با عرض سلام
بنده جاهای زیادی شنیده و خوانده ام که همجنسگرایی ژنتیکی است با توضیح اینکه همجنس بازی در اثر انحراف جنسی است ولی همجنس گرایی ژنتیکی است و برای فرد مذکور علاقه به جنس مخالف خود غیر ممکن است البته برای انجام نزدیکی!
حالا با این تفاسیر چرا خدایی که چنین موجودی رو خلق کرده این کار را بشدت مذموم دانسته!
آیا ممکن است برای چنین افرادی لواط حرام نباشد؟!!

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
چنان كه مي دانيد سال هاست كه در زمينه گرايش به همجنس نظرات و احتمالات متعددي بيان مي شود كه بسياري از اين تئوري ها به مرور زمان مخدوش شده نادرست خوانده شد؛ اما به هر حال نه در درستي نظراتي كه امروزه مقبول خوانده مي شود و نه در نادرستي نظرات مردود و مطرود، يقين و اطميناني وجود دارد. در نتيجه نمي توان همجنس گرايي را امري كاملا طبيعي و ذاتي دانست و يا اين گرايش را از دائره بيماري ها خارج دانسته، حتي آن را غير قابل درمان تلقي نمود.
چنان كه خود اشاره نموديد اين بحث در خصوص هم جنس بازان نيست. زيرا اين گروه در اثر تربيت هاي ناصحيح، محيط ناسالم تجربه هاي ارتباط جنسي با همجنس و عوامل ديگر به همجنس تمايل پيدا كرده اند؛ اين عده مي توانند با به كار بستن راهكارهاي درماني يا روانشناسي و تربيتي، از اين تمايلات جدا شده، مانند ديگر انسان ها زندگي سالم و معقولي را داشته باشند و با ازدواج با جنس مخالف به زندگي عادي بپردازند؛ اما واقعيت امر در مورد همجنس گراها چيست ؟
به علاوه اگر بپذيريم كه همجنس گرايان بدون اين كه عوامل بالا در اين گرايش آنها دخيل باشد، به جنس مخالف تمايلي نداشته و به همجنس خود علاقه دروني و جنسي دارند، چه پيشنهادي مي توان در مورد رفتارهاي اين گروه معين داشت ؟
درباره تمايل همجنسگرايانه اين گروه به رغم همه اظهار نظرها و بحث و برسي هاي منطقي و علمي يا سياسي و هدف مند، دو احتمال متصور است كه البته دو ديدگاه در اين رابطه هم محسوب مي شود. برخي اين گرايش را نوعي بيماري دانسته و برخي ديگر آن را نه يك بيماري، بلكه يك خصوصيت ژنتيكي و ذاتي مي دانند.
طبيعي است اگر نظر گروه اول را بپذيريم، بايد بگوييم اين نوع همجنس گرايان نيز بايد مانند هر بيمار ديگر، به درمان خود اقدام نمايند و بيمار بودن حتي عدم امكان درمان در مقطع كنوني و با پيشفت هاي علمي فعلي بشر، دليلي بر تجويز ارتباط جنسي آنان با همجنس نمي گردد. اين اشخاص با استفاده از داروهايي كه براي شان تجويز مي شود و استفاده از هورمون هاي مخصوص چه بسا بتوانند به تدريج تمايل شان به همجنس را از دست داده و به زندگي عادي بر گردند. هم چنين ممكن است كه اينان دو جنسي هاي ناشناخته يا افراد " ترنس " باشند كه با آزمايش و جراحي، مي توانند تغيير جنسيت داده و با جنس مخالف ازدواج نمايد.
اما اگر نظر دسته دوم را پذيرفته و همجنسگرايي را نه بيماري، بلكه يك گرايش طبيعي جنسي در فردي بدانيم كه از طريق ژنتيك اين خصوصيت را به ارث برده اند، در اين خصوص بايد گفت:
بين اين گروه هم - برخلاف نظر شما - افراد غالبا به طور مطلق دگر جنس گرا نيستند كه امكان ايجاد رابطه جنسي با جنس مقابل را نداشته باشند، بلكه به نوعي دو جنس گرا (bisexual) به شكل كامل يا ناقص هستند. يعني لااقل امكان و تمايلي ضعيف تر به رابطه با جنس مخالف را هم دارند.
