مي گويند خدا از مادر مهربانتر است. عجب چه قدر دلسوز كه حاضر است ساليان سال بندگانش در عذاب باشند. مادر كه حتي نمي تواند فكر كند ولي خدا انجامش مي دهد.
تو روخدانگوييد كه عذاب مال خودشان و اعمالشان بوده. مگر اين خدا كه قادر مطلق است نمي تواند آتش را از آنها دور كند؟؟
پس اينها بهانه است. خدا با اينكه مهربان است ما را آفريد بدون اينكه از ما سوالي شود چون ما عدم بوديم حالا بايد فقط فرمانبردار باشيم و اصلا ما در بدنيا آمدن خود اختيار نداشته ايم؟؟
بيشتر ازياين اگر ادامه دهم مي ترسم جزء جبريون شوم.
خدايا ما را از عذاب حفظ فرما
============================
وسوال ديگر اينكه :
سوالم را با يك مثال شروع مي كنم:
اگر معلم يا استاد امتحاني بگيرد كه درس نداده يا خارج از سرفصل باشد بچه ها اعتراض مي كنند و خوب در اككثر مواقع حق هم با آن هاست.
الان كه من و شما در شب اول قبر منتظر نكير و منكر هستيم چون پيامبر از قبل مارا مطلع كرده. پس با اين توصاف براي دين هاي ديگر كه نكير و منكر نيست چون اگر باشد آنها قبلا با آن آشنا نبوده اند و اين روا نيست.
يا مثلا چيني ها كه كافرند از پيش خود آيا رواست كه به جهنم بروند؟
نكته ي اصلي سوال اينكه چرا هر چي چيز سخت و عذاب آور و ترسناك است رو به ما ياد دادند تا فقط ما آماده شويم؟؟؟
پس بقيه دينها چه؟؟؟
باتشكر

پرسش: خدا مهربان تر از مادر؟ شرح : می گویند خدا از مادر مهربان تر است. عجب چه قدر دلسوز که حاضر است سالیان سال بندگانش در عذاب باشند. مادر که حتی نمی تواند فکر کند، ولی خدا انجامش می دهد. تو رو خدا نگویید که عذاب مال خودشان و اعمال شان بوده. مگر این خدا که قادر مطلق است نمی تواند آتش را از آن ها دور کند؟ پس این ها بهانه است. خدا با اینکه مهربان است ما را آفرید بدون اینکه از ما سوالی شود. چون ما عدم بودیم . حالا باید فقط فرمانبردار باشیم و اصلا ما در به دنیا آمدن خود اختیار نداشته ایم؟ بیش تر از این اگر ادامه دهم می ترسم جزء جبریون شوم. خدایا ما را از عذاب حفظ فرما .
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
شکی نیست که خداوند بندگان خود را دوست دارد. حتی از مادر نسبت به فرزندش مهربان‏تراست، بلکه مهربانى‏هاى پدر و مادر و... همه جلوه‏هایى از رحمت و عنایت الهى است، زیرا اوست که این همه عشق و محبت را در نهان پدر ومادر به صورت غریزى نهاده است تا آنان با میل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به کار گیرند.
اما همین مادر مهربان هم برای رشد و پیشرفت فرزندش گاهی اجازه می دهد که فرزندش شکست و زمین خوردن را تجربه کند و یا به برخی از خواسته های او نه می گوید.
بین محبت‏هاى الهى و غیر الهى تفاوتى عمده وجود دارد و آن این است که: محبت پدر و مادر و دیگر انسان‏ها غالباً احساسی بیش نیست . بلكه در برخى از موارد بر خلاف حکم عقل، حق و عدالت و به ضرر فرزند است ،در حالى که لطف و رحمت الهى هرگز جدا از عدل، حکمت و سنت‏هاى حکیمانه پروردگار در نظام خلقت نیست.
مهرباني خداوند در عين عظمت و بي كراني كه دارد، هيچ گاه مهرباني مطلق نيست . خداوند همان گونه كه رحمان و رحيم است ، جبار و منتقم است ، هر چند بر اساس آموزه هاي ديني معتقديم كه رحمت او بر غضبش برتري و تقدم دارد ، چنان كه در روايات آمده : « يا من سبقت رحمته غضبه‏ ؛ (1) اي كسي كه رحمت او برغضبش پيشي گرفته است » .
