سلام عليکم با توجه به اينکه اغلب ما ايرانيها در محيطي شيعي به دنيا آمده و به اين مذهب گرايش پيدا ميکنيم اين شبهه پيش ميآيد که اگر در کشوري غير شيعه متولد ميشديم به آيين آنجا ميگرويديم حال اگر فردي ولو بعد از تحقيق در مورد اسلام و تشيع مسلمان شده باشد آيا لازم است که در مورد ساير اديان و مذاهب نيز تحقق نمايد؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
احتمال اين كه در موقعيت هاي زماني و مكاني ديگر وضعيت عقيدتي و ديني هر يك از ما متفاوت مي شد ، احتمالي جدي و قابل توجه است . دقيقا بر همين اساس است كه اسلام هر نوع تقليد و تبعيت كوركورانه از سنت ها و تفكرات آبا و اجدادي را نادرست قلمداد مي نمايد و از آن بر حذر مي دارد .
اسلام از راه هاي گوناگون مي كوشد انديشه بشر را از اسارت باطل برهاند . توصيه مي كند كه آدمي با ديد باز و وسعت نظر بينديشد و داوري كند . دين و آيين حق را برگزيند. اين سخن قرآن است كه مي گويد:
«به آن بندگاني مژده باد كه همه سخنان را مي شنوند و بهترين را بر مي گزينند».(1)
« چون به ايشان گفته شود كه از آن چه از سوي خدا فرود آمده است، پيروي كنيد، گويند: نه، به همان راهي مي رويم كه پدران ما مي رفتند. حتي اگر پدران شان بي خرد و گمراه بوده اند!»(2)
آيه اخير، انسان ها را توبيخ مي كند كه چگونه به راه پدران و تقليد از آنان رفتند ، شايد پدران آن ها درك نمي كردند . پس تقليد در دين از نظر قرآن محكوم است. در روايات تصريح شده که تقليد در دين، نه فقط از پدر و مادر مردود است ، حتي تقليد در عقايد از شخصيت هاي بزرگ هم جايز نيست.(3)
البته اين بدان معنا نيست كه بايد ديني غير از دين پدران انتخاب نمود ، بلكه چه بسا راه و دين پدران حق باشد، اما در هر صورت انتخاب دين بايد با استدلال و آگاهي و تحقيق باشد ،پس اسلام خود سفارش به تحقيق و تامل و بررسي مي نمايد . از اين امر هيچ پرهيز و ابائي ندارد .
بالاتر از همه اين ها اسلام به صراحت هر نوع اجبار و اكراه در تحميل دين را رد كرده :« لا اكراه في الدين (4) ؛در دين اكره و اجباري نيست» ، زيرا اصولاً دين و اعتقاد به عنوان يک امر دروني ، قابليت اجبار و تحميل کردن يا اجباري شدن ندارد ؛ دين و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است . حوزه درون و قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نيست.
به همين خاطر دين حقيقي هر انساني همان چيزي است كه در اعماق قلب خود بدان پايبند است و آن را حق مي داند و با عقل و جان خود به حقانيت آن رسيده است . اسلام همه افراد را به ضرورت رسيدن به چنين ديني تشويق نموده است . از هر نوع تقليد كوركورانه در اصول و مباني معرفتي و ديني سرزنش نموده است .
بنابراين هر فردي پس از رسيدن به بلوغ فكري و جسمي ، به حكم عقل و البته به تصريح اسلام ، موظف است كه دين حق را يافته و مباني فكري و اعتقادي خود را بر اساس استدلالات عقلي و برهاني پايه ريزي نمايد ؛ البته اين بدان معنا نيست كه لازم باشد. انسان تفكرات قبلي خود و باورهاي مبتني بر فطرت دروني خود را به كناري نهاده، آن ها را انكار نمايد، بلكه به مقتضاي رشد فكري و عقلي لازم است براي دفع شبهات و اشكالات عقلي ، پايه هاي فكري خود را بر اساس تفكر و برهان و استدلال استوار نمايد .
اين تحقيق و بررسي داراي لوازم و شرايطي است كه اكنون در مقام بيان آن نيستيم ، اما بعد از تحقق اين شرايط و ايجاد بستر مناسب براي اين تحقيق، بايد به شكلي برابر و مساوي به آموزه هاي اصيل و مبنايي همه اديان مراجعه نمود . آن ها را يك به يك بررسي نموده و با هم سنجيد ؛ در واقع مهم ترين راهكار در اين مسير مراجعه به منابع اصيل اديان موجود براي داوري است .
اما بر اساس يك اصل دقيق عقلاني مي توان كار را ساده تر نمود . يعني به جاي بررسي همه منابع اديان گوناگون، ابتدا به تحقيق و بررسي تعاليم و مفاهيم اسلام پرداخت ، زيرا اسلام به همه اديان آسماني قبلي معتقد بوده ،به پيامبري پيامبران آن ها باور دارد . اديان را دين حقيقي بشر در زمان خودشان مي داند ، اما در عين حال معتقد است كه با آمدن پيامبر و شريعت بعدي ،ديگر اديان و شريعت شان از اعتبار و حجيت ساقط مي شوند و نمي توان همچنان بر آن ها باقي ماند .
اما پيروان اديان آسماني هيچ كدام دين اسلام را برحق نمي دانند و گرنه اعتقاد به دين و شريعت خودشان نامعقول و نادرست خواهد بود ، چنان كه يهوديان هنوز به آمدن مسيح باور ندارند . مسيحيت فعلي را دين حقيقي نمي انگارند ؛ به همين خاطر اگر ثابت شود كه اسلام ديني برحق بوده و واقعا پيامبري به نام حضرت محمد از سوي خداوند آمده ، مي توان يقين پيدا نمود كه دين حق در زمان كنوني اسلام است و در اين مسير مقايسه و بررسي ديگراديان ضرورتي ندارد .
از اين رو مي توان به شكلي منطقي و دقيق به مطالعه مباني فكري اسلام پرداخت . اگر براي فردي در اثر تحقيق و تامل، حقانيت اسلام و تشيع به اثبات رسيد، ديگر تحيق و بررسي ديگر اديان ضرورت و لزومي ندارد . در نتيجه تفاوتي ايجاد نخواهد كرد . هر چند اگر كسي توان داوري علمي دارد ،بهتر است نسبت به اديان ديگر نيز مطالعاتي داشته باشد .اگر توان علمي ندارد، لازم نيست.

پى‏نوشت‏ها:
1. زمر (39) آيه 18.
2. بقره (2) آيه 170 ؛ مائده(5) آيه 104.
3. ميزان الحکمه، ح 6296 ؛ بحارالانوار، ج 23، ص 103.
4. بقره، آيه 256.