با سلام و خسته نباشید خدمت شما کارشناسان گرامی زحمت کش ایا قبل از خلق حضرت ادم انسانهایی خلق شده اند(زندگی کرده اند)؟قبل از خلق حضرت ادم خداوند متعال چه موجوداتی را خلق کرده و کدامشان در اسمانهای بالاتر و کدامیک از مخلوقاتش بر روی زمین زندگی کرده اند؟ایا این موضوع صحت دارد که یکبار ماانسانها خلق شده ایم و الان بار دیگر پابرروی زمین گذاشته ایم تاگذشته مان را جبران کنیم؟چندسال فاصله بین خلق فرشته هاو خلق انسان وجود دارد؟ایادرزمان زندگی دایناسورهاانسانهایی بوده اند؟مگرحضرت ادم درزمان دایناسورها خلق شد وپابرروی کره خاکی گذاشت؟اگرحضرت ادم اولین انسان است که خداوندمتعال خلق کرد پس انسانهایی که درزمان دایناسورهایعنی چندصدمیلون سال قبل زندگی میکردندازچه نوعی بوده اند؟ایاپیامبری برای هدایت انان بوده است؟خداونددرقران به چنین موضوعاتی اشاره فرموده است؟ممنون میشوم جواب سوالاتم رااز زبان قران بیان بفرماییدبا سپاس فراوان

پرسش: اولین موجودی که خداوند خلق کرد چیست؟
شرح : 1- با سلام و خسته نباشید خدمت شما کارشناسان گرامی زحمت کش ایا قبل از خلق حضرت ادم انسانهایی خلق شده اند(زندگی کرده اند)؟قبل از خلق حضرت ادم خداوند متعال چه موجوداتی را خلق کرده و کدامشان در اسمانهای بالاتر و کدامیک از مخلوقاتش بر روی زمین زندگی کرده اند؟ چندسال فاصله بین خلق فرشته ها و خلق انسان وجود دارد ؟
پاسخ:
با سلام و سپاس از ارتباطتان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
کیفیت خلقت حضرت آدم(ع) و خلقت انسانهای قبل از حضرت از جمله مواردی است که عقل به آن دسترسی نداشته و در نهایت یگانه منبع مورد اعتماد در این زمینه آیات و روایاتی است که از عالم غیب خبر می دهند. از برخی از آیات قرآن کریم چنین بر می آید که قبل از خلقت آدم ابو البشر(ع)و نسل او، انسانهايى ديگر در زمين زندگى مى‏كرده‏اند آن چنانکه خداوند در سوره بقره می فرماید"(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى [نماينده‏اى‏] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه فساد و خونريزى كند؟..."لذا از تعجب و علم قبلی ملائکه چنین استشمام می شود که قبل از خلقت بنى نوع آدم دوره ديگرى بر انسانيت گذشته است.
بنابراین اگر چه از ظاهر چنین آیات، خلقت انسانها قبل از خلقت حضرت آدم(ع) استفاده می شود ولی آیه صریحی در این زمینه وجود ندارد.(1) اما روایات صریحی در این زمینه وجود دارد که حاکی از آن است، قبل از خلقت حضرت آدم (ع) انسانهای دیگری وجود داشته اند. آن چنانکه از امام صادق (ع) نقل شده است که خطاب به یکی از اصحاب خود فرمود"لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّين‏"(2)شايد عقيده تو اينست كه خدا بس همين يك جهان را آفريده و جز شما بشرى نيافريده؟!! آرى بخدا هر آينه خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفريده است كه تو در آخر اين عوالم و آدمها هستى‏"و یا در روایت دیگری از امام باقر(ع) نقل شده است که می فرماید" لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيْسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْكَنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَر"خداى عز و جل در همين زمين از روزى كه آن را آفريده، هفت عالم خلق كرده (و سپس بر چيده) و هيچيك از آن عوالم از نسل آدم ابو البشر نبودند و خداى تعالى همه آنها را از خاک روى زمين آفريد و نسلى را بعد از نسل ديگر ايجاد كرد و براى هر يك عالمى بعد از عالم ديگر پديد آورد تا در آخر آدم ابو البشر را بيافريد و ذريه‏اش را از او منشعب ساخت ...(3)
براین اساس آنچه از ظاهر این احادیث استفاده می شود آن است که خداوند قبل از خلقت انسانهای نسل حضرت آدم(ع)،انسانها و موجودات دیگری مانند فرشتگان را خلق کرد. اما اینکه دقیقاً چه موجودات دیگری خلق شده و آنها در چه مکانی زندگی می کردند و یا فاصله زمانی بین خلقت این انسانها و خلقت فرشتگان چه مقدار بوده است، از اموری است که عقل به آن راه نداشته و در روایت نیز به این مسئله اشاره نشده است .
