هو العزیز سلام لطفا بفرمایید اینکه می گویند زن ناقص عقل است چرا؟ با تشکر
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
منشا اين تعبير ظاهرا عبارتي از امام علي عليه السلام در خطبه هشتاد نهج البلاغه است كه در آن زنان را با تعبير « نَوَاقِصُ الْعُقُولِ » يعني كساني كه داراي عقل ناقص هستند. معرفي نموده ؛ اما در مورد درك درست اين تعبير ، قبل از بيان هر چيز توجه به اين نكته ضروري است كه :
رسيدن به نظرات و آراي يک فرد در خصوص موضوعي خاص را نميتوان از بخشي از کلمات و جملات او به دست آورد، چه رسد به ديدگاه يک مجموعه کامل اعتقادي و يک دين بزرگ همچون اسلام ؛ به همين خاطر براي بررسي ديدگاه اسلام و بزرگان دين نسبت به زن نمي توان به يك يا چند جمله بسنده كرد .
منابع نقلي دين اسلام عبارتند از قرآن و سنت ، يعني کتاب خدا که مجموعه وحي الهي بر پيامبر خاتم است. نيز روايات و احاديث نقل شده از رسول خدا و امامان معصوم در ابعاد گوناگون معرفتي اسلامي.
در اين ميان قطعي ترين منبع از نظر سند قرآن است كه هيچ شکي در وحياني بودن آن نيست . مهم ترين و اصليترين مرجع ما در هر زمينهاي است. هر چند در تفسير و تبيين آن دشواريهايي وجود دارد که با کمک روايات فراوان معصومين ميتوان دشواريهاي در فهم را در موارد خاص برطرف نمود .
اما در خصوص روايات به دليل قطعي نبودن بعضي از اسناد اين روايات ناگزير بايد از ضوابط و معيارهاي خاصي براي رسيدن به اطمينان صحت مفاد آن ها بهره ببريم . راهكارهاي ويژه اي را در اين خصوص بپيماييم . رجوع خام به روايات نتايج درستي را در پي نخواهد داشت .
در نتيجه براي يافتن ديدگاه اسلام در خصوص زنان لازم است در ابتدا به قرآن رجوع کنيم كه در آيات متعدد حقيقت ناب نگاه برابر اسلام به زن و مرد به خوبي روشن است . به وضوح مي توان دريافت كه اسلام زن و مرد را در انسانيت و قابليت كمالات و مقامات روحي و معنوي و بهره مندي از بسترهدايت و رستگاري مساوي و برابر مي داند .
حتي در مواردي قرآن اصرار دارد به نوعي عمدا نام زنان را در كنار مردان بياورد تا شائبه هرگونه ترديد در امكان برابري زنان با مردان در رسيدن به درجات كمال و تعالي معنوي را برطرف نمايد مانند اين آيات :
«و من يعمل من الصالحات من ذكر أو أنثى و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنّة؛(1) هر كس عمل صالح انجام دهد ، از مرد و زن و مؤمن باشد، داخل بهشت مىشود.»
«من عمل صالحاً مِن ذكر و أنثى و هو مؤمن فاولئك يدخلون الجنّة؛(2) هر مؤمنى كه عمل صالح انجام دهند ، از مرد و زن، وارد بهشت مى شوند».
اما در اين ميان از همه رساتر آيه 35سوره احزاب است: «ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابران و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين والصائمات والحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيراً و الذاكراتِ اعدّالله لهم مغفرة و اجراً عظيماً؛
به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مىكنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است».
بنا بر اين از ديدگاه قرآن که محور و معيار اصلي است ، زن و مرد هر دو در انسانيت و ظرفيت کمال يکسان بوده و جز تفاوت هاي لازم خلقتي ، تفاوتي ندارند . زن از لحاظ مقام انساني هيچ نقصاني ندارد .هر دو به يکسان مورد خطاب واقع شده است .
اما در خصوص ديدگاه معصومين كه در روايات ذکر شده ، به خصوص مواردي كه ذكر كرديد ،پاسخ را در ضمن نكاتي عرض ميکنيم:
اولا در مورد هر روايتي لازم است سند آن مورد بررسي قرار گرفته ، دقت شود كه داراي ضعف سند و يا تعارض محتوايي با آيات و روايات قطعي نباشد ؛ بررسي تك تك روايات امري لازم و كاري كاملا تخصصي است . چه بسا بسياري از روايات مورد نظر معترضين از نظر سند قابل توجه و ارزشمند محسوب نمي شود .
