سوالات و شبهات حديثي

سخن چینی یکی از بدترین گناهانی است که در روابط اجتماعی انسان ها تأثیرات منفی زیادی به جای می گذارد. در روایات علل مختلفی برای آن ذکر شده که به برخی اشاره می شود
ریشه های سخن چینی در بیان روایات

پرسش:
بر اساس روایات معصومان علیهم‌السلام، علت و ریشه سخن‌چینی چیست؟
 

پاسخ:
سخن‌چینی از گناهانی است که در روایات به آن اشاره شده است و معصومان علیهم‌السلام همگان را از آن نهی کرده و نتایجی را برای آن بیان نموده‌اند. 
دلایلی و ریشه‌هایی وجود دارد که افراد به این کار قبیح دست می‌زنند. در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام، به برخی از این دلایل و ریشه‌ها اشاره شده است. در ادامه مواردی از این روایات بیان خواهد شد:

1. کینه و غضب
مهم‌ترین دلیل اینکه برخی افراد اقدام به سخن‌چینی می‌کنند، دشمنی، عصبانیت و کینه است. متأسفانه کینه‌ورزی و دشمنی می‌تواند انسان را وادار به سخن‌چینی کند تا بخشی از عقده‌های خود را بدین‌وسیله جبران کرده و به افراد ضربه بزند.

در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «أَشْرَارُ النَّاسِ مَنْ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَه، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَنَت‏». (1) بدترین مردم آن کسی است که دشمنی مؤمنین را در دل دارد و مؤمنین هم دشمنی او را در دل دارند، این فرد کسی است که به‌سوی سخن‌چینی می‌دود، کسی که بین دوستان جدایی می‌اندازد و کسی که از افراد پاک عیب‌جویی می‌کند.
سخن‌چین می‌تواند با کینه خود روابط بین مردم را خراب کرده و آن‌ها را نسبت به هم بدبین کند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی فرموده‌اند: «إِیَّاکَ وَ النَّمِیمَهَ فَإِنَّهَا تَزْرَعَ الضَّغِینَهَ وَ تُبَعِّدُ عَنِ اللَّهِ وَ النَّاسِ». (2) از سخن‌چینى بپرهیز که آن تخم کینه مى‌افشاند و از خدا و مردم دور مى‌گرداند.
بنابراین، کسی که با دیگران دشمنی دارد، سعی می‌کند تا روابط بین افراد را به‌وسیله سخن‌چینی خراب کند و خود این کار نیز باعث پخش و انتشار کینه شده و افراد را از یکدیگر دور می‌گرداند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی دیگر فرموده‌اند: از سخن‌چینى‌ها بپرهیزید که آن‌ها کینه‌ها برجاى مى‌گذارند. (3)

2. ملتزم نبوده به دین
از دیگر عوامل خبرکِشی، بی‌دینی و ملتزم نبودن به دستورات دینی و ضعف ایمان است. در احادیث بسیاری از خبرچینی نهی شده و آثاری نیز برای آن بیان شده است. متأسفانه کسی که به این روایات ایمان کاملی نداشته و ملزم به دین نیست، به‌راحتی دست به این کار می‌زند. 
در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین بیان‌شده است: «النَّمِیمَهُ شِیمَهُ الْمَارِقِ». (4) سخن‌چینى، خصلتِ شخصِ از دین برون شده است. مطابق لغت، مارق کسی است که از دین خارج شده است. (5) بنابراین، کسی که درک درستی از دین ندارد، دیگر ملزم به خودداری خود از سخن‌چینی نیز نیست و لذا به این کار می‌پردازد.

3. تفرقه‌افکنی و نفاق
از دیگر عوامل سخن‌چینی، نفاق است. منافق کسی است که در مقابل افراد یک رفتار و در پشت سر آن‌ها رفتاری دیگر داشته و  سعی می‌کند بین آن‌ها تفرقه‌افکنی کند. 
در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام درباره این موضوع چنین روایت شده است: «الْمُنَافِقُ قَدْ رَضِیَ بِبُعْدِهِ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ یَأْتِی بِأَعْمَالِهِ الظَّاهِرَهِ شَبِیهاً بِالشَّرِیعَهِ وَ هُوَ لَاغٍ بَاغٍ لَاهٍ بِالْقَلْبِ عَنْ حَقِّهَا مُسْتَهْزِئٌ فِیهَا وَ عَلَامَهُ النِّفَاقِ ... الْحَثُّ عَلَى النَّمِیمَهِ». (6) منافق به دورى از رحمت خداوند راضى شده است زیرا او کارهایی مى‏کند که با ظاهر شریعت سازگارى دارد، اما در باطن و واقع، او با احکام خداوند بازى مى‏کند و آن‌ها را به مسخره گرفته است، منافق در کارهاى خود بیهوده ‌کار مى‏کند و به آن دلبستگى ندارد و درنتیجه یاغى به شمار مى‏رود. علامت نفاق این است که‏ در سخن‏چینى اصرار مى‏ورزد.

4. دروغ‌گویی و پرگویی
سخن‌چینی می‌تواند از گناهان زبان مانند دروغ‌گویی نیز نشأت بگیرد. کسی که همواره دروغ می‌گوید به‌مرور به گناه سخن‌چینی نیز مبتلا می‌شود. امیرالمؤمنین علیه‌السلام دراین‌باره فرموده‌اند: «أَمَّا عَلَامَهُ الْکَذَّابِ فَأَرْبَعَهٌ إِنْ قَالَ لَمْ یَصْدُقْ وَ إِنْ قِیلَ لَهُ لَمْ یُصَدِّقْ وَ النَّمِیمَهُ وَ الْبَهْت‏». (7) علامت دروغ‌گو چهار چیز است: خود راست نگوید، دیگران را راست‌گو نپندارد، سخن‏چینى کند و تهمت زند.
در بسیاری از موارد، نمّام با قیافه‌ای حق‌به‌جانب و درست کارانه، اخبار نادرست خود را منتشر و موجب اختلاف بین افراد می‌شود. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین بیان شده است: «لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِیقِ وَاشٍ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِین‏». (8) گفته‌هاى هیچ سخن‌چینى را زود باور مکن، اگرچه در لباس خیرخواهان باشد. بنابراین گاهی فرد به‌ظاهر می‌خواهد خبری خیرخواهانه به دیگران انتقال دهد؛ اما درواقع در حال سخن‌چینی و پخش کردن اخبار دیگران است.
گاهی نیز سخن‌چینی ریشه در پرگویی افراد دارد و قصد سخن‌چین، دروغ‌گویی نیست. متأسفانه برخی عادت به زیاد حرف زدن دارند و لذا این عادت بد آن‌ها موجب پخش کردن اخبار شده و منجر به سخن‌چینی نیز می‌گردد. در روایتی پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله درباره دوری از سخن‌چینی حتی در سخنان راست فرموده‌اند: «یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ یَقْبُحُ فِیهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِیمَهُ وَ إِخْبَارُکَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا یَکْرَهُ وَ تَکْذِیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَیْر». (9) یا على: راست‌گوئی در سه جا زشت است: سخن‏چینى، نقل عمل ناپسند زن براى شوهر و تکذیب کسى که از انجام عمل خیرى به‌دروغ خبر مى‏دهد.
بنابراین، سخن‌چینی حتی چنانچه دروغ نباشد و سخنی واقعی باشد و به‌ظاهر از روی خیرخواهی نیز باشد، کاری ناپسند و نادرست است. در حدیثی دیگر نیز چنین بیان‌شده است: مردى نامه‏اى به امیرالمؤمنین علیه¬السلام داد که در آن از فردی دیگر سعایت و بدگوئى‏ کرده بود. حضرت آن مرد را فراخواند و فرمودند: اى فلان اگر راست گفتى با تو دشمن خواهیم شد و اگر دروغ است کیفرت دهیم و اگر خوب‌گوئی (عذرخواهى کنی) از تو درگذریم گفت بلکه درگذر از من اى امیر مؤمنان. (10)
بنابراین، سیره حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز بر این بوده که ایشان به بدگویی و سخن‌چینی دیگران اهمیتی نمی‌دادند.

نتیجه:
سخن‌چینی یکی از کارهای ناپسندی است که در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام از آن نهی شده و آثاری نیز برای آن بیان‌شده است. مطابق روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، از دلایلی که متأسفانه برخی افراد به این کار دست می‌زنند، کینه‌ورزی است. با توجه به اینکه در معارف دینی، اذیت کردن دیگران و اشاعه اخبار کذب و به هم زدن روابط کاری، ناپسند دانسته شده است، ملتزم نبودن به دستورات دینی نیز می‌تواند در پدید آمدن چنین عملی مؤثر باشد. همچنین نفاق و دروغ‌گویی نیز از دیگر عواملی است که مطابق احادیث، از علت‌ها و ریشه‌های چنین عملی دانسته شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، محقق / مصحح: مؤسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414 ق‏، بی‌تا، ص 462.
2. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق / مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دارالحدیث‏، 1376 ش‏، ص 96، ح 2217.
3. کراجکى، محمد بن على‏، کنز الفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق‏، ج‏2، ص 14.
4. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏1، ص 227، ح 900.
5. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق / مصحح: حسینى اشکورى، احمد، تهران: مرتضوى‏، 1375 ش‏، ج‏5، ص 235.
6. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام، محقق / مصحح: ندارد، مصباح الشریعه، بیروت: اعلمى‏، 1400 ق‏، ص 144.
7. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1363 ق‏، ص 22.
8. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، همان، ج‏6، ص 301، ح 10327.
9. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، همان، ص 9.
10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏7، ص 78، ح 1.
 

کسی که چشمان خود را از نگاه حرام پر کند، خدای بزرگ و بلندمرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ‌های آتشین پر می کند.