همان گونه كه خداوند تجلي وسيعي در مهرباني دارد ، از اظهار بي جا و بي دليل و خلاف حكمت و عدالت مهرباني امتناع مي ورزد . در نتيجه مي توان گفت حقيقت تجلي مهرباني خداوند در معناي دقيق و عام كلمه آن است كه برخي از بندگان ظالم و عاصي را به عذاب مبتلا نمايد تا حق و عدالت را در حق بندگان مظلوم و مطيع به جا آورده باشد . اگر خداوند متعال رحیم است ،حکیم و عادل هم است .
اصولا محبت و دوستی الهی در دنیا و آخرت به این صورت نمایان می شود که ابزارهای لازم هدایت و رسیدن به سعادت جاودانه و ابدی را در اختیار انسان قرار داده است. عقل را در وجود انسان و پیامبران را از خارج وجود انسان برای هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی سعادت و خوشبختی فرستاده است . هیچ چیزی را در این راه فروگذار نکرده است. اما اگر انسانی با سوء اختیار خود، راه دوزخ را گرفت و به سوی جهنم رفت، عیب و نقص از جانب محبت خدا نیست، بلکه به خاطر سوء اختیار انسان است.
البته لطف و رحمت خداوند در آخرت نیز به صورت­های مختلف مانند شفاعت و بخشش الهی خود را نمایان می کند . این ها نیز برای کسانی است که لیاقت آن را در دنیا به دست آورده باشند.
در هر صورت در خصوص پاسخ به این كه چرا خداوند برخي را به عذاب گرفتار مي نمايد ،مي توان به چند نكته اشاره نمود :
1- ورود افراد به جهنم و تحمل عذاب برای بسیاری از افراد عین تجلی رحمانیت و مهربانی خداوند است ، زیرا حقیقت و ماهیت بهشت و حیات بهشتی با آلودگی و زنگارهای نشسته بر قلب همخوانی ندارد . کسی که گرفتار مشکلات باشد ، نمی تواند ورود در عالم بهشتیان را تجربه کند ، به همین خاطر بسیاری از گنهکاران با ورود در جهنم و تحمل عذاب اعمال ناشایست خود فرایند تطهیر و پاک شدن از آلودگی ها را طی کرده ، به محض رسیدن به طهارت لازم به بهشت وارد می گردند. همچنین است سختی ها و مشکلات دنیایی .
2- هرچند قابل قبول نمي دانيد اما حقيقت آن است كه اعمال ما صورتی ملکی و دنیایی دارد که فانی و موقت است . در این جهان به صورت سخن یا عمل دیگر ظاهر می شود. نیز صورتی ملکوتی دارد که پس از صدور از ما هرگز فانی نمی‏شود. اعمال ما در وجهه ملکوتی و چهره باطنی باقی است. روزی پرده‏های مربوط به دنیا کنار می رود و حقیقت آشکار می شود . کردارمان را با چهره ملکوتی مشاهده خواهیم کرد. اگر زیبا و لذّت بخش است، نعیم و بهشت ما خواهد بود اما اگر زشت و بد است، آتش و جحیم خواهد بود. جزای آخرت عین کردار دنیا است و چیزی جدا از عمل نیست.(2)
مولوی این حقیقت را چنین به شعر در آورده است.
ای دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزی ازاین خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو
می درد از پی هم اعضای تو
آنچه می بافی همه روز بپوش
و آنچه می کاری همه روز بنوش
در جای دیگر می گوید:
این سخن‏های چو مار و کژدمت
مار و کژدم می شود گیرت دمت (3)
خداوند همه ما را از خطر اين عذاب دامن گير هشدار داده است . از طريق هدايت هاي عقل و نقل تلاش نموده كه ما در خطر ورود در اين عذاب اليم نشويم ، اما ماييم كه با سوء اختيار نتايج منفي را براي خود انتخاب مي نماييم ؛ اين امر و رابطه علّي و معلولي همانند آن است كه خداوند در دنيا آتش را عامل گرما قرار داده است . در عين حال به ما فهمانده كه تماس بي مهابا با آن زمينه سوختن و رنج ما را ايجاد مي نمايد .
حال اگر فردي به خاطر بي توجهي و سهل انگاري دست خود را به آتش زد، بايد گفت: لازم است خداوند به خاطر مهرباني اش جلوي سوختن و درد كشيدن او را بگيرد و... ؛ طبيعي است كه ممكن است احساسات چنين قضاوتي را بكند ، ولي عقل مي گويد لازم است هر معلولي در پس علت طبيعي خود رخ دهد كه انسان متوجه اعمال و رفتارهاي خود باشد و انتخاب درست را در امتحانات بعدي كه در زندگي در پيش دارد انجام دهد .
