قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: «اِذََا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا البَرَاََءَةَمِنْهُمْ وَاَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْوَالْقَوْلَ فِیهِمْ وَالوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْکَیْلاَ یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الاِسْلاَمِ وَ یَحْذَرُهُمُ النََّاسُ وَ لاََیَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللََّهُ لَکُمْ بِذََلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْلَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ.»
هرگاه پس از من شبهه افکنان و بدعتگذاران را دیدید،آشکارا از آنان، دوری جویید، زیاد از آنان بدگویی کنید وبه آنان بتازید و متّهمشان کنید، تا از تبهکاری در اسلاممنصرف شوند و مردم از آنان حذر کنند و بدعتهایشان رایاد نگیرند. [آنگاه] خداوند در ازای این کار به شما پاداشمیدهد و مقامتان را در آخرت بالا میبرد
(اصول کافی، ج2، ص375، بحار الانوار ج72 ص160)
--------
2-قال رسول الله صلی الله علیه و اله:من تمام العبادهالوقیعةفی اهل الریب.
یکی از جلوه های کمال عبادت دشنام و بدگویی در مورد شبهه افکنان در دین است.
(کشف اللثام ج2 ص412. جواهر الکلام ج41 ص412)
--------
3-در «تفسیر قمی ذیل سوره شریف احزاب» پیرامون غزوه بنی قریظه مینویسد: کعب بن اسید لشکر اسلام و رسول خدا را شتم کرد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله نزدیک قلعه شد و خطاب به آنها فرمود:
یا اخوة القردة و الخنازیر و عبدة الطاغوت اتشتمونی؟ انا اذا انزلنا بساحة قوم فساء صباحهم
ای برادران بوزینه ها و خوک ها ! و ای بردگان طاغوت ! آیا من را سب و شتم می کنید؟ ما اگر به قومی هجوم آوریم، روزگارشان بد و سیاه می گردد.
(تفسير القمي، ج2، ص: 190)
و همچنین در بحارالانوار، ج20، ص 273 :
فَعَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّهُمْ قَدْ شَتَمُوهُ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُمْ لَوْ رَأَوْنِي مَا قَالُوا شَيْئاً مِمَّا سَمِعْتَ وَ أَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ يَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ إِنَّا إِذَا نَزَلْنَا بِسَاحَةِ قَوْمٍ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ يَا عِبَادَ الطَّوَاغِيتِ اخْسَئُوا أَخْسَأَكُمُ اللَّهُ (کتاب العین: خسأتالكلب إذا زجرته) فَصَاحُوا يَمِيناً وَ شِمَالًا
و طبق روایتی که در بحار آمده حضرت فرمودند: ای برادران بوزینه ها ما اگر به قومی هجوم آوریم روزگارشان سیاه می شود. ای بردگان طاغوت ها ! (ای سگان) گم شوید (در عربی گفته می شود: "خسأت الکلب" وقتی به سگ چخه گفته می شود) خداوند شما را (مثل سگان) منزجر و دور گردانیده است.
آیه 108 سوره مومنون:
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ (108)
مىگويند: پروردگارا! تيرهبختى و شقاوت ما بر ما چيره شد، و ما گروهى گمراه بوديم. (106)
پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آر، پس اگر [به بدىها و گمراهىها] بازگشتيم، بىترديد ستمكار خواهيم بود. (107)
[خدا] مىگويد: [اى سگان!] در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد! (108)
--------
4- روزی یک عرب تازه مسلمان نماز صبح را به پیامبر گرامی اقتدا کرد رسول خدا صلی الله علیه و اله سوره و النازعات را قرائت میفرمودند تا به اینجا رسید که خداوند از قول فرعون سرکش می فرماید: انا ربکم الاعلی! عرب تازه مسلمان از جسارت فرعون خشمگین شده و ظاقت نیاورد و از روی پاکی و صداقت و تعصب دینی در حال نماز گفت : کذب ابن الزانیه!بعد از نماز اصحاب شروع کردند به ملامت وی و سرزنش او در این حال جبرییل وحی آورد که خداوند سلام می رساند و می فرماید به مردم بگو او را ملامت نکنند چرا که من کلام او را چون از روی پاکی و صداقت بود تسبیح و تهلیل نوشتم.