 پرسش:

متأسفانه در زمان ما برخی از خانم‌ها رعایت نمی‌کنند و در منزل و حتی مکان‌های عمومی بدون رعایت پوشش مناسب ظاهر می‌شوند، بر اساس روایات، آیا نگاه کردن به این افراد گناه است و عواقب اُخروی دارد؟

پاسخ:

مقدمه
یکی از موضوعات اجتماعی مهمی که در اسلام بر آن تأکید فراوان شده، موضوع حفظ حجاب است. اهل‌بیت علیهم‌السلام همواره کوشیده‌اند تا به زنان و مردان این احکام را گوشزد کرده و آن‌ها را از آثار و عواقب رعایت نکردن آن آگاه بخشند.

متأسفانه برخی افراد بدون توجه به این حکم الهی، حجاب اسلامی خود را خوب رعایت نمی‌کنند. همین کار سبب می‌شود که بعضی از افراد نیز با نگاه به افراد بدحجاب و بی‌حجاب، خود را گرفتار گناه کنند. در ادامه برخی سفارش‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام در مذمت نگاه به نامحرم و همچنین برخی مصادیق نگاه به نامحرم بیان خواهد شد.

1. مذمت نگاه به نامحرم

در اسلام پوشش و حجاب در برابر نامحرم، یکی از مسائلی است که به آن اهمیت داده شده است. البته به‌ طرف مقابل نیز توصیه کرده که چشم خود را از نگاه به نامحرم ببندند؛ در صورتی که هرکسی این دو امر الهی را رعایت نکند دچار عواقبی در دنیا و آخرت خواهد شد. مثلاً در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِعَ؛ (1)

کسی که چشمش را از حرام پُر کند، خداوند در روز قیامت چشمش را از آتش پُر خواهد کرد، مگر اینکه توبه کند و از کارش برگردد.

مطابق این حدیث، نگاه به نامحرم موجب عذاب الهی خواهد بود. برخی فکر می‌کنند که نگاه به نامحرم فقط از مردان ناپسند است درصورتی‌که چنین چیزی صحیح نیست و هر یک از مرد و زن باید از نگاه خود محافظت نمایند. در حدیث دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده است:

اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَهٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا ْ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِکَ أَحْبَطَ اللَّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْه‏؛ (2)

خشم خداوند عزوجل فزونى می‌گیرد بر زنِ شوهردارى که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم، پُر کند؛ چراکه اگر چنین کند، خداوند، هر کارى را که انجام داده، تباه می‌سازد.

بنابراین نگاه به نامحرم مطابق روایات کاری ناپسند است، فرقی ندارد این نگاه از سوی زنان باشد و یا مردان.

در بخش دیگری از این حدیث آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَیْهِ مِنِ امْرَأَهٍ حَرَاماً حَشَاهُمَا اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِمَسَامِیرَ مِنَ النَّارِ وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّى یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّار؛(3)

کسی که چشمان خود را از نگاه حرام به زنی پر کند، خدای بزرگ و بلندمرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ‌های آتشین پرکرده و از آتش انباشته می‌سازد تا حساب مردم به پایان رسد، آنگاه فرمان می‌دهد که او را به آتش جهنم برند.

بنابراین مردان و زنان باید چشم‌هایشان را از نگاه به نامحرم حفظ کنند تا دچار عذاب و قهر خداوند نگردند.

اما این نگاه تعریف و حدی دارد. در حدیثی آمده است:

سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ مَا یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ مِنَ الْمَرْأَهِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَهُ قَالَ الْوَجْهُ وَ الْکَفُّ وَ مَوْضِعُ السِّوَار. (4)

از امام کاظم علیه‌السلام سؤال شد که مرد تا چه اندازه می‌تواند به زن نامحرم نگاه کند، حضرت فرمودند صورت و کف دست و محل دستبند. (تا مچ)

پس برای مردان، حد دیدار با نامحرم، به همین اندازه است و دیدن سایر اعضای بدن نامحرم اشکال دارد. برای زن نیز دیدن قسمت‌هایی از بدن مرد که باید پوشیده باشند اشکال دارد. (5)

2-نگاه به موی زن نامحرم

متأسفانه در دوران کنونی برخی بانوان بدون توجه به مسئله حجاب، بخشی از موی خود را بیرون می‌گذارند. این کار مطابق احادیث کاری ناپسند است؛ اما مردان نیز باید سعی کنند از نگاه به این زن‌ها خودداری کنند در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است: «نگاه کردن به موهاى زنان پوشیده و بانوان شوهردار و غیر ایشان حرام است زیرا این نگاه مرد را تهییج و تحریک نموده و تهییج شخص را به فساد و چیزى که حلال و پسندیده نیست مى‏کشاند و همچنین است حکم غیر مو که نگاه مرد به آن‌ها حلال نیست». (6)

همچنین در روایتی از حضرت امام باقر علیه‌السلام نقل‌شده است: یکی از جوانان مدینه با یکی از زنان مدینه روبرو شد، در آن زمان زنان روسری خود را به پشت گردن می‌انداختند، وقتی‌که آن زن از کنار این جوان گذشت، به آن زن خیره شد و از پشت سر به او نگاه می‌کرد، این جوان در پی او راه افتاد و داخل کوچه‌ای شد و در حال راه رفتن، استخوان یا شی‌ء ای که از دیوار بیرون زده بود، به او اصابت کرد و زخمی شد؛ او پیش خود گفت: باید خدمت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله برسم و داستان را برای ایشان بگویم؛ آن جوان نزد پیامبر آمد و داستان را تعریف کرد، در این حال جبرئیل نازل شد و آیه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُون‏﴾؛ را برای پیامبر آورد. (7)

معنای این آیه چنین است:

به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [ازآنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران] فروبندند و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه‌تر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه است.

بنابراین نگاه به موی نامحرم از کارهایی است که مورد نهی خداوند و معصومان علیهم‌السلام است. در این کار فرقی بین نگاه کردن به زنان در خیابان و محیط‌های اجتماعی و یا در منزل و همچنین قوم‌وخویش و غریبه نیست. به‌عنوان‌مثال در روایتی چنین نقل‌شده است:

احمد بن ابی نصر بزنطی که از اصحاب امام رضا علیه‌السلام است می‌گوید از ایشان سؤال کردم آیا برای مرد جایز است که به موی خواهرزنش نگاه کند؟ فرمود نه مگر اینکه از زنان سالخورده باشد. گفتم پس خواهرزن و بیگانه یکی است؟ فرمود بلی. (8)

البته باید دقت داشت که نگاه به موی برخی زنان نامحرم اشکال ندارد. به‌عنوان‌مثال نگاه به موی زنان کافر و نگاه به بانوانی که مسن هستند، اشکالی ندارد. در ادامه همین روایت آمده است:

به امام علیه‌السلام گفتم (در مورد نگاه به زن سالخورده) چقدر برای من جایز است نگاه کنم؟ فرمود به موی او و ذراع (از انگشت تا آرنج) او می‌توانی نگاه کنی. (9)

3-نگاه به اندام‌های نامحرم

متأسفانه گاهی نگاه حرام از این هم جلوتر رفته و افراد به اندام‌ها و اعضاء شخصی دیگران نیز نگاه می‌کنند. با توجه به گسترش فضای مجازی در دوران حاضر و بی‌بندوباری‌هایی که در این زمینه وجود دارد، لازم است حرمت و ناپسندی این موضوع هر چه بیشتر ارائه و تبیین شود. در حدیثی آمده است:

لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى فَرْجِ امْرَأَهٍ لَا تَحِلُّ لَهُ. (10)

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله لعنت کرد کسی را که به اندام جنسی زنی که نامحرم است نگاه کند.

در روایتی دیگر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله ‏... أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ مَنْ تَأَمَّلَ عَوْرَهَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَهَى الْمَرْأَهَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى عَوْرَهِ الْمَرْأَهِ. (11)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله مردان را نهی می‌کرد که به عورت برادر مسلمانشان نگاه کنند و می‌فرمود: کسی که به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می‌کنند و همچنین نهی می‌کرد که زنی به عورت زن دیگری نگاه کند.

باید دقت داشت که منظور از عورت هر اندامی است که آشکار بودن آن مورد مذمت و زشت است. (12) بنابراین دیدن هر عضوی از بدن نامحرم ناپسند است و این نهی در اعضا جنسی مضاعف و حرمت بیشتری دارد.

در روایتی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله درباره عواقب نگاه به اعضای بدن نامحرم آمده است:

هر که به خانه همسایه‏اش نگاه افکند و شرمگاه مرد یا موى زنى را ببیند یا قسمتى از اعضاى بدن آن زن را مشاهده کند، بر خداوند است که او را با منافقانى که در دنیا در پى عیوب مردم بودند وارد دوزخ نماید و از دنیا نرود تا اینکه خداوند او را رسوا گرداند. (13)

4-نگاه شهوت‌انگیز به نامحرم پوشیده

متأسفانه برخی بانوان برای پوشش خود از لباس‌های چسبان و اندام نما استفاده می‌کنند. اهل‌بیت علیهم‌السلام از چنین عملی نهی کرده‌اند. (14) مطابق احادیث، نگاه کردن به اعضاء پوشیده نامحرم نیز به‌قصد شهوت کاری غیراخلاقی است.

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ امْرَأَهٍ فَلَا صَلَاهَ لَه‏. (15)

مردى که از پشت به قامت زنى نگاه کند و او را تماشا کند نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود.

در روایتی دیگر ابو بصیر به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: اگر در راه زنى از کنار مردى بگذرد آیا جایز است به پشت او بنگرد؟

حضرت فرمودند: قَالَ أَ َسُرُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یُنْظَرَ إِلَى أَهْلِهِ وَ ذَاتِ قَرَابَتِهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَاهُ لِنَفْسِکَ؛ (16)

حضرت فرمود: آیا کسى از شما دوست دارد مردى اجنبى به همسر او، یا زنى از بستگانش نظر افکند؟ عرض کردم: نه فرمود: براى مردم همان را بخواه و بهمان راضى باش که براى خود مى‌خواهى و راضى هستى.

