سلام
1- سوالي درباره حكمت خدا و اتفاقاتي كه ناخواسته مي افته داشتم
حوزه حكمت تا چه ميزانه ؟ به عنوان مثال اگر چيز مهمي را فراموش كنيم يا جا بگذاريم بعدا بخاطر فراموش كردن يا جا گذاشتن آن ضرر ببينيم جزء حكمت به شمار مي آيد و بايد اينطور بگوييم كه حتما حكمتي داشته يا اصلا ربطي نداره و اينها جز حواس پرتي ها و اشكالت خود فرد است؟

و اينكه چطور مي توان اين مقوله ها را از هم تمييز داد(آيا تمام اعمال ما و اشتباهاتمان حكمتي دارد و لزوما حكمت آنه به خير و خوبي ختم مي شود يا ممكن است به بدي هم ختم شود)؟

2- آيا بعد مرگ امواتمان را ملاقات مي كنيم و پيش آنها هستيم ؟ در زمان برزخ چطور؟

پرسش: حكمت هاي خداوند
شرح : سلام 1- سوالي درباره حكمت خدا و اتفاقاتي كه ناخواسته مي افته داشتم حوزه حكمت تا چه ميزانه ؟ به عنوان مثال اگر چيز مهمي را فراموش كنيم يا جا بگذاريم بعدا بخاطر فراموش كردن يا جا گذاشتن آن ضرر ببينيم جزء حكمت به شمار مي آيد و بايد اينطور بگوييم كه حتما حكمتي داشته يا اصلا ربطي نداره و اينها جز حواس پرتي ها و اشكالت خود فرد است؟ و اينكه چطور مي توان اين مقوله ها را از هم تمييز داد(آيا تمام اعمال ما و اشتباهاتمان حكمتي دارد و لزوما حكمت آنه به خير و خوبي ختم مي شود يا ممكن است به بدي هم ختم شود)؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اين امور مثل فراموشي يك چيز و ضرر ديدن به جهت آن هم مي تواند ناشي از خودمان باشد و هم امكان دارد كه از مقدرات الهي بوده و نقشي در آن نداشته باشيم.
اگر چه انسان در زندگي خود داراي قدرت انتخاب بوده و بايد مسير زندگي و سرنوشت خود را انتخاب كند؛ ولي در عين حال در نظام خلقت همه چيز تحت اراده الهي است. حتي اختياري كه داريم، طبق اراده الهي مي باشد. به اين معنا كه خداوند به ما قدرت انتخاب داده ؛ اما مختار بودن ما به معناي اين نيست كه همه حوادث زندگي ما تحت اراده ما رقم مي خورد. بلكه در زندگي هر فردي بخشي از مقدرات وجود دارد كه انتخاب آن به دست انسان نيست؛ مثل اينكه در چه خانواده اي به دنيا بياييم ؛ از لحاظ چهره و قيافه چه شكلي باشيم؛ چه مقدار استعداد و امكانات اوليه داشته باشيم؛ اما با همه اين موارد انسان مختار است كه با داشتن امكانات اوليه از آن ها در جهتي كه مايل است، بهره ببرد و استفاده بنمايد.
اگر بخواهد از امكانات اوليه در جهت رشد و كمال خود بهره گيرد ،خداوند امكان آن را برايش فراهم نموده است . اگر هم بخواهد در مسير هواي نفس و در خلاف جهت سعادت خود قدم بردارد ،باز مي تواند، اگر چه خداوند راه را به همه نشان داده است . در نهايت به اين نتيجه مي رسيم كه: انسان در عين داشتن اختيار در انتخاب مسير زندگي، نسبت به همه مسائل و حوادث اطراف خود اختيار ندارد . اختيار او مطلق نيست. هميشه بخشي از حوادث در زندگي خارج از حيطه اختيار ماست . بر خلاف ميل ما اتفاق مي افتد. از آن طرف بخشي از انتخاب هاي ما و علايق ما محقق نمي شود . خداوند از طريق همين حوادث در زندگي ما تاثير مي گذارد .برخي از حوادث را مايه امتحان ما قرار مي دهد . بخشي را مايه هدايت ما. وجود محدوديت در اختيار ما ، اصل داشتن اختيار را زير سؤال نمي برد؛ بلكه فقط به ما مي فهماند كه اراده اي فوق اراده ما از طرف خداوند وجود دارد كه مي توان به او اعتماد نمود. در عين تلاش و كوشش جهت رشد و يا به دست آوردن خواسته هايمان به او توكل نماييم. اما در عين حال سنت الهي بر اين است كه هرگز فردي را در انتخاب مسير كلي زندگي مجبور نمي كند. راه هاي هدايت و ملاك هاي انتخاب درست را به او تعليم مي دهد . انتخاب را خود او واگذار مي نمايد (1) . در نهايت با همه هدايت ها و ارشادها و حوادث كوچك و بزرگ كه براي راهنمائي و هدايت سر راه بنده خود قرار داد، اگر بنده به رفتن مسيري گرچه خلاف اراده الهي مصمم باشد ،خداوند راه را براي او باز گذاشته است. (2)
در عين حال آنچه از مقدرات الهي است و به اصطلاح حكمتي دارد و در زندگي رخ مي دهد، براي انسان خير است گرچه در ظاهر انسان از آن اتفاق احساس خسران كند: َ
عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛
چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.(3)
اين گونه امور ضابطه مشخصي كه قابل فهم براي انسان ها باشد ندارد. تنها در آن مورد كه انسان نهايت تلاش خود را مي كند و به همه ابزار مادي و معنوي تمسك مي نمايد اما برخلاف ميل او عملي انجام مي گيرد، مي توان تقدير الهي اطلاق كرد . حضرت علي (ع) مي فرمايند: خدا را به برگردانيدن تصميم‏ها و گشودن پيمان ها و شكستن اراده‏ها شناختم.(4)

پي نوشت ها:
1. انسان(76) آيه 3.
2. اسراء(17) آيه 18و19.
3. بقره(2) آيه216.
4. سيدرضي، نهج البلاغه، دارالهجره، قم، بي تا، ص511 ،حكمت250.