(روض الجنان و روح الجنان ج7 ص33)
--------
5- امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 19 نهج البلاغه خطاب به اشعث بن قیس فرمودند:علیک لعنة الله و لعنة اللاعنینحائک بن حائک منافق بن کافر
یعنی: لعنت خدا و لعنت لعنت کنندگان بر تو باد ! ای تهمت زننده به خدا و رسول فرزند کسی که تهمت زننده به خدا و رسول است ! ای منافق فرزند کافر !
کلمه "حائک" به معنای بافنده می باشد. و با توجه به روایت:
((مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ذُكِرَ الْحَائِكُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ مَلْعُونٌ فَقَالَ إِنَّمَا ذَاكَ الَّذِي يَحُوكُ الْكَذِبَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص الكافي ج : 2 ص : 340
یعنی: امام صادق علیه السلام "حائک" را لعنت کردند و فرمودند: حائک کسی است که به خدا و رسول صلی الله علیه واله دروغ می بافد.))
می توان گفت احتمالا با توجه به این که حضرت در مقام "سب" بوده اند، همین معنا از حائک را در این روایت اراده فرموده اند.
--------
6- امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 135 نیز خطاب به مغبرة بن اخنس فرمود:یابن اللعینالابترو الشجرة التی لااصل لها و لافرع
ای فرزند لعنت شده دم بریده و درخت بی شاخ و برگ و ریشه!!
--------
7- رسول خدا صلی الله علیه واله در مورد معاویه و ابی سفیان فرمودند:لعن الله التابع و المتبوع، رب یوم لامتی من معاویةذی الاستاه
لعنت خدا بر پیش رونده و دنباله رو چه روزهایی در پیش است برای امت من از معاویهماتحت گشاد.
(طبقات ابن سعد ج7 ص55. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج4 ص79)
--------
8- امیرالمومنین خطاب به خالد وقتی که در ترور ایشون ناکام ماند فرمودند:
الذی یقتلنیاضیق استا منک
(بحار الانوار ج30 ص145)
--------
9- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ان لنا حق ابتزه منامعادن الابن
برای ما حقی است که به زور از ما گرفته شد توسط کسانی که معدنهای ابنه و لواط بودند
(زهر الربیع ص247)
--------
10- در روایتی است از امام حسن عسکری علیه السلام که به مردم قم ذکر قنوتی را آموزش دادند که در فرازی از آن آمده است:
اللَّهُمَّ وَ قَدْ شَمِلَنَا زَيْغُ الْفِتَنِ وَ اسْتَوْلَتْ عَلَيْنَا غَشْوَةُ الْحَيْرَةِ وَ قَارَعَنَا الذُّلُّ وَ الصِّغَارُ وَ حَكَمَ عَلَيْنَا غَيْرُ الْمَأْمُونِينَ فِي دِينِكَ وَ ابْتَزَّ أُمُورَنَا مَعَادِنُ الْأُبَنِ مِمَّنْ عَطَّلَ حُكْمَكَ وَ سَعَى فِي إِتْلَافِ عِبَادِكَ وَ إِفْسَادِ بِلَادِكَ
یعنی کسانی که معادن ابنه و لواط هستند امور (خلافت و حکومت) ما را از ما به زور گرفتند. (دقت کنید! این عبارتی است که امام علیه السلام از ما می خواهد در یکی از بهترین حالات، یعنی در حالت قنوت، بخوانیم!)
(بحارالانوار ج82 ص230)
--------
با سلام و تشكر از ارتباط شما با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
شما روایات فراوانی را برای ما فرستاده اید تا ما معلوم کنیم که کدام صحیح و کدام جعلی اند. این کار پژوهش بسیار گسترده ای لازم دارد که از وظیفه این مجموعه خارج است.