بنابراین مطابق احادیث، نگاه با شهوت به نامحرم پوشیده نیز اشکال دارد و علاوه بر آثار منفی در دنیا، عواقبی را نیز در آخرت به دنبال خواهد داشت.

نتیجه:
مطابق احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام نگاه کردن به نامحرم کاری ناپسند است. در این نگاه فرقی بین نامحرمی که در خیابان یا منزل حضور دارد نیست. در روایات معصومان علیهم‌السلام موارد جایز و ممنوع نگاه به نامحرم ذکر شده است.

مطابق این احادیث، نگاه به موی نامحرم کاری ناشایست است. همچنین نگاه به اندام‌های کسی که محرم انسان نیست نیز کاری نادرست است. همچنین روایات بیانگر این نیز هستند که نگاه با شهوت به زنان پوشیده نیز اشکال دارد.

کلیدواژه:

نگاه به نامحرم، حیاء، بی‌حجابی، روایات حجاب، پوشش.

پی‌نوشت‌ها:
1. الأمالی، ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏، تهران: کتابچى‏، 1376 ش‏، ص 429، ح 1.

2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق‏، ص 287.

3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، همان، ص 286.

4. عریضى، على بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکات‌ها، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1409 ق‏، ص 219، ح 487.

5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الخصال، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین‏، 1362 ش‏، ج‏2، ص 630.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، 1378 ق‏، ج‏2، ص 97.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 521.

8. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1413 ق‏، ص 363، ح 1300.

9. حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد همان، ص 363.

10. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 14.

11. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 9، ح 4968.

12. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، محقق / مصحح: خسروى حسینى، غلامرضا، تهران: مرتضوی‏، 1374 ش‏، ج‏2، ص 670.

13. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، همان، ص 282.

14. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 519.

15. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏1، ص 82، ح 13.

16. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 19، ح 9472.

کنترل نگاه و نگاه نکردن به نامحرم یکی از دستوراتی است که در اسلام به آن اشاره‌شده و مسلمانان را بر آن ملزم نموده است.

پرسش:

در این دنیا افرادی به دنبال چشم‌چرانی و نگاه به نامحرم هستند، از سوی دیگر افرادی نیز وجود دارند که کاملاً مواظب هستند که نگاه حرام به نامحرم نداشته باشند. در روایات چه آثار و پیامدهایی برای این دو دسته افراد ذکرشده است؟

پاسخ:
مقدمه
هر عمل انسان، آثار و نتایجی به دنبال دارد. کارهای خوب، آثاری مثبت برای زندگی دنیوی و اخروی شخص رقم می‌زند و کارهای بد نیز نتایجی منفی برای شخص ایجاد خواهد کرد. یکی از کارهایی که در احادیث از آن نهی شده، نگاه به نامحرم است. انجام و یا ترک این عمل نیز مطابق روایات دارای آثاری است. در این نوشتار برخی از آثار مثبت کنترل چشم از نگاه به نامحرم بیان می‌شود و در ادامه برخی از پیامدهای گناه نگاه به نامحرم نیز اشاره خواهد شد.

الف: آثار کنترل چشم از نگاه ‌به نامحرم

کسی که در موقعیت نگاه به نامحرم قرار می‌گیرد، اگر بداند که خودداری او از چنین نگاه گناه‌آلود چه آثاری می‌تواند برایش داشته باشد، قطعاً در خود داری و ترک گناهش تشویق خواهد شد. در ادامه برخی از آثار نگاه نکردن به نامحرم بیان می‌شود.

1- راحتی قلب

 یکی از آثار فروبستن چشم از نامحرم، راحتی و آسودگی قلب است. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛ (1) هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت می‌شود».

2- چشیدن شیرینی طاعت

 یکی از درخواست‌های بندگان مؤمن از درگاه الهی، چشیدن شیرینی اطاعت و بندگی خداوند است. چشم برداشتن از نامحرم یکی از راه‌های رسیدن به این مقام است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دراین‌باره می‌فرمایند:

النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ إِیمَاناً یَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ. (2)

نگاه (حرام) تیری از تیرهای شیطان است و کسی که براثر خوف الهی از نگاه حرام خودداری کند، خداوند به او ایمانی عطا نماید که شیرینی و لذت آن را در قلب خود احساس کند.

3- رسیدن به ایمان

همچنین رسیدن به ایمان و آرامش نیز از دیگر فواید نگاه نکردن به نامحرم است. در حدیثی از امام صادق

 علیه‌السلام آمده است:

النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکَهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیْرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ. (3)

نگاه به (نامحرم) یکی از تیرهای زهرآلود شیطان است، هرکس به خاطر خدای بزرگ و بلندمرتبه، نه به خاطر غیر او، آن را ترک نماید در پی آن خداوند آرامش و ایمانی به او ارزانی فرماید که طعم آن را بیابد.

حضرت در حدیثی دیگر نیز می‌فرماید: «هیچ غنیمتی مانند غنیمتی که آدمی از راه کنترل چشم به دست می‌آورد نیست، زیرا دیدگان از نگاه به نامحرم فروبسته نمی‌شود جز آنکه در قلب او عظمت و جلال الهی مشاهده می‌شود». (4)

پس ایمان فرد با ترک این حرام می‌تواند به‌جایی برسد که عظمت الهی و بزرگی او را در زندگی خود مشاهده نماید.

4- سرفرازی در قیامت

برپایی قیامت یکی از اعتقادهای مسلمانان است؛ از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده است که:

کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ غَیْرَ ثَلَاثٍ عَیْنٍ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ فَاضَتْ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ. (5)

هر چشمى روز قیامت گریان است، جز سه چشم: چشمى که در راه خدا شب را بیدار باشد و چشمى که از ترس خدا گریان شود و چشمى که از محرمات خدا بسته شود.

بنابراین اثر دیگر این کار، سرفرازی و عدم پشیمانی و گریه در روز قیامت است.

پس با توجه به روایات بیان شده، کسی که از نامحرم چشم می‌پوشد، آرامش درونی، درک شیرینی طاعت و ایمان و سرفرازی در قیامت را به دست خواهد آورد. همچنین همسری حورالعین در بهشت از دیگر آثار چشم‌پوشی از نامحرم است که در روایات به آن اشاره شده است. (6)

ب: نتیجه نگاه کردن به نامحرم

در کنار دانستن آثار نگاه نکردن به نامحرم، افراد باید حواسشان به عواقب این کار نیز باشد. این دو دانسته، می‌تواند همانند دو بال انسان را از گرداب این گناه و نتایج پس از آن نجات بخشد. در ادامه برخی از آثار نتایج نگاه به نامحرم بیان می‌شود:

1- مورد هجمه شیطان

در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام ذکرشده که نگاه حرام تیر سمی از تیرهای ابلیس است «النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ». (7) خاصیت تیر سمی این است که علاوه برزخمی که براثر برخورد آن تیر به انسان می‌رسد، در ادامه نیز موجب مرگ آرام و تدریجی فرد می‌شود. نگاه حرام نیز چنین خاصیتی دارد و علاوه بر تخریب روح معنویت انسان در همان لحظه، باعث درگیری ذهنی افراد نیز شده و حتی قوه شهوت انسان را فعال کرده تا جایی که باعث گناه بعدی می‌شود. همچنین زهر این تیر می‌تواند به‌تدریج دل را میرانده و معنویت او را از بین ببرد.

2- از بین رفتن عاقبت‌اندیشی

یکی دیگر از نتایج نگاه کردن به نامحرم، از بین رفتن قوه عاقبت بینی است. متأسفانه کسی که چشمش به دیدن نامحرم عادت کند، از عاقبت کار نمی‌ترسد و گرفتاری‌های پیش رو را نمی‌بیند. در روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَهَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَه. (8)

هرگاه چشم، شهوت بین شود، دیده عاقبت بینیِ دل، کور شود.

3- مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و فرشتگان

در روایات آمده کسی که به عورت و اندام‌های نامحرم نگاه کند، مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه وآله قرار می‌گیرد:

«لَعَنَ رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى فَرْجِ امْرَأَهٍ لَا تَحِلُّ لَهُ»؛ (9) پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله لعنت کرد کسی را که به اندام جنسی زنی که نامحرم است نگاه کند.

در برخی روایات ذکر شده که حتی ملائکه به لعنت چنین فردی می‌پردازند.

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله ‏... أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَهِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ مَنْ تَأَمَّلَ عَوْرَهَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَهَى الْمَرْأَهَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى عَوْرَهِ الْمَرْأَهِ. (10)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله مردان را نهی می‌کرد که به عورت برادر مسلمانشان نگاه کنند و می‌فرمود: کسی که به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می‌کنند و همچنین نهی می‌کرد که زنی به عورت زن دیگری نگاه کند.

4- قبول نشدن نماز

در برخی احادیث ذکر شده که نگاه به نامحرم موجب قبول نشدن نماز فرد می‌شود: «مَنْ تَأَمَّلَ خَلْفَ امْرَأَهٍ فَلَا صَلَاهَ لَه‏»؛ (11) مردى که از پشت به قامت زنى نگاه کند و او را تماشا کند نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود.

البته قبولی نشدن نماز با بطلان آن تفاوت دارد؛ با توجه به این روایت، ‌یکی از شرط‌های اساسی پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، مسئله «چشم‌پوشی از نگاه به نامحرم» است.

5- حبط عمل

سوختن و از بین رفتن اعمال از دیگر آثار نگاه به نامحرم است. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین روایت‌شده است:

اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَهٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا ْ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِکَ أَحْبَطَ اللَّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْه‏.(12)

خشم خداوند عزوجل زیاد است بر زنِ شوهردارى که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم، پُر کند؛ چراکه اگر چنین کند، خداوند، هر کارى را که انجام داده، تباه می‌سازد.

