برخي از ويژگي هاي حضرت زهرا(س) که باعث شده ايشان اسوه و الگوي زنان دانسته شوند از اين قرار است:
الف) حمايت از امامت و رهبري
حضرت فاطمه(س) با اصرار بر انجام وصيت و توصيه پيامبر گرامي اسلام در خصوص خلافت و جانشيني و وفاداري بر آرمان ها و انديشه اسلامي، ظلم ها و بي مهري هاي زيادي را متحمل شد. چه اينکه دراين راه يار و ياوري نداشت و مي بايست به تنهايي سنت، سيره و توصيه پيامبر(ص) را به انصار و مهاجر يادآور مي شد. ثبات قدم و اهتمام ايشان به اين موضوع تا بدان آنجا پيش رفت که شب هنگام در مقابل منازل انصار و روز در مسجد النبي و حتي در آن هنگام که به خانه ايشان هجمه بردند بر اعتقاد و باور خود پاي فشرد تا جايي که مجروح شده و پس از چندي به شهادت رسيد.ي
او در بستر بيماري نيز از بيدارگري غافل نمانـد؛ در برابر زنان مهاجر و انصار، از كساني كه علي(ع) را رها كردند، ناليد و رنج نامه خويـش را بـر آنان خـوانـد. ايشان حتي با وصيتنامه اي خود سعي نمودند که صحابه را از انحراف و رقابت گمراهانه اي که منجر به انحراف مسير خلافت شده بود، آگاه سازند.
روزي ابـن لبيد حضرت زهرا را ديد كه بر مزار شهداي احد به سـوگ نشسته، اشك مي ريزد، پرسيد: آيا رسول خدا، پيـش از وفات، در باره امام علي(ع) مطلبي گفته بود؟ حضرت فرمـود: شگفتا، آيا حادثه عظيـم غدير خـم را از ياد برده ايد؟ ابـن لبيد گفت: نه، چنيـن رويدادي بـود، ولـي مرا با خبر سازيد. حضـرت فرمـود: خدا را گـواه مـي گيرم، از رسـول خـدا شنيـدم كه مي فرمود: علي بهترين كسي است كه او را جانشيـن خـود قرار مي دهـم؛ علي امام و خليفه بعد از مـن است و دو فرزنـدم حسـن و حسيـن و نه نفـر از فرزندان حسيـن، پيشواياني پاك و امامانـي نيك شمرده مـي شـوند. اگر از آنان فرمان بريد، شما را هـدايت مـي كننـد. اگر مخالفت كنيـد، تا روز قيامت جـدايـي و اختلاف بر شما چيره مـي شـود. كتاب هاي اهل سنت از روايات حضرت زهرا(س) آكنده است؛ رواياتـي كه دخت رسـول خـدا(ص) در آن به ولايت امام علـي(ع) و فضـايل ايشان تصريح نموده است
ب) زهد و ساده زيستي
وقتـي روح به كمالات نظر داشته باشـد و قـرب الهي هـدف اصلـي انسان به شمار آيد، ماديات بـي اعتبار مي شـود. زاهد سراي تاريك طبيعت را حقيرتر از آن مـي داند كه بـدان دل بندد. وقتـي پيامبر به ياري وحـي از وضعيت دوزخ آگاهـي يافت، در اندوه فرو رفت. سلمان نزد فاطمه شتافت تا از او بخواهد به ديدن پيامبر رود و از اندوهـش بكاهد. او مي گويد: هنگامي كه به منزل حضـرت رسيدم، منظره اي شگفت ديـدم. فاطمه با لباسـي پشميـن كه دوازده جاي آن با ليف خرما وصله شـده بـود، بر سر داشت.
چـون وضع پيامبر را بـراي فاطمه تشـريح كردم، فاطمه از جاي برخاست، همان عباي وصله دار را بـر خود پيچيد. با خـود گفتـم: دريغا، دختران كسري و قيصر ابريشـم و حرير مي پوشند و دختر محمد عبايي پشميـن با چند وصله از ليف خرما. فاطمه بـر پدر وارد شـد و پـس از سلام گفت: پـدرجان، سلمان از لباس مـن تعجب كرده، در حالي كه به خدايي كه تـو را به حق برانگيخت سـوگند، پنج سال است مـن و علي، جز پـوست گوسفندي كه روزها علوفه دان شتر و شب ها بستر ماست و بالشـي كه پـوست آكنده از ليف خـرماست، از لـوازم زنـدگـي هيچ نداريم.
