سلام من يك سوال از خدمتتون داشتم
به ما از اول گفتند كه همه چی باید قسمت بشه و اگه قسمت نشه و خدا نخواد نمیشه مثلا قسمت طرف بوده كه با فلان كس ازدواج كرد و بقیه خواستگاراش قسمتش نبودند.ما میدونیم كه اراده خدا بالاتر از اراده ماست اما پس چطور میشه كه خدا برای انسان تصمیم میگیره با اون شخص باید ازدواج كنه ولی بعد از مدتی دو طرف با هم جور درنمیان و منجر به جدایی میشه.میخوام بگم مگه خدا صلاح ندیده بود اونا با هم باشن پس حالا چطور شده كه میخوان از هم جدا بشن؟ چرا میگن بابد قسمت بشه ؟یا قسمتت این بوده؟پس اراده انسان كجا میره؟
ميشه در اين مورد توضيح بديد .ممنون

در پاسخ ابتدا بايد روشن شود كه : منظور دقيق از تعبير قسمت در همه چيز به خصوص در مساله ازدواج چيست؟
«قسمت» به معاني مختلفي به کار برده مي شود که اعتقاد به برخي از آن ها، موجه است و به برخي ديگر ناموجه و بي دليل . قسمت به اين معنا که : «يک رويداد، معلول يک سري عوامل است که با تحقق آن عوامل، قطعاً آن رويداد به وقوع خواهد پيوست» ، کاملاً منطقي و صحيح است؛ مثلاً اگر کسي هر روز ورزش کند، عضلاتش قوي خواهد شد و يا اگر در عبور از خيابان دقت نکند، تصادف رخ خواهد داد.
معني ديگر براي قسمت، آن است که : «نقش فرد در حوادث کاملاً ناديده گرفته شده ، همه چيز به مقدرات واگذار گردد». اين برداشت نادرست است . توجيه خوبي براي اهمال و ناتواني ها است . با آموزه هاي ديني در تضاد است.
بنا بر اين مي توان گفت:
معناي صحيحي که براي قسمت وجود دارد ، قضا و قدر الهي است و اراده انسان در سرنوشت او مؤثر است. البته اراده انسان تنها عامل تعيين‏ کننده رخدادهاي زندگي او نيست . بسياري از مردم در موارد زيادي از وقايع زندگي تعبير مي‏کنند که «قسمتش چنين بود» . از اين تعبير معمولاً معناي جبر برداشت مي‏شود، در حالي که «قسمت» به معناي «جبر» و سرنوشت حتمي گريزناپذير، نيست ؛ تنها معناي مقبولي که براي «قسمت» وجود دارد، قضا و قدر است که با اراده و اختيار انسان منافاتي ندارد.
بر اين اساس اگر منظور از وجود قسمت و تقدير و سرنوشت در ازدواج، اين است که در همسر گزيني، عقل و تدبير، تحقيق و مشورت، سپس گزينش همسر مطلوب، نقشي ندارد، بلکه به حکم جبر از ازل مقرر گشته که فلان دختر بايد همسر فلان پسر شود، سخني نادرست است.
اما اگر منظور اين است که براي هر فردي مقدراتي در امور مختلف از جمله در كيفيت و كميت و ويژگي هاي ازدواج او در نظر گرفته شده ، بايد گفت : بله همين گونه است ، اما اين به معناي عدم دخالت انسان در اين امور نيست و خود ما در نوع رقم خوردن اين قسمت و اين تقدير نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنيم .
به عبارت روشن تر :
1. سرنوشت انسان متأثر از افکار و عقايد دروني و عملکردهاي خود، اطرافيان و جامعه است که در آن زندگي ميکند. سرنوشت چيزي جز بازتابِ تراوش دروني و بروني افراد و جامعه نيست که با ميل و اراده آن را انتخاب ميکند.
2. سرنوشت انسان تابع دو دسته عوامل تأثير گذار مادي و معنوي است که فرد يا جامعه به آن عوامل رو آورده، از آنها بهره برده و زمينه تأثير گذاري آنها را در سرنوشت فراهم ساختهاند.