البته توجه داشته باشید آنچه بیان شد مربوط به نوع انسانهایی است که از نسل حضرت آدم(ع) و یا نسلهای دیگر بوجود آمده اند که این مربوط به خلقت جسم آنها است اما حقیقت دیگری در عالم وجود دارد که مربوط به خلقت روح و نور ائمه از جمله پیامبر خاتم(ص) است که در برخی از روایات جزء اولین مخلوقات که خلقت آنها قبل از خلقت فرشتگان بوده است آن چنانکه در روایتی از امیرالمومنین علی (ع) نقل شده است که فرمود"ُ فَأَوَّلُ مَا خَلَقَ نُورُ حَبِيبِهِ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ خَلْقِ الْمَاءِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ آدَمَ وَ حَوَّاءَ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةِ أَلْفِ عَام‏"(4) نخست چيزى كه آفريد نور حبيبش محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بود پيش از آفريدن آب و عرش و كرسى و آسمانها و زمين و لوح و قلم و بهشت و دوزخ و فرشته‏ها و آدم و حواء به چهار صد و بيست و چهار هزا سال‏..." امام اینکه حقیقت این نور و یا مقدار سالهای مطرح شده چقدر است، دائره عقول عادی خارج است .
پی نوشت ها:
1. ر.ک موسوى همدانى، ترجمه المیزان ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، قم‏ 1374 ش‏، ج‏4، ص 223
2. شيخ صدوق‏، الخصال‏، چ جامعه مدرسين‏، قم‏ 1362 ش‏، ج 2، ص 652 .
3. مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 ه ق ، ج‏54، ص 320.
4. همان، ج 54، ص 198

پرسش: آیا این موضوع صحت دارد که یکبار ماانسانها خلق شده ایم و الان بار دیگر پابرروی زمین گذاشته ایم تاگذشته مان را جبران کنیم؟
پاسخ: این عقیده همان عقیده تناسخ است که از دیرباز در اقوام گوناگون وجود داشته و در طول تاریخ اشکال گوناگونی نیز به خود گرفته است. دانشمندان و مورخان، معتقدند زادگاه اصلی این عقیده کشور هند و چین بوده، ریشه آن در ادیان باستانی آن ها وجود داشته و اکنون نیز موجود است. سپس از آن جا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است. به گفته شهرستانی، نویسنده ملل و نحل، این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است. (1)
اصولا تناسخ در میان اقوام باستان، به عنوان راهکاری برای پاسخ دادن به یک حقیقت نیمه مکشوف مطرح شده و رشد پیدا کرد و آن حقیقت، بقای روح و میل فطری انسان به زندگی ابدی بود. در واقع، این اقوام برای یافتن پاسخی به این دغدغه ذهنی که روح انسان پس از مرگ نابود نشده، به نوعی ادامه حیات می دهد، به تناسخ رسیده است.