همان گونه كه معمول انسان هاي عادي و دگر جنس گرا (heterosexual)، امكان و حتي در برخي فرهنگ هاي ضد ديني تمايل به رابطه با همجنس را لااقل در زمان ها و موقعيت هاي خاص دارند؛ در نتيجه چنين همجنس گراياني مي توانند نياز جنسي خود را همانند ديگر افراد با جنس مخالف برطرف سازند، هرچند اين رابطه براي ايشان در حد بالا موجب لذت و بهره مندي جنسي كامل نگردد.
با اين وجود نمي توان گفت سخت گيري اسلام در روابط جنسي با همجنس ظلم به آن ها است؛ اين امر همانند آن است كه فردي به شدت علاقه مند به مصرف مشروبات الكلي يا مواد مخدر است. اما قانون اين امر را منع نموده است. روشن است كه به طور طبيعي نوشيدني هاي جايگزين براي اين فرد وجود دارد و نبايد فشار قانوني بر اين فرد را ظلم دانست.
اما اگر اين گونه نبود و چنين فردي هيچ تمايل جنسي به جنس مخالف نداشت يا در فرض شما اصلا امكان ارتباط جنسي و نزديكي با جنس مقابل براي او وجود نداشت، چه بايد كرد ؟
در اين خصوص -علي رغم استبعاد جدي كه در پذيرش اصل وجود چنين مصداقي متصور است - بايد گفت در متون اسلامي در حرمت رابطه با همجنس استثنائي لحاظ نشده و حكم روابط جنسي اين گروه هم همان حكم شديد لواط است، اما اولا بايد دانست كه اين سخت گيري انحصار در اسلام ندارد و روابط جنسي با همجنس از نظر اديان آسماني ديگر نيز گناه و بسيار ناپسند است. در بين همه فرقه هاي مسيحي همجنس گرايي گناه و معصيت محسوب مي شود. در انجيل به صراحت حكم قتل براي آن صادر شده؛ در انجيل آمده‌ است:
«مردي كه به همخوابي با مرد ديگر مبادرت كند، در حالي كه با زني همخواب شده؛ هر دوي آن ها مرتكب گناه شده‌اند و بايد كشته شوند و خون شان بر خودشان است.» (1)
ثانيا: در مورد اين نهي و تحريم نبايد فراموش كنيم كه دستورات ديني هميشه بر اساس مطابقت با اميال انساني تنظيم نشده، بلكه بر مبناي امر درست و مطابق با سعادت او تنظيم شده كه در بسياري از موارد مخالف ميل دروني انسان هاست.
فرض كنيد هر انساني يا لااقل اكثر افراد از دگر جنس گرايان، ميل به برقراري نامحدود روابط جنسي با افراد متعدد (از جنس مخالف) دارند. معمولا در اين زمينه فارغ از بحث شدت و ضعف تمايلات و شهوت جنسي، در اصل تمايل، تفاوتي بين محرم و نامحرم و زن شوهر دار و غير شوهر دار و .... نيست، در حالي كه همه اديان محدوديت هاي زيادي در اين باره دارند و مجازات هاي سنگيني براي آن وضع كرده اند.
در شريعت اسلام نيز در مورد برخي تمايلات جنسي محدوديت هاي مطلق و غير قابل چشم پوشي وجود دارد. به هيچ وجه اين تمالات تاييد و تجويز نشده مانند روابط جنسي با محارم (2) يا با زنان شوهر دار يا ازدواج با خواهر زن (3). دليل اين امر آن است كه انسان در زندگي دنيا موظف به طي كردن موفق آزمايش هاي الهي است كه در برابر اميال دروني و خواسته هاي نفساني او واقع مي شود. بنا نيست كه تجويز اسلام در برابر تمايلات دروني جنبه اي مطلق و بدون محدوديت داشته باشد.
اگر بنا بر تاييد و تجويز هر نوع تمايل و گرايش در افراد باشد، نظام و ساختار و ضابطه اي در مسير زندگي بشر قابل تعريف نيست. بايد جلوي همه قوانين كه به نوعي محدوديت آورند، گرفته شود. روشن است كه در اين فرض زمينه آزمون بشر و رشد و تكامل وي نيز وجود نخواهد داشت؛ بماند كه اصولا اسلام در وضع اين قوانين مصلحت هاي پيدا و پنهان بشر در دنيا و آخرت را مورد ملاحظه قرار مي دهد. در بسياري از اين محدوديت ها مصالح شخصي و همين طور عمومي بشر به دقت مورد ملاحظه قرار مي گيرد.