پرسش: 2- آيا بعد مرگ امواتمان را ملاقات مي كنيم و پيش آنها هستيم ؟ در زمان برزخ چطور؟
پاسخ:
@@@از کتاب و سنت استفاده می‌شود که انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز زندگی محدود و موقتی دارد که برزخ و واسطه میان دنیا و آخرت است. انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در دنیا انجام داده، مورد بازپرسی خصوصی قرار می‌گیرد . پس از محاسبه گذرا، طبق نتیجه ای که گرفته شده، به زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز به سر می‌برد.
انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از وی سر زده، به سازمان قضایی احضار شود . مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته، به تنظیم و تکمیل پرونده اش بپردازد، آن گاه در انتظار محاکمه و بازداشت به سر برد.
روح انسان در برزخ به صورتی که در دنیا زندگی می‌کرد، به سر می‌برد. اگر از نیکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار می‌شود اما اگر از بدان است، در عذاب و همراهی شیاطین و پیشوایان گمراهی، روزگار می‌گذراند: "و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند".(1)
همه افراد تا برپایی قیامت کبرا در عالم برزخ به سر می‌برند.
درباره دیدار با بستگان و اقوام، از روایاتی استفاده می‌شود اموات با هم در ارتباط هستند.(2) از امام علی (ع) می‌پرسند: آیا مردگان با هم گفتگو و انس دارند؟ امام فرمود: "آری، اگر پرده از جلو چشم تو برداشته شود، آن ها را می‌بینی که حلقه حلقه نشسته اند...". شخصی از امام موسی بن جعفر (ع) پرسید: آیا اموات بعد از مرگ به دیدار بازماندگان خود می‌آیند؟ حضرت فرمود : "بلی" بعد پرسید : در چه مدتی ؟ حضرت فرمود : "هفته ای یک مرتبه یا ماهی و یا سالی یک مرتبه، که بستگی به اعمال شخص از دنیا رفته دارد". باز علی (ع) می‌فرمایند: "اگر پرده‌ها برداشته شود، ارواح مؤمنان را می‌نگرید... حلقه حلقه نشسته اند . با همدیگر ملاقات و گفتگو می‌کنند. در این جا روح هر مؤمنی هست و در برهوت روح هر کافری".(3)
علامه طباطبائى در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالى حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده که امام صادق فرمود:
هنگامى که خدا روحى را قبض مى کند ، روح را به شکلى همانند آنچه در دنیا داشته به بهشت مى فرستد. ارواح در آن جا مى خورند و مى نوشند . هنگامى که شخصى بر آنان وارد مى گردد، آن ها را به همان شکلى که در دنیا داشته اند مى شناسند.
آیت الله دستغیب در کتاب معاد ،ص 60 در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که ارواح با صفات اجساد در بستانى از بهشت قرار دارند. یکدیگر را مى شناسند . از یکدیگر سؤال مى کنند .هنگامى که روح تازه اى بر آن ها وارد مى شود مى گویند: او را رها کنید، زیرا از هول عظیمى به طرف ما مى آید (یعنى از وحشت مرگ) سپس از وى مى پرسند: فلان کس چه شد؟ اگر بگوید: زنده بود، اظهار امیدوارى مى کنند (که نزد آن ها بیاید) ولى اگر بگوید: از دنیا رفته است ، مى گویند: سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است) .
روایت هاى دیگرى که در این زمینه وارد شده که علامه طباطبائى مى فرماید: چنین معنائى در اخبار بسیار آمده که البته همگى در مورد مؤمنان است.(4)
بنابراین اگر رفتگان و گذشتگان مؤمن باشند و انسان با ایمان از دنیا برود، می‌تواند در آن عالم، آن‌ها را ملاقات نماید. البته در برخی از روایات آمده که بعضی از انسان‌ها اصلاً عالم برزخ را درک نمی‌کنند.
عالم برزخ برای انسان‌های بسیار خوب و بسیار بد است .انسان‌های متوسط چندان عالم برزخ را درک نمی‌کنند. مانند اینکه بعضی از انسان‌ها به خواب می‌روند و هیچ چیز در خواب نمی‌بینند یا متوجه نمی‌شوند، اما انسان‌های دیگر خواب بسیار می‌بینند.
پس امکان دیدار با بستگان در آن عالم فراهم است ، لکن مهم با ایمان کامل از دنیا رفتن است. ان شاء الله.

پی‌نوشت‌ها:
1. مؤمنون(23)آیه 100.
2. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1348ش، ص 162 و 163.
3. مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج27، ص 307.
4. اسدي، حیات پس از مرگ، بوستان كتاب، قم،1385ش، ص 44.