با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
عمل پيامبر(ص) از چند جهت قابل توجيه است و هيچ منافاتي با آيه 108 سوره انعام ندارد .
اول : يکي ازهدف هاي اصلي بعثت پيامبران از جمله پيامبراسلام مبارزه با مظاهرشرک و بت پرستي و جهل است. تبليغ و راهنمايي و آگاهي دادن مردم به يکتاپرستي است تا بندگان از فضاي ظلماني و تاريک و گمراهي نجات يابند . به فضاي نوراني و روشن هدايت شوند .اگر پيامبراسلام با مظاهرشرک مبارزه کرد ، به اين دليل بود که او در واقع يکي از ماموريت هاي خود رادر اين راستا انجام داده است .
دوم :پيامبر با بت و بت پرستاني مبارزه کرد و آن ها را شكست . آن قدر در اين راه پيشروي کرده بودند که حتي خانه خدا و مرکز توحيد را بتخانه خود قرارداده وساليان دراز آ ن ها را مي پرستيدند.
سوم : بت پرستان مکه در کنارخانه خدا هم كساني نبودند كه در موضع خود ساكت و آرام باشند. زيرا چنان به انحراف افکارعمومي مردم دامن مي زدند و در لجنزار جهالت و بت پرستي فرو رفته بودند که هر از گاهي بت جديدي با شکل و شمايل ديگري اختراع و مي ساختند و در معرض عموم قرارمي دادند .
چهارم : خانه خدا كه از زمان حضرت آدم (ع) كانون توحيد ويکتا پرستي و پايگاه اسقرار و تبليغ پيامبران گذشته همچون بت شکن بزرگ ابراهيم بوده ، در مقطعي به خاطر جهالت و ناداني مردم و نبود حجت خدا در بين آنان، آن مکان مقدس مرکز بت پرستي شده بود. آيا مبارزه نکردن با مظاهربت و بت پرستي با هدف بعثت پيامبر که در همين راستا و مبارزه با بت ها صورت گرفته، منافات ندارد و نقض غرض امر خدا نيست ؟
پنجم : يکي از واجبات خدا برپيامبر اسلام و مسلمانان ، امر به معروف و نهي از منکربه يکديگراست .لازمه كلام پرسشگرمحترم اين است كه پيامبر(ص)و پيروان او دست از اين امر مهم بردارند زيرا براي مشرکان ناگوار و ناخوشايند بوده است و اين به نظرعقلا قابل قبول نيست .
ششم : پيامبر زماني با مظاهربت پرستي مبارزه کرد و آن ها را در هم شکست که بيش تر مردم در فتح مکه مسلمان شدند و از زشتي بت پرستي آگاه شده بودند.
هفتم :آيه فوق در واقع روش گفتگوي منطقى بودن تعليمات اسلام و لزوم دعوت از راه استدلال را مورد بررسي قرارداده است . از طريق منطق و استدلال و نفوذ در فكر و روح افراد بايد پيشروى كرد. مهم اين است كه مردم حقايق را درك كنند . با اراده و اختيار خويش آن را بپذيرند ، زيرا ايمان به خدا و مبانى اسلام نمي تواند جنبه تحميلى و گفتگوي غير منطقي وفحاشي داشته باشد.
قرآن بارها در آيات مختلف روى اين حقيقت تاكيد كرده و بيگانگى اسلام را از اعمال خشونت بار همانند اعمال كليسا در قرون وسطى و محكمه تفتيش‏ را منع کرده است .
اين مطلب بر کسي پوشيده نيست که با دشنام و ناسزا نمى‏توان كسى را از مسير غلط باز داشت، بلكه به عكس، تعصب شديد آميخته با جهالت كه در اين گونه افراد است، سبب مى‏شود كه به اصطلاح روى دنده لجاجت ، در آئين باطل خود راسخ تر شوند، چرا که هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد. بنا براين آيه فوق نحوه گفتگو با مشرکان را به مسلمانان تعليم داده و از نهي کردن ابطال باطل که از بين بردن بت ها است، سخني به ميان نيامده اما درآيات مختلف قرآن براي باطل کردن مظاهر کفر وشرک تاکيد بسيارشده است مانند داستان حضرت ابراهيم وشکستن بت ها.
به هر حال درهم شکستن بت ها توسط پيامبراسلام درفتح مکه با توجه به اينکه بيش تر مردم به اسلام رو آوردند و مسلمان شدند و آگاه شده بودند، ارتباطي با فحش دادن ندارد. (1)
پي نوشت:
1. تفسير نمونه، ج5 ،ص 384 .