پيامبر اكرم مقام و عظمت روحي زهراي اطهر را برايـم بيان كرد و فـرمـود: اي سلمان، دختـرم در گـروه پيشگـامان به سـوي خـداست، (يا سلمان؛ ان ابنتي لفي الخيل السـوابق).
ايـن سخـن بدان معنا نيست كه زن مسلمان در عصر حاضر چادر وصله دار بپـوشد؛ زيرا هر زماني مقتضيات خاص خـود را دارد. آنچه مهم است دل نبستـن به مظاهر دنياست. حضـرت سليمان (ع) سلطنتي عجيب داشت و جـن و انـس در خدمتـش بودند؛ ولي هيچ كدام از اين ها دل حضـرت سليمـان را به تسخيـر خـويـش درنياورد.
ج) انتخاب همسر
معيـارهـاي حضـرت زهـرا بـراي انتخـاب همسـر چه بـود؟ زهـرا(س) در حالي ازدواج با امام علـي(ع) را پذيـرفت كه وي از نظر مالـي در تنگدستي به سر مي برد؛ ولي تقوا و ايمان، حكمت و دانـش، شجاعت و ايثار و هزاران فضيلت در او موج مي زد.
زهرا در حالي با علي پيمان زناشـويي بست كه قبل از علي ثروتمنداني مانند؛ عبدالرحمان بن عوف و عثمان بـن عفان به خواستگارياش شتافته بـودند. عبدالرحمان گفته بود: مـن صد شتر گران قيمت و ده هزار دينار طلا مهريه مي دهـم. اين سخـن رسول خدا را خشمگيـن ساخت، حضرت فـرمود: مي خواهي با پول هايت مرا بفريبي؟!
د) هدايت گري اما نه با زبان
در روايات مـي خـوانيـم: با كساني رفت و آمد داشته باشيد كه چهره آن ها شما را به ياد خدا بيندازد؛ در زمان خودمان، بـودند و هستند كساني كه معصـوم نيستند؛ ولـي چنان خـدا را در تمام زواياي زندگـي حاضر و ناظر ديده اند كه جلـوه خدايي و رنگ و بـوي الهي يافته اند.
زهـراي اطهر(س) چنـان نـورانـي بـود كه نه تنها در گفتـار و رفتـار چهره ملكـوتي اش ديگران را به سمت خدا سـوق مـي داد؛ بلكه حتـي چادرش نيز مـوجب اسلام آوردن كافران مي شـد. امام علـي(ع) مـي خـواست مقداري جـو از فردي يهودي قرض كنـد. يهودي در مقابل چيزي طلب كرد تا به عنـوان گرو، پيـش خـود نگه دارد. امام چادر حضـرت زهـرا را به او داد. شب هنگام، وقتـي همسر مرد يهودي نـور چادر را ديـد، شگفت زده شـوهرش را خبـر كرد. آن ها بستگان خـويـش را به منزل دعوت كـردنـد و همگـي به اسلام گرويدند. آري، چهره ملكـوتـي يگانه در بحر عصمت مايه آرامش پدر بـود و محمد(ص) با نگاه به چهره دختر معصومـش خستگي از تـن مي زدود و تواني مضاعف در هدايت بندگان مي يافت. دختران جامعه اسلامـي بايد آرامـش پدر واقعي خـويـش يعني امام زمان(ع) را فراهـم كنند. رفتار و کردار و انتخابشان به گونه اي باشد که شايسته يک بانوي فريخته، ارزشمند، سعادتمند،عالم، باتقوا و سرافراز باشد آن گونه که اهل بيت(ع) براي تمام زنان مسلمان توصيه نموده اند. زنان و دختراني که نه تنها کلام و رفتارشان بلکه لباس و پوششان رنگ الهي، کمال و وقار داشته باشد.
