با سلام این جواب یک سنی به آقای قرائتی است که در یک دقیقه حقانیت شیعه را اثبات کرده بودند. لطفا با سند ترجیحا سند سنی ها پاسخ این فرد را بدهید؟ ممنون از شما

نقل از حاج آقای قرائتی:

تا وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) زنده بودند شیعه وسنی نبود .رهبر همه پیامبر بود . بعد از پیامبر ما شیعیان فقه خودمان را از اهل بیت گرفتیم و اهل سنت از چهار تا عالم دیگه ،امام احمد حنبل ، ابو حنیفه ،امام مالک و امام شافعی

نقل از سنی:

تا وقتی پیامبر زنده بودند شیعه وجود نداشت و پیامبر هم نه تنها هیچ اشاره ای به چنین گروهی نکرد بلکه مداوم بر وحدت امت اسلامی تاکید داشت و مردم را از گروه گروه شدن (شیعه شیعه شدن) بر حذر میداشت، اما با رحلت پیامبر برخی از مسلمانان راه خودشان را بدلایل سیاسی و جاه طلبی و قدرت طلبی از عامه ی مسلمین جدا کردند و راه گمراهی در پیش گرفتند و سخنان و عقایدی بر خلاف نصوص قرآن و سنت جعل نمودند و در راه غلو و گزافه گویی پیش رفتند (منظور شیعیان غالی است). همین واقعیت تاریخی خود بزرگترین دلیل بر بطلان شیعه است!

نقل از حاج آقای قرائتی:

اولا : ما که فقه مان را از اهل بیت گرفتیم سه تا آیه داریم ،قرآن راجع به اهل بیت (علیهم السلام ) وقتی به کلمه اهل بیت می رسه می فرماید : یطهرکم تطهیرا ( احزاب ۳۳ ) یطهرکم یعنی معصومند .هیچ کس نگفته یطهرکم مال ابو حنیفه و شافعی هست .نه شیعه گفته نه سنی .

نقل از سنی:

اولا تان باطل است، چرا که اولا منظور از اهل بیت همانا در درجه ی اول زنان پیامبر است و در درجه ی بعد فاطمه و علی و حسنین نیز به شرط حتمی الصدور بودن حدیث کساء، مندرج در اهل بیت میشوند. و دوما آیه تطهیر بیانگر عصمت اهل بیت نیست، بلکه صرفا بیان اراده ی تشریعی خداست تا اهل بیت به اراده ی خودشان از گناه و پلیدی دوری نمایند و تا حد امکان شان از دستورات خدا پیروی نمایند. نه زنان پیامبر معصوم بوده اند، نه ائمه شیعه و نه ائمه تسنن و نه هیچ کس دیگر. عصمت از آن خداست و بس!

نقل از حاج آقای قرائتی:

دوما : اهل بیت قرن اول هجری بودند ، اما چهار تا عالم سنی یعنی ابوحنیفه و شافعی و مالکی و امام احمد حنبل مال قرن دوم هجری بودند .
اهل بیت یک قرن از اونها جلوتر بودند .
قرآن می فرماید "و السابقون السابقون اولئک المقربون " (واقعه ۱۰و۱۱)

نقل از سنی:

ایمان افراد را با زمان ولادت ایشان نمیسنجند. با منطق غلطی که شما دارید، باید قبول کنید که ابوبکر و عمرو بر تمام ائمه تشیع برتری داشته اند و دارای حقانیت بوده اند، چون ایشان به لحاظ زمانی و سن بر ائمه شما سبقت داشته اند! آیا قبول میکنید؟

نقل از حاج آقای قرائتی:

سوما : تمام اهل بیت شهید شدند ، یکی از علماء اهل سنت سیلی نخوردند . قرآن می فرماید : "فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما " (نساء ۹۵)

نقل از سنی:

شهادت تمام ائمه شیعه بجز امام علی و امام حسین محل مناقشه بوده و قابل رد کردن است. گزارشات تاریخی معتبری وجود ندارد که ثابت نمایند تمام ائمه کشته شده باشند، بلکه باید گفت تمام آنها (بجز امام علی و امام حسین) به مرگ طبیعی فوت کرده اند. اما شوربختانه شیعه برای آنکه ارزش ائمه خودش را بالاتر از آنچه هست ببرد، روایتی ضعیف را دستاویز میکند که میگوید تمام ائمه کشته شده اند (هر چند اگر گزارشی از کشته شدن ایشان موجود نباشد) و بر اساس همین روایت ضعیف تمام تاریخ زندگی ائمه را تحریف کرده و مدعی است که همه ی ایشان شهید شده اند. حتی اگر در تمام گزارشات معتبر تاریخی بر مرگ طبیعی آنان تاکید شده باشد باز هم شیعیان بدون دلیل و مدرک میگویند که آنان مثلا با زهر مسموم شده و شهید شده اند! اکنون بسیار مضحک است که شما برای اثبات حقانیت تشیع، از همین عقاید باطل و تحریفات تاریخی خودتان شاهد می آورید! جناب حجت الاسلام قرائتی گرامی، سخنان عامه پسند و سطحی و مغالطه آمیز فراوانی از شما شنیده بودم، این یک دقیقه سخنرانی باطل شما را هم تحمل کرده و البته پاسخ دادم!

پرسش 1:
پاسخ به شبهات شرح : اين جواب يک سني به آقاي قرائتي است که در يک دقيقه حقانيت شيعه را اثبات کرده بودند. لطفا با سند ترجيحا سند سني ها پاسخ اين فرد را بدهيد؟
نقل از حاج آقاي قرائتي: تا وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) زنده بودند، شيعه وسني نبود . رهبر همه پيامبر بود . بعد از پيامبر ما شيعيان فقه خودمان را از اهل بيت گرفتيم و اهل سنت از چهار تا عالم ديگه ،امام احمد حنبل ، ابو حنيفه ،امام مالک و امام شافعي نقل از سني: تا وقتي پيامبر زنده بودند ، شيعه وجود نداشت و پيامبر هم نه تنها هيچ اشاره اي به چنين گروهي نکرد. بلکه مداوم بر وحدت امت اسلامي تاکيد داشت و مردم را از گروه گروه شدن (شيعه شيعه شدن) بر حذر مي داشت، اما با رحلت پيامبر برخي از مسلمانان راه خودشان را به دلايل سياسي و جاه طلبي و قدرت طلبي از عامه مسلمين جدا کردند و راه گمراهي در پيش گرفتند و سخنان و عقايدي بر خلاف نصوص قرآن و سنت جعل نمودند و در راه غلو و گزافه گويي پيش رفتند (منظور شيعيان غالي است). همين واقعيت تاريخي خود بزرگ ترين دليل بر بطلان شيعه است!
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
البته منظور استاد قرائتي از اين كه تا پيامبر بود، شيعه و سني نبود، اين است كه اصولا دو فرقه معين با اختلاف نظريات اعتقادي و فكري و فقهي به نام شيعه و سني نبود . طبق مدارك روشن تاريخي و برخي روايات مورد قبول اهل سنت اصطلاح "شيعه علي" را قبل از هر كس پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم مطرح نمود . افراد معيني به عنوان اولين شيعيان امام علي عليه السلام مطرح و معرفي شدند .
در منابع اهل سنت آمده است كه : پيامبر در تفسير آيه «اولئک هم خير البريه(1) آن ها بهترين انسانها هستند »خطاب به علي(ع) فرمود: «انت و شيعتک يوم القيامه راضين مرضيين؛ (2)تو و شيعيان تو در روز قيامت از خدا خشنودند و خدا از آنان خشنود است».
نيز با اشاره به علي عليه السلام فرمودند: «ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامه؛(3) همانا او (علي) و شيعيانش در روز قيامت پيروز و سعادتمندند».
پس اين ادعا كه پيامبر اشاره اي به شيعه نكرد ، بي معنا و نشانه ناآگاهي گوينده از منابع اصيل اهل سنت است . به علاوه اگر پيامبر بر وحدت جامعه اسلامي توصيه مي نمود ، وحدت بر محور حق و حقيقت بود . همواره اهل بيت خود و به خصوص امام علي عليه السلام را تجلي حقيقت معرفي مي نمود . از مردم مي خواست كه بر گرد اين محور اجتماع كرده ، وحدت داشته باشند. (4) نه اين كه اگر اكثريت جامعه بر گرد باطل جمع شدند ، ديگران هم به خاطر حفظ وحدت به سمت آنان بروند ؛ اين ادعايي است كه نه با نقل جور در مي‌آيد و نه عقل .
در مورد مسير گمراهي و جعل عقايد بر خلاف قرآن و... هم بايد يك به يك موارد مطرح شده و به آنان پرداخت . اين قبيل سخن گفتن نتيجه اي علمي در پي نخواهد داشت .

