در خطبه 146 نهج البلاغه نوشته شده است که امام علی (ع) به عمر روش جنگ با ایران را آموزش داد و عمر به دستور او گوش کرد . این نشان میدهد که امام علی هنگام حمله به ایران یکی از صاحب نظران سپاه اسلام بوده است و میتوانسته درباره چگونگی حمله موثر باشد . در تعدادی کتاب های تاریخی ایران نوشته شده است که در زمان حمله اعراب به ایران ،اعراب زنان ایرانی را برای کنیزی به اسارت بردند و کودکان را برای بردگی بردند و اموال ایرانیان را غارت کردند . حتی در بعضی از آنها نوشته شده است که در زمان خلافت حضرت علی و در حمله به شهر استخر زنان و کودکان را برای اسارت و بردگی بردند . اگر باور ندارید نام کتابها و شماره صفحه شان را بدهم .

سوال 1 )اگر دین اسلام دین بر حقی است چرا راه گسترش آن به جای گفتگوی مسالمت آمیز حمله و خونریزی و اعمال زور به کشور های همسایه بوده است ؟

سوال 2 ) حتی اگر راهی جز حمله برای گسترش اسلام نبود چرا اعراب زنان و کودکان را برای بردگی و کنیزی میبردند ؟ چرا اموال مردم را غارت میکردند ؟

سوال 3 ) شما حداقل یک کتاب تاریخی معرفی کنید که در آن نوشته شده باشد که علی اعراب را از اسارت زنان و کودکان و غارت اموال ایرانیان باز داشته باشد؟ شماره صفحه مربوطه را هم بدهید . چون اگر کتاب تاریخی معرفی نکنید حرف هایتان بی اساس و غیر قابل قبول خواهد بود و معلوم خواهد شد قصد شما فقط یک توجیه بی منطق است . اگر میتوانید چند کتاب تاریخی معرفی کنید .

پرسش: اسیر کردن زنان ایرانی توسط اعراب
شرح : 1- در خطبه 146 نهج البلاغه نوشته شده است که امام علی (ع) به عمر روش جنگ با ایران را آموزش داد و عمر به دستور او گوش کرد . این نشان میدهد که امام علی هنگام حمله به ایران یکی از صاحب نظران سپاه اسلام بوده است و میتوانسته درباره چگونگی حمله موثر باشد .
پاسخ:

نمي‏توان چنين سخني را پذيرفت كه امام علي(ع) به طور مطلق جنگ هايي را كه در دوره خلفا، اتفاق افتاد، تأييد و يا طرد نمودند.
به صورت حكم كلي و به مقتضاي ضوابط و ايدئولوژي اسلام؛ يعني با توجه به محتواي دين اسلام (كه مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهي از منكر، دادخواهي و كمك به مظلومان و استضعاف زدايي و... است) و سيره پيامبر(ص) و امامان(ع) مي‏توان گفت: جهاد و دفاع و اتخاذ شيوه جنگي براي زدودن موانعي كه در مسير گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودي، آن هم با وجود يك سري ضوابط و شرايط پذيرفته است.
جنگ هايي كه مورد تأييد اسلام است، جنگ‏هاي كشور گشايي و فتوحات پادشاهان با اهداف مادي نيست، بلكه مبارزاتي رهايي بخش است. شعار پيامبر اسلام(ص) شعار رستگاري، آزادي و آزادگي بشريت بود «قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا» و مي‏كوشيد با اقدامات فرهنگي مردم را به راه رستگاري رهنمون سازد. جنگ‏هاي پيامبر(ص) تنها براي رفع موانع بود، چون كه دشمنان در مسير فعاليت‏هاي سازنده آن حضرت موانع ايجاد مي‏كردند، حال اگر پيامبر(ص) موانع را از مسير راه بر نمي‏داشت، نمي‏توانست به هدف‏هاي والاي خويش -كه همان هدايت و رستگاري بشر بوده- نايل گردد؛ به ناچار از استراتژي جهاد و دفاع بهره مي‏گرفت تا مانع‏هاي مسير رشد زدوده و راه، براي سعادت و رستگاري هموار گردد.
اسلام استفاده از قدرت نظامي را تنها در سه مورد روا مي‏داند:
1. براي نابودي آثار شرك و بت پرستي. چون از نظر اسلام شرك و بت پرستي، انحراف و بيماري و خرافه است. از اين رو پيامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبليغ به سوي توحيد دعوت مي‏كرد، آن گاه كه مقاومت كردند، به زور متوسّل شد.
2.كساني كه نقشه نابودي و حمله به مسلمانان را مي‏كشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامي بر ضد اينان را صادر كرده است.
3. هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي كند و اگر كساني مانع اين كار شوند، مي‏توان با توسل به زور اين حق را به دست آورد.(1)
اما مشروعيت جهاد ابتدائي منوط به اذن امام معصوم(ع) مي‏باشد.
مي‏توان همه اين موارد سه گانه را در دايره دفاع از رشد و تعالي و كمال انسان‏ها قرار داد. دفاع يكي از ضروريات در زندگي بشر است به عبارت ديگر: دفاع در زندگي بشر همانند غرايز است كه از دورن انسان مي‏جوشد، اسلام اين ويژگي را هدايت نموده و با برنامه خاصي، به آن جهت داده است.
هر كس دين اسلام را بپذيرد بر اساس آن، برنامه دفاعي خود را تنظيم مي‏كند. اين برنامه دفاعي خردمندانه است و با منطق و برهان مي‏توان از آن دفاع نمود.
امام على(ع) كه به سبب مهارت‏هاى فراوان جنگى و فداكارى‏هاى بى نظيرش در جنگ‏هاى بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشانى از خود به يادگار گذاشته بود، نمى‏توانست مورد غفلت و بى توجهى خليفه و كارگزارانش در اين برهه حساس قرار گيرد. عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواى وى مى‏توانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمين‏هاى كفر و شرك رسيده است، بى‏اعتنا يا منزوى باشد؟ همه مى‏دانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامى عرب با او به نبرد برخيزند، او نمى‏ترسد و ميدان نبرد را رها نمى‏كند.(2)
از اين رو خليفه و يارانش مى‏كوشيدند با ورود و شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامى را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعيت چنين اقدامى را در اذهان بسيارى از هوادارانش مستحكم سازند و از سوى ديگر از مهارت‏هاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد.
سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود. از سويى امام نمى‏خواست با حضور خود در جنگ‏ها بر سياست‏هاى خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمى‏خواست سپاهيان اسلام شكست بخورند، حضرت در اين ماجرا موضعى «بى طرفانه» و يا حداكثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود.
دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعنى نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعى كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد.
عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وا دارد، ولى موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهى كرد، عثمان گفت: مردى را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاكره كرد، امّا على(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد.(3)
عمر كه نمى‏توانست على(ع) را به طور مستقيم به همكارى و شركت در فتوحات حاضر كند، تلاش كرد از ديدگاه‏ها و راهنمايى‏هاى آن حضرت بهره‏مند گردد. حضرت چون نمى‏توانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بى‏اعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه ديدگاه‏هاى خويش، همانند يك كارشناس برجسته نظامى آنان را در اين امر همراهى كرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتى مى‏خواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نمى‏ورزيد.(4)
براى توضيح بيشتر مى‏توانيد به تاريخ در آيينه پژوهش، جلد دوّم، مراجعه نماييد.
پى نوشت‏ها:
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2.نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 45.
3. مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409.
4. درباره مشاوره خلفا با حضرت على(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود.