خداوند از يک سو، انسان را صاحب اراده آفريده، به او عقل و درايت و قوّه فهم و تشخيص عنايت کرده تا خود انتخابگر راه زندگي و تعيين کننده مسير سرنوشتش باشد، از ديگر سو، دو گونه عوامل مادي و معنوي را تعيين کننده سرنوشت انسان قرار داده؛ يعني انسان، فهيم و صاحب اراده است که با اختيار خويش انواع عوامل مادي و معنوي را ميتواند به کار گيرد و سرنوشت خويش را بسازد.
حال به اختيار انسان است که از کدام دسته از عوامل با چه ميزاني و در چه وضعيتي بهره مي برد و سرنوشت خود را با انتخابش - از جمله انتخاب همسر و ازدواج ، چگونه مي سازد.
آن چه بين مردم به خصوص در مساله ازدواج معروف است، قسمت به معناي عدم تأثير فرد در سرنوشت خود و تعيين همسر از قبل و سلب اختيار از انسان مي‏باشد ، که از نظر اسلام مردود است، چون خداوند به آدمي، اختيار و اراده داده است . در همه امور از جمله ازدواج، حق انتخاب و گزينش محفوظ مي‏باشد. شاهد آن روايات زيادي است که همگان را به دقت در انتخاب همسر فراخوانده و ضوابطي را در اين امر منظور داشته‏اند. امام صادق(ع) مي‏فرمايد:
«زن همچون گردنبندي است که شخص آن را بر گردن خود آويزان مي‏کند، پس بنگر چه چيزي را بر گردن آويخته‏اي!». (1)
از رسول اکرم (ص) نقل شده: «فردي مناسب براي ازدواج را در نظر بگيريد و انتخاب کنيد، زيرا زنان تان فرزنداني شبيه خواهران و برادران خود متولد مي‏کنند». (2) اگر انسان اعم از زن و مرد در انتخاب همسر خود نقشي نداشته باشد، اين روايات معني ندارد.
ازدواج مانند امور ديگر، در قلمرو علم الهي است، يعني خداوند مي‏داند فلان شخص با چه کسي ازدواج خواهد کرد، ولي علم پرودگار اختيار را از او نمي‏گيرد، زيرا علم الهي به عمل اختياري انسان تعلق گرفته است.
البته به يقين در همه امور عالم علل ناشناخته اي هم وجود دارد كه بر ما پوشيده است . اراده خاص خداوند در موارد عديده اي هم جريان دارد ، اما اين به معناي حتميت و قطعيت در همه اين امور نيست . جدي ترين تقديرات الهي هم با تلاش هاي مختلف خود انسان دگرگون مي شود . تلاش ها مي تواند تلاش هاي معنوي يا مادي و ظاهري باشد .
كسي كه تا سنين بالا هنوز ازدواج نكرده ، يقينا سرنوشت و قسمت او تاكنون همين بوده ؛ يعني عوامل مقدمه ساز رقم خوردن ازدواج براي او فراهم نشده و يقينا خود او هم در اين قسمت تاثير گذار بوده است . چه بسا اگر به گونه ديگري رفتار مي نموده ، قسمتش اين نمي شد مثلا اگر در برابر انتخاب خواستگاران معيار ديگري داشت ،چه بسا قسمت او تاهل و ازدواج بود .
همچنين در آينده به هر شكل و گونه اي رفتار نمايد ، قسمتش رقم مي خورد. اين حقيقت اختيار انسان در همه امور زندگي است ؛ در نتيجه به هيچ وجه نبايد از عوامل مقدمه ساز و تاثير گذار در امر ازدواج غافل باشيد . لازم است كه با تلاش و پي گيري صحيح و معقول و بالا بردن توانمندي ها و مهارت هاي فردي و نشان دادن مشروع و معقول قابليت ها و جذابيت هاي خود در فضاهاي مناسب ، زمينه انتخاب شدن براي زندگي مشترك را براي خود فراهم آوريد .
همچنین دو فردی که خود را مناسب هم می دیدند و با هم ازدواج کردند قسمتشان همین بوده و حال نیز که به دلایلی یکدیگر را مناسب هم تشخیص نمی دهند باز قسمتشان جدایی است مگر انکه علت دیگری مانع این جدایی شود و قسمتشان ادامه زندگی باشد .

پي‏نوشت‏ها:
1. محمدي ري شهري ، ميزان‏الحکمه، ج 2، ص 1182 ، انتشارات دارالحديث ، 1416 ق .
2. همان، ص 1183 .