3 - از دیدگاه اسلام، زندگی دنیا نوعی زندگی موقتی و پیش در آمد زندگی واقعی اخروی است ؛یعنی دنیا براى آخرت آفریده شده، آمدن انسان به دنیا براى کسب آمادگى براى زندگى جاوید اخروى است. به همین خاطر دنیا محل تجارت،(4) زراعت آخرت(5) و محل آزمایش خوانده شده است (6) تا نتیجه آن در اخرت تبلور یابد . خداوند انسان را در دنیا آفرید تا انسان بتوان به کمال لایق و شایسته خود دست یابد و جایگاه واقعی خود در آخرت را رقم بزند .بهشت وجهنم در حقیقت تبلور این جایگاه ها هستند .
در اين مسير هم قوانين و دستور عمل هاي گوناگوني در زندگي بشر تعريف شده كه در نتيجه عمل درست به اين اصول و قوانين مي توان به نتيجه مطلوب رسيد ؛ مسلما هر عقل سلیمی اذعان می کند که در پس این برنامه جامع و دقیق باید ضمانتی اجرایی و اموری کامل مورد ملاحظه قرار گیرد .
بديهي است كه رعایت و پایبندی به این امور در صورتی جدی و همگانی می شود که انسان ها بدانند محاسبه ای دقیق در پس همه این مسایل و تعیین جایگاه هایی بی نهایت متفاوت به عنوان نتیجه مجاهدت ها و تلاش ها و رسیدن به کمالات انسانی یا ضایع نمودن فرصت ها در انتظار آن هاست . بهشت و جهنم اصلی ترین کارکرد را در این عرصه دارند .
بودن چنين پيامدهاي مثبت و منفي اصل آزمون و جديت آن به شدت زير سوال مي رود و تلاشي جدي در مسير رسيدن به نتيجه و هدف بلند خلقت انجام نمي شود .
ما نمي دانيم خداوند در قيامت با انسان ها به چه گونه اي رفتار مي نمايد . حاكم نهايي در تعيين وضعيت بشر و ديگر موجودات مختار اوست . به حكم عقل هم وفاي به وعده ها لازم است ،نه وعيدها ، يعني به خودي خود قبيح نيست كه خداوند به وعيد و تهديدي كه در خصوص عصيان و خطا نموده است ،عمل ننمايد ؛ اما در عين حال نبايد به صورتي ساده لوحانه و ابلهانه همه تهديدها را صوري و مجازي خواند و از عبوديت و تقوا و توجه به دستورات الهي غافل ماند .
اين حقيقتي است كه از لحن بيانات الهي در منابع ديني به روشني به دست مي آيد ؛ خداوند می فرماید: آیا کسانی که زشتی ها و گناهان را انجام داده اند، خیال می کنند که همانند مومنان و نیکوکاران خواهند بود و زندگی و مرگ آن ها یکسان است؟ (اگر چنین حکم می کنید ) بد حکم و داوری می کنید.(7)

پی نوشت‏ ها :
1. صحيفه علويه، ص 312.
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 9 - 237.
3 . مثنوی معنوی، دفتر پنجم.
4. ملک (67) آیه 2.
5. طلاق (65) آیه 12.
6. هود (11) آیه 119.
7. ص (38) آیه 27.

پرسش:
اگر معلم یا استاد امتحانی بگیرد که درس نداده یا خارج از سرفصل باشد ،بچه ها اعتراض می کنند و خوب در اکثر مواقع حق هم با آن هاست. الان که من و شما در شب اول قبر منتظر نکیر و منکر هستیم ،چون پیامبر از قبل ما را مطلع کرده. پس با این وصاف برای دین های دیگر که نکیر و منکر نیست ،چون اگر باشد ،آن ها قبلا با آن آشنا نبوده اند و این روا نیست یا مثلا چینی ها که کافرند ، آیا رواست که به جهنم بروند؟
چرا هر چی چیز سخت و عذاب آور و ترسناک است رو به ما یاد دادند تا فقط ما آماده شویم؟ پس بقیه دین ها چه؟

پاسخ:
براي دريافت پاسخ توجه به نكاتي ضروري است :
1- عقاب بلابيان ( مجازات به خاطر عملي كه به صورت روشن به مكلف بيان نشده است ) و تكليف بلا بيان ( مكلف كردن و موظف نمودن انساني نسبت به عملي بدون اينكه تكليف به صورت روشن گفته شده باشد ) قبيح است . صدور اين قبح از خداي متعال محال است. اين يك قاعده و حكم عقلي است .يعني همان گونه كه شما هم در سوال متذكر شده ايد، تا چيزي بيان نشده و به مخاطب نرسيده است، نمي توان از او انتظار عمل و اعتقاد طبق آن را داشت. مثالي كه ذكر كرده ايد ، صحيح است كه تا معلم درسي نداده است، نمي تواند انتظار داشته باشد كه دانش آموزان به سوالات طرح شده از آن درس پاسخ دهند.
