لطفا مثال در مورد موضوع ذکر شود

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
معرفت حقیقی جز با فراهم ساختن اسباب و رفع موانع و آماده نمودن زمینه ها ممکن نیست.
قرآن مجید به صراحت بین تقوا و معرفت رابطه‌ای تنگاتنگ ترسیم کرده و فرموده است: «واتّقوا الله و یعلّمکم الله؛ (1) تقوای الهی داشته باشید تا خداوند به شما دانش دهد».
امام علی(ع) می‌فرماید:
«تقوای الهی داروی بیماری‌های دل شما، سبب بینایی دل‌هایتان، شفای دردهای جسمانتان، مرهم زخم‌های جان‌هایتان و جلای نابینایی چشم‌هایتان است». (2)
در ادامه به مواردی می پردازیم که از مصادیق تمایلات نفسانی است که مانع دست یابی به علم حقیقی می شود :
1- هوی‌پرستی:
یکی از موانع بزرگ معرفت که چشم دل را کور می‌کند، هوی‌پرستی است. امام صادق(ع) می‌فرماید:
بین بنده و خدا هیچ پرده­ای تاریک تر و ترسناک تر از نفس و هوی نیست. (3)
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست - تو خود حجاب خودی،‌ حافظ از میان برخیز
در حدیث دیگر فرمود:
«اگر زیاده‌روی در سخنان شما و آزادی دل‌هایتان در برابر فساد نبود، آن چه را من می‌بینم، مشاهده می‌کردید و آن چه را من می‌شنوم، شما هم می‌شنیدید». (4)
قرآن مجید می‌فرماید:
«آیا دیدی کسی که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده افکنده است؟! با این حال چه کسی می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟». (5)
حقایق سرایی است آراسته - هوی و هوس گرد برخاسته
نبینی که جـایی که برخاست گرد - نبیند نظر گرچه بینا است مرد
2- آرزوهای دراز:
امام علی(ع) آرزوهای دراز را عامل کوری می‌داند و می‌فرماید: «آرزوهای دور و دراز چشم‌های بصیرت را کور می‌کند». (6)
3- یکی از تمایلات نفسانی، عناد به معناي مخالفت با حق و موضع گيري در برابر آن است و در موردي به كار مي رود كه فردي به حقانيت و درستي چيزي پي برده باشد؛ ولي از پذيرفتن آن سرپيچي و تمرد كند و در برابر آن ايستادگي و مقاومت كند و حتي آن را انكار نمايد.
اين صفت از آنجا ناشي مي شود كه فرد در اثر خوي تكبر و خودپرستي و خود محوري، پذيرفتن حق و تمكين در برابر آن را به زيان منافع و خواست خود مي بيند و عليرغم اعتراف دروني به حق آن را عملا انكار مي نمايد.
قرآن كريم در سوره مباركه نمل آيه 14 مي فرمايد:
«وجحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا» ؛
آل فرعون معجزات و آيات الهي را از روي ظلم و برتري جويي انكار كردند در حالي كه در دل به آن يقين و اطمينان داشتند.
حضرت صادق(ع) در حديثي ضمن بر شمردن اقسام پنجگانه كفر، يكي از اقسام آن را كفر جحود مي شمرند و يكي از شعبه هاي جحود و انكار را چنين بيان مي فرمايد:
هو ان يجحد الجاحد و هو يعلم انه حق قد استقر عنده؛
آن عبارت از چيزي است كه انسان آن را انكار كند در حالي كه مي داند حق اين و نزد او ثابت است و سپس به آيه فوق استدلال كرده اند. (7)
بنابراين پيروي از هوا و هوس و خوي استكباري و خود بزرگ بيني و دنياطلبي و علاقه افراطي به دنيا، كار را به جايي مي رساند كه انسان عليرغم اعتراف به حق، در برابر آن ايستادگي مي كند و به خاطر در خطر افتادن منافع نامشروع خود با آن در مي افتد، چنين شخصي را معاند و مخالف با حق مي گويند.
چنانچه عمر سعد در جريان حادثه عاشورا، عليرغم اعتراف به حقانيت و منزلت والاي سيدالشهدا (ع) و به خاطر فريفته شدن به حكومت ري - كه هرگز به آن نرسيد - در برابر مظهر حق، يعني امام حسين(ع) صف آرايي كرد و آن جنايت هولناك در تاريخ را رقم زد.
بر اين اساس، ابو جهل، با اذعان به حقانيت و راستگويي رسول اكرم (ص) از ايمان به حضرت امتناع مي‏ورزد و دليل آن چيزي جز هوي پرستي نبوده است.
او در پاسخ به وليد كه سؤال كرد: چرا او را تصديق نمي‏كني؟ گفت: مي‏خواهي دختران قريش بنشينند و بگويند: از ترس شكست، تسليم برادرزاده ابوطالب شدم؟! سوگند به بت لات و عزاي! هرگز از او پيروي نخواهم كرد.(8)
افرادي هستند كه اگر با هزار و يك دليل مطلبي را ثابت كنيم، نمي‏پذيرند و هرگز از حرف خود دست بر نمي‏دارند، چون مي‏پندارند اگر دست از عقيده خود بردارند و تسليم حقيقت شوند، شخصيت خود را مي‏شكنند.
نمونه كامل لجاجت در قرآن مجيد ذكر شده كه آن‏ها اعتراف مي‏كنند قلبشان در پوشش هايي قرار گرفته و گوششان سنگين است و ميان آن‏ها و پيامبر حجابي وجود دارد.
از اين رو مي‏گفتند:
ما تسليم سخنان تو نخواهيم شد! تو به دنبال عمل خود باش و ما هم به دنبال عمل خويش هستيم. (9)
4- نمونه دیگر، عشق هوس آلود است که پرده ضخيمي بر عقل و فكر انسان مي‏افكند.
چه زيبا فرموده اميرمؤمنان عليه‏السلام كه:
من عشق شيئاً أعشي بصره؛
كسي كه به چيزي عشق ورزد، چشمش را كم نور ساخته و دلش را بيمار گرداند.
حضرت در ادامه مي‏فرمايد:
در اين صورت او به چشمي كه مفاسد را نمي‏بيند، مي‏نگرد و به گوشي كه نمي‏شنود، مي‏شنود. خواهش‏هاي بيهوده عقل او را دريده و دنيا دلش را ميرانده و شيفته خود نموده است. پس او بنده دنيا است و بنده هر چيزي كه از دنيا در دستش مي‏باشد. به هر طرف كه دنيا گرديد، به سوي آن مي‏گردد و به هر جا كه رو آورد، به آن متوجه مي‏شود. از منع كننده و پند دهنده كه از جانب خداوند است، متنبه و آگاه نمي‏شود.(10)
5- نمونه دیگر، خود محوري و خود بيني است که باعث مي‏شود انسان فقط خود را ببيند و به چيزي ديگري اهميت قائل نشود و معيار زيبايي و حقيقت را خود بداند و اين حجاب بزرگي است كه مانع شناخت صحيح مي‏شود.
امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:
ميان شما و موعظه، حجابي از عذور است.(11)
پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه.
2. نهج البلاغه، خطبه 144.
3. سفینه البحار، ج 2، ص 603.
4. تفسیر المیزان، ‌ج 5، ص 292.
5. جاثیه (45) آیه 23.
6. نهج البلاغه، فیض‌الاسلام، قصار 267.
7. اصول كافي، ج 2، باب وجوه الكفر، ص 287
8. مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 1، ص 321.
9. فصلت (41) آيه 5.
10. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 108.
11. همان، قصار 274.