به نام خدا
با سلام ، ضمن عرض سلام و با آرزوی توفیق و موفقیت شما از درگاه ایزد منان
دو سوال از محضرتان داشتم که امیدوارم راهنمایی بفرمایید
1- یکی از علما در قم می گویند که جهنم ابدی نیست و هرکس به جهنم برود آخرآخر به بهشت می رود و نجات پیدا خواهد کرد حتی شمر و عمرو.... آیا این مطلب صحیح است یا خیر ؟ چون می گویند خالدین در قرآن به دو معنا است ؛ یکی ابدی و یکی مدت طولانی
2- درباره ی تکثیر نسل حضرت آدم (علیه السلام) روایاتی داریم که خداوند حوریه ای و ملکی را فرستاد تا با فرزندان آدم ازدواج کنند و بعدا دختر عمو و پسر عمو با هم ازدواج کردند و روایات دیگری نیز در تفاسیر بیان شده که می گویند ازدواج برادر و خواهر در اول خلقت جایز بوده و حرام نبوده است و فرزندان آدم (علیه السلام) با یکدیگر ( خواهر و برادر) ازدواج کرده اند و نسل ایشان زیاد شده اند ، لطفا بفرمایید کدام دسته از این روایات صحیح است ؟ با تشکر فراوان از شما و خدا نگهدارتان
پرسش: درمورد جهنم و ازدواج شرح : 1- يکي از علما در قم مي گويند که جهنم ابدي نيست و هر کس به جهنم برود ، آخر به بهشت مي رود و نجات پيدا خواهد کرد. حتي شمر و عمر و.... آيا اين مطلب صحيح است ؟ چون مي گويند خالدين در قرآن به دو معنا است ؛ يکي ابدي و يکي مدت طولاني.
پاسخ:
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
در مورد مطلبي كه از آن عالم نقل كرديد ، نمي توانيم اظهار نظر كنيم ، چون از مشروح سخنان ايشان اطلاعي نداريم :
هر چند وضعيت افراد در عالم آخرت كاملا متفاوت و مختلف خواهد بود و تصميم گيري در خصوص سرنوشت نهايي همه انسان ها دردست خداوند است ، اما بر اساس منابع نقلي به طور كلي مي توان گفت تقريبا اکثر انسان ها پس از تحمل عذابي موقت به بهشت مي روند، ولي در هر حال اين امر كليت نداشته و شامل همه انسان ها نخواهد بود .
شخصي را در نظر بگيريد که ايمان دارد، ولي به خاطر ضعف ايمان، گناهان کبيره انجام داده، اگر توبه نکرده باشد ، با سختي جان دادن يا عذاب برزخ يا شفاعت يا تحمّل عذاب موقت جهنم پاک گرديده، به بهشت ميرود ؛ در واقع عذاب براي او حکم تطهير و درمان از پليدي گناه را دارد . اکثر انسان ها که آميخته اي از خوبي ها و بدي ها را دارا هستند ، همين وضعيت را دارند ؛ زيرا مبناي برخورد خداوند با گنهکاران ، رحمت و بخشايش و گذشت است . آيات متعدد قرآن که از «غفور» و « رحيم» بودن خداوند نام برده ، مي تواند اشاره به همين مطلب داشته باشد .
در قرآن کريم ، تصريح شده است: «إِنَّ اللَّهَ لاَ يغْفِرُ أَن يشْرَک بِهِ وَيغْفِرُ مَا دُونَ ذَ َلِک لِمَن يشَآءُ؛(1) خداوند [هرگز] شرک را نميبخشد! و کمتر از آن را براي هر کس بخواهد [و شايسته بداند] ميبخشد!».
معلوم است که اهل شرک عده کم و معدودي هستند ، پس در اکثر گنهکاران زمينه عفو و بخشايش الهي وجود دارد .
در مورد خروج برخى از اهل جهنم از آن مكان و ورودشان در بهشت رواياتى وارد شده است از جمله:
- اَنس گويد: رسول خدا فرمود: مردمى از آتش خارج مىشوند، (2)
- جابر گويد: رسول خدا آيه «فاما الذين شقواللّه» را خواند و فرمود: اگر خدا بخواهد مردم شقاوتمندى را از آتش خارج كرده و به بهشت وارد كند ،آن را انجام خواهد داد،(3)
- ابى بصير گويد: از امام باقر شنيديم فرمود: مردمى از آتش خارج مىشوند ... و به بهشت وارد مىگردند، (4).