اتفاقاً در مفاهیم دینی ما نیز این گروه با همین دیدگاه معرفی شده اند. امام صادق(ع) راجع به اهل تناسخ فرمود: «اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمی است و نه برانگیختن و زنده شدن است. قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبی بیرون رود و در قالب دیگری وارد شود. اگر در قالب اول نیکوکار بوده، بازگشتن در قالبی برتر و نیکوتر در عالی ترین درجه دنیا خواهد بود. اگر بدکار یا نادان بود، در پیکر بعضی از چهار پایان زحمتکش و باربر که حیات شان با رنج و زحمت طی می‌شود، مستقر می‌گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه ای که شب ها پرواز می‌کنند و به گورستان‌ها علاقه و انس دارند، جای می‌گیرد». (2)
در هر حال، از نظر ادیان آسمانی این تفکر جایی نداشته و به کلی مطرود است. مأمون به حضرت رضا(ع) عرض کرد: درباره کسانی که قائل به تناسخ­اند، چه می‌فرمایی؟ فرمود:« کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد، به خدا کفر آورده، بهشت و دوزخ را غیر واقعی تلقی کرده است». (3)
اما فارغ از این دیدگاه های نقلی، باید دید اصولا اساس تناسخ در تعاریف گوناگون آن، اولاً، آیا می تواند از نظر عقل قابل قبول باشد؟
ثانیاً، آیا اعتقاد به این امر در منظومه معرفتی ما می تواند جایگاه درستی پیدا کند یا این که اعتقاد به آن، نوعی تخریب و انهدام سایر مبانی اعتقادی است؟
تنوع مبانی و گرایش ها در تناسخ باعث می شود که بررسی دقیق این عقیده، جوابی بسیار مبسوط و متفاوت را بطلبد؛ اما با نگاهی مختصر به اصول تفکر تناسخی پرداخته، سعی می کنیم آن را مورد بررسی قرار دهیم.
اولاً، فلاسفه بزرگی همانند ملاصدرا تناسخ را دارای تنافی و تضاد با اصول معین فلسفی و عقلی دانسته، آن را نامعقول خوانده اند؛ مثلاً صدر المتألهین تناسخ را با دیدگاه فلسفی خود در مورد نفس انسان و کیفیت ارتباط نفس با بدن در تعارض دیده، می‌گوید:
«دانستی که نفس در اولین مرحله تکوین، درجه اش درجه طبیعت است. سپس به تناسب حرکت استکمالی ماده، ترقی می‌کند تا از مرز نبات و حیوان بگذرد. بنابراین، وقتی نفس درمرحله­ای از قوه به فعلیت می­رسد، هر چند آن فعلیت ناچیز باشد، محال است دوباره به قوه محض و استعداد صرف برگردد. به علاوه، صورت و ماده، شیء واحدی هستند که دارای دو جهت فعل و قوه می‌باشند و با هم مسیر حرکت استکمالی را می‌پیمایند و در مقابل هر استعداد و قابلیت به فعلیت مخصوصی نایل می‌شوند. بنابراین، محال است روحی که از حد نباتی و حیوانی گذشته، به ماده منی و جنین تعلق بگیرد». (4)
تبیین دقیق این نظریه، مبتنی بر بررسی مبادی و مقدمات فلسفی آن و دیدگاه های مختلف در مورد نفس و چگونگی ارتباط آن با بدن و امکان ایجاد یک بدن جدید بدون همراهی نفسی جدید در کنار آن است که به صرف مقبول و جالب بودن و پسندیده به نظر آمدن بازگشت روح در بدنی جدید، نمی تواند به آسانی ما را متقاعد کند که پس دیدگاه تناسخی دیدگاه معقولی است.
در تناسخ، مشکل اصلی این است که روح و حقیقت وجودی یک انسان پس از طی کردن مراحل نقص نباتی و حیوانی و رسیدن به درجات کمال انسانی، مجددا عقب گرد کرده، به مرتبه گذشته برگردد؛ یعنی از فعلیت به قوه برگردد و این، حقیقتی است که با مسلمات علوم عقلی و مبانی فلسفی در تضاد و چالش است.
