شما با این كارها برای خود كسب حسنه می كنید و درجات آخرتی خود را بالا می برید.

البته بعض فقیهان از لفظ "اكثروا ... القول فیهم و والوقیعه و باهتوهم" برداشت كرده اند كه تهمت زدن و دورغ بستن بر آنها جایز است (1) ولی این نظر با مبانی محكم عقلی و اخلاقی دین منافات دارد و اگر با بیان محكم و منطقی با آنها مواجه شویم و اهداف و نیات و اقدامات پنهانی آنها را افشا كنیم، مبهوت می شوند و رسوا می گردند و دیگر نه كسی جرآت بدعت گذاری می كند و نه كسی دنباله رو بدعتگزاران می شود.

پی نوشت ها:

1. گلپایگانی، در المنضود، قم، دار القرآن، 1414 ق، ج 2، ص 148.

صفحه‌ها