با سلام
می خواستم بپرسم چرا در زمان خواب که روح از بدن جدا می شود ما هیچ درد و عذابی حس نمی کنیم اما در زمان مرگ هنگام خروج روح از بدن خیلی درد می کشیم؟
پرسشگرگرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
در ابتدا باید گفت: این مسله با دو رویکرد قابل تحلیل است: یکی این که در خواب روح از بدن خارج نمی شود، بلکه بدلیل شرایط مزاجی و فعل و انفعالات سيستم بدنی قوای و ابزار روح بگونه ایی دست از کار می کشند و روح بدون آن قوای قادر به کار نیست؛ لذا حالتی خاص شبیه اینکه روح در بدن نیست به انسان دست می دهد و بی درک و تحرک می شود؛ ولی در واقع قوای ادراکی و تحریکی بدن او از کار می افتند. چه این که بدلیل همین فراغت روح از تدبیر بدن با عوالم فرا مادی ارتباط برقرار می کند و رویا و خواب برای انسان رخ می دهد چون:
خواب نوعی ارتباط روح با عالم مثال است؛ لذا در این رویت ممکن است قوه خیال دخل و تصرفی نماید و آن را تغییر دهد؛ لذا رویا ها رمز گونه می شود و نیاز به تعبیر دارد . (1)
ولی در مرگ روح با تمام قوای ادراکی و تحریکی خود از بدن خارج می شود و این خروج بسیار درد آور است. رویکرد دوم این که در هنگام خواب گرچه روح به نحوی از بدن فاصله می گیرد و در عوالم فوق مادی سیر می کند، ولی قوای روح به عنوان تامین کننده حیات حیوانی و نباتی انسان در بدن او همچنان مشغول فعالیت اند و از بدن جدا نمی شوند طبق این رویکرد است که :
در برخی آیات از ماجرای مرگ به چیزی شبیه خواب تعبیر شده در آنجا که می فرماید: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ (2) خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد سپس ارواح كسانى كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مىدارد و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) بازمىگرداند تا سرآمدى معيّن در اين امر نشانههاى روشنى است براى كسانى كه انديشه مىكنند خداوند روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز میستاند، نیز روحی را که در موقع خوابش نمرده است، قبض میکند، پس آن نفس را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه میدارد، آن دیگر نفسها را تا هنگامی معین به سوی زندگی دنیا باز پس میفرستد، در این امر برای مردمی که میاندیشد نشانههایی است».
در این آیه اعلام شده که خواب و مرگ از یک سنخ اند و در هر دو حالت، خداوند سبحان نفس و روح آدمی را به صورت کامل می ستاند، بنا بر این، حقیقت ماورای طبیعی خواب و مرگ مشابه یک دیگر است، با این تفاوت که روح پس از پایان خواب، به بدن باز میگردد، اما پس از مرگ به نشئه دیگری منتقل میشود.(3) وقتی از امام باقر (ع) درباره چیستی مرگ سوال شد، حضرت فرمود: «هو النوم الذی یاتیکم فی کل لیله الا انه طویل مدته؛ (4) مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغ شما میآید، جز این که مدت آن مرگ طولانی است».
این گونه آموزه ها در صدد تقریب به ذهن و تشبیه نحوه خروج روح از بدن و آسان نمودن درک مرگ است، و گرنه انسان بعد از مرگ زندگی و حیات مجدد را تجربه میکند. در عالمی به نام برزخ در آسایش و یا در رنج به سر میبرد.
زندگی او در آن جا مثل انسان در خواب نیست که از هیچ چیز خبری نداشته و بیدرک و تحرک افتاده باشد. بلکه با درک چندین برابر نسبت به حقایق هستی و عملکرد خود به سر میبرد. بنا بر این در مرگ چون روح با تمام نیروها و ابزار کار خود - که در سراسر بدن پخش و پراکنده است - از بدن فاصله می گیرد. لذا خروج او درد آور است بر خلاف صورت خواب که چنین نیست. نکته دیگر این که باید دید علت عذاب هنگام مرگ چیست آیا خداوند در ظرف خروج روح از بدن عذاب می کند یا تغییر عالم مادی به برزخ ظرف ظهور و بروز عذاب است که در این صورت اشکال وارد نیست.
و یا اینکه علت این درد جدا شدن روح است که اینجا اشکال متصور است و جوابش هم این است که خروج روح از بدن در خواب به صورت خفیف است و کامل نیست به همین خاطر روح جدا نشده است و تعلق دارد، ولی در مرگ کامل است.