البته این روایات همه خبر واحد هستند یعنی هیچکدام متواتر نیستند که در صدور آن از معصوم یقین داشته باشیم. بلکه روایاتی هستند که توسط یک یا چند نفر معدود روایت شده اند و اگر راوی ها افراد شناخته شده و موثق و مورد اعتمادی باشند و روایت هم متضمن حکم شرحی حلال و حرام و جواز و منع باشد، معتبرند.
نکته دیگر این که تعدادی از این روایات از لحاظ سند معتبرند. ولی از لحاظ معنا و مفهوم مورد اختلاف هستند که در کتب فقهی مورد بحث واقع شده اند و ...
شما اگر برایتان ضروری است، بعد از مراجعه به سایت pasokhgoo.ir و نیافتن جواب مورد به مورد مطر کنید تا جواب لازم را بدهیم.
در زیر جواب مربوط به روایت اول آمده است.
سب و لعن، دشنام و بی ادبی نیست، بلکه دعا و طلب عذاب و ناکامی در دنیا و آخرت برای افرادی است که آن ها را دشمنان حق ، خدا ، دین و مردم می دانیم.
فحش و اهانت و بی ادبی کار پسندیده ای نیست . خدا و پیامبر بندگان را مؤدب و خوش اخلاق و بری از زشتی ها و ناپسندی ها می خواهند. از این رو قرآن، پیامبر و امامان از بدزبانی و دشنام حتی نسبت به دشمنان نهی کرده اند. به آیات و روایات زیر توجه کنید:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك؛ (1)
به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند.
"فظّ" خشونت در كلام و تندى و زنندگى در زبان است. (2)
رسول خدا خطاب به عربی که او را می جست فرمود: خدا مرا در تورات این گونه معرفی کرده است :"...لیس بسخاب و لا فحاش ؛ نه فحش می دهد و نه بر سر کسی فریاد می کشد". در قرآن فرموده: لو کنت فظا... .(3)
فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل؛(4)
پس صبر كن آن گونه كه پيامبران «اولو العزم» صبر كردند.
فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً ؛(5)
پس صبر جميل پيشه كن.
وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلا؛ (6)
در برابر آنچه (دشمنان) مىگويند شكيبا باش و به طرزى شايسته از آنان دورى گزين.
آیات بالا همگی رسول خدا را به صبر و تحمل بد اخلاقی ها و بد زبانی های کافران و مشرکان و منافقان دعوت کرده و از مقابله به مثل باز می دارد.
وقتی امام حسن علیه السلام توصیف رسول خدا را از دایی خود هند ابن ابی هاله پرسید ،گفت:
َكَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَيَّابٍ وَ لَا مَدَّاحٍ يَتَغَافَلُ عَمَّا لَا يَشْتَهِي؛ (7)
ایشان همیشه چهره ای گشاده و بشاش و خلقی نرم و گیرا داشت. نه اهل فریاد بود و نه فحش و نه عیبگویی و ثناخوانی . تملق و خود را از سخنانی که خوش نداشت، به نشنیدن می زد.
امام صادق (ع) می فرماید: امام علی شهادت فردان بد زبان فحش دهنده را نمی پذیرفت. (8)
وقتی در جنگ صفین یاران امام به معاویه و یارانش دشنام دادند، امام خطاب به آنان فرمود:
رسول خدا فرمود:
إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيءٍ قَلِيلِ الْحَيَاءِ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَه؛ (9)
خداوند بهشت را بر هر بد زبان فحش دهنده و کم حیا که برایش اهمیت ندارد چه می گوید و به او چه می گویند، حرام کرده است.
اما واژه "لعن" به معنای فحش نیست. لعن از جانب خدا به معنای راندن و محروم کردن بنده از نعمت ها و برکات و الطاف است، مانند دریغ داشتن توفیق از او در دنیا و مبتلا ساختن او به عقوبت در جهان دیگر. لعن از طرف ملائکه و بندگان صالح، یعنی طلب محرومیت از نعمت ها و مبتلا شدن به عذاب ها.
