با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
تصور ما از انجام کارها ، معمولا به دست آوردن سود يا رفع يك نياز است ؛ زيرا ما انسان ها موجوداتي محدود و ناقص هستيم و همواره اعمال ما به يکي از اين دو امر برمي گردد ، اما خداوند، هيچ نقصي ندارد كه با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد و فاقد هيچ كمالي نيست، تا به كمال رسيدن براي او متصور باشد. بلكه خدايي او اقتضاي آفرينش دارد؛ زيرا «آفريدن» به معناي ايجاد كردن است . هر وجودي خير است و لازمه فياض(بخشنده) بودن خداوند، عطا كردن او است؛ خداوند در قرآن مي فرمايد :
«و ما كان عطاء ربك محظورا؛ عطاي پروردگارت منع نشده است»، (1).
هر چيزي که اقتضاي وجود و هستي داشته يا امکان وجود داشتن آن باشد ، فيض وجود از خدا دريافت مي کند . خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد ، تا موجودي که امکان وجود آن است ، وجود را دريافت نکند.
جهان هستي با تمام نظم و زيبايي هايش نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت، حکمت و... خداست ،به طوري که بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند .
هر «بود»ي ، «نمود»ي دارد؛ نمي شود فياض باشد ، اما فيضي نداشته باشد ، همان گونه که نمي تواند نور باشد. اما روشنايي نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد! بنابراين از همين جا مي توان نتيجه گرفت كه خلقت جهان و از جمله انسان نتيجه صفات خداوند است .
خداوند فيض و بخشش دارد و لازمه آن اين است كه هر چه امكان وجود دارد ، فيض و هستي خداوند را دريافت كند و چون قابليت وجود براي جهان هستي بود ، خداوند آن را آفريد؛ بنابراين جهان هستي ، نشان دهنده و نتيجه صفات خداوند است ؛ از اين رو خلقت جهان هستي ، با تمامي نظم و زيباييش جلوه گر جلال و جمال خداست .
خداوند از آن جا كه "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بي نهايت دارد ، جهان و انسان را آفريده ، چون لازمه اين صفات آن است كه اولا جهان را بيافريند . ثانيا خلقت او بهترين و كامل‏ترين آفرينش باشد، يعني در مجموعه هستي اگر وجود مخلوقي، زيبايي و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، ناشي از عدم اطلاع و آگاهي از زيبايي آن است، يا در اثر ضعف و ناتواني از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بي نهايت، باز آن زيبايي را خلق نكند ،ناشي از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگي است كه خدا از بخل منزه است . "جود" و رحمت و بخشندگي او بي نهايت است. پس جهاني كه خدا خلق مي كند، بايد كامل‏ترين صورت ممكن را داشته باشد. هر چه امکان تحقق دارد ، از طرف خداوند فيض وجود دريافت کند . هدف نهايي تك تك موجودات و مجموعه عالم هستي اعم از دنيا و آخرت همين است .
در حقيقت غايت و هدف افعال الهي همان خود اوست، يعني خداوند چون خداست، مي‌آفريند . آفرينش لازمه خدايي اوست ، زيرا وجود بهتر و ارزشمند تر از عدم است . خداوند اين فيض را از عام دريغ نمي نمايد ؛ در عين حال آفرينش خداوند هم بر اساس صفات حكمت و علم او در نهايت اتقان و استحكام و هدف مندي است . مسيري معين براي موجودات آن تعبيه شده است . سرانجامي دقيق و محاسبه اي كامل در برابر رفتارها و كنش هاي اختياري موجودات مختار در نظر گرفته شده است .
بر اين اساس آخرت و معاد هم در همين راستا ضرورت وجود مي يابد چون به شكوه بيش از پيش اين مجموعه و عادلانه بودن ساختار عالم كمك مي كند . همخوان با روح جاودانگي طلب انسان است . بستر رسيدن به كمالات وجودي انسان كه برترين مخلوق خداوند است، مهيا مي سازد .
البته اين امر از منظر غايت فاعل و هدفي است كه علت ايجاد عالم در آفرينش دارد ، اما در كنار اين امر اين عالم و خود مخلوق خداوند هم به نوعي داراي هدف و مقصدي است كه در مسير حركت خود در نهايت به آن منتهي مي گردد .
دو هدف داريم :
يكي هدف فعل و ديگري هدف فاعل . بين اين دو تفاوت وجود دارد. به اين مثال توجه نماييد :
صنعتگري موتوري را مي سازد كه قادر به حركت با سرعت 800 كيلومتر در ساعت است ؛ هدف اين موتور كه فعل صنعتگر است ،رسيدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلي سازنده موتور نشان دادن توانمندي خود يا رسيدن به شهرت و مانند آن است ؛ با اين توضيح بايد گفت كه فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضاي ذات و صفاتش ، اين عالم هم مسير و مقصدي را در پيش دارد كه هدف آن به شمار مي رود . هدف تكامل انسان و رسيدن به غايت نهايي ذات انساني اوست .
اگر در آيات قرآن آزمايش (2) و عبادت(3) به عنوان علّت آفرينش انسان شناخته شده و در عين حال آفرينش بسياري از مظاهر خلقت مانند آنچه در زمين است، براي او تعريف شده است (4)، مي توان نتيجه گرفت كه غايت حكيمانه اي كه خداوند در مسير خلقت عالم در نظر گرفته شده ، تكامل انسان و رسيدن او به درجات والاي وجودي و در نهايت بهره مندي او از اين كمالات و رشد و پيشرفت خود است .

پي نوشت ها :
1. اسراء (17) آيه‏ 20.
2. ملك (67) آيه 2.
3. ذاريات (51) آيه 56
4. بقره (2) آيه 29.