اما در كنار اين اكثريت، عده اي از جهنميان هم هستند که به عذاب ابدي گرفتار بوده ، امکان نجات از دوزخ را ندارند . بنا بر آيات و روايات، بعضى از گناهان مانند شرك و كفر و نفاق موجب عذاب ابدى است و اين در صورتى است كه صاحب آن بدون توبه واقعى بميرد.
پارهاى از افرادي که وعده خلود و جاودانگي در عذاب به آن ها داده شده ،به علاوه مشرکان که به آن اشاره شد ، عبارتند از:
1. كسى كه مؤمنى را عمدا به قتل رساند، (5)
2. كسى كه با خدا و رسولش به مبارزه بر مىخيزد، (6)
3. كسى كه خدا و رسولش را نافرمانى كند و به حدود و احكام الهى تجاوز كند، (7)
4. كافران و تكذيب كنندگان آيات الهى، (8)
5. مرتكبان گناه كه آثار گناه سراسر وجودشان را گرفته باشد، (9)
6. مرتدى كه كافر از دنيا برود.(10)
البته برخي از مفسران، «خلود» را در بعضي از اين آيات به معناي مدت طولاني تفسير كردهاند، نه حضور دائمي و هميشگي ؛ اما در هر حال يقينا برخي از گنهكاران همانند مشركان هيچ گاه مورد عفو و رحمت قرار نگرفته و امكان طهارت و پاك شدن براي آنان وجود ندارد .
بنا براين اهل جهنم دو دسته هستند،
بعضي براي هميشه در عذاب خواهند بود و از آن نجات نمي يابند .
بعضي براي مدت معيني كه خداوند ميداند و به اندازه گناهاني كه كرده اند، در آن خواهند ماند . در نهايت به بهشت منتقل مي گردند، هر چند براي گروهي اين زمان عذاب طولاني تر خواهد بود .
پينوشتها:
1. نساء (4) آيه 48 .
2. تفسير الميزان عربى، ج 11، ص 39.
3. همان.
4. همان.
5. نساء ، آيه96.
6. توبه (9)، آيه 63.
7. نساء، آيه 14.
8 بقره (2)، آيه 39؛ تغابن (64)، آيه 10.
9. بقره، آيه 81.
10. همان، آيه 217.
پرسش: درباره تکثير نسل حضرت آدم (عليه السلام) رواياتي داريم که خداوند حوريه اي و ملکي را فرستاد تا با فرزندان آدم ازدواج کنند و بعدا دختر عمو و پسر عمو با هم ازدواج کردند و روايات ديگري نيز در تفاسير بيان شده که مي گويند ازدواج برادر و خواهر در اول خلقت جايز بوده و حرام نبوده است و فرزندان آدم (عليه السلام) با يکديگر ( خواهر و برادر) ازدواج کرده اند و نسل ايشان زياد شده اند ، لطفا بفرماييد کدام دسته از اين روايات صحيح است ؟
پاسخ:
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
در مورد کيفيت ازدواج فرزندان آدم و حوا چند قول هست:
1- با توجه به علم ديرينه شناسي و با توجه به مکالمه فرشتگان با خدا، فهميده مي شود که قبل از حضرت آدم انسان هايي شبيه به حضرت آدم زندگي مي کرده اند و فرزندان آدم و حوا با افرادي از آن انسان نماهاي پيشين ازدواج کرده اند .
اين نظريه هيچ تاييدي از قرآن و روايات ندارد. بلکه با ظاهر قرآن هم مخالف است و چون افرادي ازدواج خواهر و برادر را حرام ذاتي و فطري مي دانسته اند، براي فرار از محذور ازدواج خواهر و برادر بدان متوسل شده اند.
2-خداوند براي فرزندان آدم همسراني از حوريان يا جنيان فرستاد.
اين نظر گرچه در روايات مؤيداتي دارد، ولي با ظاهر قرآن و اعتبار عقل مخالف است ، زيرا حور و جنيان از جنس آدميان نيستند و نمي توانند از آدميان فرزند بزايند.(1)
3- فرزندان آدم ، خواهر و برادر با هم ازدواج کرده اند.
خداوند مىفرمايد: «وبث منهما رجالاً كثيرا و نساءا ؛(2)
از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانى در روى زمين منتشر ساخت.
