پرسش وپاسخ

ولی بسیار آدم خوب و خوش اخلاقی است.كه همه دوستش دارند و راضی هستند
اینكه ایشان خوش اخلاقند در حل مشكل بسیار موثر است.نماز خوان كردن افراد كار من و شما نیست؛ بلكه باید خدا بخواهد هدایت كند؛ و خود فرد هم بخواهد هدایت به نماز شود

ما در خانواده، فردی بزرگ داریم كه بیشتر نمازهایش را نمی خواند، روزه هم نمی گیرد، ولی بسیار آدم خوب و خوش اخلاقی است كه همه دوستش دارند و راضی هستند؛ ما خیلی او را با خوبی نصیحت كردیم. اما اثر این نصیحت ها دو روزه بود. اما نمی دانیم در مورد چه چیزهایی درد و دل می كند ...

اینكه ایشان خوش اخلاقند در حل مشكل بسیار موثر است.

در ابتدا به عنوان مقدمه عرض كنم كه نماز خوان كردن افراد كار من و شما نیست؛ بلكه باید خدا بخواهد هدایت كند؛ و خود فرد هم بخواهد هدایت به نماز شود؛ چنانچه خدا نیز به پیامبرش این نكته را یادآور می شود كه: «لیس علیك هداهم ولكن الله یهدی من یشاء؛ پیامبر! هدایت آن ها بر عهده تو نیست و لكن خدا هر كس را بخواهد هدایت می كند(1). و وظیفه ما تنها بیان دستورات خدا و رساندن آن ها به افراد است؛ همانطور كه در قرآن وظیفه پیامبر همین عنوان شده: «انما علی رسولنا البلاغ المبین»؛ (2)

اما با توجه به مطالبی كه شما گفتید اگر راهی اسلامی و اخلاقی برای اینكه بتوانید در نماز خواندن كسی تأثیرگذار باشید می خواهید، با توجه به اینكه چندین بار از راه های مختلف تلاش كردید، چند كار می توانید انجام دهید:

1- او را با انسان های فرهیخته و عالم در مسایل دینی یا مراكزی مانند این مركز جهت طرح مسایل دینی آشنا كنید.

2- رفتار محبت آمیز خود را با او بیش تر كنید. این موضوع به عنوان یك عامل روانی می تواند تأثیر گذار باشد.

3- نسبت به باورها و اعتقادات دینی، خود را راسخ نشان دهید. عبادات خود را با تقید و مراقبت داشته باشید. برای او دعا كنید. به صورت غیر مستقیم بفهمانید كه برای او بسیار ناراحت  هستید.

4- چنانچه امكان یافتن خانواده مذهبی و رفت و آمد باآن ها را دارید، حتمآً سعی در برقراری ارتباط با آن ها نمایید.

5- ایشان را تشویق به مطالعه دین از منابع اصیل نمایید، كتاب های زیر را جهت مطالعه پیشنهاد می كنیم :

درمورد نماز:

1-  نماز عارفانه، جواد محدثی.

2-  پرورش در پرتو نیایش، حسنعلی نوری ها.

3-  نماز زیباترین الگوی پرستش، غلامعلی نعیمآبادی.

4-  نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، موسوی لاهیجی.

5- نماز، حسین انصاریان.

از نظر شرعی  وظیفه دارید كه با اخلاق نیك و زبان ملایم او را نصیحت كنید . امر به معروف و نهی از منكر كنید.  كار را به دعوی و مجادله  نرسانید. فقط به تذكر و نصیحت با اخلاق نیك و بدون خشونت اكتفا كنید. روشن است كه امر به معروف برای تبدیل به وضعیت بهتر و نیكوتر است. پس اگر  تا به حال چند بار تذكر داده اید، و گفتن شما تاثیری نداشت تكلیفی دیگر ندارید. بهتر است مدتی در این باره با ایشان گفتگو نكنید. چون اگر با تندی روی این مسئله پافشاری كنید، ممكن است لج بازی كند. دیگر به حرف های شما توجه نكند.

 همیشه با زبان نمی توان افراد را اصلاح كرد. تبلیغ عملی مؤثرتر از تبلیغ زبانی است. به نماز اول وقت خود اهمیت دهید و مقید باشید در اول وقت نمازتان را بخوانید.

 سعی كنید از این به بعد از توصیه و نصیحت  - كه نوعی نگاه از بالا به پایین میباشد -  در مورد نماز و مسایل دیگر به ایشان كه باعث موضعگیری منفی وی میشود، بپرهیزید، زیرا اثر معكوس خواهد داشت و شما را از اقدامات بعدی محروم میسازد.

 

سستی  مسلمان در نماز می تواند علت های مختلفی داشته باشد. بدون آن كه او متوجه شود، علت یابی كنید، زیرا نماز عملی است كه در مجموعه عقیده توحیدی، دارای معنا و فلسفه خاصی است انسان طبق فطرتش همواره به چیزی كه برایش اهمیت دارد، توجه و اهتمام میورزد.

 یكی از علل ترك نماز یا سستی در انجام آن عدم آشنایي با فلسفه نماز است. اگر انسان بداند چرا نماز می خواند و نماز چه آثاری و بركاتی در زندگی دنیا و آخرت او دارد و ترك نماز چه عواقب و نتایجی خواهد داشت؛ قطعا نماز را ترك نخواهد كرد.

موفق باشید.

 

پی نوشت ها:

1. بقره (2) آیه272 .

2. مائده (5) آیه92 .

خانواده ی مذهبی ای ندارد ولی بسیار دوست دارد كه چادر سر كند ...
اگر علاقه به چیزی ریشه ای واساسی باشد، یعنی سرچشمه علاقه "شناخت وآگاهی"باشد، پایدار و همیشگی است. در غیر این صورت، دوام نخواهد داشت.