پرسش: 2-در تعدادی کتاب های تاریخی ایران نوشته شده است که در زمان حمله اعراب به ایران ،اعراب زنان ایرانی را برای کنیزی به اسارت بردند و کودکان را برای بردگی بردند و اموال ایرانیان را غارت کردند . حتی در بعضی از آنها نوشته شده است که در زمان خلافت حضرت علی و در حمله به شهر استخر زنان و کودکان را برای اسارت و بردگی بردند . اگر باور ندارید نام کتابها و شماره صفحه شان را بدهم . سوال 1 )اگر دین اسلام دین بر حقی است چرا راه گسترش آن به جای گفتگوی مسالمت آمیز حمله و خونریزی و اعمال زور به کشور های همسایه بوده است ؟ سوال 2 ) حتی اگر راهی جز حمله برای گسترش اسلام نبود چرا اعراب زنان و کودکان را برای بردگی و کنیزی میبردند ؟ چرا اموال مردم را غارت میکردند ؟ سوال 3 ) شما حداقل یک کتاب تاریخی معرفی کنید که در آن نوشته شده باشد که علی اعراب را از اسارت زنان و کودکان و غارت اموال ایرانیان باز داشته باشد؟ شماره صفحه مربوطه را هم بدهید . چون اگر کتاب تاریخی معرفی نکنید حرف هایتان بی اساس و غیر قابل قبول خواهد بود و معلوم خواهد شد قصد شما فقط یک توجیه بی منطق است . اگر میتوانید چند کتاب تاریخی معرفی کنید .
پاسخ:
نسبت به بردگي بايد دانست:
جنگ هاي امروزي و اقتضائات آن با جنگ هاي پيشين تفاوت هاي بسياري دارد؛ شما بايد خود را در ظرف زماني و مكاني آن عصر قرار داده و به قضاوت بنشينيد. نه آنكه با اصول و قوانين جنگ امروزي به قضاوت در باره جنگ هاي آن دوران بنشينيد. اسارت و بردگي و كنيزي از امور طبيعي تمامي جنگ هاي آن دوران بوده. جنگ اقتضائاتي دارد در جنگ هاي حق در برابر باطل طبيعي است كه تعدادي از افراد دشمن كشته و تعدادي اسير گردند و اين امر مورد پذيرش هر دو طرف است. اين احتمال وجود دارد چنين عاقبتي براي مسلمانان هم بوجود آيد؛ مگر در جنگ اعراب با ايران تنها ايرانيان كشته شدند و خوانواده آنان از هم پاشيده شد؟ اين امر نير در لشكر اسلام رخ داده است و تلفات طرفيني بوده و از طرفين متناسب با آداب و رسوم جنگ آن زمان افرادي به بردگي يا كنيزي برده مي شدند.
برای آگاهی بیشتر به کتاب های :
- نگاهی به بردگی ، محمد علی گرامی.
- بردگی در اسلام ،صادق ایرجی. مراجعه نمائید .
نسبت به ماجراي استخر
اما استخر یکی از شهرهایی بوده که برضد حاکمان خود، در زمان های مختلف شورش های فراوان کرد . گزارش های متعدد از این شورش ها در تاریخ ضبط شده است. برای فرو نشاندن شورش ها گاه با شدت با آن ها برخورد می کردند. گاه به نرمی. بنا به گفته محققان در ارائه آمار کشته ها مبالغه هایی دیده می شود.(1)
در کتاب تاریخ طبری در حوادث سال 39 به شورش استخر اشاره شده اما سخن از کشتار فراوان آن ها از سوی نماینده امام علی(ع) به چشم نمی خورد.(2)
به عكس چنين نقل شده كه پيرى از مردم استخر گويد: پدرم مى‏گفت: «زياد را ديدم كه سالار فارس بود و ولايت يك پارچه آتش بود، زياد چندان مدارا كرد كه مانند پيش به اطاعت و استقامت آمدند و به جنگ نپرداخت. مردم فارس مى‏گفتند: رفتار اين عرب همانند رفتار خسرو انوشيروان بود كه نرمش و مدارا مى‏كرد و مى‏دانست چه كند.
هیچ حکومتی در هیچ جای دنیا اجازه شورش علیه خود و سرنگونی را نمی دهد. حتی در کشورهایی که کاملاً لیبرال دارند و نشانه های آن نیز مشهود است، آزادی ها حد و مرزی دارند. اجازه عبور از خط قرمز را نمی دهند.امام علي در برابر شورشيان چه عرب و در مدينه باشند مانند خوارج و ناكثين و چه در استخر باشند و عجم، يك سياست را اتخاد نموده كه فرو نشاندن آتش فتنه و شورش است.
در مورد این قضیه (استخر)زمانی می توانیم قضاوت درست در مورد کشتار داشته باشیم که اطلاعات قابل اعتماد و نسبتا زیاد از قضایا در اختیارمان باشد. صرف اینکه در کتابی دیدیم که در فلان تاریخ در فلان شهر عده ای کشته شدند، نمی توانیم فوری قاتل را جنایتکار بخوانیم و کسانی را که او را مجازات نکردند، مقصر بدانیم.
مطالبی که مورخان در باره جنگهای صدر اسلام نوشته اند، هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد.بر این اساس اگر در برخی از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ ایران و مسلمانان آمده است، واقعیت ندارد.
پرسشهاي ديگرتان را به دليل محدوديتهاي موجود و ترافيك پرسشها در مراحل بعدي ارسال نماييد. حتما بررسي خواهد شد.
پي نوشت ها :
1. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، مدخل استخر.
2. تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش،ج‏6،ص:2674 .