ظاهر اين آيه مىگويد كه نسل بشر فقط به وسيله اين دو تن به وجود آمده ، اگر غير از اين دو در بقاى نسل او دخالت داشتند، بايد مي فرمود: «وبث منهما و من غيرهما = به وسيله اين دو و غير آنان... ».
اما محذور ازدواج محارم هم پيش نمي آيد. زيرا اين حکم و حرمت ، شرعي و قراردادي است و تا ابلاغ نشده باشد ، حرمتي نيست و ممنوع نمي باشد . در آن زمان هنوز از جانب خدا اعلام نشده بود.
امام سجاد (ع) به مردي قريشى جريان ازدواج هابيل را با بلوزا خواهر همزاد (دوقلو) قابيل و ازدواج قابيل را با قليما خواهر همزاد هابيل شرح مىداد که او گفت:آيا آنان خواهران خود را حامله کردند؟اين که عمل مجوسيان است؟
امام به او فرمود: اين مطلب را انكار مكن. زيرا جواز اين در آن روز و حرمتش در امروز هر دو حکم خداست. مگر خدا همسر آدم را از جنس خودش نيافريد و بعد او را بر وي حلال نکرد؟ اگر مجوسيان در ازدواج محارم محکومند، چون با وجود نهي و حرمت اين کار را مي کنند.(3)
علامه طباطبايى مىفرمايد: حكم ازدواج، يك حكم تشريعى و تابع مصالح و مفاسد است و حكم تكوينى نيست كه قابل تغيير نباشد. از اينرو ممكن است كه در ابتداى خلقت به خاطر ضرورت بقاى نسل در جامعه محدود آن روز كه فقط دو برادر و دو خواهر بودند، از جانب خدا حرام نگردد و بعد كه ضرورت برطرف شد، حكم حرمت بيايد به جهت اين كه ادامه جواز ازدواج با توجه به گسترش نسل و ازدياد برادران و خواهران، موجب اشاعه فحشا و از بين رفتن غريزه عفت مي گردد.(4)
افزون بر اين نمىتوان گفت فطرت با اين ازدواج مخالف است. زيرا متمايل نبودن طبع نه از آن جهت است كه ذاتا از آن تنفر دارد. بلكه به جهت آن است كه اين را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بين رفتن غريزه عفت مىداند.
اما مقايسه احکام با سنت هاي تغيير ناپذير امري اشتباه است. احکام وضعي و قراردادي اند و قرارداد آن به دست خداست. اصل در احکام جواز است مگر اين که خدا نهي کند و تا نهي نيامده باشد ، جواز ابتدايي باقي است.
سنت هاي تغيير ناپذير مربوط به قوانين جاري در جهان و خلقت است . اين که هر معلولي دليل مي خواهد، اين که بار هر کس به دوش خود اوست و به دوش ديگري گذاشته نمي شود، اين که گندم از گندم برويد جو ز جو و...؛ اين ها حقايق و قوانين ثابت و تغيير ناپذير و سنت هاي الهي و ناموس خلقتند و با احکام که وضعي و قراردادي اند، تفاوت دارند.
اما در مورد روايت فوق ، اين روايت در علل الشرايع صدوق آمده (5) از لحاظ سندي هم قابل اعتنا است همچنان که بر قول هاي ديگر نيز رواياتي وجود دارد . در مانند اين مورد که روايات مخالف وارد شده، بايد به ترجيح روايات بر اساس ملاک ها و معيار ها بپردازيم . با توجه به معيار ها، رواياتي که حکايت از ازدواج فرزندان آدم(ع) با هم دارد، ترجيح دارند. تفسير نمونه در اين مورد مي نويسد:
اين موضوع(ازدواج فرزندان حضرت آدم با هم) در احاديث متعددى نيز وارد شده است. در احاديث ديگرى تصريح شده كه فرزندان آدم هرگز با هم ازدواج نكردهاند . شديدا به كسانى كه معتقد به ازدواج آن ها با يكديگرند حمله شده است . اگر بنا باشد كه در احاديث متعارض آنچه موافق ظاهر قرآن است ترجيح دهيم، بايد احاديث دسته اول را انتخاب نمود زيرا موافق آيه فوق است.(6)
پي نوشت ها:
1.ترجمه الميزان،ج4،ص230.
2.نساء(4)آيه1.
3.ترجمه الميزان،ج4،ص232.
4.همان،ص229-230.
5. البرهان،ج2،ص11 به نقل از علل الشرايع.
6. تفسير نمونه، ج3، ص 247.