  دوستی دارم با اعتقاد و علاقمند به دین و مذهب الحمدلله . خانواده ی مذهبی ای ندارد ولی بسیار دوست دارد كه چادر سر كند و خانواده اش هم مقابله نمیكند . یعنی او را در انتخاب اعتقاداتش آزاد گذاشته اند . اما چون كلا اطرافیانش چادری نیستند و او هم تازه متحول شده ، چند استدلال قوی میخواهد كه حجاب برتر بودن چادر را به دوستانش به فامیلش به مادر و پدرش بگوید .دوستم سطحی نیست و واقعا درونی علاقه و اعتقاد به چادر دارد . میذاند كه چادر پوشش بیشتری دارد و حتما خدا راضیتر است . چه چیز دیگری پیشنهاد میكنید كه بگوید ؟

اگر علاقه به چیزی ریشه ای واساسی باشد، یعنی سرچشمه علاقه "شناخت وآگاهی"باشد، پایدار و همیشگی است. در غیر این صورت، دوام نخواهد داشت. این جواب را به دوست خود ارایه دهید.

برای ایجاد"انگیزه كافی"جهت گزینش حجاب برتر باید:

الف) "هدف و دلیل" این كار را بشناسید. آثار و فواید مثبت یا پیآمدهای منفی آن را بدانید.

ب) شناخت خود را نسبت به خدا بیش تر كنید. معرفت به خدا انگیزه ساز است. اگر كسی خدا و كمال و جمالش را بشناسد و از الطاف پیدا و پنهان و مهربانی هایش، همچنین از نعمت های بی حد و حصرش آگاهی به دست آورد و در آن دقت و تأمل كند، عاشق خدا می شود و برای جلب رضایتش به هر اقدامی كه او بخواهد، دست می زند.

اكنون حجاب را از ابعاد مختلف، مورد توجه و دقت قرار می دهیم:

1. عفت و پاكدامنی، با آفرینش و فطرت زن به هم آمیخته است، و در آفرینش او، جایگاه عظیم و بلندی دارد. اسلام نیز با نگاه به آفرینش زن و صلاح و خیر آنان، حجاب را لازم شمرده تا عفت برونی زن، با عفت درونی او هماهنگ و بنیان خانواده مستحكم گردد و زن همچون كالای ناچیزی در معرض همگان قرار نگیرد.

2. فایده حجاب منحصر به زنان نیست. حجاب حداقل دو فایده دارد: اول؛ زن محجوب، با حجاب خود به دیگران مي فهماند كه اهل بي بند و بـاري و روابـط آزاد نـیـسـت و این خود باعث مي شود مردان هرزه به او طمع نورزند و مزاحم نشوند:"ذلِكَ‏ أَدْني‏ أَنْ‏ يُعْرَفْنَ‏ فَلا يُؤْذَيْن".(1)‏ دوم؛ فایده دوم حجاب به كل جامعه برمي گردد. زنان بي حجاب و بی قید حتي براي مردان پاكدامن نیز زیان بارند. زناني كه بدون پوشش و با انواع آرایش بیرون مي آیند، محیط را آماده آشوب مي نمایند؛ زیرا جاذبه تكویني زنان براي مردان قابل انكار نیست .

3. حجاب، موجب رشد شخصیت‏ زن مسلمان است. شخصیت، مجموعه افكار، عواطف، عادت‏ها و اخلاقیات یك انسان است كه مایه تشخیص وی از دیگران است. (2) مجموعه صفات و ویژگی‏های جسمی، روانی و رفتاری كه هر انسان را از انسان‏های دیگر متمایز می‏سازد، شخصیت نام دارد. (3) بر این اساس، هر كس شخصیتی دارد كه خود را با آن معرفی می‏كند. دیگران نیز او را به همان ویژگی‏ها می‏شناسند.

4. حجاب موجب مسؤولیت پذیری است: زنانی كه در پی دلربایی و جلب نظر دیگرانند و جز عرضه پیكر خود به چیزی نمی‏اندیشند، هرگز نمی‏توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤولیت كنند و به معنویت خود و اعضای خانواده و جامعه بیندیشند. این افراد، افزون بر آن كه  به دلیل ناتوانی یا شانه خالی كردن از انجام دادن مسؤولیت‏های فردی باز می‏مانند، با روحیه و وضع بدنی خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را برای فعالیت مسؤولیت پذیرانه نامساعد می‏سازند.

نكتۀ پایانی: شما جنس مرغوب را در كادو مي پیچید، روي تلویزیون پارچه مي اندازید، كتاب قیمتي را جلد مي كنید، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمي دهید. بنا بر این جلد و حجاب نشانه ارزش است. خداوند براي چشم كه ظریف است و خطرات آن را تهدید مي كند، حجاب قرار داده حجاب باعث تمركز فكر مردان كه بخش عمده تولید جامعه به دست آنان است مي گردد. در كشورهایي كه بي حجابی هست ،نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا مي كند.

برای توضیحات بیشتر می توانید با شماره(09640) تماس بگیرید.

معرفی كتاب برای مطالعه بیشتر:

1- آيات حجاب، عباس فتحي، جلد اول، انتشارات نسل سوم تهران، زمستان1381.

2- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فتحيه فتاحي زاده، جلداول، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، زمستان 1379.

پی نوشت ‏ها:

1. احزاب (33)، آیه 59.

2. احمد بهشتی، تربیت كودك در جهان امروز، ص 161، مؤسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)، ویرایش دوم.

3. علی اصغر احمدی، روان شناسی شخصیت، ص 10، تهران، انتشارات امیر كبیر.