مثالی هم اگر عنوان شود به جاست "شاید این مثال بدی نباشد البته باید دقت شود : شما یکبار است که عضوی را می کشید این دردی ندارد بلکه تمدد اعصاب هم هست مثل خواب، اما در مرگ مثل این است که عضوی را می کنید این درد آور است. طبق این تحلیل معلوم می شود که حال مرگ و حال خواب دو رخ داد متفاوت برای انسان است و به دلیل همین تفاوت است که به هنگام خواب دردی عارض بدن نمی شود؛ بلکه بر عکس راحتی و آسایش نصیب بدن می گردد. ولی در هنگام مرگ به دلیل قطع کامل ارتباط تدبیری روح نسبت به بدن و خروج همه قوای و عساکیر روح از اجزا و اعضای بدن آن درد بر بدن عارض می گردد. (والله اعلم)
نکته ی اساسی در این باب این است که باید توجه داشت که در خصوص کیفیت و وضعیت مرگ افراد مختلف شرایط متفاوتی وجود دارد ؛ حتی برای مومنان هم در منابع دینی تفاوت هایی بیان شده ؛ در آیات و روایات چهار نوع جان دادن داریم که براى هر یک بیان لطیفى آمده است:
1- خوبانى که راحت جان مىدهند. حضرت على علیه السلام مىفرماید: هنگام مرگ خوبان، بشارتى به آنان داده مىشود که چشمشان روشن می شود و به مرگ علاقه پیدا کرده و راحت جان مىدهند. (5)
2- خوبانى که سخت جان مىدهند. پیامبر فرمود: «الموتُ کفّارة لذُنوبِ المؤمنین؛ (6) مرگ و سختىهاى آن سبب جبران گناهان اندکى است که مؤمنان دارند تا پس از مرگ کیفر دیگرى نداشته و پاک و پاکیزه نزد خدا روند».
3- بدانى که راحت جان مىدهند. امام کاظمعلیه السلام مىفرماید: «و تُصَفّى الکافرین من حسناتهم؛ (7) راحت مردن کافر به خاطر تسویه حسابى است که خداوند نسبت به کارهاى نیک آنان انجام مىدهد، چون بعضى کافران نقاط خوبى در زندگى دنیوى خود دارند که آسان مردن جزاى خوبی آن ها در دنیا است».
4- بدانى که به سختى جان مىدهند، که این اوّلین عذاب الهى برای آن هاست.
البتّه در حدیثى تمام چهار مرحله یک جا آمده است. (8)
درباره لحظه مرگ باید گفت: ممکن است برای برخی مؤمنان شیرین و برای برخی تلخ باشد. در کل سکرات مرگ همان است که در کلام امیرمؤمنان آمده: «وانّ للموت لغمراتٍ هی أفضع مِن أنْ تستغرق بصفةٍ او تعتدِلَ على عقول أهل الدنیا؛ (9) مرگ را ورطهها و دشواریهایی است سختتر از آن که بتوان وصفش کرد، یا عقلهای مردم بتواند آن را بفهمد».
بر اساس کلام حضرت و روایات دیگر معلوم میشود که لحظه و سکرات مرگ بسیار تلخ خواهد بود، مگر این که خدای ارحمالراحمین کمک فرماید، ولی این ناگواری کلیت نخواهد داشت. حال افراد متفاوت خواهد بود. در خصوص مومنان واقعی این لحظه شیرین ترین و بهترین لحظات آن ها خواهد بود.
از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا مؤمن به هنگام مرگ ناراحت است؟ فرمود: به خدا سوگند ناراحت نیست؛ زیرا وقتی عزرائیل بر بالین او میآید، به او گفته میشود که دوست خدا! جزع شما برای چیست؟ سوگند به خدایی که پیامبر را به نبوت برگزید که بر تو مهربانتر از پدر هستم، چشمهای خود را باز نما و نگاه کن. وقتی محتضر نگاه میکند، میبیند که رسول خدا و اهل بیت (ع) بر بالین او حضور یافتهاند. به او گفته میشود: ای نفس مطمئنّه! در حالی که به ولایت راضی هستی و به پاداش میرسی، در جمع بندگان من (پیامبر و اهل بیت) در بهشت من وارد شو. آنگاه روح مؤمن با کمال شادمانی پرواز میکند. (10)
پینوشتها:
1. معنویت تشیع، علامه طباطبایی، نشر تشیع، قم 1386ش. ص 258.
2. زمر (39) آیه 42.
3. آموزش کلام اسلامی،نشرطه، قم 1383 ش. ج 2، ص 229.
4. صدوق معانی الاخبار، نشر دار العلم، قم، بیتا. ص 289، نشر دار العلم، قم، بیتا.
5. محمد باقر مجلسی،بحار، نشر دار الاحیا التراث العربی،بیروت 1403 ق، ج6، ص 153.
6. همان، ص 151.
7. همان، ص 155.
8. همان، ص 152.
9. نهج البلاغه،نشر موسسه امیر المومنین قم 1380 ش خطبه 221.
10. محمد بن یعقوب کلینی فروع کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، 1367ش. ج 3، ص 128.