پي‌نوشت‏ها:
1. بينه (98) آيه 7.
2. سيوطي، تفسير در المنثور، ج 8، ص 538.
3. همان.
4. آيه اطاعت ، آيه محبت ذي القربي ، روايت سفينه ، علي مع الحق و... .

پرسش 2:
- نقل از حاج آقاي قرائتي: اولا : ما که فقه مان را از اهل بيت گرفتيم سه تا آيه داريم ،قرآن راجع به اهل بيت (عليهم السلام ) وقتي به کلمه اهل بيت مي رسه مي فرمايد : يطهرکم تطهيرا ( احزاب ?? ) يطهرکم يعني معصومند .هيچ کس نگفته يطهرکم مال ابو حنيفه و شافعي هست .نه شيعه گفته نه سني .
نقل از سني:
اولا تان باطل است، چرا که اولا منظور از اهل بيت همانا در درجه ي اول زنان پيامبر است و در درجه ي بعد فاطمه و علي و حسنين نيز به شرط حتمي الصدور بودن حديث کساء، مندرج در اهل بيت مي شوند. و دوما آيه تطهير بيانگر عصمت اهل بيت نيست، بلکه صرفا بيان اراده ي تشريعي خداست تا اهل بيت به اراده ي خودشان از گناه و پليدي دوري نمايند و تا حد امکان شان از دستورات خدا پيروي نمايند. نه زنان پيامبر معصوم بوده اند، نه ائمه شيعه و نه ائمه تسنن و نه هيچ کس ديگر. عصمت از آن خداست و بس!