اگر نهي از منكر به قيمت ضرر زدن به جانمان تمام شود باید انجام داد؟
از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منكر این است كه ضرر جانی نداشته باشد. پس در صورتی كه ذكر كردید، نهی از منكر واجب نیست، ولی اگر می توانید ...

 در خيابان مي بينيم تعدادي اراذل مزاحم خانمي شده اند آيا اگر امر به معروف و نهي از منكر به قيمت ضرر زدن به جانمان و حتي از دست دادن آن تمام شود بايد انجام داد؟

اینكه برای نهی از منكر دغدغه دارید، بسیار ارزنده است.

یكی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منكر این است كه ضرر جانی  نداشته باشد. پس در صورتی كه ذكر كردید، نهی از منكر واجب نیست، ولی اگر می توانید با مطلع كردن پلیس خطر را  دور كنید یا اگر با همراه كردن چند نفر با خودتان می توانید آن ها را فراری دهید، بدون اینكه ضرری برایتان داشته باشد، باید این كار را انجام دهید

شخص بگه دلم میخواد كه این كارو می كنم واجب بهش گوشزد كنیم
وجوب امر به معروف و نهی از منكر شرایطی دارد ،از جمله: 1- آمر و ناهی از آن چه می‌خواهد نهی و یا ارشاد كند، آگاهی داشته باشد 2- بداند حرفش اثر دارد 3- ...

جایی كه امر بمعروف و نهی از منكر مفسده داره یعنی احتمال بدیم كه اون شخص بگه دلم میخواد كه این كارو می كنم واجب بهش گوشزد كنیم مثلا در اتوبوس وقتی خانمی بد حجاب یا آهنگ لهو ولعب راننده روشن كرده تو جاده هستیم؟

وجوب امر به معروف و نهی از منكر شرایطی دارد ،از جمله:

1-  آمر و ناهی از آن چه میخواهد نهی و یا ارشاد كند، آگاهی داشته باشد.

2- بداند حرفش اثر دارد.

3-  برای خود و خانواده و بستگانش ضرر جانی و مالی و آبرویی و... نداشته باشد.

اگر می بینید امر به معروف و نهی از منكرتان تأثیر ندارد و اگر به این كار اقدام كنید ،مورد اهانت ،فحش و ناسزا قرار می گیرید، تكلیفی ندارید. اما اگر احتمال تاثیر بدهید، باید تذكر دهید.

در نهی از منكر لازم است چند نكته مورد توجه قرار گرفته و مراعات شود تا تذكر موثر واقع شود :

1- حُسن برخورد:

قرآن مجید خطاب به پیامبر اكرم (ص) می فرماید:

"ای پیغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نیكوترین وجه صحبت نمایند". (1)

خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای ربوبیت دارد ،با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به او بگوید: آیا میل داری كه پاكیزه شوی؟ آیا می خواهی تو را به راه خداوند هدایت كنم تا به درگاه او خاشع شوی؟ (2)

 روح  بسیار آسیب پذیر است و در برابر برخورد قهر آمیز واكنش نشان می دهد ؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست . شأن شما بالاتر از این ها است. سرمایه مملكت هستید و جامعه و خانواده به شما امید دارد" بسیار مؤثر است.

2- جلب اعتماد:

ارشاد و راهنمایی دیگران در صورتی با موفقیت انجام می گیرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمی توان در شخصی نفوذ كرد. هر كسی بتواند با مردم الفت برقرار كند، مردم به او روی خواهند آورد. برای این كار باید به خطاكار شخصیت داد و از به كار بردن الفاظ تحقیر آمیز خودداری كرد.

3- در نظر گرفتن وضع روحی و روانی:

اصل مهم در هدایت و راهنمایی یا امر به معروف و نهی از منكر «مخاطبشناسی» است. هر مبلّغ، مربّی، معلّم و یا فردی كه در موقعیت هدایت و تربیت قرار گرفته، لازم است پیش از هر اقدامی «مخاطب» خود را بشناسد، آنگاه بر پایه ویژگیهای فكری، روحی و علمی مخاطب با وی سخن بگوید، تا زحمات و حرفاهایش هدر نرود.

«مخاطبشناسی» بر پایه «ویژگیهای» مخاطب سخن گفتن، یكی از خصایص و سنتهای عملكردی همه پیامآوران آسمانی است، چنان كه پیامبر (ص) میفرماید: «نحن معاشر الانبیاء نكلّم الناس علي قدر عقولهم؛ (3) ما پیامبران با مردم به اندازه عقل شان صحبت میكنیم».

در اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منكر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانی است ،نمی توان نصیحت كرد. امام علی (ع) می فرماید:"برای دل های آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است .هنگامی كه می خواهید كاری را انجام دهید، از طریق علاقه اشخاص وارد شوید، زیرا هنگامی كه كسی را مجبور بر كاری كنید ،نابینا می شود".(4) یعنی خود را به كوری و كری می زند.

4- محترم شمردن عقاید افراد:

شخص ممكن است كه منكرات یا ترك كارهای معروف و شایسته را بر اساس یك سری عقاید انجام دهد ؛ بنابراین نباید به طور تند و توهین آمیز با عقاید او برخورد نمایید. چنانچه دلیلی برای كار نادرست خود ارائه می دهد، آن را بشنوید . سپس با دلیل و استدلال سخن او را باطل كنید ، یا اشكالات آن را بگویید. گاهی كارهای خلاف او نه به خاطر عقیده به چیزی داشتن، بلكه به خاطر ناهنجارهای خانوادگی و اجتماعی و... است ؛ بنابراین شخص آگاه باید ناهنجارها را بشناسد و سعی نماید تا فرد مورد نظر از آن ها نجات یابد.

پس از اقدامات ارشادی،در صورتی كه اثر گذاری نیازمند امر و نهی باشد و شرایط هم فراهم باشد،باید امر و نهی نمود.

