با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با این مرکز
در مورد این آیه چند نکته را عرض می کنیم، شاید برای شما راهگشا باشد:
1. قرآن کتاب علمی نیست . برای شرح و تفسیر علمی مسائل نازل نشده است. قرآن کتاب هدایت است . برای تحقق این هدف به تناسب، از حقایق علمی استفاده کرده و گاهی اشكالي به مسائل علمی زده است.
البته شک نیست که اشارات علمی قرآن مطابق حق و واقعیت خارجی است، زیرا «أنزله الذی یعلم السرّ فی السموات و الارض؛(1) خدای عالم به پنهان آسمان‌ها و زمین قرآن را نازل کرده» ولی مهم این است که حقایق علمی در جامعه ای نازل شده که در جاهلیت علمی بودند . از دانش بهر‌ه‌ای نداشتند. قرآن هم این حقایق را به گونه‌ای گفته که ضمن حق بودن، برای آنان مفید و آموزنده و به زبان آنان باشد، از این رو حقایق به صورت اشاره و کنايه مطرح شده‌اند.
هر جا این مطالب مجمل توسط عالمان مسلمان (نه پیامبر و معصومان) شرح و تفسیر شده، به طور طبیعی آن ها از فهم و علم خود برای تفسیر آیات مجمل و اشاره‌ای استفاده کرده، آیات را بر فهم علمی خود تطبیق کرده اند . چه بسا بعدها معلوم شده تفسیر آنان مطابق واقع نبوده، مقصود و منظور آیات چیز دیگری بوده است. این ایراد از قرآن نیست. بلکه ناشی از فهم علمی ناقص بشر است.
2ـ مراحل تکوین بشر مطابق آیات مطرح شده عبارت است از: نطفه، علقه، مضغه، عظام، لحم کسو العظام، التسویه و التصویر و التعدیل (خلقاً آخر) و نفخ روح.
منظور از نطفه سلول اولیه‌ای است که از ترکیب سلول جنسی نر و سلول جنسی ماده به دست می‌آید . به آن «نطفة امشاج» هم گفته می‌شود.
مطابق تحقیقات علمی این ترکیب (که معمولاً در لوله‌های رحمی و لوله‌هایی که تخمک‌ها را به رحم وصل می‌کند، صورت می‌گیرد) بعد از مدت حدود یک هفته که تکثیر می‌شود و یک سلول به دو قسمت و هر کدام نیز به دو قسمت و به همین صورت زیاد می‌شود، به اندازه یک کره ربع میلی‌ متری در می‌آید . به جداره رحم می‌چسبد . با تغذیه از جداره رحم به رشد خود ادامه می‌دهد، تا مدت بیش از سه هفته.
این مدت (از آخر هفته اوّل بعد از ترکیب تا روز بیست و چهارم تقریباً) را علقه گویند.
آنچه از نظر بعضی مورد اشکال قرار گرفته، نامگذاری این مرحله به عَلَقه است. علقه به خون بسته یا «خون خشک شده یا غلیظ یا لخته شده» ترجمه شده است.
اما اینکه بسیاری علقه را به خون بسته ترجمه و تفسیر کرده اند، هیچ قطعیت و الزامی ندارد، زیرا واژه‌های عربی دارای معانی مختلفی هستند . علقه در لغت به معنای خون بسته یا خون خشک هم هست . تا زمانی که معصوم، آن هم مطابق نقل قطعی چنین تفسیری نکرده باشد، نمی‌توان گفت که این تفاسیر عین حق‌اند.
در لغت عرب «علقه» را از قدیم به موجودی شبیه زالو که به بدنه رحم می چسبد و از آن تغذیه می کند، معنا کرده‌اند. به کتاب مجمع البحرین از فقیه حدیث شناس فخرالدین طریحی که در 1085 هجری قمری از دنیا رفته است، مراجعه کنید.
او در ترجمه علقه آورده:
«العلقه القطعه الجامده من الدم بعد ان کانت منیّاً؛ علقه قطعه خون جامد است که قبلاً منی بود».
«العلق الدم الغلیظ؛ علقه یعنی خون سفت و غلیظ».
بعد در ادامه آورده: «العَلَق شیءٌ اسود مثل الدود یکون فی الماء. الواحده علقه و فی حیاه الحیوان هو دود اسود احمر یکون فی الماء یعلق فی البدن و یمصّ الدم؛
علق چیزی شبیه کرم که در آب زندگی می‌کند . به یکی از آن علقه گفته می‌شود . در حیات الحیوان آمده: کرم .......... سیاه و قرمزی است که در آب است . به بدن (علق) می‌چسبد و خون را می‌مکد».(2)
پس علقه نامیدن نطفه‌ای که به دیواره رحم چسبیده و از آن تغذیه می‌کند، معنای لغوی این کلمه بوده و هست . مطابق یافته های علمی روز هم می باشد.
علقه نامیدن نطفه چسبیده به دیواره رحم یا به این جهت است که شکل ظاهری آن با زالو یکی است یا ممکن است به سبب شباهت عملی آن دو باشد که مثل زالو به بدنه رحم می چسبد و از آن تغذیه می کند و یا شباهتی دیگر که آن را علقه نامیده‌‌اند.
3. در آیه مرحله بعد از نطفه و علقه ، "مضغه" نامیده شده، یعنی مثل قطعه گوشتی له و جویده شده ، در مرحله بعد این موجود که مثل قطعه گوشت جویده شده ای بود، به صورت استخوان در می آید و محکم می گردد و روی آن گوشت می روید.
علم جنین شناسی، امروز ثابت کرده که وقتی جنین مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام سلول های آن تبدیل به سلول های استخوانی می شود، بعد از آن تدریجاً عضلات و گوشت روی آن را می پوشاند. این دقیقاً همان چیزی است که در آیه فوق آمده : «مضغه را تبدیل به استخوان می کنیم، سپس لباس گوشت بر استخوان ها می پوشانیم» . این یکی از معجزات علمی قرآن مجید است، چرا که در آن روز چیزی به نام علم «تشریح جنین» وجود نداشت، مخصوصاً در محیط جزیره عربستان که از ساده ترین مسائل علمی نیز خبری نبود. (3)(4)
این توضیحی از آیه بود که دقیقا کشفیات امروز علم پزشکی مؤید آن و خود از معجزات علمی قرآن است. حالا اگر غیر از این تعارضی می دانید و می بینید، مطرح کنید تا به بررسی بگذاریم.
پی‌نوشت‌ها:
1.فرقان(25) آیه 6.
2. اسد الغابه، ج 1، ص 345.
3. مجمع البحرین،ج3،ص232.
4.فی ظلال، سید قطب،ج6،ص16.