من جواني هستم 19 ساله متولد ورامين، مشتاق رسيدن به حقيقت دين كه آيا شيعه حق است يا اهل سنت. اگر شيعه بر حق است پس چرا قرآن در سوره ي انعام آيه ي159 ميفرمايد إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَكَانُوا شِیعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ ینَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا یفْعَلُونَ و در سوره ي روم آيه ي 32 ميفرمايد مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَكَانُوا شِیعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ اما آيات فراواني سنت پيامبر را حق ميداند؟ لطفا من را راهنمايي كنيد چون من ايمان دارم كه خداوند راه رهايي از اين شك و شبه ها كه همه ي مردم در حال حاضر گرفتار آن هستند را باز گذاشته و اين طور نيست كه بعضي ها ميپندارند خداوند و پيامبر مردم را در ظلمات رها كرده و توجهي به آنان ندارد و دوم اينكه من در حال ساخت نرم افزار هاي قرآني هستم با مطلب راز عدد 19 در قرآن كه فقط به خدا و پيامبر و قرآن ايمان قاطع دارم و در آخر هم بگويم كه اگر هركدام از علماي طرفين من را قانع كند من نيز به آن ميپيوندم

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
الفاظ و كلماتي كه در محاورات و گفتگوهاي خود به كار مي بريم ، از حيث وحدت يا تعدد معنا به دو دسته تقسيم مي شوند :
بعضي از كلمات و الفاظ، داراي معناي واحدي مي باشند و اختصاص به يک معنا دارند؛ مانند لفظ «قلم» كه يك معنا بيش تر ندارد. به اين گونه الفاظ، الفاظ «مختص» گفته مي شود.
قسم دوم الفاظ و كلماتي هستند كه داراي معاني متعددي مي باشند مانند لفظ «مهر» كه هم به معناي محبت و شفقت است و هم نام يكي از ماه هاي شمسي مي باشد. به اين گونه الفاظ، الفاظ «مشترك» گفته مي شود.(1)
يكي از نكاتي كه درباره الفاظ و كلمات مشترك وجود دارد، اين است كه در هنگام استعمال يا استماع اين كلمات، بايد قرائن و شواهدي در كلام گوينده وجود داشته باشد تا مخاطب منظور گوينده از آن لفظ را متوجه شود. اگر گوينده هيچ قرينه اي بر تعيين معناي مورد نظر نياورد ،عبارت گوينده، مبهم مي شود.
لفظ «شيعه» هم از الفاظ و كلماتي است كه داراي معاني متعددي است . به اصطلاح «مشترك لفظي» است. يعني لفظ شيعه مشترك بين دو يا چند معناست.
لفظ شيعه از حيث لغوي به معناي پيرو و تبعيت كننده (2) و از حيث اصطلاحي كه در حال حاضر بين مسلمانان رايج است، به افرادي اطلاق مي شود كه اعتقاد به خلافت بلا فصل امير المؤمنين علي (ع) دارند.
آيا لفظ شيعه در قرآن كريم به معناي لغوي به كار برده شده يا اينكه به معناي مذهب شيعه است ؟
براي فهميدن معناي مورد نظر در الفاظ مشترك، بايد به قرائن و شواهدي كه در كلام گوينده وجود دارد مراجعه نمائيم.
اگر آيات مذكور در سؤال را در كنار آيات ديگري كه لفظ شيعه در آن آمده، قرار دهيم ، متوجه مي شويم كه لفظ شيعه در قرآن كريم به معناي لغوي به كار برده شده، نه معناي اصطلاحي، زيرا اگر معناي اصطلاحي منظور باشد، آيه 15 سوره قصص و آيه 83 سوره صافات را چگونه معنا مي كنيد؟!
آيا در آيه 15 سوره قصص كه سخن از شيعه آمده ،منظور شيعه اصطلاحي است يا به معناي پيرو حضرت موسي يا در آيه 83 سوره صافات كه خداوند متعال مي فرمايد ابراهيم جزء شيعيان او بود، منظور شيعه اصطلاحي است يا منظور اين است كه حضرت ابراهيم پيرو و تابع حضرت نوح بود؟!
با توجه به اين آيات روشن مي شود لفظ شيعه اي كه در قرآن ذكر شده، به معناي لغوي شيعه يعني پيرو و تبعيت كننده است، نه به معناي اصطلاحي و مذهب شيعه.
نوشته ايد كه « آيات فراواني سنت پيامبر را حق مي داند» . غفلت از اشتراك لفظي بودن لفظ سنت، منشأ اين سؤال مي باشد. چون لفظ سنت هم داراي معاني متعددي است.
يكي از معاني سنت، همان «گفتار و رفتار» پيامبر است و معناي ديگر سنت، اصطلاحي است كه در حال حاضر در مورد افرادي به كار مي رود كه معتقد به خلافت ابوبكر و عمر و عثمان هستند . خلافت امير المومنين علي (ع) را بلافصل نمي دانند. آنچه قرآن كريم تأييد مي كند، سنت به معناي اول است ،يعني گفتار و رفتار پيامبر را تأييد نموده و ايشان را اسوه و الگوي نيكوي انسان ها معرفي مي كند ،نه اينكه خداوند متعال افرادي كه خود را اهل سنت ناميده اند، تأييد نمايد.
از سوي ديگر برادران اهل سنت كه مدعي تبعيت از سنت پيامبر هستند ،آيا نمي دانند كه پيامبر در غديرخم و در جاهاي ديگر، براي مسلمانان جانشين تعيين نمود ؟ اگر واقعا به دنبال سنت رسول خدا هستند، بايد شيعه و پيرو اميرالمومنين علي (ع) باشند و قائل به خلافت بلا فصل ايشان باشند؛ زيرا امير المؤمنين كسي است كه از سوي خدا و رسول خدا به عنوان جانشين تعيين شده و خداوند متعال مي فرمايد:
« وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً ؛(3)هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد. هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد . هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است‏ ».
بنابراين كساني كه باعث تفرقه در دين شدند و از مسير حق منحرف شدند ،كساني هستند كه فرد تعيين شده از سوي رسول خدا را رها نموده و از پيش خود جانشين تعيين نموده اند. نه شيعياني كه مطيع سنت رسول خدا هستند و به دستور رسول خدا در غدير خم و جاهاي ديگر عمل مي كنند.
اما درباره تحقيق درباره عدد 19 در قرآن، افرادي همچون دكتر رشاد خليفه هم در اين باره تحقيقاتي انجام داده اند كه براي نقد و بررسي آن ها و دريافت اطلاعات بيش تر مي توانيد به كتاب «پژوهشي در اعجاز علمى قرآن» تأليف دكتر محمد على رضايى‏ مراجعه نمائيد.(4)
پي نوشت ها:
1. براي مطالعه بيش تر درباره لفظ مختص و مشترك مي توانيد به كتاب هاي منطق مراجعه نمائيد.
2. لسان العرب، ج‏8، ص 188.
3. احزاب (33) آيه 36.
4. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج 2، بخش سوم (قرآن و علوم رياضى‏)، ص 217.