برای دریافت جزییات می توانید با مشاوره تلفنی مركز  به شماره ( 09640) تماس بگیرید.

 

 

پینوشتها:

1.اسراء (17) آیه.

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ، ج 1، ص 23.

4. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، قصار 193.

رشته ام به گونه ای است كه فقط در مورد غرب مطالعه داریم
این جمله ایشان درست است؛ ولی رشته شما هم می تواند به درد آخرت بخورد به این ترتیب كه اولا برای رضای خدا درس بخوانید و ثانیا برای خدمت به مردم ...

 آقای قرائتی در یكی از سخنراهی های ماه مبارك رمضان سال 90 گفتند كه هر كاری كه می كنید حتی رشته تحصیلی شما باید به درد آخرت بخورد من كارشناسی ارشد رشته ادبیات انگلیسی هستم و رشته ام به گونه ای است كه فقط در مورد غرب مطالعه داریم و اگر در خوش بینانه ترین حالت از این مطالب بخواهیم در جهت نقد غرب استفاده كنیم كاری تقریبا محال است چون اساتید معتقدند برای نقد باید یكی از روش های نقد انها رو استفاده كنید و با این شرایط به درد اخرتمان نمی خورد حال می خواستم بدانم معنای حرف ایشان این است كه در چنین شرایطی فردی مثل من ادامه تحصیلش در مقطع دكتری این رشته تلف كردن عمر است؟

این جمله ایشان درست است؛ ولی رشته شما هم می تواند به درد آخرت بخورد به این ترتیب كه اولا برای رضای خدا درس بخوانید و ثانیا برای خدمت به مردم و یاد دادن به انها این درس را بخوانید كه ثواب هم می برید؛ چرا كه هر كاری برای خدا باشد، ثواب دارد و این رشته شما می تواند كاربرد های مستقیم دینی داشته باشد؛ مثلا با یاد دادن این زبان و ادبیات انگلیسی می توان برای ترجمه متون دینی به زبان خارجی و یا تالیف كتب دینی به زبان خارجی یا دعوت و تبلیغ انها به دین و اسلام كمك گرفت.

پس می بینید رشته شما نیز می تواند كاربرد دینی داشته و به درد اخرت تان بخورد. ولی باید نیت تان در درس خواند این نیات الهی شود كه با این نیت خیر و ثواب، ماجور نیز خواهید بود.

موفق باشید!

اهمیت علم در اسلام را چگونه توجیه میكنید؟
تغییر دیدگاه، اندیشه و فكر، باور و عقیده نیازمند ایجاد تغییر و تحوّل در «شناخت و معرفت»است. دیدگاه و باور های درونی انسان بر اساس میزان جهل و نادانی یا سطح ...

 اهمیت علم در اسلام را چگونه توجیه میكنید؟ لطفا توضیح دهید؟

سوالی كه طرح نمودید، بسیار كلی است. نیاز به ارائه حجم بالایی از مطالب  در حد یك كتاب یا پروژه تحقیقاتی است، نه پاسخ به یك سوال. در حالی كه مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تنها به سوالات دینی مراجعان و كاربران پاسخ می دهد. از ارائه مقاله یا تحقیقات علمی به جهت محدود بودن زمان و تراكم بالای سوالات معذور است.

در عین حال شاید بتوان اهمیت علم در اسلام را در پاسخی كوتاه چنین بیان كرد:

تغییر دیدگاه، اندیشه و فكر، باور و عقیده نیازمند ایجاد تغییر و تحوّل در «شناخت و معرفت»است. دیدگاه و باور های درونی انسان بر اساس میزان جهل و نادانی یا سطح آگاهی و شناخت شكل می گیرد.

تغییر «شناخت »نیازمند مؤلفه های چندی است از قبیل "مطالعه و تحقیق شخصی در طبیعت و آفرینش انسان و استعدادها و توانایی­ها و نیازمندی­های وی. شناخت " آفاق و انفس "، مطالعه و آشنایی بیشتر با اصول و مبانی اعتقادی، اخلاقی و عملكردی دین، هم چنین بهره بردن از تحقیقات، تجربیات و اندیشه و افكار دیگران و تحلیل و پردازش و پالایش آن مبانی و خمیر مایه­ی اصلی تغییر در شناخت می باشد.

شناخت و آگاهی مقوله ای است كه با اندیشه و اندیشیدن پایه ریزی می شود، ولی در تداوم واستمرار حركت تكاملی بین "شناخت"و"تفكر"رابطه و تأثیر گذاری دو سویه به وجود می آید. براین پایه، هر چه سطح آگاهی و شناخت بیشتر می شود، قدرت پردازش و تحلیل گری "فكر و عقل"قوی تر می گردد. در نتیجه اطلاعات و شناخت "دقیق تر"و"گسترده تری"به دست می آید.

 "اندیشه و اندیشیدن" و"شناخت و معرفت"دو ركن بنیادی تغییر« دیدگاه، باور و عقیده» است. از این رو در معارف اسلامی هیچ چیزی به اندازه ی" اندیشه و اندیشیدن" و" علم و معرفت" با ارزش نیست و این همان اهمیت علم و علم آموزی در اسلام است.

اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است كه خداوند در قرآن با خطاب به  پیامبرش می فرماید : «قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون...؛ بگو: «آيا كساني كه مي‏دانند و كساني كه نمي‏دانند يكسانند؟» (1).

پیامبر اسلام در مقام ارزش‏گذاری به علم می‏فرماید: طلب العلم فریضة علی كل مسلم و مسلمه؛ دانش‏آموختن بر هر زن ومرد مسلمانی واجب است . (2) نیز  فرمود: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد؛  زگهواره تا گور دانش بجوی  »(3)

جهت آگاهی بیشتر به كتاب ارزشمند "آداب تعلیم و تعلم در اسلام "اثر دكتر سید محمد باقر حجتی-و كتاب "مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث"اثر رضا فرهادیان- مراجعه شود.

