باسلام.در خود قران اشاره شده که سنت خدا تغییر پذیر نیست پس چرا در ایاتی از قران ما شاهد نسخ هستیم؟
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
نسخ در باب احکام است و سنت ها، قانون هاي جامع و فراگيري هستند که خدا بر جهان آفرينش حاکم کرده است . ربطي به هم ندارند تا وجود نسخ در احکام با تغييرناپذيري سنت ها منافات داشته باشد.
خدا قانونمندي جهان آفرينش و تغيير ناپذير بودن اين قانونمندي را در چندين مورد بيان کرده از جمله:
نسخ يا نسبت به احکام شريعت پيشين است. خداوند در هر شريعتي به تناسب شرايط زماني و مکاني و اقتضاهاي ديگر ، احکامي قرار داده که وقتي شريعت بعد نازل مي شود، با توجه به تغيير شرايط زماني و مکاني و اقتضاها، بعضي از آن احکام بايد تغيير يابند. مثلا حضرت موسي مبعوث مي شود . شريعت نازل بر ايشان حکايت از حلال و حرام هايي دارد که بعد با مبعوث شدن حضرت عيسي بعضي از اين احکام بايد تغيير يابد. حضرت عيسي بعضي از حرام هاي وارد در شريعت حضرت موسي را حلال معرفي مي کند . بعضي از تکاليف واجب را برمي دارد :
وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ ؛(1)
و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مىكنم و (آمدهام) تا پارهاى از چيزهايى را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهي ها،) حلال كنم.
همچنين پيامبر اسلام بعضي از احکام شريعت هاي پيشين را امضا مي کند و بعضي ديگر را نسخ مي نمايد .
گاه نسخ در احکام شريعت است. گاهي احکام شريعت موقت هستند. ولي بيان حکم ظهور در دائم بودن دارد . بعد خداوند حکم قبلي را برمي دارد و حکم جديد مي گذارد . نشان مي دهد که حکم اولي موقت بود . گاهي نيز احکامي وضع مي شود تا افراد يا جامعه امتحان شوند و مقدار اطاعت و پايبندي مشخص گردد مثل اين که حکم به دادن صدقه براي نجواي با پيامبر مي شود . بعد که معلوم شد جز علي بن ابي طالب هيچ کس به اين حکم پايبند نيست، اين حکم نسخ مي گردد.
بنا بر اين نسخ در سير قانونگذاري طبيعي و لازم است اما "سنت ها" قانون هاي تغيير ناپذير و همگاني خدا در اداره جهان مي باشند. قانون علت و معلول و قانون جزا و پاداش، قانون استدراج و مهلت دادن به ظالمان، قانون امداد غيبي مؤمنان استوار و مقاوم و ديگر قانون هاي خدا عمومي و تغيير ناپذيرند .بر همه به يک نحو جاري مي باشند. به آيات زير توجه کنيد:
لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً؛ (2)
اگر منافقان و بيماردلان و آن ها كه اخبار دروغ و شايعات بىاساس در مدينه پخش مى كنند ، دست از كار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مىشورانيم، سپس جز مدّت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند! از همه جاطرد مىشوند، هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسيد! اين سنّت خداوند در اقوام پيشين است، براى سنّت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت!
اين حکايت از يک سنت تغيير ناپذير در همه امت ها دارد ، يعني سنت راندن و لعن و سركوب شدن منافقان.
پس اين دو مساله از هم جدا هستند و هر کدام حکم خاص خود را دارد.
پي نوشت ها:
1.آل عمران(3)آيه50.
2. احزاب(33)آيه60-62.