6- افتادن در بلاها و هلاکت و آتش

مطابق روایات عاقبت کسی که نگاه به نامحرم می‌اندازد جز افتادن در فتنه و بلاها، (13) هلاکت (14) و در آخر آتش نخواهد بود. در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده است:

مَنْ مَلَأَ عَیْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَیْنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ یَرْجِع‏. (15)

کسی که چشمش را از حرام پر کند، خداوند چشم او را در قیامت از آتش پر خواهد کرد، مگر اینکه توبه کرده و برگردد.

نتیجه:
کنترل نگاه و نگاه نکردن به نامحرم یکی از دستوراتی است که در اسلام به آن اشاره‌شده و مسلمانان را بر آن ملزم نموده است. کسی که توفیق ترک این حرام را پیدا می‌کند از آثاری همچون راحتی قلب، چشیدن شیرینی طاعت، رسیده به مرحله ایمان و سرفرازی در قیامت بهره‌مند خواهد شد. در مقابل کسی که به این حرام توجه ننموده و در زندگی مرتکب آن می‌شود، تبعاتی دامن‌گیرش خواهد شد. او به خاطر این عملش موردحمله شیطان قرار خواهد گرفت، حس عاقبت‌اندیشی او کور خواهد شد، مورد لعنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و فرشتگان قرار می‌گیرد و نمازش مورد قبول واقع نمی‌شود. همچنین اعمال او حبط شده و می‌سوزد و در نهایت نیز در گرداب بلاها قرارگرفته و در آتش سوزانده خواهد شد.

کلیدواژه:

نگاه حرام، نگاه به نامحرم، نگاه به بی‌حجاب، آثار نگاه حرام.

پی‌نوشت‌ها:
1. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دارالکتاب الإسلامی‏، ص 663، ح 1467.

2. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، محقق / مصحح: ندارد، نجف: مطبعه حیدریه، بی‌تا، ص 145.

3. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413 ق‏، ج‏4، ص 18، ح 4969.

4. منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه‌السلام، مصباح الشریعه، محقق / مصحح: ندارد، بیروت: اعلمى‏، 1400 ق‏، ص 9.

5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 80، ح 2.

6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏3، ص 474، ح 4656.

7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 12.

8. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، همان، ص 285، ح 89.

9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 559، ح 14.

10. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 9، ح 4968.

11. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق‏، ج‏1، ص 82، ح 13.

12. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق‏، ص 287.

13. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، همان، ج‏4، ص 18، ح 4970.

14. همان، ج‏3، ص 474، ح 4658.

15. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، محقق / مصحح: ندارد، تهران: کتابچى‏، 1376 ش‏. ص 429، ح 1.

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا علیه‌السلام نوشته‌شده است؛ اما نسخه‌های امروزی این کتاب دارای اختلاف و شبهاتی است.
رساله ذهبیه و امام رضا علیه السلام

پرسش:

در مباحث طبی که امروزه در فضای مجازی مطرح می‌شود برخی مطالب به امام رضا علیه‌السلام نسبت داده می‌شود و گفته می‌شود که حضرت در کتابی به نام رساله ذهبیه فرموده‌اند. سؤال این است که آیا کتاب نام‌برده شده، معتبر است و اصلاً متعلق به امام رضا علیه‌السلام است؟

پاسخ:

مقدمه:

روایات طبی بخش قابل‌توجهی از میراث حدیثی شیعه به شمار می‌رود. ابتلای مردم به بیماری‌ها و مشکلات جسمی، سبب مراجعه و اشتیاق بیشتر نسبت به این دسته از روایات شده است. بر اساس همین نیاز و رغبت، برخی کتاب‌ها مانند «طب النبی» و یا «طب ال ائمه» تنها به روایات این موضوع اختصاص‌یافته‌اند. البته روایات بهداشتی، پیشگیری و درمانی در دیگر منابع حدیثی نیز وجود دارند. یکی از منابعی که به مطالب طبی پرداخته، کتاب «طب الرضا» یا «رساله ذهبیّه» است که در ادامه ، اعتبار این کتاب بیشتر موردبررسی قرار خواهد  گرفت.

الف) جریان تألیف کتاب

علامه مجلسی ماجرای تألیف رساله ذهبیه را در کتاب بحارالانوار، به‌صورت تفصیلی منعکس کرده است. بر اساس این گزارش، روزی تعدادی از طبیبان مشهور و صاحب‌نظر در مجلس مأمون که در شهر نیشابور برقرارشده بود، گرد هم آمده و درباره اصول صحت بدن، خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها، طبع و مزاج‌های انسانی بحث می‌کردند. امام رضا (علیه‌السلام) که در این جلسه حاضر بودند، سکوت اختیار کرده و در بحث آنان مشارکت نمی‌کردند که مأمون از حضرت خواست، نظر خودشان را درباره این مباحث مطرح کنند. حضرت فرمودند که دراین‌باره اطلاعاتی دارم که باتجربه، آزمایش و دانش گذشتگان، آن‌ها را به دست آورده‌ام و قصد دارم آن‌ها را در مجموعه‌ای گرد آورم. پس‌ازاین جلسه، مأمون برای کاری ضروری، باعجله راهی بلخ شد، اما ازآنجا نامه‌ای به حضرت نوشت و درخواست کرد که حضرت آن مطالب را که فرمودند، مکتوب نمایند. امام رضا (علیه‌السلام) نیز در پاسخ به درخواست مأمون، این رساله را نوشتند. (1)

گفته‌شده که پس‌ازاینکه مأمون از دیدن مطالب این کتاب بسیار شگفت‌زده شد، دستور داد تا آن را با آب‌طلا بنویسند؛ به همین خاطر به رساله «مذهبه» یا «ذهبیه» به معنای رساله طلایی مشهور شد. (2)

ب) نظریه اعتبار رساله

بر اساس جریان تألیف این کتاب و طریق‌ها و اسنادی که برای آن گفته‌شده، (3) تردید و اختلافی در صدور این کتاب و انتساب آن به امام رضا (علیه‌السلام) وجود ندارد . سه طریق نیز برای این کتاب بیان‌شده که برخی از پژوهشگران، تردیدهای سندی آن را وارد و صحیح ندانسته و دست‌کم یک طریق معتبر را برای آن ثابت و بدون خدشه می‌دانند. (4) نسخه‌های خطی که از روی نسخه اصلی نوشته‌شده‌اند، با زمان امام رضا (علیه‌السلام)، فاصله چند قرنی دارد ، اما بااین‌حال توجه شارحان و مترجمان گذشته، به این کتاب قابل‌توجه بوده است.

ج) نظریه عدم اعتبار رساله

در مقابل، برخی پژوهشگران با پذیرش اصل انتساب کتاب به امام رضا (علیه‌السلام)، سند و طریق این کتاب را دچار خدشه می‌دانند. افزون بر این، وجود مشکلات متنی و محتوایی در کتاب نیز بخشی از دلیل عدم اعتبار این کتاب دانسته شده است. نکاتی مانند مشابهت عبارات کتاب به متن‌های طبی رایج در دوره امام رضا (علیه‌السلام) که با اعجاب مأمون ناسازگاری دارد ، تکیه امام بر آزمایش و تجربه که با علم الهی معصوم تعارض دارد و یا وجود برخی توصیه‌ها که مبتنی برای خوردن یک‌چیز حرام است و ... (5) انتساب متن موجود به امام معصوم (علیه‌السلام) و مطابقت آن را با نسخه اصلی، سخت نموده است.

نتیجه:

بر اساس گزارش فهرست نویسان شیعه، کتابی با عنوان رساله ذهبیه توسط امام رضا (علیه‌السلام) نوشته‌شده است؛ اما با توجه به نسخه‌های امروزی این کتاب که دارای اختلافات و شبهاتی است، شاید نتوان ارتباط بین آن‌ها را برقرار دانست و آنچه امروزه در دسترس است را همان کتاب امام رضا (علیه‌السلام) دانست. بر همین اساس همه آنچه در این کتاب وجود دارد را نمی‌توان حدیث و سنت معتبر دانست بلکه راهکار برخورد با این نوع مطالب، عرضه به دیگر روایت و معارف دینی است که در صورت مطابقت و سازگاری، می‌توان به مفاد آن‌ها عمل کرد. برای آگاهی بیشتر می‌توان به مقاله «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه» نوشته آقای سید محمدکاظم و هادی نصیری و یا « تردیدهای آشکار و نهان علامه مجلسی درباره اعتبار رساله ذهبیه» تألیف آقای احمد عابدی، جعفر نکونام و هادی نصیری و یا مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه» جواد فتحی اکبرآبادی مراجعه نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع کنید: مجلسی، محمدباقر‏، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعی از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 59، ص 307.

2. رجوع کنید: طبّ الرضا (علیه‌السلام)، علی بن موسی، امام هشتم (علیه‌السلام)، ترجمه امیر صادقی‏، تهران: معراجی، چاپ ششم، 1381 ش، ص 14.

3. شیخ طوسی، الفهرست، قم: کتاب‌خانه محقق طباطبائی، چاپ اول، 1420 ق، ص 413.

4. جواد فتحی اکبرآبادی، مقاله « بررسی شبهات پیرامون رساله ذهبیه»، مجله علوم حدیث تطبیقی، شماره 15، پاییز و زمستان 1400.

5. سید محمدکاظم طباطبایی و هادی نصیری «پژوهشی در اعتبار رساله ذهبیّه»، فصلنامه علوم حدیث، شماره 63، بهار 1391.

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. اهل‌بیت علیهم‌السلام مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها را حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده اند.
جایگاه حضرت معصومه سلام‌الله علیها

پرسش:

جایگاه و شخصیت حضرت معصومه سلام‌الله علیها در میان اهل‌بیت علیهم‌السلام چگونه است؟

پاسخ:

مقدمه:

حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام فرزند امام موسی کاظم و خواهر امام رضا علیهما‌السلام هستند. در سفری که ایشان برای دیدار با امام رضا علیه‌السلام داشتند، در شهر قم، به جهت شدت بیماری وفات یافتند. حضرت معصومه علیهاالسلام در قم مدفون هستند و قبر ایشان زیارتگاه عاشقان اهل‌بیت علیهم‌السلام است. ائمه علیهم‌السلام نسبت به این بانوی بزرگوار، نگاه ویژه‌ای داشتند و در روایات، فضائل بسیاری از این شخصیت به چشم می‌خورد. در ادامه برخی از فضائل و ویژگی‌های ایشان بر اساس ادله روایتی ارائه می‌گردد.