براي مطالعه تفصيلي در باب انواع تناسخ و دلایل ابطال آن، به اين لينك مراجعه نمایيد:
http://www.andisheqom.com/Files/kalam.php?idVeiw=5758&level=4&subid=5758
پی نوشت ها:
1. ناصر مکارم شيرازي، ارتباط با ارواح، نشر نسل جوان، بي تا، ص 46.
2. علامه مجلسی، بحار الانوار، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج 58، ص 33.
3. طبرسي، احتجاج، مشهد، نشر مرتضي، بي تا، ج 2، ص 89.
4. ملاصدراي شيرازي، شواهد الربوبیه، به همراه حواشي ملا هادي سبزواري، قم، بوستان كتاب، 1382هـ .ش، ص 320.

پرسش: آیا در زمان زندگی دایناسورها انسانهایی بوده اند؟ مگرحضرت آدم در زمان دایناسورها خلق شد و پا بر روی کره خاکی گذاشت؟اگرحضرت ادم اولین انسان است که خداوندمتعال خلق کرد پس انسانهایی که درزمان دایناسورهایعنی چندصدمیلون سال قبل زندگی می کردند از چه نوعی بوده اند؟آیا پیامبری برای هدایت آنان بوده است؟ خداونددر قرآن به چنین موضوعاتی اشاره فرموده است؟ ممنون می شوم جواب سوالاتم را از زبان قرآن بیان بفرماییدبا سپاس فراوان
پاسخ:اما احتمال وجود انسان در زمان حيات دايناسورها بايد گفت مطابق آنچه بيان شد خلقت انسان منحصر در نسل حضرت آدم(ع) نبوده و هزاران هزار انسان، از نسلهاي ديگر بوجود آمده اند كه ممكن است برخي از آنها در غير كره زمين زندگي مي كردند. ولي اينكه انسانهاي اوليه حتي در كرات ديگر حدود چه تاريخي بوجود آمده؟ و آيا در آن تاريخ و در كرات ديگر دايناسورها وجود داشته اند يا خير؟از روايات چيزي به دست نمي آيد.
اما در مورد تاريخ متولد شدن انسانها در روي كره زمين، به نظر مي آيد با توجه به برخي از اخبار حدود هفت هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم(ع) بوده باشد آن چنانكه در روايتي از حضرت علي (ع) نقل شده است كه مي فرمايد:" إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَحَبَّ أَنْ يَخْلُقَ خَلْقاً بِيَدِهِ وَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا مَضَى مِنَ الْجِنِّ وَ النَّسْنَاسِ فِي الْأَرْضِ سَبْعَةُ آلَافِ سَنَةٍ قَالَ وَ لَمَّا كَانَ مِنْ شَأْنِ اللَّهِ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ لِلَّذِي أَرَادَ مِنَ التَّدْبِيرِ وَ التَّقْدِيرِ لِمَا هُوَ مُكَوِّنُهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏..."راستى چون خدا تبارك و تعالى خواست بدست خود خلقى آفريند پس از اينكه 7 هزار سال از زندگى پرى و نسناس در زمين سپرى شد و خدا بتدبير و تقدير خود در كار شد كه آدم را براى هدفى از پديد كردن آسمانها و زمين و دانستن آنچه از آن خواسته پديد سازد..."(1)
مطابق اين حديث اگر نسناس را همان انسان بدانيم، خلقت انسان در روي كره زمين حداكثر به هفت هزار سال قبل از نسل کنونی بشر ختم مي شود و در نهایت محدود به چند هزار سال است؛ و حال آنكه برخي از نظريات حاكي از آن است كه زمان حيات دايناسورها روي كره زمين، به ميليونها سال قبل بر مي گردد(2) و سالها با خلقت انسان فاصله داشته است و در قرآن آن چنانكه بيان شد، اگر چه در برخي از آيات، به وجود انسانها قبل خلقت آدم (ع)اشاره شده، اما در مورد تاريخ آن و يا تاريخ وجود دايناسورها چيزي اشاره نشده است.
پي نوشت:
1. مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 ه ق، ج‏58، ص 298.
2. ر.ك http://www.rasekhoon.net/article/show-85764.aspx