لعن به دو صورت است:
1. گاهي ما افراد را نه به نام، بلکه به وصف لعن و نفرين مي کنيم. مثلا می گوییم :"خدایا کسانی را که به اهل بیت رسول خدا ظلم کردند، لعن کن". اين گونه عمل کردن جايز است و هیچ ايرادي ندارد. هيچ مسلمانی هم مخالف نيست. کدام مسلمان است از شيعه يا سني که از لعن آزار دهندگان رسول خدا ناراحت شود؟ کدام مسلمان است که از لعن بدعتگذاران در دين و ايجاد کنندگان انحراف عقيدتي و عملي در جامعه اسلامي ناراحت شود؟ کدام مسلمان است که از لعن و نفرين دروغگويان بر خدا و رسول ( آنان که سخنان دروغيني را آگاهانه به خدا و رسول نسبت مي دادند) ناراحت شود؟ مگر خدا به لعن دروغ بافان بر خدا و رسول دعوت نکرده است؟ مگر خدا به لعن آزار دهندگان پيامبران دعوت نکرده است؟
ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره (10)
الم تر الي الذين اوتوا نصيبا من الکتاب يؤمنون بالجبت و الطاغوت و يقولون للذين کفروا هؤلاء اهدي من الذين آمنوا سبيلا اولئک الذين لعنهم الله (11)
ان الذين يکتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه في الکتاب اولئک يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون (12)
با توجه به اين آيات، لعن آزار دهندگان خدا و رسول و دروغ بافان بر خدا و رسول و کتمان کنندگان آيات و حقايق و...، کار جايز و ارزشمند، بلکه واجب است.
2. لعن افراد معین با نام بردن از آنان: اگر کسي با دلایل محکم افرادي را دروغگوي عمدي بر خدا و رسول و بدعتگذار در دين و آزار دهنده خدا و رسول و...مي داند، مي تواند آنان را به خاطر رفتارهاي ظالمانه شان لعن و نفرين کند. اگر آنان به واقع از این گونه افراد باشند که خدا هم آنان را لعن کرده و لعن بر آنان را می پسندد. اگر اشتباه کرده باشد، چنانچه در بحث و جستجو سستی نکرده و در اشتباهش تقصیر نداشته باشد، معذور است. برای این که افراد معین را به ناحق لعن نکرده باشد، بهتر است از لعن افراد معین خودداری ورزد . افراد را به وصف لعن کند، مگر این که لعن افراد ، به نام از جانب معصوم رسیده باشد .
بنا بر این لعن افراد بی ادبی به آنان نیست، بلکه نفرین و طلب محرومیت از بهشت و نعمت هایش و گرفتار شدن به عذاب خداوند است. همچنان که برای افراد خوب دعا می کند و بهشت و رهایی آنان از جهنم را می طلبد، برای افراد بد هم دعا کرده و دوری از بهشت و وارد شدن به جهنم را برای آنان از خدا می خواهد.
متاسفانه نزد برخي از متدیّنان، «تهمت و افترا زدن» به مخالفان، جایز شمرده میشود . چنین استدلال میکنند که با تهمت باید آبرو و حیثیت آن ها را از بین برد تا کسی به آن ها اعتماد نکند و تحت تأثیر گمراهیشان قرار نگیرد. آنان به روایتی از رسول خدا استناد می کنند که به شرح زیر است:
عن أبي عبد الله (ع) قال : قال رسول الله (ص) : إذا رأيتم أهل الريب و البدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم و أكثروا من سبهم و القول فيهم و الوقيعة و باهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام و يحذرهم الناس و لا يتعلمون من بدعهم يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الآخرة (13)
در این روایت حضرت، وظیفه امت را در مقابل «اهل بدعت» بیان فرموده و دستور داده اند که از آنان برائت جسته، عیبها و ایراداتشان را بازگو کنید . آنان را «مبهوت» سازید تا برای تباه کردن ِ اسلام، طمع نکنند.