ممنوعيت همجنس گرايي را نيز بايد در همين راستا تبيين نمود، در واقع اين نوع گرايش را به دليل پيامدهاي خطرناك و مضري كه براي بشر دارد و زيان هاي عمده اي كه به مساله توليد نسل و نهاد خانواده و مناسبات اجتماعي و بشري و حتي سلامت نسل بشر وارد مي كند، نمي تواند حتي در اندازه هاي محدود و موقت مورد پذيرش و قبول قرار بگيرد و به همين جهت مطلقا مورد نهي و نفي اديان آسماني قرار گرفته است.
در نتيجه افرادي مانند گروه آخر همجنس گرايان نيز در طول زندگي برابر آزمايش الهي بايد مقاومت كنند و از راه شرعي به دفع متعارف نياز جنسي خود بپردازند و حتي اگر هيچ زمينه مشروعي براي اين امر نبود، عفت پيشه كنند و به اين تمايل دروني همانند بسياري از تمايلات ديگر افراد نسبت به محدوديت هاي شرعي و قانوني شان كه از آن ها پرهيز مي كنند، بنگرند.
اما در نهايت بد نيست به برخي از پيامدهاي منفي همجنس گرايي بپردازيم:
يكي از دلائل اصلي حرمت همجنس بازي، كاهش نسل و از بين رفتن نسل بشر مي باشد. در واقع با همجنس گرايي نوعي فساد در نسل بشر ايجاد مي شود كه به معني فساد روحي، فيزيولوژي، اجتماعي و معنوي بشر نيز مي باشد.
اما در كنار اصل خطر كاهش نسل بشر ( در صورت شيوع عام اين عمل به صورتي كه همه انسان ها به آن اقدام كنند و از ازدواج با جنس مخالف سرباز بزنند) خطرات ديگر نيز براي نسل بشر وجود خواهد داشت.
به عبارت روشن تر با گسترش همجنس گرايي، ازدواج به عنوان يكي از مهم ترين اصول سعادت بشري متروك و مهجور مي شود. نتايج منفي اين امر دامن گير جامعه مي گردد؛ چون ارضاي غريزه جنسي و تامين نيازهاي فيزيولوژيك انسان از آثار مثبت ازدواج است كه با همجنس گرايي پاسخي نادرست به اين نياز داده مي شود و زمينه و انگيزه ازدواج منتفي مي شود.
البته روشن است كه در پرتو ازدواج يكي از مهم ترين نيازها و غرايز جدي انسان يعني غريزه جنسي هم تامين و به روشي درست ارضا مي‏شود . با تأمين اين نياز جسماني، فرد از نظر رواني، ذهني و اخلاقي به آرامش مي‏رسد. مسير بسياري از انحرافات جنسي و اخلاقي و اجتماعي بسته مي‏شود، اما در اثر گرايش به عمل همجنس گرائي همه نتايج سودمند ازدواج از بين مي رود. تنها نياز جنسي، آن هم با پيامدهاي بسيار و خطرات جسمي متعدد برآورده مي شود؛ اما بايد توجه داشت كه همجنس گرايي خود داراي مضرات و نتايج سوء بسياري است.
از نظر پزشكي ثابت شده كه رابطه مرد با مرد و همجنس با همجنس يك رابطه پرخطر است. هيچ پزشكي چنين رابطه اي را توصيه نمي كند. مسلما هيچ نظريه اي مبني بر سالم بودن و بي ضرر بودن اين رابطه ارائه نگرديده، بر عكس، اين رابطه هميشه از نظر پزشكي نقض گرديده است. مشكلاتي مانند آسيب ديدگي اسفنكتر خارجي مقعد كه باعث مي شود كه دريچه خروجي مقعد به درستي كار خود را انجام ندهد؛ يعني فرد از قدرت ارادي خارج شود، يعني به مرور زمان امكان ارادي خروج مدفوع يا نگه داشتن خود را از دست بدهد.
همچنين ساير بيمارهاي عفوني، ويروسي همانند هپاتيت، ايدز، سفليس و ساير بيماري هاي مقاربتي در روابط متداول هم جنس گرايان به وفور شايع است. به علاوه بسياري از آسيب ها و خطرات در نوع روابط همجنس گرايانه زنان نيز وجود دارد و تبعات منفي اين رفتارهاي شنيع دامن گير آن هاست.
پي نوشت ها:
1. كتاب مقدس عهد جديد، اساطير، تهران، 1383ش، انجيل لوقا 20:13.
2. نساء (4) آيه 23.
3. همان.
موفق باشید.