موفق باشید.

 

پی نوشت ها :

1. زمر(39) آیه 9.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج2، ص31.

3. پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، 1382ش، ص281.

با اين عمل وجود حضرت صاحب (عج)نفي نمي شود؟
در دوران عسكريين(ع) ( امام هادي و امام عسكري ع) در ميان حاكمان بني عباس نگراني عميقي به وجود آمده بود. اين نگراني مربوط به اخبار و احاديث فراواني بود كه توسط...

چرا وجود مقدس امام يازدهم در حين وفات و در وصيت خود مادر گرامي خود را وصي و تنها وارث خود معرفي نمودند؟ مگر نه اينكه هر امام وصي امام قبل خود است؟ با اين عمل وجود حضرت صاحب (عج)نفي نمي شود؟

در دوران عسكريين(ع) ( امام هادي و امام عسكري ع) در ميان حاكمان بني عباس نگراني عميقي به وجود آمده بود. اين نگراني مربوط به اخبار و احاديث فراواني بود كه توسط پيامبر(ص) و ائمه(ع) بشارت به تولد فرزندي از امام حسن عسكري(ع) مي داد كه بر هم زننده اساس حكومت هاي باطل و واژگون كننده تاج و تخت ها است و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد. از اين رو، آن دو بزرگوار به ويژه امام حسن عسگري (ع) سخت تحت نظر بوده و دستگاه خلافت تلاش مي كرد از تولد چنين فرزندي جلوگيري كند.

به همين علت تمام غرض امام حسن عسكری (ع) آن بود كه ولادت امام مخفی مانده و مردم خصوصاً خلفاء عباسی از این موضوع مطلع نشوند و طبیعی است در چنین شرائطی اظهار نام فرزند و وصیت مستقیم به ایشان، با هدف مذكور منافات داشته و به نوعی نقض غرض محسوب می شد

بنابراين با توجه به اين امر، امام ولادت حضرت را مخفی نگه داشت كه البته این شیوه  در زمان برخی ائمه قبلی نیز رائج بوده است. آن چنانكه در برخي از روايات امام حسن عسكري (ع) به امام حسين(ع) تشبيه شده است كه در آن زمان امام براي حفظ جان حضرت سجاد (ع)، خواهرش زینب(س)را به عنوان «وصیّ» انتخاب كردند(1) و يا امام صادق (ع) براي حفظ جان امام موسي (ع) كاظم ، پنج نفر  از جمله امام موسي كاظم (ع) و خليفه وقت و...را وصي خود قرار داده و براي آنها وصيت نوشت و برای مصلحت مهمتر از وصیت انحصاری به امام كاظم (ع) كه به نوعی حاكی از امامت بعد از ایشان باشد، خودداری كردند (2)

به علاوه آنكه فارغ از آنچه بیان شد احادیث فراوانی در مورد اصل یا كیفیت ولادت آن حضرت بیان شده است مثلاً از ابی هاشم جعفری نقل شده است كه گفت من به امام حسن عسكری (ع) عرض كردم: جلالت شما مانع سؤال من می شود پس اجازه بفرمایید از شما سؤال بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض كردم: آقای من آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: بلی...(3) كه البته احادیث فراوانی در این زمینه وجود دارد (3) يا در روايات بسياري از اصحاب ائمه نقل شده است كه ولادت امام را گزارش داده اند از محمد بن حسن كرخي نقل شده كه از ابو هارون كه مردي از ياران ما بود شنيدم ميگفت من صاحب الزمان را ديدم روز ولادتش جمعه بود در سال دويست و پنجاه و شش.‏ (4)

كه البته روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد كه برای رعایت اختصار از ذكر آنها خودداری می كنیم.

بر اين اساس ولادت امام از مواردي است كه در بسياري از كتب روائي و تاريخي نقل شده است و وصيت امام عسكري (ع) به مادر خويش، به دليل حفظ امام زمان و مصلحت مهم تري صورت گرفت و توجه به اين نكته ضروري است كه در همه اين موارد وصي واقعي و اصلي ائمه همان امام معصوم بعدي است كه به جهت مصالح بيان شده، اين امر مخفي مانده به ظاهر، امام شخص ديگري را براي وصيت انتخاب كردند.(5)

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق‏،كمال الدين،ترجمه كمره اي،محمد باقر، چ داراكتب الاسلاميه، تهران 1377 ه ش، ج 2، ص 178.

2. ر.ك شيخ طوسي‏،كتاب الغيبة، چ مؤسسة المعارف الإسلامية، بي جا، بي تا، ص 108.

3. مرحوم كليني، الكافي، چ داراكتب الاسلاميه، تهران، بي تا، ج 1، ص 328، باب الاشاره و النص الی صاحب الدار(ع) .

4. شيخ صدوق‏،كمال الدين و تمام النعمة،چ دارالكتب الاسلاميه، تهران 1395 ه ق، ج 2، ص 432.

5. ر.ك شفيعي مازندراني، سيد محمد،عاشورا، حماسه‏ی جاوید،چ مشعر،بي تا،ص 291.  

آیا خداوند به نماز و به اين شكل كه دررساله ها آمده دستور داده است؟
خداوند در قرآن تاكيد كرده كه:« فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ ...