واژه «باهتوهم» از ماده «بهت» به معنی «مبهوت ساختن» است، یعنی به قدری با قوّت با آنان بحث کنید و دلیل محکم و قاطع ارائه کنید، که اهل بدعت را «متحیّر و مبهوت» ساخته و از پاسخ دادن ناتوان کنید. چه اینکه حضرت ابراهیم هم، چنان منطقی و مستحکم با کافر بت پرست احتجاج کرد که او را مبهوت نمود: «فبهت الذی کفر». (14)
قرن ها عالمان اسلام از این روایت این برداشت صحیح را می دانستند . هیچ کس آن را به معنای بهتان و تهمت معنا نمی کرد. فیض کاشانی در شرح آن می نویسد:
با آنان چنان سخن بگوئید که ساکت شوند و حرفی برای گفتن نداشته باشند. (15)
فقهای شیعه تا قرن دوازدهم، در بحثهای فقهی خود، بر این مبنا بودند که حتی به بدعتگذاران در دین نباید نسبت خلاف داد و تهمت زد و دروغ بستن به آن ها جایز نیست، اگر چه آنان به تخریب دین اقدام کردهاند، ولی ما حق نداریم برای ضایع کردن شان، نسبت ناروا به آن ها بدهیم و تهمت بزنیم . شهید ثانی میگفت: در نقد و اعتراض آن ها، نباید ذرهای از حقیقت منحرف شده و مرتکب دروغ گردید. (16)
صاحب جواهر هم در بحث قذف از کتاب الحدود خود، این روایت را نقل میکند، ولی هشدار می دهد که بدگویی نسبت به اهل بدعت به معنای آن نیست که نسبت های ناروا به آن ها داده شود و به آنچه که انجام نداده اند ، متّهم شوند. (17)
از قرن سیزدهم نظریه "به اهل بدعت «تهمت» بزنید تا آن ها را از میدان بدر کنید"، در فقه پدیدار شد. این نظریه ابتدا به شکل احتمال مطرح شد که «باهتوهم» میتواند به معنی « بهتان و تهمت زدن» باشد . سپس در تایید این احتمال گفته شد که: چه مانعی دارد که تهمت زدن به آن ها به خاطر «مصلحت» جایز باشد، و چه مصلحتی بالاتر از آن که با تهمت زدن - مثل آن که فلانی دزد است، و یا کافر شده، و یا اهل زنا و لواط است- او را مفتضح و بیآبرو ساخته تا مردم از او فاصله بگیرند و دین حفظ شود؟ با این تهمت، هر چند یک نفر بی آبرو می شود، ولی دین و ایمان جامعه سالم می ماند! (18)
این معنا ابتدا به عنوان یک «یک احتمال» مطرح شد، ولی «خلاف ظاهر» تلقّی گردید، ولی بعد همان احتمال، به عنوان «ظاهر روایت»، مورد تأیید واقع شد . سپس «فلسفهای» برای آن بیان گردید که با وجود فلسفه، اصلا نیازی به دلالت روایت هم نیست. فلسفه آن است که در تزاحم، با صرف نظر از یک حکم مهم، باید از رعایت «حکم اهمّ» که مصلحت بیش تر و قویتری دارد، مراقبت کرد. این نظر از احتمال کم کم جلو آمد و مباح و سپس راجح معرفی گردید. (19)
این نظر ایراد های اصولی دارد که با توجه به آن ها، اصلا پذیرفتنی نیست:
- با معنای لغوی "بهت" (مبهوت و حیران کردن) سازگاری ندارد.
- اگر بگوییم "بهت" از ریشه بهتان است، چون احتمال مخالف وجود دارد، حدیث مجمل شده و قابلیت استناد را از دست می دهد.
- قرائن نشان می دهد که در این حدیث "بهت" به معنای بهتان نیست.
- کسانی که این حدیث را به تهمت زدن معنا کرده اند ،این فرض را داشته اند که تهمت زدن به آن ها مصلحت دارد، در حالی که خود این محل اختلاف است، بلکه عکس آن وجود دارد ،زیرا سبب می شود که قبح تهمت ریخته شود و نظام اخلاقی جامعه که هدف بعثت است، (20) به هم بریزد.