ه) ايثار و گذشت
پـس از اقامه نماز جماعت، پيامبـر از حال پيرمردي كه لباس هاي كهنه به تـن داشت جويا شد. مرد گفت: گرسنه ام، غذايم ده؛ برهنه ام، مرا بپوشان؛ فقيرم، به من كمك مالي كـن. پيامبر(ص) به بلال فرمود: او را به منزل فاطمه ام راهنمايي كن. پيـرمـرد همان خـواسته ها را به اطلاع فاطمه رسانيـد. فاطمه، كه ماننـد شوهر و پدرش سه روز بود غذا نخورده بـود، پوست گوسفندي را، كه حسـن و حسيـن روي آن مـي خـوابيـدنـد، به وي داد. پيـرمـرد گفت: چگـونه درد گـرسنگـي ام را بـا آن درمـان كنم؟
فاطمه گردنبندش را به وي داد و گفت: اميد است خـداوند به جاي آن چيزي بهتر از آن به تـو دهد. پيرمرد به مسجـد آمـد و ماجرا را براي پيامبر اكرم(ص) بيان كرد.
اشك در چشمان پيامبر حلقه زد. عمار بـرخاست و با اجازه رسـول خـدا آن را خريد. پيرمرد گفت:
در برابر آن نان و گـوشتـي مي خـواهـم تا گرسنگـي ام برطرف شـود. ردايي يمانـي كه مرا بپوشانـد و پـولـي كه با آن به خانـواده ام برسـم. عمار بيش تر از آن را به وي داد. پيامبر فرمـود: آيا سير و پـوشانـده شـدي؟ گفت: آري، پدر و مادرم فدايت باد! رسـول خدا فرمود: اينك براي فاطمه، به خاطر احسانش، دعا كـن. آن گاه پيامبر رو به اصحاب كرد و براي شان از فضايل و كمالات فاطمه سخن گفت.
عمار گردنبند زهرا را با مشك خـوشبـو ساخت، در پارچه اي يمانـي پيچيد، به غلامـش داد و گفت: اي رسـول خدا، ايـن غلام و گردنبند هديه اي است از مـن به شما. پيامبر به غلام فرمـود: نزد فاطمه برو و گردنبند را به او ده، تـو نيز از آن او هستـي. فاطمه گردنبنـد را گرفت؛ ولـي غلام را در راه خدا آزاد كرده.
آري، آن گردنبنـد با بركت گرسنه اي را سير ساخت، برهنه اي را پـوشانيد، فقيـري را بـي نياز كـرد، بنـده اي را آزاد ساخت و سـرانجام نزد صاحبـش برگشت. داستان ايثار زهرا و علـي و دو فرزنـد معصـوم شان، كه در سه شب متـوالي افطاري خويـش را به مسكيـن و يتيـم و اسير بخشيدند و در شأن آنان آيات سوره ((هل اتي)) فرود آمد و يا ماجراي پيراهـن شب عروسي كه حضـرت زهـرا آن را به زنـي مستمنـد بخشيـد، نشـان دهنـده گوشه اي از ايثارگريهاي آن بانوي بزرگوار است.
امام حسـن(ع) فرمـود: مادرم، در يك شب جمعه، در محراب عبادتـش، عبادت كرد. شنيدم كه براي مردان و زنان مـومـن دعا مي كند و آن ها را يكي يكي نـام مـي بـرد؛ ولـي بـراي خـود هيچ چيز از خـدا نخـواست. گفتـم: مـادر، چـرا بـراي خـودت دعا نمـي كنـي؟ مادرم گفت: فرزنـدم، اول همسايه و سپـس اهل خانه. (الجار ثـم الـدار) با چنين مادري و در چنين خانه اي پرورش يافتن فرزنداني چون امام حسن(ع)، امام حسين(ع)، حضرت زينب(س) و ام کلثوم(س) چندان عجيب نخواهد بود. زنان و مادر ما نيز به همان اندازه که شباهت به حضرت فاطمه(س) پيدا کنند و از ايشان الگو بگيرند، فرزندانشان نيز به فرزندان حضرت فاطمه(س) شبيه خواهند شد.
