چه کار کنیم تا نمازمان بانشاط باشد؟
<< نماز بی نشاط برای منافقان است >>

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
موانع تا نگردانى ز خود دور درون خانه دل نايدت نور
از خداوند براي شما و ما توفيق نشاط روحي در نماز مسئلت داريم.
در آغازلازم مي دانيم اين نكته را يادآوري كنيم كه نماز منافقان بي روح و فاقد نشاط است، اما معنايش اين نيست كه هر كس در نماز نشاط روحي ندارد و از عبادت و دعا و مناجاتش لذت معنوي نمي برد، پس منافق است.چون كسالت روحي منافق و فقدان نشاطش در عبادت برخاسته از دوگانگي ظاهر و باطنش است. ظاهرا عبادت خدا مي كند، و كار خير را براي خدا انجام مي دهد، اما انگيزه و عقيده اش يا اصلا خدايي نيست و يا خالص براي خدا نيست، بلكه براي جلب نظر مردم و پيدا كردن جايگاه اجتماعي و پايگاه مردمي است. به همين خاطر رياكاري، نوعي نفاق شمرده شده است. اما بي نشاطي و كسالت روحي برخي افراد كه نمي توان نام منافق روي آنان گذاشت، علت يا علل ديگري دارد. زيرا گاهي لذت نبردن از عبادت و نداشتن حضور قلب و نشاط روحي به خاطر ضعف معرفت خداشناسي و نماز شناسي است. گاهي علتش غذاي حرام يا شبه ناكي است كه دانسته و يا ندانسته خورده است، و يا علتش بد اخلاقي و سوء معاشرت با خانواده، اقوام و خويشان و يا دوستان و همسايگان و يا حتي نتيجه بد رفتاري با بيگانگان و يا حيوان زنده بي آزاري است، و يا علتش گناه و معصيت است. چه آن كه گناه و معصيت انسان را از خدا، و داشتن حال و هواي خدايي دور مي كند، و برخي توفيقات را از او سلب مي كند، گاهي از عبادت و يا انجام كار خير محروم نمي شود، بلكه عملش از اخلاص و معنويت و نشاط لازم محروم مي گردد.
بزرگان براي به دست آوردن حضور قلب و نشاط روحي در نماز عواملي را ذكر كرده اند كه در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي كنيم.
1- شناخت و آگاهي:
هر مقدار معرفت و شناخت انسان نسبت به خدا و مفاهيم و حقايق باطني و اسرار نماز بيش تر باشد، هم نشاط روحي و حضور قلبش زيادتر خواهد بود،و هم عشق و محبتش نسبت به خدا و شوق خلوت كردن با خدا بيش تر خواهد بود . شناخت پروردگار سبب مي شود كه انسان خداوند را ناظر و حاضر ببيند و در برابرش خاضع و خاشع گردد، و معرفت به اسرار نماز، باعث مي گردد، كه به مفهوم و فلسفه هر چيزي كه در نماز مي گويد، و هر فعل و كاري كه انجام مي دهد،آگاهي پيدا كند، و با شوق و عشق به عبادت بپردازد.هنگامي كه نماز گذار مفهوم قيام و ايستادن در حضور خدا را مي فهمد و به حقيقت باطني تكبيرة الاحرام پِي مي برد، و مي فهمد چرا ركوع مي رود، چرا سجده مي رود، و چرا سر از سجده بر مي دارد و دوباره پيشاني بر خاك مي مالد، و چرا تشهد مي خواند و پس از آن سلام مي دهد و چرا و چرا ... ديگر اين نمازگزار در نمازش حال عادي ندارد. آيا حال خوش و پرمعنويت برخي از بزرگان همانند مرحوم آيت الله بهجت رضوان الله عليه را مشاهده كرده ايد؟ يكي از علل داشتن آن نشاط ، معرفت به خدا است.
2ـ احساس و درك عظمت و بزرگى خدا:
يكي از آثار معرفت به خدا، احساس حضور در پيشگاه خدا است. احساس حضور در پيشگاه خدا و درك عظمت و بزرگى او، براي همه خداشناسان يكسان نيست. احساس هر كسى بستگى به مقدار شناخت و معرفتش دارد. هر مقدار شناخت بنده نسبت به عظمت خدا و مقام بندگي و حقارت خويش بيشتر باشد، احساس ‌بزرگى و عظمت او ، بيش تر جلوه گر خواهد شد. آيا سخنان الهام گونه آن عارف وارسته و به خدا رسيده يعني امام خميني رضوان الله تعالي عليه را شنيده ايد؟ او در اثر عرفان به قله اي ازمعرفت دست يافته بودكه مي فرمود: « عالَم محضر خدااست، در محضر خدا گناه نكنيد» گفتن اين سخن آسان است، همان گونه كه من نيز اين سخن را نقل كرده ام، اما فهم وِجداني و احساس باطني و دروني اين حقيقت كجا و نقل كلام آن عزيز سفر كرده كجا؟!!