- فقیهان گذشته با این معنا به شدت مخالفت ورزیده اند. مقدس اردبیلی می نویسد:
مسلمانی که عقیده کافری را مورد نقد و اعتراض قرار میدهد، فقط میتواند از«دلیل منطقی» علیه او استفاده کند. حق ندارد به او نسبت ناروا داده و او را قذف کند، حتی اجازه ندارد که زشتیهای ظاهری و یا عیوب باطنیاش را موجب ناسزا قرار داده و به او خطاب کند: ای جزامی، ولو در واقع هم جزامی باشد، و یا او را کودن و پست بنامد! مسلمان حق ندارد به دین و آئین کفر او دروغ ببندد. زشتیها و ایراداتی که در آن واقعا وجود ندارد، به آن نسبت دهد. از قواعد شهید هم همین طور استفاده میشود.(21)
عــلامه شعرانی میگوید: «بعض عوام» بر اهل «بدعت» افترا میبندند. جملات «کفر»آمیز را به دروغ به آن ها نسبت میدهند تا آن ها را از چشم مردم ساقط کنند، ولی این کار غلط است و تهمت، حرام است. (22)
شهید مطهری می نویسد: بعضی آدمهای «بیسواد» این «باهتوهم» را اینطور معنی کردهاند که به آن ها تهمت بزنید و دروغ ببندید، و بعد میگویند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل میکنم، با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد، میگوید: این ملعون اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل میدهد، بعد هم شروع میکند دروغ جعل کردن علیه او. آن وقت است که شما میبینید، دروغ اندر دروغ جعل میشود. (23)
بنا بر این تهمت و بهتان و فحش به مخالفان جایز نیست، ولی "سب" لعن و طلب نفرین و دوری از رحمت خدا در این دنیا و عذاب آخرت برای آنان است که جایز می باشد. سب اهل بدعت لازم است. (24)
پی نوشت ها:
1. آل عمران (3)، آیه 159.
2. طیب، أطيب البيان في تفسير القرآن، چ دوم، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش، ج3، ص 408.
3. بحرانی، البرهان، چ اول، تهران، بنیاد بعثت، 1416 ق، ج1، ص 709.
4. احقاف (46)، آیه 35.
5. معارج (70)، آیه 5.
6. مزمل (73)، آیه 10.
7. مجلسی، بحار الانوار، چ هشتم، بیروت، الوفا، 1403ق، ج 16، ص 152.
8. کلینی، کافی، چ پنجم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363 ش، ج7، ص396.
9. همان، ج2، ص323.
10. احزاب(33)، آيه 57.
11. نساء(4)،آيه 51-52.
12.بقره(2)، آيه 159.
13. کلینی، کافی، چ پنجم، تهران، دار الکتب العلمیه، 1363 ش، ج2، ص 375.
14. بقره (2) آیه 260.
15. فیض کاشانی، وافی، چ اول، اصفهان، کتابخانه امیر المؤمنین، 1406 ق، ج1، ص245.
16. مازندرانی، شرح اصول کافی، چ اول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421 ق، ج10، ص 43.
17. نجفی، جواهر الکلام، چ دوم ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج۴۱، ص۴۱۳.
18. شیخ انصاری، مکاسب، ج2، ص 118.
19. مؤمن، مبانی تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۵۲.
20 . طبرسی، مکارم الاخلاق، چ ششم، قم، شریف رضی، 1392 ق، ص 3.
21. اردبیلی، مجمع الفائده، قم، انتشارات اسلامی، ج۱۳، ص۱۶۴.
22. مازندرانی، شرح اصول کافی(با پاورقی های آیت الله شعرانی)، ج10، ص 43.
23. شهید مطهری، مجموعه آثار، تهران ، صدرا، ج۲۶، ص۴۱۷.
24. مطالب مربوط به تبیین معنای حدیث "باهتوهم" و رد نظریه "جواز تهمت به مخالفان" خلاصه مقاله ارزشمند "تهمت در خدمت دیانت" از محقق گرامی حجت الاسلام محمد سروش محلاتی است که از سایت اینترنتی ایشان گرفته شده است.