در خصوص جملات ذكر شده در نهج البلاغه هم هرچند سند كلي اين كتاب مورد تاييد است ، اما در خصوص برخي از تعابير و عبارات ،شارحان و محققان نهج البلاغه تاكيد بر ضعف سندي آن ها دارند .مثلا استاد محمد تقي جعفري، دراين باره فرموده است:
« بعضي ها گفتهاند كه همه خطبههاي اميرالمومنين، مانند آيات قرآني، قطعي السند نيست، يعني احتمال عدم صدور بعضي از جملات خطبهها از خود اميرالمؤمنين، يك احتمال منطقي است. همچنين اگر خطبه اي يا جمله اي مخالف صريح حس و عقل سليم بود، مانند ديگر روايات، حكم حس و عقل سليم، بر روايت و حديث مقدم است و اين از اصول مسلم فقه اسلامي در تعادل و تراجيح است.»(3)
به علاوه در خصوص اصل كتاب نهج البلاغه توجه به اين نكته ضروري است كه اصولا روايات آن، گزينشي خاص با محوريت جذابيت هاي فصاحتي و بلاغتي در كلام اميرالمومنين عليه السلام است ؛ در واقع سيد رضي در مقام جمع آوري ديدگاه ها و نظرات حضرت در حوزه هاي خاص معرفتي اسلام نبوده ، در نتيجه نهج البلاغه كتابي منضبط و جامع با هدف بيان ديدگاه هاي امام علي در موضوعات گوناگون نيست تا از جملات آن بتوانيم منظور حضرت را مثلا در موضوع زن برداشت كنيم .
به همين جهت در مواردي ديده شده همان روايات نهج البلاغه در ساير منابع به همراه ادامه و تتمه اي ذكر شده كه معناي ظاهري آن را تغيير مي دهد. مثلا در خصوص روايتي كه مي گويد : «با زنان مشورت نكنيد» در جاي ديگر همين روايت با اضافه اي نقل شده كه در ادامه مي فرمايد :« مگر آن كه عقل و درايت آن ها را تجربه كرده باشيد » (4) با اين ادامه معنا كاملا عوض مي شود، يعني دستور عدم مشورت مربوط به غالب زنان در آن مقطع بوده كه از امور اجتماعي و قدرت تحليل حقايق خارجي كم بهره بودند، نه مطلق زنان آن هم در هر زماني ؛ ضمن آن که اين حکم کلي است و نسبت به زن و مرد هر دو صدق مي کند .
دوم: اكثر رواياتى كه در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، از امام علىعليهالسلام آن هم در خطبه هشتاد نهج البلاغه نقل شده است . از آن جا كه ظاهر برخي از اين تعابير با برخي حقايق برگرفته از آيات و روايات ديگر همخوان به نظر نمي رسد ، انسان را به اين حقيقت متوجه مي نمايد كه مراد از اين روايات امري غير از يك گفتگوي معمولي است .
ظاهرا حضرت از اين روايات مراد و منظور خاصي داشته اند ؛ اين امر بر ما لازم مىكند كه به اوضاع زمان امام على عليهالسلام بيانديشيم تا مراد دقيق حضرت را دريابيم ؛ تحقيق و بررسي نشان مي دهد كه خطبه هشتاد نهج البلاغه را حضرت اميرعليهالسلام در مقطع زماني جنگ جمل بيان نموده اند كه برخي از محققان از جمله محمد بن على، معروف به ابوطالب مكى متوفاى سال 386 ه ق اين نكته را متذكر شده اند (5).
تاريخ به وضوح نشان مي دهد. اولين عامل درگيرى و ناامنى در حكومت علوى،يك زن يعني عايشه بود كه از موقعيت خود استفاده كرده ، مردم را به دنبال خود به انحراف كشاند . اگر به همه اين روايات و تعابير حضرت توجه كنيم ،به همان حقيقتي مي رسيم كه ابن ابي الحديد شارح بزرگ نهج البلاغه و از علماي بزرگ اهل سنت قرن ها قبل در مورد اين تعابير حضرت در مورد زنان بدان تصريح كرده است :
« هذا الفصل كله، رمز الي عايشه؛ اين فصل همه اش كنايه در مورد عايشه است ». در واقع محدوديت ها و فشارهاي فرهنگي و اجتماعي حضرت را نسبت به تصريح نام عايشه برحذر مي داشت . در نتيجه حضرت مجبور بود اشتباه فاحش مردم جامعه در خصوص پيروي از عايشه را با اين تعابير كنايه آميز بيان كند .