پاسخ:
در اينکه منظور از «اهل بيت» که در آيه 33 سوره احزاب آمده ،چه کساني هستند ، ميان مفسّران اختلاف است . عجيب است كه سني محترم اين گونه و به طور قطع اظهار مي نمايد كه منظور از اهل بيت زنان حضرت هستند .
زيرا در اين زمينه برخي معتقدند كه منظور همسران رسول خدا(ص) مي‌باشد ؛ گروهي ديگر بر اين عقيده‌اند که منظور همه خاندان پيامبر اعم از فرزندان و همسران و... است . ديدگاه سوم اين است که منظور از آيه مذکور و اهل بيت که در آن آمده، منحصراً پنج نفرند: پيامبر، علي(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسين(ع) .
اما با دقت هاي عقلي و نقلي مي توان دريافت كه تنها همان قول سوم صحيح است. همسران پيامبر در زمره اهل بيت مورد نظر در اين آيه نيستند كه دلايل متعددي اين نظررا تاييد مي نمايد :
1- آيات قبل همه با صيغه جمع مونث مخاطب يا غايب آمده مثلا:"ان کنتن" ،"تردن"،"تعالين"، "امتعکن"و...؛ ولي به ناگاه در اين عبارت ضمير عوض شده و ضمير جمع مذکر مي آيد: "عنکم"،"يطهرکم"؛ اين نشان مي دهد که مخاطب اين عبارت با مخاطب آيات قبلي متفاوت است و يقينا مخاطب آيه تنها زنان نيستند.
2-آيات قبل و بعد خطاب به زنان پيامبر است و بر اين تصريح شده است. در ابتداي آيات آمده :"يا ايها النبي قل لازواجک ... "و باز در آيات بعد تصريح مي کند : "يا نساء النبي من ...يا نساء النبي لستن... " ولي به ناگاه در اين عبارت مخاطب را با عنوان " اهل البيت" ياد مي کند و اين هم نشان مي دهد مخاطب غير از مخاطب قبلي است .
3-"اهل بيت " که مخاطب آيه تطهير است، يک عنوان است که مصداق هاي مختلفي مي تواند داشته باشد . اهل خانه يک فرد مي توانند خودش ، زن يا زنانش، فرزندان، پدر و مادرش که با او زندگي مي کنند و کسان ديگري که تحت تکفل او هستند ، باشند.
قرآن ساره ، همسر حضرت ابراهيم را جزو اهل بيت ايشان مي شمارد . ملائکه خطاب به ساره مي گويند:"رحمت الله و برکاته عليکم اهل البيت"(1) پس بايد گفت مصداق اهل بيت افراد فراواني مي تواند باشد . در هر حال منحصر نمودن آنان در زنان پيامبر يقينا نادرست است . بايد براي تعيين افراد خاص در تحت اين عنوان دليلي خاص ارائه داد . عجيب آن سني محترم مي گويد منظور از اهل بيت همسران هستند . در درجه بعد و در صورت درستي حديث كسا علي و فاطمه و حسنين عليهم السلام داخل مي شوند .
اگر اين حديث صحيح باشد، چگونه همراهي همسران رسول خدا با خمسه طيبه را به دست آورديد ؟ در حقيقت يا اين روايت صحيح نيست و همه خاندان پيامبر مي توانند مصداق اهل بين باشند و يا صحيح است كه تنها اين امر منحصر در آل عبا است و لاغير .
4- براي تعيين اين افراد خاص بايد به روايات خاص و اسناد مورد اتفاق شيعه و سني در شان نزول اين آيه مراجعه نمود ؛ بر اساس روايات متعددي كه از شيعه و سني نقل شده ، منظور از اهل بيت در اين آيه همان پنج تن آل عبا هستند . حديث كسا بر اساس روايات متعدد مربوط به جريان نزول همين آيه است كه در آن مصداق خارجي اهل بيت به روشني تبيين شده است .
به عنوان مثال سيوطي، در تفسير «الدرّ المنثور» به نقل از ام سلمه روايت مي‌کند که رسول خدا در خانه وي بود و عبايي که بافت خيبر بود، به روي خود کشيده و خوابيده بود، فاطمه(س) در حالي که ظرف غذايي همراه داشت، وارد شد، رسول خدا فرمود: همسرت و دو پسرانت حسن و حسين را صدا بزن، فاطمه برگشت و آنان را با خود آورد و مشغول غذا خوردن شدند که آيه «إنّما يريد الله...» نازل شد.
رسول خدا قسمت اضافي جامه خود را روي آنان کشيد و دست خود را از زير کسا، بيرون آورد و به آسمان اشاره کرد و عرضه داشت:
«بارالها، اينان اهل بيت من، و خاصان من هستند، پس هر پليدي را از آنان دور ساز و تطهيرشان کن». اين سخن را سه بار تکرار کرد.
ام سلمه ادامه مي‌دهد:
سر خود را در زير جامه بردم و گفتم: اي رسول خدا! من هم با شما هستم، حضرت دو بار فرمود: «تو عاقبت به خيري».(2)
از اين روايات كه مورد تاييد بسياري از مفسرين و علماي اهل سنت است و در منابع متعددي از آن ها آمده، به روشني مي توان به مصداق دقيق اهل بيت دست يافت ؛ جالب آنكه در اين آيه انحصار اين امر در همين مصاديق خاص به روشني قابل درك است .
اولا در روايت مذكور و ديگر روايات آمده كه ام سلمه درخواست كرد كه در اين جمع قرار بگيرد ، اما رسول خدا در عين دلداري دادن و تاييد حسن عاقبت او از اين امر جلوگيري نمودند ؛ ثانيا در خود آيه هم قرينه روشني وجود دارد كه نشان مي دهد اين آيه نمي تواند شامل زنان پيامبر باشد كه توضيح آن پاسخگوي ادعاي دوم مدعي ماست .
ايشان ادعا مي كند كه اين آيه صرفا بيانگر اراده تشريعي خداست تا اهل بيت با اراده خود از گناه دوري كنند و تا حد امكان از دستورات خداوند پيروي نمايند . در حالي كه اين امر اصولا با ظاهر و تعابير مختلف آيه همخواني ندارد .
ابتداي اين آيه داراي حرف حصر "انما" است . به صراحت اعلام کرده که خدا فقط اراده کرده که اهل بيت مطهر باشند، در حالي که در آيه 5 مائده خطاب به همه مؤمنان در مورد فلسفه تشريع احکام مي فرمايد: «يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ ؛ خداوند اراده كرده كه شما را تطهير كرده و نعمتش را بر شما تمام نمايد ».
از نظر عقل هم نمي توان پذيرفت كه خداوند تنها تطهير و پاكي افراد محدودي را آن هم با اراده خودشان خواسته باشد . اگر گفته شود كه منظور بيان اين عده در كنار ديگران بوده، مسلما اين ادعا با حصر اين اراده كه ذكر كرديم ، قابل جمع نيست، زيرا به واسطه لطف الهي اراده تشريعي خدا بر تطهير براي همگان است . اين امر اراده اي است عمومي، در حالي که اراده مورد نظر در آيه تطهير خاص است و به افرادي خاص تعلق گرفته است .
وقتي اراده تشريعي نشد، پس اراده تکويني است که تخلف ناپذير است . کساني که مورد اين اراده باشند، پاک و معصوم هستند. در نتيجه اين نوع تطهير مرتبه اي بالاتر از ترك اختياري گناه و معصيت و پاكي ناشي از آن است . اين يعني همان عصمتي كه ما بدان معتقديم. زيرا اگر خداوند در تكوين و اصل خلقت اراده كرده كه منحصرا عده اي خاص پاك و مطهر باشند ، يعني زمينه اي ويژه براي ترك گناه را براي ايشان فراهم آورده كه به شهادت همه فرقه هاي اسلامي اين افراد يقينا همسران رسول خدا نبودند .
در واقع همه مسلمانان بر معصوم نبودن آنان اتفاق نظر دارند، به خصوص که قرآن بر گناهکار بودن بعضي از آنان صراحت دارد. در سوره تحريم راجع به بعضي زنان پيامبر آمده:" ان تتوبا الي الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا عليه فان الله هو موليه و ...؛(3) اگر شما دونفر (عايشه و حفصه) توبه كرديد، بهتر است، امّا دل هاى شما سخت شده است . اگر با پشتيبانى هم عليه او (پيامبر) قيام کنيد، خداوند ياور اوست . نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته و... » . تعبير اين آيه به روشني حكايت از انحراف عملي برخي از اين همسران دارد .
جالب آن كه جناب سني عزيز برخلاف ديدگاه مشهور اهل سنت از اساس حتي عصمت انبيا را هم انكار مي نمايد . عصمت را منحصر در خدا مي داند ، گويا هيچ توجه و التفاتي به معناي دقيق اصطلاحي عصمت نداشته و نمي داند كه عصمت در مورد فردي به كار مي رود كه امكان گناه و خطا در او متصور باشد و تكليفي به او تعلق گرفته باشد ، در حالي كه اين امر در مورد خداوند بي معناست و معصوم دانستن خداوند يعني مغالطه در اصل بحث .
در هر حال بر اساس آنچه گفته شد، اين عبارت دلالت بر اراده خاص خدا بر طهارت و عصمت اهل بيت دارد . با همخواني اهل بيت بر خمسه طيبه بر اساس روايات اين باب روشن مي شود كه اين عده داراي عصمت نيز مي باشند .