از كجا بدانم كه خداوند به نماز و به اين شكل كه در كتب ورساله ها آمده دستور داده است؟ _از كجا بدانم كه حضرت محمد پيامبر خداست؟ _امامان كه هستند؟

پيش از هر چيز بايد عرض كنيم بر ما روشن است كه ماهيت اين گونه پرسش ها چيزي جز حقيقت جويي و رسيدن به ايماني عميق تر و اطمينان بخش تر نيست به همين جهت با كمال ميل از اين گونه پرسش ها استقبال مي كنيم.

در عين حال بايد بدانيد كه اين گونه سوالات يكي از بديهي ترين و مهمترين سوالاتي است كه ممكن است به ذهن هر فرد جوياي حقيقت كه مي خواهد دين و باور خود را با انديشه و تعقل خود حاصل كند، برسد و طرح اين گونه سوالات و ابهامات نبايد به دغدغه و نگراني ما بيانجامد. بلكه بايد از اين سوالات و ترديدها پلي ساخت براي رسيدن به سر منزل ايمان و يقين و باور عميق قلبي كه اميدواريم براي شما به زودي حاصل گردد.

اما اين كه از كجا بدانيم كه آنچه امروزه به عنوان باورهاي ديني پذيرفته ايم و خود را ملزم به عمل به ان مي دانيم واقعا همان چيزي باشد كه خداوند از ما خواسته و براي ما قرار داده است؟ پاسخ اين پرسش روشن است و آن اين كه رسيدن به اين دانش راهي جز تعقل و مدد گرفتن از انديشه بشري كه بالاترين موهبت الهي ندارد.

در واقع اگر خداوند در قرآن تاكيد كرده كه:«  فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ  وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب(1) پس بندگان مرا بشارت ده! / همان كساني كه سخنان را مي‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروي مي‏كنند آنان كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.

به اين جهت است كه به ما بفهماند آنچه از بندگان توقع مي رود كمك گرفتن از عقل و انديشه براي يافتن حقيقت است و تقليد و تبعيت كوركورانه در اين امر معقول نيست، بلكه بايد از راه صحيح پيش رفت و سخنان گوناگون و ديدگاه هاي مختلف را مورد بررسي قرار داد و بهرتين راه و سخن را برگزيد و از آن تبعيت نمود.

البته به حكم عقل راه كار درك حقيقت در هر مساله اي مي تواند متفاوت از ساير امور باشد و مثلا راه كشف حقيقت تكاليف ديني و دستورات عبادي با راه شناخت پيامبران يا امامان تفاوت هايي دارد.

مثلا شناخت صحت و سقم ادعاي يك پيامبر نيازمند تاملات عقلي و استدلال هاي كاملا برون ديني است مگر آن كه پيامبري يك پيامبر ديگر در قبل ثابت شده باشد و او به پيامبر پيامبر بعدي گواهي و بشارت بدهد و الا در حالت عادي اثبات نبوت يك مدعي نبوت تنها از راه تلاش هاي عقلي و شكل گيري برهان معجزه و مانند آن قابل درك است.

به همين صورت اثبات امامت يك فرد نيز يا از راه ادله قطعي و مستند كه به نقل از پيامبر به ما رسيده باشد و يا از طريق راه كارهاي عقلي مانند معجزات صادر شده از فرد مدعي امامت قابل ادراك و اثبات است. اما راه درك تكاليف ديني مراجعه به منابع معتبر و ثابت شده ديني است كه آن هم از طريق رسيدن به تخصص در زمينه كشف دستورات الهي از منابع معتبر ديني و يا مراجعه به متخصصان اين رشته حاصل مي شود.

در نتيجه گام نخست شما در مسير يافتن پاسخ پرسشتان مراجعه به ادله اثبات نبوت حضرت محمد(ص) از راه صحيح و با رويكرد مناسب و بررسي ادله مطرح شده در اين زمينه است؛ بعد از اين امر و با اثبات پيامبري آن حضرت بايد به دنبال ادله معتبري گشت كه امامان بعد از ايشان را معرفي مي كند و بعد از اين دو مساله و با استناد كارشناسانه به منابع مورد قبول و معتبر كه از اين دو مجرا يعني از مجراي وحي نبوي و كلمات امامان به ما رسيده مي توان به دستورات ديني كه خداوند از ما توقع انجام آن ها را دارد رسيد.

البته ممكن است در اين فرايند اشتباه و عدم دسترسي به برخي حايق ايجاد شود، اما اگر كسي مسير كشف حقيقت را به شكل صحيح بپيمايد و مثلا در راه كشف دستورات ديني به متخصص مربوطه مراجعه كند. اما در يافتن يك حكم خاص به حقيقت رهنمون نشود، در نزد خداوند معذور است و خيالش از بابت انجام وظيفه راحت خواهد بود.

اگر در مورد اين موضوعات خاص پرسشي داريد با كمال ميل آماده پاسخگويي خاص و جزئي در اين باره هستيم.

پي نوشت ها:

1. زمر (39) آيات 17-18.

در صورت وجود با ذكر منبع اعلام فرماييد؟
اميرمؤمنان(ع) در اين باره مي‏فرمايد: وقتي رسول خدا(ص) در مريضي آخر خود در بستر بيماري افتاده بود ...

آيا پيامبر در زمان بيماري خود در اواخر عمر پربركتشان از حضرت علي بعنوان جانشين نام برد يا خير؟ پيامبر اكرم ص در زمانهاي مختلف اعلام كرده است، ولي مدنظر اينجانب فقط در اين دوره است و جریان قلم و دوات هم منظورم نیست. در صورت وجود با ذكر منبع اعلام فرماييد؟

در اين باره  مطلب فراوان نقل شده كه به چند نمونه از آن اشاره مي شود: اميرمؤمنان(ع) در اين باره مي‏فرمايد: وقتي رسول خدا(ص) در مريضي آخر خود در بستر بيماري افتاده بود، من سر مبارك وي را بر روي سينه خود نهاده بودم و سراي حضرت(ص) انباشته از مهاجر و انصار بود و عباس عموي پيامبر(ص) روبروي او نشسته بود و رسول خدا(ص) زماني به هوش مي‏آمد و زماني از هوش مي‏رفت. اندكي كه حال آن جناب بهتر شد، خطاب به عباس فرمود:« اي عباس، اي عموي پيامبر(ص)! وصيت مرا در مورد فرزندانم و همسرانم قبول كن و قرض هاي مرا ادا نما و وعده‏هايي كه به مردم داده‏ام به جاي آور و چنان كن كه بر ذمه من چيزي نماند.»