اين مطلب در شرع نيز وجود دارد. خدا تا موردي و عملي را بيان نكرده و تا بيان و علمش به فردي نرسيده است، انتظاري هم نسبت به ايمان و عمل طبق آن مورد ندارد . عقلا قبيح است كه چنين سوالي از چنين فردي شود . چنين سوالي از خداي متعال محال است چون محال است كه خدا مرتكب فعل قبيح شود.
2- بر اساس نكته اي كه عرض شد، خداي متعال تا به كسي علمي را نداده است، از آن بازخواست و سوال نخواهد كرد. اما به اين معني نيست كه از علوم ديگري كه از راه هاي ديگر به آن شخص رسانده است ،نيز سوال طرح نكند و بازخواست ننمايد.
3- خداي متعال هدايت خود را از دو طريق به انسان ابلاغ كرده است :
1- هدايت عقلي و فطري كه از طريق عقل وفطرتي كه به همه عنايت كرده است، به بشر رسانده است.
2- هدايت وحياني كه از طريق انبيا و ائمه خود به بشر ابلاغ كرده كه عبارت است از راه دين.
در روايتي از امام موسي بن جعفر عليه السام اين دو نوع هدايت الهي بيان شده است :
« إنّ للّه على الناس حجّتين:
حجّة ظاهرة، و حجّة باطنة، فأمّا الظاهرة فالرسل و الأنبياء و الأئمّة، و أمّا الباطنة فالعقول؛
براي خدا بر مردم دو حجت(هدايت) وجود دارد : يكي حجت ظاهري و ديگري حجت باطني ، اما حجت ظاهري عبارت است از رسولان الهي و انبيا و ائمه ،
حجت باطني عبارت است از عقول».(1)
4- هدايت عقلي و فطري به همه آناني كه صاحب عقل و فطرت مي باشند، يعني تمام انسان ها ، رسيده است. بنابراين خداي متعال مي تواند از آن ها در اين قسمت و از
علوم و معارفي كه از طريق عقل و فطرت در اختيار آن ها قرار داده است، سوال طرح كند . اگر كسي مطابق آن معارف رفتار نكرده باشد ،مورد مواخذه و عذاب قرار دهد.
هدايت وحياني را نيز خداي متعال براي همه بشر فرستاده است. يعني خدا اين گونه قصد نكرده است كه دين و انبيا را براي عده اي از انسان ها بفرستد و براي عده اي نفرستد. طبق اين اصل در قرآن مي فرمايد كه ما براي هر امتي رسولاني را ارسال كرده ايم و استثنائي هم قائل نمي شود:
« وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون‏ ؛
براى هر امّتى، رسولى است هنگامى كه رسول شان به سوى آنان بيايد، به عدالت در ميان آن ها داورى مى‏شود و ستمى به آن ها نخواهد شد ». (2)
بنابراين تمام امت ها داراي پيامبران و رسولاني بوده اند. اما اينكه اگر بوده اند ، چرا اخبار آن ها به ما نرسيده ، بحثي ديگر است.
ممكن است بگوئيم كه رسيدن به اين علوم و معارف براي همه يكسان نيست. مثلا علم و معرفتي كه يك ايراني مسلمان از دين خدا دارد، با علم و معرفتي كه يك برزيلي و يا ژاپني غير مسلمان از دين خدا دارد ،متفاوت است. يا حتي علم و معرفتي كه در ايران افراد در نسبت به هم به دين و معارف اسلامي دارند يكسان نيست. اين مطلب درست است.
با توجه به مطالبي و نكاتي كه گفته شد ،معلوم مي شود كه خداي متعال دو نوع هدايت براي انسان فرستاده است كه يكي عمومي تر از ديگري و نيز دسترسي به آن براي همه بشر يكسان است كه آن عبارت است از هدايت عقلي و فطري .