پي نوشت ها:
1 . مائده(5)،آيه6.
2 . الدرّ المنثور، ج 5، ص 198، ذيل آيه مبارکه.
3 . تحريم(66)،آيه4.

پرسش 3:
نقل از حاج آقاي قرائتي: دوما : اهل بيت قرن اول هجري بودند ، اما چهار تا عالم سني يعني ابوحنيفه و شافعي و مالکي و امام احمد حنبل مال قرن دوم هجري بودند . اهل بيت يک قرن از اون ها جلوتر بودند . قرآن مي فرمايد "و السابقون السابقون اولئک المقربون " (واقعه ??و??)
نقل از سني:
ايمان افراد را با زمان ولادت ايشان نمي سنجند. با منطق غلطي که شما داريد، بايد قبول کنيد که ابوبکر و عمرو بر تمام ائمه تشيع برتري داشته و داراي حقانيت بوده اند، چون ايشان به لحاظ زماني و سن بر ائمه شما سبقت داشته اند! آيا قبول مي کنيد؟

پاسخ:
اولا :با اندك تاملي مي توان دريافت كه منظور از سبقت داشتن در امور نيك و ارزشي، سن و سال و سن دار تر بودن نيست . عجيب است كه جناب سني محترم از سبقت زماني طول عمر و سبقت در ولادت را برداشت نموده اند .
دوم:اگر سبقت در امور ارزشي مورد تحسين و تقديس نيست، چرا خداوند در قرآن سبقت در اسلام و ايمان و هجرت در راه خدا را ستوده، پيش تازان در اين مسير را به روشني برتر و پر ارج تر از ديگران دانسته است ؟
خداوند در قرآن مي فرمايد : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَالَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظيم‏ ؛ (1)پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و کسانى که به نيکى از آن ها پيروى کردند، خداوند از آن ها خشنود گشت، و آن ها (نيز) از او خشنود شدند و باغ هايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، که نهرها از زير درختانش جارى است. جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزى بزرگ ! » .
سوم: در اين تعبير مقايسه اي بين ائمه فقهي و شرعي كه داراي مرجعيت شرعي براي فرقه هاي اسلامي هستند. صورت گرفته است . مقايسه ائمه شيعه با عمر و ابوبكر كه هيچ يك از اهل سنت آنان را مرجع فقهي نمي دانند بي معناست. اگر بنا بر مقايسه باشد، بايد بين امامان شيعه با امامان اهل سنت باشد كه همان چهار امام مذكورند .
چهارم : همه ما معتقديم كه سنت رسول خدا كه بعد از قرآن مهم ترين منبع دريافت شريعت و معارف ديني محسوب مي شود ، برداشت شده از گفتار و رفتار رسول خداست . به واسطه اصحاب و ياران حضرت به نسل هاي بعد منتقل شده .
از طرف ديگر منابع نقلي همواره در معرض اشتباه و انحراف در تبيين و تفسير و يا سوء قصد براي تحريف و تبديل بوده اند . روشن است كه در واسطه گري انتقال معارف و حقايق حتي اگر هيچ عمد و قصدي در ميان نباشد ، اعتبار و اتقان واعتماد به واسطه هاي همزمان و داراي سبقت زماني بسيار معتبر تر و اطمينان بخش تر از ديگر واسطه هاست . در نتيجه حجيت و اعتبار كلام ياران و اصحاب و تابعان در قرون اوليه بسيار قابل قبول تر از علماي قرن هاي بعدي است .