عباس عرض كرد:«اي رسول خدا(ص) من پيرمردي هستم كه فرزندان و عيال بسيار دارم و دارايي و اموال من اندك است [چگونه وصيت تو را بپذيرم و به وعده‏هايت عمل كنم] در حالي كه تو از ابر پر باران و نسيم رها شده بخشنده ‏تر بودي [و وعده‏هاي بسيار داده‏اي] خوب است از من درگذري و اين وظيفه بر دوش كسي نهي كه توانايي بيشتري دارد!» رسول خدا(ص) فرمود:« آگاه باش كه اينك وصيت‏ خود را به كسي خواهم گفت كه آن را مي‏پذيرد و حق آن را ادا مي‏نمايد و او كسي است كه اين سخنان را كه تو گفتي نخواهد گفت! يا علي(ع) بدان كه اين حق توست و احدي نبايد در اين امر با تو ستيزه كند، اكنون وصيت مرا بپذير و آنچه به مردمان وعده داده‏ام به جاي ‏آر و قرض مرا ادا كن. يا علي(ع) پس از من امر خاندانم به دست توست و پيام مرا به كساني كه پس از من مي‏آيند برسان.»

اميرمؤمنان(ع) گويد:« من وقتي ديدم كه رسول خدا(ص) از مرگ خود سخن مي‏گويد، قلبم لرزيد و به خاطر آن به گريه درآمدم و نتوانستم كه درخواست پيامبر(ص) را با سخني پاسخ گويم.»

پيامبر اكرم(ص) دوباره فرمود:« يا علي آيا وصيت من را قبول مي‏كني!؟» و من در حالتي كه گريه گلويم را مي‏فشرد و كلمات را نمي‏توانستم به درستي ادا نمايم، گفتم:

آري اي رسول خدا(ص)! آن گاه رو به بلال كرد و گفت: اي بلال! كلاهخُود و زره و پرچم مرا كه «عقاب‏» نام دارد و شمشيرم ذوالفقار و عمامه‏ام را كه «سحاب‏» نام دارد برايم بياور...[ سپس رسول خدا(ص) آنچه كه مختص خود وي بود از جمله لباسي كه در شب معراج پوشيده بود و لباسي كه در جنگ احد بر تن داشت و كلاه هايي كه مربوط به سفر، روزهاي عيد و مجالس دوستانه بود و حيواناتي كه در خدمت آن حضرت بود را طلب كرد] و بلال همه را آورد مگر زره پيامبر(ص) كه در گرو بود. آن گاه رو به من كرد و فرمود: « يا علي(ع) برخيز و اينها را در حالي كه من زنده‏ام، در حضور اين جمع بگير تا كسي پس از من بر سر آنها با تو نزاع نجويد.»

من برخواستم و با اين كه توانايي راه رفتن نداشتم، آنها را گرفتم و به خانه خود بردم و چون بازگشتم و رو به روي پيامبر(ص) ايستادم، به من نگريست و بعد انگشتري خود را از دست ‏بيرون آورد و به من داد و گفت:«بگير يا علي اين مال توست در دنيا و آخرت!» بعد رسول خدا(ص) فرمود:« يا علي(ع) مرا بنشان.» من او را نشاندم و بر سينه من تكيه داد و هر آينه مي‏ديدم كه رسول خدا(ص) از بسياري ضعف سر مبارك را به سختي نگاه مي‏دارد و با وجود اين، با صداي بلند كه همه اهل خانه مي‏شنيدند فرمود:« همانا برادر و وصي من و جانشينم در خاندانم علي بن ابي‏طالب است. اوست كه قرض مرا ادا مي‏كند و وعده‏هايم را وفا مي‏نمايد. اي بني‏هاشم، اي بني‏عبدالمطلب، كينه علي(ع) را به دل نداشته باشيد و از فرمان هايش سرپيچي نكنيد كه گمراه مي‏شويد و با او حسد نورزيد و از وي برائت نجوييد كه كافر خواهيد شد.» (۱)

در روايتي  ديگر آمده  كه امير مومنان(ع) فرمود در هنگام مرگ رسول خدا مرا خواست و به من فرمود:(يا علي  انت وصيتي و خلفتي علي اهلي و امتي  في حياتي و بعد  موتي وليك وليي و وليي ولي الله.) (2) اي علي، تو وصي و خليفه من بر اهل و بر امت من در زمان حيات و بعد از مرگ من هستي تو  دوست من  و دوست من دوست خدا است.

پي نوشت ها:

۱. شيخ طوسي، الامالي، نشر دارالثقافه قم 1414 ق،  ص‏۶۰۰. 

2. علامه مجلسي، بحار  الانوار، نشر دار الاحياء التراث العربي، بيروت 1403 ق، ج 22، ص463.

در نهج البلاغه نامه71 امام علی(ع) می فرمایند كه من دچار اشتباه شدم.
براي رسيدن به پاسخ توجه به نكاتي ضروري مي باشد: 1- عصمت انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام دارای دلیل و برهان عقلی است 2- هر عبارتی كه ظاهر آن موهم این باشد كه ...