پاسخ:

حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها در بین فرزندان امام کاظم علیه‌السلام (به غیر از امام رضا علیه‌السلام) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ برخی از این ویژگی‌ها در بین امامزاده‌ها منحصر در ایشان و چند نفر دیگر است که در نوشته پیش رو به آن اشاره خواهد شد.

1. فرزند رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام

حضرت معصومه سلام‌الله علیها فرزند بلافصل امام کاظم علیه‌السلام و از نوادگان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله محسوب می‌شوند؛ بنابراین اولین فضیلت و منقبت حضرت معصومه علیهم‌السلام، این است که وی از فرزندان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در بخشی از زیارت‌نامه ایشان می‌خوانیم:

السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن‏. (1)

2. دارای لقب معصومه

نام ایشان فاطمه است؛ اما در بین مردم به معصومه شناخته شده هست. معصومه زنی است که از انجام اشتباه مصون است و اهل‌بیت علیهم‌السلام را از این جهت معصوم می‌نامیدند که از گناهان مبرا بودند. با جست‌وجوی این لقب در منابع حدیثی، نقلی یافت می‌شود که در آن امام رضا علیه‌السلام در بیان فضیلت زیارت این بانو فرمودند: کسی که معصومه را در قم زیارت کند، درحالی‌که عارف به حق او است، بهشت برای اوست. (2)

3. شأن و مقام ویژه در نزد خداوند

یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه سلام‌الله علیها، مقام مخصوص ایشان در نزد خداوند است. در زیارت‌نامه ایشان که از امام رضا علیه‌السلام نقل شده چنین آمده است: «فان لک عندالله شأناً من الشأن؛ (3) همانا تو در نزد خدا دارای شأن ویژه‌ای هستی».

4. مقام شفاعت گسترده

شفاعت در لغت به واسطه‌گری شخصی (به عنوان مثال در نزد خدا) گفته می‌شود تا جرمی آمرزیده شود و یا حاجتی برآورده شود. (4) ‌این مقام، جایگاه بسیار بالایی است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و ائمه علیهم‌السلام و برخی اولیا و صالحان از این مقام برخوردارند. مطابق روایات، حضرت معصومه سلام‌الله علیها از شفیعان بزرگ محسوب می‌شود که می‌تواند همه شیعیان را مورد شفاعت قرار دهد. در روایت از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ؛ (5) همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می‌شوند.

همچنین در زیارت‌نامه حضرت از ایشان طلب شفاعت می‌شود.

«یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّه؛ (6) ای فاطمه! برای من در مورد بهشت شفاعت کن».

البته این مرتبه شفاعت زمانی شامل انسان‌های می‌شود که به تعبیر روایات «عارفا بحقها» باشد. در این احادیث بیان شده که کسی که حضرت را زیارت کند در حالی که حق او را بشناسد، برایش پاداش بهشت است. (7) بنابراین یکی از ویژگی‌های حضرت معصومه علیها­السلام، مقام شناخت ایشان است که مؤمنان باید برای زیارت او حتماً مقامش را بشناسند. همچنان که در بخشی از زیارت ‌نامه ایشان از خداوند درخواست شده تا شناخت و معرفت ایشان از افراد سلب نشود «أَسْأَلُ اللَّهَ أَن‏ ... لایَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَهُ وَلِیُ قَدِیرٌ»؛ (8) از خدا می‌خواهیم که معرفت به شأن شما را از ما سلب نکند، او سرپرست توانا است.

5. بشارت میلاد

از فضائل این بانوی بزرگوار این است که سال‌ها قبل از تولد ایشان، مژده تولدشان توسط امام صادق علیه‌السلام داده شده است. امام ششم علیه‌السلام درباره قم و مدفن حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها می‌فرمایند:

حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: به زودی فرزندم به نام فاطمه در آن (قم) دفن می‌شود. کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. راوی گفت: این سخن را حضرت صادق علیه‌السلام وقتی فرمود که هنوز فرزند امام کاظم علیه‌السلام به دنیا نیامده بود. (9)

بشارت یک امام در میلاد این بانو و سفارش همگان به زیارت او، نشان از مقام بلند ایشان دارد.

6. نقل حدیث از طریق ایشان

نشر احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام موضوعی است که بسیار مورد توجه اهل‌بیت بوده و فضائلی برای ناشران این معارف بیان نموده‌اند. در روایتی از امام رضا علیه‌السلام آمده است:

خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده می‌سازد. پرسیده شد امر شما چگونه زنده می‌شود؟ حضرت فرمودند: علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد. (10)

 یکی از فضائل و برکات حضرت فاطمه معصومه علیها­السلام نیز نقل و نشر احادیث اجداد بزرگوارشان در بین جامعه است و در اصطلاح «محدثه» هستند. به عنوان مثال ایشان در روایتی به نقل حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» پرداخته‌اند. (11) این روایت در مورد ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در غدیر خم و سند حقانیت شیعه در ولایت و خلافت ایشان است.

7. داشتن زیارت‌نامه مخصوص

از فضائل حضرت معصومه سلام‌الله علیها، زیارت‌نامه ویژه ‌ایشان است. کمتر امام زاده‌ای وجود دارد که از سوی ائمه علیهم‌السلام زیارت نامه ویژه‌ای برای وی نقل شده باشد. این زیارت ‌نامه ویژه، بالا بودن مقام او را به همگان نشان می‌دهد. امام رضا علیه‌السلام به یکی از یاران خود به نام سعد فرمودند:

قبری از ما در نزد شما است. سعد گفت: فدایت شوم منظورتان قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ امام فرمودند بله هر کس او را زیارت کند درحالی که او را بشناسد، بهشت برای اوست. وقتی به قبر رسیدی، روبروی قبر به سمتی که رو به قبله باشی بایست و چهل بار الله‌اکبر و 30 بار الحمد لله و 30 بار سبحان‌الله بگو و با خشوع و خضوع قلب بگو: السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نُوحٍ نَبِیِّ اللَّه‏... (12)

به علت طولانی بودن متن این زیارت‌نامه از ارائه تمام آن خودداری می‌شود. برای مطالعه بیشتر می‌توانید از کتاب مفاتیح‌الجنان استفاده نمایید.

8.         مزار حضرت معصومه حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام

برخی از روایات بیان کرده‌اند که قم حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما (اهل‌بیت) حریمی است و آن قم است. در این حرم زنی از فرزندان من به نام فاطمه سلام‌الله علیها دفن می‌شود و کسی که او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. (13)

در روایت دیگر از این امام بزرگوار آمده است:

همانا برای خداوند حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرمی است و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است. (14)

نکته قابل توجه دیگر، در زیارت‌ نامه حضرت معصومه است. در ابتدای این زیارت‌نامه با ضمیر غائب به انبیاء الهی سلام داده می‌شود، ولی وقتی به سلام به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌رسد، ضمیر به خطاب تغییر می‌کند. این نوع بیان می‌تواند دلیل بر این باشد که حرم پیش رو، حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ایشان در حرم خود حضور دارند.

9. بهشت جزای زیارت ایشان

در روایات زیادی آمده است که زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها معادل بهشت است. برای نمونه به دو روایت اشاره می‌شود. در حدیثی از برادر بزرگوارشان امام رضا علیه‌السلام درباره زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها سؤال شد و ایشان فرمودند:

مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّهُ. (15)

همچنین روایت دیگری از امام جواد علیه‌السلام نقل شده که:

مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّهُ. (16)

زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها توفیقی است که نصیب مؤمنان شده و باید از خداوند خواسته شود تا این توفیق از ایشان سلب نگردد همچنان که در زیارت ‌نامه این بانو آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَهِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ؛ (17) خدایا از تو درخواست می‌کنم که عاقبت مرا به سعادت ختم کنی و از من آنچه در آن هستم را سلب نکنی».

نتیجه:

حضرت معصومه علیها السلام از امامزادگان جلیل‌القدر محسوب می‌شود. بارگاه این بانوی بزرگوار در شهر قم است. از ویژگی‌های فردی متعددی دارا هستند تا جایی که از طرف برادر خویش، امام رضا علیه‌السلام به «معصومه» ملقب گردیدند. ایشان از نسل رسول خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام محسوب می‌شوند. مطابق روایات، وی دارای مقام و منزلت در نزد خداوند است و به همین جهت شفاعت گسترده‌ای نسبت به شیعیان اهل‌بیت علیهم‌السلام دارد. این بانو آن قدر مبارک بودند که قبل از تولد ایشان، بشارت میلادش توسط امام صادق علیه‌السلام به شیعیان داده شده بود. همچنین ایشان از جهت علمی نیز فضیلت دارند و روایاتی مانند حدیث غدیر از طریق ایشان در منابع روایی شیعه منعکس شده است. از دیگر خصوصیات این بانوی با فضیلت، زیارت نامه ویژه ‌ایشان است. در بین امام زاده‌های فقط چند نفر هستند که از زیارت ‌نامه برخوردار می‌باشند که حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها نیز از جمله آنان است. در روایات شهر قم که مزار این بانوی بزرگ در آن قرار دارد درب بهشت معرفی شده و در احادیثی بهشت را پاداش زیارت کننده وی می‌دانند. اهل‌بیت علیهم‌السلام تصریح کرده‌اند که مزار فاطمه معصومه سلام‌الله علیها حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام شمرده می‌شود؛ بنابراین مؤمنین باید در شناخت این امامزاده جلیل‌القدر و زیارت او بکوشند و بهره کافی را ببرند.

کلید واژه:

حضرت معصومه سلام‌الله علیها، قم، زیارت حضرت معصومه، منبع یابی حدیث.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین‏، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1423 ق، ص 547.