ديگري هدايتي كه براي تكميلي هدايت عقلي و فطري آمده است، ولي دسترسي همه افراد بشر به آن يكسان نيست. فهم بسياري از خوبي ها و بدي ها يك فهم فطري است. همه افراد بشر مي دانند كه دروغ گوئي بد است و راستگوئي خوب. خيانت بد است و امانت داري خوب. احترام به ديگري خوب است و توهين و رفتار زننده با ديگران بد. همه اين ها و بسياري از موارد ديگر با عقل و فطرت خدادادي انسان كه در همه يكسان است و تفاوتي در فهم آن ها بين افراد بشر وجود ندارد ، فهميده مي شود.
چه آن هائي كه دين الهي را شنيده و چه آن هائي كه نشنيده باشند ،خوبي اين امور و بدي مقابل آن ها را مي فهمند.
اين ها نيز مقداري از دروس هدايت الهي را گذارنده اند. خداي متعال مي تواند از همين مقدار دروسي كه گذرانده اند ،براي آن ها سوال طرح كند و از آن ها انتظار پاسخ صحيح را داشته باشد . اگر پاسخ صحيحي نشنيد ،عذاب كند.
افرادي كه دين خدا ( هدايت وحياني ) به آن ها علاوه بر هدايت فطري و عقلي رسيده است ، از مقدار علوم و معرفت بيش تري بر خوردارند. بنابراين بايد پاسخگوي سوالاتي كه از اين علوم و معارف از آن ها پرسيده مي شود باشند.
اين مطلب همان گونه كه در نكته اول گفته شد ،هم دليل عقلي دارد هم دليل ديني و قرآني. دليل عقلي آن هماني بود كه عرض شد، چرا كه عقل حكم مي كند : اگر مطلبي بيان نشده باشد، نمي توان انتظار پاسخ از طرف مقابل را داشت كه تعبير كرديم به حكم عقل به « قبح عقاب بلا بيان » .
دليل ديني و قرآني اين مطب هم به اين صورت بيان شده است كه در آيه خدا مي فرمايد :‌‌« لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها ... ؛ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى‏كند...» (3) . كسي كه ديني به او نرسيده و اطلاع از خيلي از معارف ندارد، پاسخ به سوالاتي را كه مي شود، نمي تواند بدهد و خارج از وسع اوست .بنابراين خداي متعال هيچ وقت چنين سوالاتي را از كساني كه هيچ دسترسي به اين گونه معارف نداشته اند ، نمي پرسد و آن ها را مورد مواخذه قرار نمي دهد.
علاوه بر اين در آيه اي كه از سوره يونس عليه السلام بيان شد ، به اين مطلب اشاره شده بود كه خدا زماني بين امت ها به قضاوت و حساب و كتاب مي نشيند كه رسولي براي آن ها فرستاده باشد . خدا به هيچ و كس و هيچ امتي ظلم نمي كند. چرا كه قضاوت بدون فرستادن پيامبر و بيان معارف، ظلم است: « ... فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون » .
به اين گونه از انسان ها كه دين الهي يا به آن ها نرسيده است و يا اگر رسيده، نفهميده اند ( كه اين ها هم در حكم افرادي هستند كه دين الهي به آن ها نرسيده است ) در اصطلاح شرعي و ديني «مستضعف فكري و ايماني» گفته مي شود كه حساب و كتاب خاص خود را دارند.
طبق مطالب گذشته اين گونه نيست كه هر غير مسلماني به جهنم برود. بلكه هر غير مسلماني كه عناد و لجاجت بورزد و انكار حق نمايد.(با وجود دانستن آن )به جهنم مي رود. اما غير مسلمانان از هر نژاد و منطقه اي كه باشند، اگر طبق دانسته هاي خود از حق و حقيقت رفتار كنند ،نمي توان گفت كه آن ها نيز به جهنم خواهند رفت. اين گونه افراد به تصريح قرآن كريم اهل جهنم نيستند :
« إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً *إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلا؛
كسانى كه فرشتگان (قبض ارواح)، روح آن ها را گرفتند، در حالى كه به خويشتن ستم كرده بودند، به آن ها گفتند: «شما در چه حالى بوديد؟ گفتند: «ما در سرزمين خود، تحت فشار و مستضعف بوديم.» آن ها [فرشتگان‏] گفتند: «مگر سرزمين خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد؟!» آن ها (عذرى نداشتند، و) جايگاه شان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند*مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى تحت فشار قرار گرفته‏اند (و حقيقتاً مستضعفند) نه چاره‏اى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محيط آلوده) مى‏يابند».(4)

پي نوشت ها:
1. اصول كافي ج 1، ص 16.
2.يونس(10) آيه 47.
3.بقره(2) آيه 286.
4.نساء (4) آيه 98.