 آیا پیامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) ممكن است دچار خطا یا اشتباه شوند؟ در نهج البلاغه نامه71 امام علی(ع) می فرمایند كه من دچار اشتباه شدم.

براي رسيدن به پاسخ توجه به نكاتي ضروري مي باشد:

1- عصمت انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام دارای دلیل و برهان عقلی است كه طبق آن برهان هر پیامبری ( اعم از رسول و غیر رسول ) و هر وصی پیامبری باید معصوم از گناه و خطا و اشتباه و سهو و نسیان باشد.

مبنای این مساله اعتمادی است كه باید وجود داشته باشد تا مردم بر اساس آن اعتماد بتوانند هدایت الهی را از آنان دریافت كنند. اگر خللی در  اعتماد به واسطه گناه یا خطا یا اشتباه یا سهو و نسیان، وارد شود، مردم از آنان تبعیت نمی كنند. اگر هم تبعیت كنند، با شك و تردید خواهد بود. بنابراین در عمل به راهنمائی ها  و هدایت های آن ها دچار سستی می شوند، و این به معنی از بین رفتن هدف برانگیخته شدن انبیا و تعیین ائمه علیهم السلام می باشد. در باره مصونیت  وعصمت پیامبر وائمه ع از هر گونه خطا و اشتباه وتفصیل دلایل مربوطه به منبع ذیل مراجعه شود  (1)

2- هر عبارتی كه ظاهر آن موهم این باشد كه گناه یا خطا یا اشتباهی متوجه یكی از انبیا و اوصیا گردیده است، توان مقابله با آن دلیل عقلی كه در نكته اول بیان شد ندارد و باید به معنای صحیحی تاویل شود.

 بنابر آن دلیل عقلی یقین پیدا می كنیم كه پیامبران و اوصیای آن ها معصوم می باشند. پس هر آیه یا روایتی كه معنای ظاهرش خلاف این مطلب را برساند ، در مقابل دلیل عقلی و یقینی تاب مقاومت ندارد و باید به معنای غیر ظاهری خود تاویل و تفسیر شود.

این مطلب در موارد دیگر نیز جریان دارد.

با دلیل و برهان عقلی و یقینی ثابت می كنیم كه خدای متعال جسم نیست و دست و چشم و پا ندارد ، اما در آیه ای  از دست خدا سخن گفته است: « ید الله فوق ایدیهم » .(2)

 نمی توانیم « یدالله» را به معنای دست ظاهری همان گونه كه انسان ها دارند معنا كنیم چرا كه معنای ظاهری خلاف  دلیل و برهان عقلی و یقینی است كه خدا مجرد است و جسم ندارد؛ بنابراین به معنای غیر ظاهری آن تاویل و تفسیر می كنیم و می گوئیم كه منظور و مراد از دست، قدرت و سیطره خدای متعال است. همان گونه كه در موارد دیگر هم ما دست را به این معنا به كار می بریم، مثل اینكه می گوئیم « كشور در دست فلانی است » و ما یقین داریم كه این جا دست به معنای ظاهری آن نیست، چرا كه هیچ دستی به آن بزرگی نیست تا بتواند كشوری را در خود جای دهد. این جا دست به معنای قدرت است و معنای صحیح چنین است كه كشور تحت قدرت و سیطره فلانی است و او كشور را اداره می كند.

3- پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام در زمان حیات خود، اعم از زندگی شخصی و اجتماعی، مامور به ظاهر بوده اند.

یعنی ایشان در رفتار  و حكومت بر مردم مامور بودند كه به ظاهر حال افراد توجه كنند.

 اگر كسی را پیش پیامبر و یا امامی می آورند و  اتهام خلافی را می دهند، پیامبر یا امام وظیفه دارد كه برای اثبات یا نفی  اتهام از شخص از امور ظاهری كه در شرع مقدس اعلام شده، استفاده نماید، نه از علم غیب خود.

 باید از اتهام زننده برای ادعای خود دلیل و مدرك بخواهد. از او بخواهد برای ادعای خود شاهد بیاورد. اگر توانست شاهد بیاورد ،به نفع او حكم می كند و اگر نه، به نفع متهم حكم خواهد كرد.

در این جا امام اگر چه بداند كه در واقع حق با كیست، ولی تا ضرورت اقتضا نكند، به علم خود استناد نمی كند و به  ظاهر عمل می كند.

در این مورد امام علیه السلام به ظاهر حال منذر و نیز پیشینه خوب خانوادگی او نگاه كرده ، طبق ظاهر شایسته گرفتن این مقام دیده است، ولی وقتی خلافی از او سر زد، بلافاصله عكس العمل نشان داد و او را بازخواست نمود.

اگر امام به خود اشتباهی نسبت می دهد، به خاطر همین ظاهر است كه ممكن است با واقع مطابق باشد و ممكن است نباشد. ائمه هم مامورند به ظاهر عمل كنند، نه علم خود به واقع. برای همین در ادامه این ماجرا در تاریخ نقل شده است كه وقتی امام او را بازخواست كرد و صعصعه یكی از یاران خاص امام خواست شفاعت او را بكند، امام فرمود: اگر سوگند بخورد كه من این كار را نكرده ام ، او را آزاد خواهم كرد.

این همان عمل به ظاهر است كه باید پیامبران و ائمه علیهم السلام از آن تبعیت می كردند.(3)

 

پی نوشت ها:

1. صادقی، پاسخ به پرسشهای در باره عصمت، نشر مركز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم 1388 ش، ص83.

2.  فتح (48) ، آیه 10.

3.  ناصر مكارم شیرازی، پیام امیرالمومنین علیه السلام، نشرتهران: دارالكتبالاسلامیه، -۱۳۷۵، ج 11، نامه 71.

صفحه‌ها