2. همان. البته باید دقت داشت که این روایت در منابع اصلی شیعه ذکر نشده بلکه در کتاب زاد المعاد بیان شده و انتساب این کتاب به علامه مجلسی نیز مردود است.

3. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

4. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق / مصحح: ندارد، قم: نشر هجرت‏، 1409 ق، ج 1، ص 261.

5. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏، 1403 ق‏، ج‏57، ص 228، ح 59.

6. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

7. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج‏99، ص 266، ح 4.

8 مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

9 نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1408 ق‏، ج‏10، ص 368، ح 12196.

10 ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، 1403 ق‏، ص 180، ح 1.

11. بحرانى اصفهانى، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمدباقر، قم: مؤسسه الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف‏، 1413 ق‏، ج 21، ص 354.

12. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

13. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، همان، ج‏99، ص 267، ح 5.

14. همان، ج‏57، ص 228.

15 ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف: دارالمرتضویه، 1356 ش‏، ص 324، ح 1.

16. همان، ص 324، ح 2.

17. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد - مفتاح الجنان، همان، ص 548.

دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است
جایگاه دختران در روایات

پرسش:

از دیدگاه روایات، دختران در خانواده چه جایگاهی دارند؟ لطفا مواردی از ارزش‌گذاری دختران در روایات را بیان کنید.

پاسخ:

مقدمه:

خانواده، در نگاه اسلام یک نهاد مقدسی است که نقش اساسی در فرهنگ‌سازی و سلامت افراد جامعه دارد. در این خانواده توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است، اما آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند جنسیت آن‌ها نیست؛ بلکه عملکرد آن می باشد. البته نوع لطف و رحمت خداوند بر هر کدام از جنس انسان نیز متفاوت است، در این میان، خداوند متعال وجود فرزند دختر را دارای برکت قرار داده است. از سوی دیگر، دین اسلام احترام به دختر را به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرار داده است. بر اساس آموزه های اسلام، احترام به دختر تنها در حرف و شعار نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. به همین جهت، احادیث متعددی نیز در سیره و سخن معصومان علیهم السلام وجود دارد که به مبارک بودن، احترام گذاشتن به دختران و... اشاره شده است، که در این نوشته به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

بر اساس آموزه‌های اسلام، میان جنس مذکّر و مؤنّث، پسر و دختر، تفاوتی وجود ندارد بلکه ملاک سنجش و برتری فقط «تقوا» است همچنان که قرآن کریم خطاب به مردان و زنان می فرماید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (1) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!

پس از نگاه اسلام معیار خوب و بد بودن، جنسیت افراد نیست، بلکه آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند عملکرد آن هاست. البته توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است و نوع لطف و رحمتی که خداوند به زن و مرد، دختر و پسر نیز عطا می کند متفاوت است؛ در این میان فرزند دختر دارای ویژگی های خاصی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نگاه ارزشی دین اسلام به دختر

همانگونه که بیان شد در فرهنگ و انديشه اسلامي، دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبایی که در آیات و روایات برای دختران به کار رفته، نشان از امتیاز و ویژگی خاص دختران دارد. قرآن کریم در آیه 49 سوره شوری از دختر به عنوان یک هدیه بزرگ یاد می‌کند که خداوند به هر کسی که دوست دارد، فرزند دختر هدیه می‌کند.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز زنان و دختران از جایگاه خاصی برخوردارند و با تعابیر ظریف و زیبا از آنها یاد شده است كه به عنوان نمونه برخي از آن ها مورد اشاره قرار می گیرد:

دختران همچون گل هستند

در روایات معصومان علیهم السلام، دختران همچون گل معرفی شده اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ؛ (2) زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست؛ با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد».

همچنین در روایات متعدد از دختران تعبیر به «حسنه و نیکی» شده است. (3) به صورت متعدد گزارش شد است که اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می‌کرد، امامان علیهم السلام با آنان برخورد می کردند؛ به عنوان مثال امام صادق علیه السلام به شخصی که از دختر دار بودن ناراحت بود فرمودند: «هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا؛ (4) او گلى است كه آن را مى‏بوئى‏».

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده فاطمه سلام الله علیها داده ‌شد، ناخرسندی و کراهت در چهره اصحاب آن حضرت مشاهده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: شما را چه شده است! چرا چهره‌های شما دگرگون شده است؟! دختر گل معطّری است که من آن ‌را می‌ بویم و روزی او با خداست. (5)

دختران درهای رحمت الهی

تولد دختر در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن درهای رحمت‏ خدا به خانواده معرفى گردید است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود». (6)

در روایات از دختران به عنوان بهترین فرزندان تعبیر شده است که نه تنها خداوند با نگاه رحمت به آنها می نگردد بلکه به برکت وجود آنها پدر و مادر و حتی دیگر افراد نیز مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي‌. (7)

همچنین امام باقر عليه السلام فرمودند:

إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِيفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَيْهَا مُعَانٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  (8) آنگاه كه خانواده‌اى داراى دختر مى گردد، خداوند فرشته براى حمايت و نگهبانى آن دختر مى فرستد، و مى فرمايد: اين دختر عنصرى ضعيف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود.

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند». (9)

تجلیل اسلام از جایگاه دختران و تأکید بر لزوم توجه و محبت آنان منحصر به این موارد ذکر شده نیست بلکه این روایات آن قدر فراوان اند که در منابع روایی شیعه بخش های جداگانه ای را به خود اختصاص داده است.

برای نمونه، در کتاب کافی «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» (10) در وسائل الشیعه بابی به نام « بَابُ فَضْلِ الْبَنَات‏، بَابُ اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِن‏؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران» (11) همچنین «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَادَةِ الرِّقَّةِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَيْهِنَّ أَكْثَرَ مِنَ الصِّبْيَان‏؛ درباره دل سوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان» (12) وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

نتیجه

بنابراین در دین اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاص طبیعی و روحی دختران دارد. دختران در فرهنگ روایات، بهترین اولاد هستند که مایه برکت و رحمت الهی می شوند. آنچه از آموزه های قرآن و حدیث بر می آید درسی است که به خانواده و جامعه داده می شود که با الگویی گیری از ثقلین (یعنی کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام) ارتباط مهربان تر همراه با احترام و کرامت نسبت به دختران باید داشته باشیم.

پی نوشت ها:

  1. حجرات / 13.
  2. ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، من لا یحضره الفقیه‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص556.
  3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص6.
  4. همان، ج‏6، ص 6.
  5. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، همان، ج3، ص481.
  6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص 105.
  7. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 5.
  8. ابن بابويه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشريف الرضي، چاپ دوم، 1406ق، ص 202.
  9. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 6.
  10. همان، ج‏6، ص 4- 12.
  11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409ق، ج‏21، ص361- 13.
  12. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة ،همان، ج‏21، ص367؛ نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص118.

با توجه به این که حدیث مورد نظر در منابع روایی معتبر شیعه نیامده و از سوی دیگر دارای اشکالات سندی و متنی فراوانی نیز است، نمی‌توان آن را صادر شده از معصوم دانست

پرسش:

در روز «نهم ربیع الاول» برخی از افراد با استناد به حدیث «رفع القلم» مراسم‌های نامتعارفی انجام می‌دهند و معتقد هستند که اعمال آنها در این روز نوشته نمی‌شود! آیا واقعا چنین حدیث وجود دارد؟ در صورت صحیح بودن حدیث، مضمون و مفهوم روایت «رفع القلم» چیست؟

پاسخ:

مقدمه
«رفع‏القلم» عنوان روایتى است که علامه مجلسی به نقل از برخى از احمدبن اسحاق قمى بیان کرده است. بر اساس این گزارش، عده ای قائل هستند که خلیفه دوم اهل تسنن در نهم ربیع‏الاول به دست غلام ایرانی به قتل رسیده است؛ به همین بهانه در روز «نه ربیع الاول» مراسم جشنی با عنوان «عیدالزهرا» بر پا می‌کنند و علاوه بر اظهار مسرت و شادی، به روش‌های مختلف و حتی غیر متعارف، اعمالی انجام می دهند. در مقابل عده‌ای، روایت معروف به  «رفع‏القلم» را دارای اشکالات سندی و متنی متعددی دانسته و با استناد به منابع تاریخى معتبر شیعه و سنى، قتل خلیفه را در روزهاى پایانى ذى‏الحجه می‌دانند. 
1.    متن حدیث «رفع القلم»
همان گونه که بیان شد عده‌ای با تمسک به روایت احمد بن اسحاق، روز «نهم ربیع الاول» را به جهت قتل خلیفه دوم جشن اعلام کرده و فضایل و اسامی فراوانی نیز برای این روز بیان می کنند. این روایت را مجلسی در کتاب بحارالانوار به صورت مفصل و ترجمه آن را نیز در کتاب زاد المعاد آورده است. (1)
خلاصه روایت این است که دو نفر، با یکدیگر درباره «ابالخطاب» اختلاف پیدا کرده و به احمدبن اسحاق قمی، مراجعه می کنند تا مشکل خویش را حل کنند. به صورت اتفاقی، این مراجعه در روز نهم ربیع الاول رخ می دهد و آنها احمدبن اسحاق را در حال انجام دادن اعمال روز عید می بینند. با تعجب علت این امر را از او می پرسند. احمد بن اسحاق نیز با بیان اینکه در چنین روزی با گروهی نزد امام حسن عسکری (بنابر نقل دیگر امام هادی) علیهماالسلام رفته و امام را در این حال مشاهده کرده است، از قول امام فضیلت های این روز را برمی شمرد؛ در ادامه نیز به نقل روایتی طولانی از یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله، به نام حذیفه بن یمان می پردازد که او نیز از زبان پیامبر، فضایل و ویژگی های این روز را بیان کرده و علت آن را قتل یکی از منافقان و دشمنان خدا در این روز دانسته است.
در ادامه این روایت به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می شود که خداوند فرمود:
به درستي امر كرده‌ام ملائكه هفت آسمان خود را كه، این روز را براي شيعيان و محبان دين شما عيد بگرداند و امر كرده‌ام ملائكه را که تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننويسند.
اي محمد! اين روز را عيد گردانيدم براي تو و اهل بيت تو و براي هر كه تابع ايشان است از مومنان و شيعيان و سوگند ياد مي‌كنم به عزت جلال علو منزلت و مكان خود، كسي كه اين روز را عيد كند از براي من، ثواب آنها كه دور عرش احاطه كرده‌اند به او عطا كنم.
2.    بررسی منابع روایت
علامه مجلسی این روایت را دو بار در بحارالانوار به نقل از کتاب «زوائد  الفوائد» (2) و کتاب «المحتضر» (3) نقل می کند. کتاب «محتضر» نوشته حسن بن سلیمان حلّی از شاگردان شهید اوّل است. کتاب «زوائدالفوائد» نوشته فرزند سید بن طاووس است، (4) البته علامه مجلسی این کتاب را از آثار سید بن طاوس می داند. (5)
3.    اشکالات سندی و متنی حدیث
این حدیث، از دو حیث سندی و محتوایی، دارای اشکالاتی است:
الف) اشکالات سندی
در روایات متعدد، ائمه علیهم السلام عید فطر، قربان، غدیر، روز جمعه و روز عرفه را بزرگترین اعیاد مسلمانان معرفی کرده اند. (6) با توجه به این که حدیث «رفع القلم» در صدد معرفی یکی از مهمترین اعیاد شیعیان است، انتظار می رفت که همچون روایت قبل، در منابع مهم حدیثی وجود داشته باشد در حالی که این حدیث در منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در برخی کتاب‌ها آن هم با سند ضعیف نقل شده است. 
اشکال دیگر این است که نام برخی راویان این حدیث مانند «یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ» در هیچ یک از کتاب های رجالی شیعه موجود نیست و به غیر از این روایت، در سندی هیچ روایت دیگری نیز قرار ندارد در نتیجه این راوی «مجهول» و ناشناخته هست؛ علاوه بر آنکه حتی اسم این شخص و همچنین اسم «ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ»  در همین سند نیز مختلف نقل شده است. (7) اشکال دیگر «مُرسَل» بودن سند روایت است؛ یعنی در سند آن افتادگی وجود دارد و نام برخی از افرادی که این روایت را گزارش کرده‌اند در سند ذکر نشده است و مشخص نیست که آن افراد مورد اعتماد بوده‌اند یا نه.
ب) اشکالات متنی روایت
علاوه بر سند در متن این روایت نیز تعارضاتی وجود دارد. یعنی اگر عبارت «يَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به این معنا بدانیم که افراد مجوز بر انجام دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی دارند -چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع الاول گمان کرده‌اند- با قسمت های دیگر روایت که این روز را «يَوْمٌ يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّيعَةِ وَ يَوْمُ تَقْدِيمِ الصَّدَقَةِ، يَوْمُ التَّزْكِيَةِ وَ يَوْمُ كَشْفِ الْبِدَعِ وَ يَوْمُ الزُّهْدِ فِي‏ الْكَبَائِرِ وَ يَوْمُ التَّزَاوُرِ وَ يَوْمُ الْمَوْعِظَةِ وَ يَوْمُ الْعِبَادَة» می دانند، در تعارض است چون در این قسمت از روایت، «نهم ربیع الاول» روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده شده است، قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست. مگر این که عبارت «يَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، به سبب سختی‌ها و مشقاتی که در راه دین خدا می کشند، دانسته و آن را مغتنم برای توبه و انابه بدانیم.
از سوی دیگر اساسا چنین معنایی با اصول اعتقادی برداشت از آیات قرآن(8) و روایات، ناهماهنگ و در تعارض است. (9) خداوند هر کس را در گرو اعمالش می‌داند (10) و می‌گوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید (11) و اگر کسی به اندازة وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید (12) و حتی تلفظ یک کلمه نیز نوشته می شود و در قیامت بازخواست صورت می‌گیرد. (13)
تعارض دیگر حدیث، از ابتدای پاسخ ابن اسحاق به دست می آید؛ امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت شدیدترین مراقبت ها در سامرا بود، به گونه ای که حتی ارتباطشان با شیعیان به سختی و بیشتر از طریق وکلایشان بوده است بعد چگونه این مقدار آزادی داشتند که با شیعیان و خادمان خود به برپایی جشن در مرگ خلیفه دوم مشغول باشند!
در پایان به این نکته نیز اشاره می شود که بسياري از بزرگان شيعه بر اين اتفاق نظر دارند كه تاريخ قتل خليفه دوم در ذي الحجة است (14) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذی‏الحجه در میان عالمان شیعه می‌نویسد: «این سخن که عمر در ذی‏الحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است». (15)
نتیجه 
با توجه به این که حدیث مورد نظر در منابع روایی معتبر شیعه نیامده و از سوی دیگر دارای اشکالات سندی و متنی فراوانی نیز است، نمی‌توان آن را صادر شده از معصوم دانست. علاوه بر این که اگر «رفع القلم» را به معنای اجازه ارتکاب هر عمل قبیح بدانیم، با اصول اعتقادی برخاسته از آیات و روایات در تعارض خواهد بود. واضح است که اگر چنین فضایل و ویژگی‌هایی صحت داشت، دیگر امامان علیهم السلام نیز نقل می‌کردند، به ویژه آن که وضعیتی بهتر از وضعیت سخت و نظامی امام حسن عسکری علیه السلام داشتند.
پی نوشت‌ها:
1.    مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت: انتشارات دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1403ق، ج31 ، ص120-131؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين‏، بیروت: موسسة الأعلمي للمطبوعات‏، چاپ اول، 1423ق، ص372-378.
2.    بحار الأنوار، ج ‏95، ص351.
3.    همان، ج ‏31، ص120.
4.    تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلى ‏تصانیف ‏الشیعة، قم: اسماعیلیان، 1408ق، ج‏12، ص59؛ امین، سید محسن، أعیان ‏الشیعة، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1406ق، ج‏2، ص267.
5.    بحار الانوار، ج ‏95، ص351.
6.    فرات كوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفى، تحقيق: محمد كاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410ق، ص118.
7.    رجوع کنید: بحار الانوار، ج95، ص351؛ حلّی، حسن بن سلیمان، المحتضر، تحقیق سیدعلی اشرف، نجف اشرف، المکتبة الحیدریه، 1424ق، ص۹۳.
8.    سوره جاثیه، آیه21.
9.    رجوع کنید: کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، محقق/مصحح، غفاري، علي‌اکبر، آخوندي، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، ج‏2، ص75.
10.    سوره مدّثر، آیه۳۸.
11.    سوره طور، آیه۱۶.
12.    سوره زلزال، آیه۷ و ۸.
13.    سورة ق، آیه18.
14.    رجوع کنید: محمّدبن نعمان مفید، مسارالشیعه فى مختصر تواریخ الشریعة، قم: کنگره شیخ مفید، 1364ق، ص 42؛ ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي( و المستطرفات)، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن‏، قم: ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، چاپ دوم، 1410ق، ج 1، ص 418؛ سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، تهران: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ دوم، 1409ق، ج‏2، ص 379؛ كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، ‏المصباح للكفعمي( جنة الأمان الواقية)، قم: دار الرضي، چاپ دوم، 1405ق، ص510.
15.    بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۱۸.
 

ای ابوالحسن، آنچه گفتی، واقع شد، ولیکن در هنگامی که امر خدا- که عبارت است از مردن- بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد، و هنگام وفات آن حضرت رسید.

پرسش:
سؤالم دررابطه با حدیثی است که خداوند از پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانشان تعهد بر صبر بر بلایا می‌گیرند تا مردم را بدین وسیله امتحان کنند. این مضمون کلی است که از حدیث می‌دانم ولی به متن کامل و مستند حدیث از کتب روایی معتبر نیاز دارم.

 