استاد محمد تقي جعفري نيز در اين باره مينويسد:
« اما در اين مباحث، شواهد و دلايل كافي ديديم كه مقصود اميرالمؤمنين نقص واقعي ايمان و عقل به طور عموم و نقص سهم الارث به طور كلي نميباشد؛ زيرا نسبت دادن چنين نقص هايي به زنان مخالف قرآن است؛ لذا ميتوان گفت كه علي عليه السلام براي توضيح و تفسير موقعيت زنان و آگاه ساختن آنان از يكي از زن هاي پيامبر كه با دستياري طلحه و زبير، غائله جنگ جمل را بر پا نموده و به جنگ هاي صفين كه موجب اغتشاشات جوامع اسلامي شد، متصل كرد، اشاره نموده است.(6)
آيت الله جوادي آملي نيز معتقد است:
«اين روايات، ناظر به قضيه خارجيه بوده و نكوهش در آن ها مقطعي است؛ به بيان ديگر: اين روايات يا نظير قضاياي شخصيه است يا با توجه به شرايط مخصوص آن عصر است؛ لذا اين گونه روايات را نبايد به عنوان قضاياي طبيعي يا حقيقي تلقي كرد، هم چنان كه گاهي قدح و مدح هم اين چنين است. اگر چنانچه در شرايط خاصي از گروه مخصوصي مدحي يا قدحي به عمل آمده است، نبايد اين ها را به عنوان قضاياي طبيعيه يا حقيقيه تلقي كرد.»(7)
سوم: فارغ از همه اين امور اين گونه روايات در پى بيان يك قضيه موجبه كليهاى كه استثنا نداشته باشد، نيست . نه تمامى مردان از نظر عقل بر تمامى زنان برترى دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مىباشد و كمال عقل در انحصار مرد است، بلكه اين روايات درصدد بيان يك واقعيت هستند و آن اين كه: وجه غالب در كنشهاى مردان رفتارهاى حسابگرانه و وجه غالب در كنشهاى زنان رفتارهاى مهرانگيز و عاطفى و احساسى است. اين مطلق نيست، بلكه نسبى است.
هر يك از اين دو نيروى عاطفه و عقل حسابگرايانه در جاى خويش نيكو، پسنديده و ضرورى است. قوت هر يك از اين دو در يك فرد نه دليل بر خوبى او است و نه دليل بر بدى. نيز ضعف هر يك از اين دو نه دليل بر خوبى و نه دليل بر بدى او است. در واقع قوت و ضعف اين دو در دو جنس نرينه و مادينه نوعى تقسيم كار و تقسيم وظايف و مسئوليتهاى تكوين و طبيعى است. به هيچ وجه مرد نمىتواند از عهده وظايف مهرانگيز و عاطفى زن برآيد و برعكس، زن نمىتواند از عهده وظايف حسابگرايانه مرد برآيد.
در حقيقت عقل مورد بحث در اين جا، عقل ارزشى نيست، بلكه عقل سنجش است. زيرا عقل يك وقت عقل سنجش يا نظرى است كه مايه تكليف است . هر انسان مكلفى مىبايست بهرهاى از آن داشته باشد تا مشمول تكليف گردد. اين در دختران زودتر از پسران شكوفا مىشود، بدين جهت دختران سن تكليف شان چند سال قبل از پسران است.
معناى ديگر عقل، عقل عملى يا ارزشى است. اين عقل است كه در روايات از آن تمجيد شده . اين عقل آدمى را به عبادت خدا وا مىدارد و مايه تحصيل بهشت است. اين عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهاى نفسانى را كنترل مىكند. در چنين عقلى مردان برزنان برترى ندارند، بلكه از پارهاى روايات برترى زنان فهميده مىشود.(8). اما در عقل نظرى يا سنجشى به عقيده برخى روانشناسان، پسران از يك سن خاصى بر دختران سبقت مىگيرند. (9)
اما علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگر :
ممكن است برترى مردان بر زنان در عقل سنجشى، ناشى از تفاوت آنان در محيط كار و تجربه باشد؛ يعنى زنان و مردان از نظر ذات و استعداد كاملاً يكسان هستند، اما چون زنان به جهت وظايفى كه طبيعت بر عهده زنان گذاشته است، كم تر از مردان در اجتماع حضور و فعاليت دارند . كم تر از مردان، فعاليتهاى اجتماعي و اقتصادى دارند، بدين جهت مردان در عقل تجربى و حساب گر بر زنان سبقت گرفتهاند.
البته ممكن است اين برترى نه از جهت تجربه، بلكه از جهت ظرفيت فيزيكي عقل مردان باشد، چون واقعيت اين است كه وزن، حجم و ظرفيت مغزى زنان نسبت به مردان متفاو ت است. در خور توجه است كه زنان در تمام نژادها ميزان ظرفيت و حجم مغز و مقدار نخاعى آنان از مردان كم تر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان كوتاه تر است. مغز زن در تمامى نژادها صد تا دويست گرم از مرد كم تر است. اين سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درك نظرى آنان مىگردد.
پي نوشت ها:
1 . نساء (4) آيه 124.
2 . غافر (40) آيه 40.
3 . جعفري، محمد تقي، شرح نهج البلاغه ، ج11، ص288 و289.
4 . بحارالانوار ج100، ص253، حديث2.
5 . قوت القلوب، ج1، ص 282.
6 . شرح نهج لبلاغه، ج11، ص300.
7. زن در آينه جمال و جلال، ص359.
8. وسائل الشيعه، ج20، ص 168؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 458.
9. روانشناسي رشد، ج1، ص 331.