و) مسئوليت پذيري اجتماعي
از گذشته تا به حال برخي با فهم نا صحيح از کلام و سنت و سيره رسول خدا(ص) و برخي ديگر با برداشت اشتباه از از سنت و سيره اهل بيت(ع) نه تنها به کمال سعادت نرسيده اند بلکه موجب قضاوت ناصحيح پيروان ديگر اديان و مذاهب در خصوص اسلام و تشيع شده اند. در اين ميان دانستن رفتار، کردار، کلام و به عبارت ديگر شناخت سبک زندگي اهل بيت(ع) نه تنها خود طعم سعادت مادي و معنوي را چشيد بلکه تصويري روشن و واقعي از اسلام و تشيع ارائه نمود. حضرت فاطمه زهرا(س) با وجود پيمودن مراتب والاي زهد، تقوا، ورع، تعبد، اخلاص، تواضع و تمامي فضايل فردي و عرفاني از مسئوليت هاي اجتماعي خويش نيز غافل نبود. حضرت نه تنها در عصر نبوي بلکه چندي پس از رحلت پيامبر(ص) نسبت به تحولات اجتماعي، سياسي و فرهنگي جامعه اسلامي بي تفاوت نبوده و در هر فرصت مناصب به مسئوليت اجتماعي خود عمل نمود تا آنجا که به جاي عافيت طلبي و بهره مندي از جايگاه و احترام عمومي پاي در ميدان جهاد و روشنگري نهاده بر در خانه مردم مي رفت و آنها را از انحرافات پيش آمده برحذر مي داشت. در کوي و برزن و در مسجد و خانه به روشنگري مي پرداخت با حاکمان و صاحبان جاه و مقام به احتجاج و مواجهه مي پرداخت و به ذکر و ورد و دعا اکتفي نمي نمود. تا جايي که در اثر اين تلاش ها بود که مجروح و پس از چندي به شهادت رسيد.
ز) بزرگداشت و احياي نام و ياد شهيدان
زهراي داغدار، بر سر مزار شهيـدان جنگ احـد، بـويژه عمـوي پـدرش حضرت حمزه، مي آمد و گـوهر اشك خـويـش را تقديم شان مـي كرد تا به همگان اعلام كند كه با عافيت طلبـي، سرپيچي از انجام دادن تكاليف و دور نگه داشتـن خود از آتـش حادثه نمي توان اسلام را حفظ كرد. بايد چون ايـن شهيدان به معركه پاي نهاد و با خدا معامله كرد. زهراي صبـور و تنها مي خـواست با اشك خـويـش غربت اسلام را فرياد كند و بگويد: بيدار شويد كه ارزش هاي شما را تباه نسازند. (1)
ح) عبادت و راز و نياز
ابن عباس از پيامبر(ص) نقل مي‌كند: دخترم فاطمه سرور زنان عالميان است، از اولين تا آخرين. او پاره تن من است. هر گاه براي عبادت در محراب قرار مي‌گيرد، فرشتگان آسمان نور او را مشاهده مي‌كنند، همان طور كه مردم روي زمين نور ستارگان را مشاهده مي‌نمايند، خداوند به فرشتگان مي‌فرمايد: اي فرشتگان! بنگريد به فاطمه كه سرور كنيزان من است. چگونه در برابر من ايستاده، خدا را عبادت مي‌كند. بدنش از خشيت من در اضطراب است. با دل و جان خود به بندگان من توجه دارد. گواه باشيد كه من شيعيان او را از آتش جهنم نجات دادم. (2)
فاطمه(س) مقام و عظمتي را كه دارد، تنها به جهت اين نيست كه دختر پيامبر(ص) است. آن چه او را شايسته اين مقام ساخت، از خود گذشتگي، پارسايي، زهد، دانش و ديگر ملكات انساني است كه در او به حد كمال رسيده بود. همه مورخان شيعه و سني اين امتيازات را براي او در كتاب‌هاي معتبر خويش نوشته‌اند. (3)
ط) همسر و مادري شايسته:
شايد بسيار از ما کمالات اولياي دين و اهل بيت(ع) را تنها تفضلي الهي دانسته و آنها را تافته اي جدا بافته بدانند. گرچه ممکن است اين نگرش در مواردي خدا دادي باشد اما زمينه سازي جهت دريافت چنين فضايلي نيازمند تلاش و اهتمام افراد است. چه اينکه اگر اهل بيت(ع) به اين مقامات بدون صلاحيت و حتي تلاش و اهتمام دست يافته باشند ديگر قابل الگو گيري نبوده و حکمت وجودي شان قابل خدشه خواهد بود. مختار بودن انسان از اصول اعتقادي اسلامي و شيعي است. و همين موضوع علت اصلي وجود افرادي ناشايست و نالايق در خانواده ها و خاندان هاي الهي است. گمراهي پسر نوح يا همسر لوط و ... از همين اصل اختيار انسان نشات مي گيرد. اما نکته اي که نبايد از آن غفلت نمود زمينه سازي و بستر سازي براي هدايت و کمال و سعادت است. انسان گرچه مختار بوده و مي تواند عليرغم وجود راهنما، راه خطا و گمراهي را انتخاب نمايد اما پدران، مادران و جامعه مي تواند مهم ترين نقش را در تربيت، معرفت، بصيرت و باورهاي افراد داشته باشد تا انسان ها با اين اندوخته دروني راه کمال و سعادت ديني و دنيوي را انتخاب نمايند.
همان طور که پيش از اين نيز گفته شد. هر چه پدران ما از امام علي(ع) و مادران ما از فاطمه(س) الگو گيري نمايند، فرزندان ما نيز شباهت بيشتري به فرزندان ايشان خواهند داشت. وجود انسان هاي بزرگي چون سيد مرتضي، سيد رضي، مقدس اردبيلي و.... همگي شاهدي بر اين گفته خواهند بود.
حضرت فاطمه در دوران کوتاه زندگي مشترک خود با امام علي(ع) با اهتمام به تمام مسئوليت هاي خود نسبت به همسر، فرزندان و خانواده نه تنها زمينه ساز تربيت و کمال فرزنداني خود بلکه همسر گرانمايه خود نيز بود. قناعت، صبر، استقامت، سخت کوشي، عطوفت، مهرباني، ايثار، بخشش، مسئوليت پذيري، وفاداري و... را مي توان در جاي جاي زندگي حضرت فاطمه(س) مشاهده نمود. تحمل تنگدستي امام علي(ع)، بر دوش کشيدن امور خانه و خانواده به تنهايي (چه اينکه امام علي در همه جنگ هاي پيامبر(ص)-به استثناي غزوه تبوک- و در اکثر لشگرکشي ها شرکت داشته و حتي در سفرهاي تبليغي نيز حضور مي يافتند)، تولد يافتن چهار فرزند و رسيدگي به آنها از جهت خوراک و پوشاک و تربيت و .... در طول نه سال زندگي مشترک، پرستاري از پيامبر(ص) در بيماري ها و سختي ها و... همگي از نقش آفريني شايسته حضرت در خانه و خانواده حکايت دارد.

فاطمه(س) چهره درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه روشن پرهيزكاري و خداترسي است. درخشندگي به ساعتي مخصوص و روزي معين اختصاص ندارد، از آن روز كه وظيفه خود را تعهد كرد تا امروز و براي هميشه چون گوهري بر تارك تربيت اسلامي مي‌درخشد. (4)
براي آگاهي بيش تر به كتاب بانوي نمونه، جلوه‌هاي رفتاري حضرت حضرت زهرا و زندگاني حضرت فاطمه مراجعه نماييد.
پي‌نوشت‌ها:
1. جعفري، سيد علي رضا؛ گوشه اي از ارزشهاي فاطمي (ع)، مجله: فرهنگ كوثر، آبان 1377 - شماره 20.
2. ذخائر العقبي، احمد بن عبد الله الطبري، سال چاپ: 1356، ناشر: مكتبة القدسي لصاحبها حسام الدين القدسي - القاهرة، ص 39.
3. زندگاني حضرت فاطمه، دكتر جعفر شهيدي، ص 35 ـ 41.
4. همان، ص 63 ـ 64.