اميرالمؤمنين(ع) در وصف عارفان خداشناس و خدا پرستان پرهيزكار مي فرمايد: « ....عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ...» (1)آنان ( به دليل معرفتي كه دارند )در دشوارى و بلاها چنان دلشادند كه ديگران در خوشى و نعمت بخواسته خدا خرسندند، و اگر مرگ مقدّر در سرنوشت آنان نوشته نشده بود، از بيم شكنجه و شوق مزد پروردگار، يك چشم بهم زدن جان در كالبدشان نمى‏ماند. خداوند در دل آنان بسيار بزرگست و براى همين جز خدا در پيش آنان كوچك است. باورشان به بهشت چنانست كه گويا او را ديده و در آن بهره‏مند و آرميده‏اند، و باور آن ها به دوزخ چنانست كه گويا او را ديده و در آن آزار و عذاب كشيده‏اند. دل هاى آنان از جدائى معشوق حقيقى شان يعني خدا اندوهگين ، و مردمان از شرّ ايشان بركنارند (1) اين است نتيجه معرف به خدا و شناخت اسرار باطني عبادت. اللهم ارزقنا بفضلك و رحمتك.
3 ـ جلوگيرى از هرزگى قوه خيال:
يكى از بزرگ ترين عوامل بي نشاطي و حواس پرتى در نماز، ‌هرزگى و پراكندگى قوه خيال است. اگر خارج از نماز ذهن و ذكر ما به خدا مشغول باشد، و اگر در مدرسه و دانشگاه ، در محل كار و خدمت، در هنگام داوري و قضاوت ، در هنگام برخورد و معاشرت و سخن گفتن با ديگران- از خويش تا بيگانه- خدا را حاضر و ناظر بدانيم و ببينيم، و مراقب باشيم آن چه مورد رضا و خشنودي اوست، انجام دهيم ، هنگام نماز، مرغ ذهن و خيال ما تنها به سمت خدا پرواز خواهد كرد، اما اگر خارج از نماز از خدا غافل باشيم چگونه توقع داريم كه در نماز نشاط داشته باشيم؟! آيا مي دانيد كه « نشاط روحي در نماز، ويژه عاشقان خدا است؟» اما آنان كه در آغاز راهند، سعي مي كنند چند دقيقه اى پيش از نماز، به وسيله ذكر خدا و مناجات و خواندن نمازهاى مستحبى و تلاوت قرآن، خود را آماده نماز كنند، ‌و ذهن را از حواس پرتى و پراكندگى و از توجه به كثرت منصرف كنند و به سوى وحدت متوجه و متمركز سازند.
4 - ترك گناه:
كسى كه فكر و خيالش پيرامون خيانت به مردم، كلاه برداري، رشوه خواري، اختلاس، ‌تهمت، غيبت، دروغ ونظير آن مي گردد، قطعا براى او قلبى نمانده است تا در آن قلب خدا جلوه كند. هر چه هست، غير خدا است.
دل ز دل بردار اگر بايست دلبر داشتن دلبر و دل داشتن نَبْوَد طريق عاشقان
گناه لذت مناجات را از انسان مى گيرد و با گرفتن لذت شيرينى عبادت، حضور قلب هم خواهد رفت.
امام صادق (ع) مى فرمايد:«خداوند به داوود پيامبر(ع) فرمود: اي داود! با كسي كه دانسته گناه كند، كم ترين كارى كه با آنان مى كنم، اين است كه نشاط روحي و لذت مناجاتم را از قلب شان مى گيرم». (2)
5- رفع موانع ظاهري:
پرخوري، جلوگيري از ادرار، كسالت و خستگي، سر و صدا و نگاه به اطراف، مانع حضور قلب در نماز مي شود. رفع اين موانع در حضور قلب مؤثر است.
6- فراغت قلب:
يكي از مهم ترين اسباب حضور قلب، فراغت قلب است.
تا برنخيزي از سر دنيا و هر چه هست با يار خويشتن نتواني دمي نشست
حضرت امام خمينى در مورد راه هاى تحصيل حضور قلب مى گويد:
« آنچه باعث حضور قلب شود، دو امر است:
يكى فراغت وقت و قلب و ديگر فهميدن اهميت عبادت . مقصود از فراغت وقت آن است كه انسان در هر شبانه روزى براى عبادت خود وقتى را معيّن كند كه در آن وقت خود را موظف بداند كه فقط به عبادت بپردازد . اشتغال ديگرى را براى خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد كه عبادت يكى از امور مهمى است كه از كارهاى ديگر اهميتش بيش تر بلكه طرف نسبت با آن ها نيست [= قابل مقايسه نيست ] البته اوقات آن را حفظ مى كند و براى آن وقتى موظف مى كند... از فراغت وقت ‌مهم تر ، فراغت قلب است و آن چنان است كه انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنيايى فارغ كند و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتّته [=پراكنده] منصرف نمايد و دل را يكسره خالى و خالص براى توجه به عبادت و مناجات با حق تعالى نمايد و تا فراغت قلب از اين امور حاصل نشود، تفرغ براى او و عبادت او حاصل نشود». (3)
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغة، ترجمه فيض الاسلام، دار الهجرة للنشر - قم، ص 303 ، خطبه 193 (خطبه متقين).
2. ثقه الاسلام كليني، الكافي، دارالكتب الاسلاميه - طهران، 1365 ه ش، ‌ج 1، ص 46.
3. امام خميني، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار، امام خميني، چاپ دوازدهم، ص 434.
موفق باشید.