پاسخ:
شاید حدیث مورد اشاره شما این حدیث باشد که در اصول کافی آمده است:
امام کاظم علیه السلام از پدرش می‌پرسد: آیا چنین نبود که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام، نویسنده وصیّت نامه خود بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله، بر آن حضرت املاء می‏فرمود، که او فرمود، و او نوشت، و جبرئیل و فرشتگان مقرّب علیهم السلام، گواه بودند». حضرت امام موسی می‏فرماید که: «حضرت صادق علیه السلام مدّتی طولانی سر به زیر افکند، بعد از آن، فرمود که:‌ای ابوالحسن، آنچه گفتی، واقع شد، ولیکن در هنگامی که امر خدا- که عبارت است از مردن- بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد، و هنگام وفات آن حضرت رسید، وصیّت نامه از نزد خدا فرود آمد، در حالتی که نوشته بود محکم، و جبرئیل با امینان خدای تبارک و تعالی از فرشتگان فرود آورد . پس جبرئیل علیه السلام عرض کرد که: یا محمد بفرما که هر که را نزد تو است، بیرون کنند، مگر وصیّ تو تا وصیّت نامه را از ما بگیرد ، و تو ما را شاهد بگیری به این‏که آن نامه را به سوی او تحویل دادی و او ضامن شد که عمل کند به آنچه در آن است و مقصود جبرئیل علیه السلام از وصیّ، علی علیه السلام بود. پس پیغمبر صلی الله علیه و آله امر فرمود که: هر که را که در آن اطاق یا خانه بود، بیرون کردند، غیر از علی علیه السلام و در این حال فاطمه علیها السلام بین پرده و در بود. پس جبرئیل علیه السلام عرض نمود که: یا محمد، پروردگارت تو را سلام می‏رساند و می‏فرماید که: این نوشته آن چیزی است که پیش از این با تو عهد کرده بودم و خبر داده بودم، و بر تو شرط کرده بودم و به این نوشته بر تو شاهد شدم، و فرشتگان خود را در باره آن بر تو شاهد گرفتم، و من یا محمد، کافیم که شاهد باشم. حضرت فرمود که: پس جمیع مفاصل و بندهای پیغمبر صلی الله علیه و آله به لرزه در آمد و رعشه در اندامش افتاد و فرمود که:‌ای جبرئیل، پروردگار من است که سلام است (یعنی: سالم از عیب‏ها و نقائص) و سلامتی‏ها تمام از اوست، و همه سلام‏ها و تحیّت‏ها به سوی او بر می‏گردد. راست فرموده پروردگار من عزّوجلّ، و نیک وفا به وعده نموده، نامه را بیاور. پس جبرئیل نامه را تسلیم آن حضرت نمود، و او را از جانب خدا امر فرمود که: به حضرت امیر المؤمنین علیه السلام تسلیم نماید. چون پیغمبر نامه را تسلیم امیر المؤمنین علیه السلام نمود، فرمود که:
این را بخوان. پس امیر المؤمنین آن را حرف به حرف خواند. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: یا علی، این عهد و وصیّت پروردگار من تبارک و تعالی است که با من کرده بود، و پیمان شرطی است که بر من گرفته، و امانت اوست که در نزد من بود، و من تبلیغ رسالت کردم و خیرخواهی نمودم، و ادای امانت کردم.
پس علی علیه السلام عرض کرد که: و من شهادت می‏دهم از برای تو، پدر و مادرم فدای تو باد، به آن‏که تو تبلیغ رسالت خدا کردی، و خیرخواهی نمودی، و تصدیق کردی بر آنچه فرمودی، و شهادت می‏دهد به این، از برای تو گوش و چشم و گوشت و خون من. جبرئیل عرض کرد که: و من از برای شما هر دو بر این مطلب و راستی آن، از جمله گواهانم. بعد از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که: یا علی، وصیّت مرا گرفتی و شناختی آن را و ضامن شدی برای خدا و برای من که وفا کنی به آنچه در آن است.
علی علیه السلام عرض کرد: آری، پدر و مادرم فدای تو باد، بر من است ضمان آن و بر خداست که مرا یاری کند و توفیق دهد، که آنها را به جا آورم. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که: یا علی، من اراده دارم که بر تو شاهد بگیرم تا در روز قیامت برای من شهادت دهند که من آن را به تو تسلیم کردم، و از تو پیمان گرفتم.
علی علیه السلام عرض کرد: آری، شاهد بگیر. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود که: جبرئیل و میکائیل اکنون در این کارند که میان من و تو است، و مشغول تنسیق و انتظام آنند و هر دو حضور دارند، و فرشتگان مقرّب با ایشانند، و هر آینه ایشان را بر تو شاهد می‏گیرم. علی علیه السلام عرض کرد: آری، باید که ایشان شاهد باشند و من نیز ایشان را شاهد می‏گیرم، پدر و مادرم فدای تو باد.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان را شاهد گرفت و در آنچه پیغمبر بر علی شرط نمود به امر جبرئیل در آنچه خدای عزّوجلّ او را امر فرموده بود، این بود که به آن حضرت فرمود که: یا علی، وفا می‏کنی به آنچه در این وصیّت نامه نوشته شده است از: دوستی هر که خدا و رسول او را دوست دارد ، و بیزاری و دشمنی با هر که خدا و رسول او را دشمن دارد ، و تبرّی نمودن از ایشان، در حالتی که قرار داشته باشی بر صبری که از تو ناشی شود، بر فرو خوردن خشم، و بر رفتن حقّت، و غصب کردن خمست، و دریدن پرده حرمتت (که آن را رعایت نکنند).
عرض کرد: آری، یا رسول اللَّه، قبول کردم. پس حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود که:
سوگند یاد می‏کنم به آن کسی که دانه را شکافته و گیاه را بیرون آورده و بندگان را آفریده، که هر آینه شنیدم که جبرئیل علیه السلام به حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله می‏گفت که: یا محمد، به علی بشناسان و او را اعلام کن که هتک حرمت او خواهد  شد و حرمت او حرمت خدا و حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله است و او را مطلّع کن بر این‏که ریشش به خون تازه که از سرش می‏آید، رنگ خواهد  شد. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود که: در هنگامی که این سخن را از امین خدا جبرئیل علیه السلام فهمیدم، مدهوش گردیدم، به مرتبه‏ای که بر رو در افتادم و گفتم: آری، قبول کردم و راضی شدم، و هر چند که هتک حرمت من شود و سنّت‏های پیغمبر معطّل و بیکاره گردد، و کتاب خدا دریده‏ و پاره پاره شود، و خانه کعبه خراب شود، و ریشم به خون تازه که از سرم آید، رنگ شود. و صبر خواهم کرد، و رضای خدا را طلب خواهم نمود تا بر تو وارد شوم.
 بعد از آن، رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را طلبید، و بر ایشان اعلام فرمود مثل آنچه را که به امیر المؤمنین اعلام فرموده بود، و ایشان، مثل آنچه آن حضرت عرض کرده بود، عرض کردند. پس وصیّت نامه مهر شده به مهرهایی از طلا که آتش به آن نرسیده بود، تسلیم امیر المؤمنین علیه السلام شد».
عیسی می‏گوید که: به خدمت حضرت امام موسی علیه السلام عرض کردم که: پدر و مادرم فدای تو باد، آیا ذکر نمی‌‌‏فرمایی که در آن وصیّت نامه چه بود؟ حضرت فرمود که: «سنّت‏ های خدا و سنّت‏ های رسول او». عرض کردم که: آیا در وصیّت نامه بود که بر امیر المؤمنین علیه السلام مستولی خواهند شد، و با آن حضرت علیه السلام مخالفت خواهند کرد؟ حضرت فرمود: «آری، به خدا سوگند که چیز به چیز و حرف به حرف در آن بود (یعنی: تمام گفتار و کردار ایشان، یا تمام وقایع کلّی و جزئی در آن درج بود). آیا قول خدای عزّوجلّ را نشنیده‏ای که می‏فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی‏ وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ»، یعنی: و به درستی که ما زنده می‏گردانیم مردگان را و می‏نویسیم آنچه را که پیش فرستاده‏اند و نشانه‏های قدم‏های ایشان را (یا آنچه را که بعد از ایشان بماند از اثر افعال ایشان)، و هر چیزی را شمرده‏ایم، و آن را بیان کرده‏ایم» (یعنی: نوشته‏ایم در دفتری که پیشوای روشن است که سر دفتر تمام دفترهاست. و در امام مبین خلاف است و بعضی آن را لوح محفوظ می‏دانند، و بعضی نامه اعمال و به امیر المؤمنین علیه السلام نیز تفسیر شده، ولیکن ظاهر این حدیث، وصیّت نامه است). و حضرت فرمود: «به خدا سوگند، که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام و فاطمه علیها السلام فرمود که:
 آیا چنین نیست که فهمیده باشید آنچه را که پیش داشتم به سوی شما و آن را قبول کرده باشید ؟ عرض کردند: بلی، فهمیدیم و قبول نمودیم و صبر کردیم بر آنچه ما را اندوهناک گردانید و به خشم آورد ما را».(1)(2)

پی نوشت:

1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، اسلامیه، ج1، ص281.
2. تحفة الأولیاء (ترجمه أصول کافی)، ج‏1 ، ص885،

 

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

 طبق حديث امام حسن عسکري عليه السلام، يکي از علائم پنج‌گانه شيعه، زيارت اربعين است.

پرسش:

منظور از زيارت اربعين در روايت امام حسن عسکري(ع) چيست؟

پاسخ:
 طبق حديث امام حسن عسکري عليه السلام، يکي از علائم پنج‌گانه شيعه، زيارت اربعين است؛ يعني زيارت قبر امام حسين عليه السلام در روز اربعين كه چهل روز بعد از عاشورا و شهادت حضرت سيد الشهدا عليه السلام انجام مي‌گيرد. برخي خواسته‌اند در دلالت اين روايت، خدشه وارد كنند و بگويند كه منظور از «زيارة الاربعين»، زيارت و ديدار چهل فرد مؤمن است؛ در حالي كه اين برداشت، به دو دليل نمي‌تواند درست باشد: 
1.اهل فن و آشنا به ادبيات عرب مي‌دانند كه اگر منظور حديث، زيارت و ديدار چهل مؤمن بود، نبايد در ابتداي كلمه اربعين، الف و لام قرار مي‌گرفت؛ بلكه بايد گفته مي‌شد: «زيارة اربعين». حال كه در ابتداي كلمه اربعين، الف و لام عهد آمده است، معلوم مي‌شود كه همان زيارت اربعين امام حسين عليه السلام مد نظر است كه در ميان شيعيان، معروف و معهود مي‌باشد و به عنوان يكي از نشانه‌هاي ايمان و محبت به ائمه عليهم السلام شناخته مي‌شود. لذا وقتي صفوان از امام صادق از زيارت اربعين سوال مي کند حضرت مي فرمايد وقتي روز بالا آمد اين چنين بگو لذا زيارت اربعين چيزي معهود بوده است. 
2.زيارت و ديدار چهل برادر مؤمن، نمي‌تواند نشانه‌اي خاص براي شيعيان باشد؛ چرا که غير از اهل تشيع، ديگران نيز مي‌توانند موفق به انجام چنين عملي گردند. بنابراين، زيارت اربعين بايد عملي باشد كه اختصاص به شيعيان دارد و ديگر مذاهب و فرقه‌هاي اسلامي، بدان پايبند نيستند؛ همانند چهار علامت ديگر که در روايت امام حسن عسکري عليه السلام مطرح شده است و اختصاص به شيعيان دارد؛ يعني: بلند گفتن بسم الله و سجده بر خاک و انگشتر بر دست راست کردن و اقامه 51 رکعت نماز در شبانه روز كه 34 رکعت به عنوان نافله و 17 رکعت به عنوان نماز واجب، خوانده مي‌شود.
 

صفحه‌ها