پي نوشت :
1. توبه (9) آيه 100.
پرسش 4:
نقل از حاج آقاي قرائتي: سوما : تمام اهل بيت شهيد شدند ، يکي از علماي اهل سنت سيلي نخوردند . قرآن مي فرمايد : "فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما " (نساء ??)
نقل از سني: شهادت تمام ائمه شيعه جز امام علي و امام حسين محل مناقشه بوده و قابل رد کردن است. گزارشات تاريخي معتبري وجود ندارد که ثابت نمايند تمام ائمه کشته شده باشند، بلکه بايد گفت تمام آن ها (جز امام علي و امام حسين) به مرگ طبيعي فوت کرده اند. اما شوربختانه شيعه براي آنکه ارزش ائمه خودش را بالاتر از آنچه هست ببرد، روايتي ضعيف را دستاويز مي کند که مي گويد تمام ائمه کشته شده اند (هر چند اگر گزارشي از کشته شدن ايشان موجود نباشد) و بر اساس همين روايت ضعيف تمام تاريخ زندگي ائمه را تحريف کرده و مدعي است که همه ايشان شهيد شده اند.
حتي اگر در تمام گزارشات معتبر تاريخي بر مرگ طبيعي آنان تاکيد شده باشد، باز هم شيعيان بدون دليل و مدرک مي گويند که آنان مثلا با زهر مسموم شده و شهيد شده اند! اکنون بسيار مضحک است براي اثبات حقانيت تشيع، از همين عقايد باطل و تحريفات تاريخي خودتان شاهد مي آوريد! جناب حجت الاسلام قرائتي گرام
پاسخ:
در مباحث عقلي و منطقي به جاي بحث هاي انحرافي و نصيحت و توصيه اخلاقي بهتر است بر همان دليل و استدلال تكيه كنيم ؛ دوست سني ما معتقد است كه برخي از امامان شيعه به شهادت رسيدند ، اما سند دقيق و قطعي بر شهادت ديگر امامان وجود ندارد .
هر چند در منابع تاريخي موجود هم اشارات و تصريحات بسياري در مورد شهادت تك تك امامان وجود دارد ، اما اگر ايشان توقع دارند كه مثلا در صحيح بخاري و مسلم به اين امر اشاره شده باشد ، توقع نابجايي است. چون جناب بخاري كه معاصر امام عسگري عليه السلام بود، از ايشان كه همه مسلمانان به فضل و كمالات علمي و معرفتي شان اذعان دارند. حتي يك روايت نقل ننموده است و از ساير امامان و حضرت زهرا سلام الله عليها هم به ندرت حديثي نقل كرده .
اين امر در حالي است كه در اين كتاب و كتاب هاي ديگر از برخي زنان پيامبر و برخي افراد كم اهميت و تا حدي ناشناس روايات متعددي نقل شده است . وقتي در انتقال معارف ديني و سنت پيامبر تمايل به ذكر نام اين بزرگواران نيست ، يقينا در اموري چون شهادت يا كيفيت رحلت آن ها هم توقع توجه و ذكر مطلب بي معناست .
اما مهم تر آن كه ما ادعا داريم كه بر اساس منابع مورد نظر ما همه امامان ما به شهادت رسيده اند . در برخي از اين افراد شما هم با ما هم عقيده ايد . در برخي ديگر خير ؛ اما يقينا هم شيعه و هم سني نسبت به شهيد نشدن ائمه اهل سنت اتفاق نظر دارند ؛ پس نسبت به شهيد نبودن ائمه اهل سنت اتفاق نظر وجود دارد . يقينا اين افراد داراي فضيلت شهدا نيستند ، اما در مورد امامان شيعه در مورد برخي اتفاق نظر وجود دارد . در مورد باقي دليلي بر منع وجود ندارد و احتمال وجود اين فضيلت مي رود .
حتي اگر نسبت به باقي امامان دليلي بر شهادت در منابع اهل سنت يافت نشود. اما شهادت برخي از امامان شيعه مورد تاييد همه است . مي توان گفت امامان شيعه داراي فضيلت شهادت در راه خدا بودند اما امامان اهل سنت خير .