پرسش وپاسخ

در روز هاي قمر در عقرب مي تونيم وسيله اي بفروشيم؟
سلام. قمر در عقرب مورد تاييد روايات است و البته فقط چند مورد است که انجام دادن آن در اين زمان مکروه شمرده شده است وآن موارد هم ازدواج، مسافرت است. بنابراين ...

باسلام

مي خواستم ببينم در روز هاي قمر در عقرب مي تونيم وسيله اي بفروشيم براي پرداخت بدهي ها نا چار شديم امروز بفروشيم و مي خواستم روز هاي دقيق قمر در عقرب اين ماه بدونم.

به نام خدا

سلام. قمر در عقرب مورد تاييد روايات است و البته فقط چند مورد است که انجام دادن آن در اين زمان مکروه شمرده شده است وآن موارد هم ازدواج، مسافرت است. (1) بنابراين کراهت انجام عمل در زمان قمر در عقرب شامل مورد خريد و فروش نمي شود و انشاالله اشکالي ندارد.

نکته ديگر اين که انجام دادن آن اعمال در زمان قمر در عقرب، مکروه است نه حرام؛ يعني اين گونه نيست که اگر آن اعمال انجام شود حتما شخص ضرري مي بيند به عبارت ديگر اين گونه روايات در مقام بيان علت تامه نيستند يعني اينطور نيست که اگر مثلا در ايام قمر در عقرب انعقاد نطفه صورت گرفت حتما به فرزند آسيبي مي رسد بلکه اين روايات در مقام بيان اقتضاي امکان و احتمال هستند.

اما روز هاي قمر در عقرب اين ماه 28 و 30 است.

مگر اهل سعادت هم «غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ» دارند؟
حضرت فرمود: اين دو آيه در مورد كساني از اهل شقاوت و سعادت نازل شده كه در بهشت و دوزخ جاويدان نيستند، كه اگر خداوند بخواهد آنها را خارج مي كند، و گمان نكني اي...

با سلام

در بحث خلود، در ذيل آيات 107 و 108 سوره هود از امام باقر عليه السّلام نقل شده: هَاتَانِ الْآيَتَانِ فِي غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ وَ السَّعَادَةِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ يَجْعَلُهُمْ خَارِجِينَ، وَ لَا تَزْعُمْ يَا زُرَارَةُ أَنِّي أَزْعُمُ ذَلِكَ (تفسير العيّاشي). الف. معناي بخش اخير اين حديث چيست؟ ب. مگر اهل سعادت هم «غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ» دارند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

حضرت فرمود: اين دو آيه در مورد كساني از اهل شقاوت و سعادت نازل شده كه در بهشت و دوزخ جاويدان نيستند، كه اگر خداوند بخواهد آنها را خارج مي كند، و گمان نكني اي زراره! كه من چنين عقيده دارم.

در بخش اخير روايت حضرت به زراره مي فرمايد: «گمان نكني اي زراره! كه من چنين عقيده دارم».

به نظر مي رسد منظور حضرت اين است که زراره فکر نکن که من گمان مي کنم خداوند آنها را خارج نمي کند به عبارت ديگر منظور امام اين است که خداوند اين کار را انجام مي دهد. همچنان که  شيح حر عاملي در کتاب «الفصول المهمة في أصول الأئمة» نيز به اين نکته اشاره مي کند و مي گويد: وَ لَا تَزْعُمُ يَا زُرَارَةُ، أَنِّي أَزْعُمُ ذَلِكَ يَعْنِي أَنَّهُ يَشَاءُ.(1)

نمونه اين تعابير در آيات قرآن نيز وجود دارد؛ قرآن مي فرمايد:

زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى‏ وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ (2)

كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد، بگو: «آرى به پروردگارم سوگند كه همه شما (در قيامت) برانگيخته خواهيد شد، سپس آنچه را عمل مى‏كرديد به شما خبر داده مى‏شود، و اين براى خداوند آسان است!»

اما سوال دوم شما که گفته ايد: مگر اهل سعادت هم «غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ» دارند؟

از آنجا كه شقاوتمندان همگى الزاما افراد بى‏ايمانى كه مستحق خلود باشند نيستند، بلكه ممكن است در ميان آنها گروهى از مؤمنان خطاكار وجود داشته باشند بنا بر اين استثناء مربوط به اين گروه است.

در مورد مومنان خطاكار نيز اين چنين است كه چه بسا برخي براي مدتى بايد در آغاز به دوزخ بروند و پاك شوند سپس به صف بهشتيان بپيوندند. (3)

به عبارت ديگر اشخاص خوشبخت هميشه در بهشت‏اند، مگر آن مدّتى كه خدا خواسته كه قبل از دخول در بهشت آنها را به خاطر گناهانشان به جهنم ببرد. (4)

همچنان که امام رضا عليه السلام فرمود:

إِنَّ اللَّهَ لَا يُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَ قَدْ وَعَدَهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يُخْرِجُ مِنَ النَّارِ كَافِراً وَ قَدْ أَوْعَدَهُ النَّارَ وَ الْخُلُودَ فِيهَا، وَ مُذْنِبُوا أَهْلِ التَّوْحِيدِ يَدْخُلُونَ النَّارَ وَ يَخْرُجُونَ مِنْهَا وَ الشَّفَاعَةُ جَائِزَةٌ لَهُمْ. (5)

 

پي نوشت ها:

1.       الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، ج‏1، ص 375.

2.سوره التغابن، آيه 7.

3.تفسير نمونه، ج9، ص247.

4.       ترجمه جوامع الجامع، ج‏3، ص 17.

5.       الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، ج‏1، ص 376.

دوستي با جنس مخالف چه آسیب‌هایي دارد؟
اساساً ارتباطات انساني و روابط دوستانه با ديگران، در اديان الهي به‌ویژه دين مبين اسلام تعریف ‌شده است. محدوده آن كاملاً مشخص گرديده است. دين مبين اسلام براي ...

دوستي با جنس مخالف چه آسیب‌هایي دارد؟

با سلام و سپاس از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني؛

خواهر گرامي، براي پاسخگويي به سؤال شما، ابتدا مقدمه کوتاهي را بيان می‌کنیم و بعد به اصل موضوع سؤال شما می‌پردازیم:

اساساً ارتباطات انساني و روابط دوستانه با ديگران، در اديان الهي به‌ویژه دين مبين اسلام تعریف ‌شده است. محدوده آن كاملاً مشخص گرديده است. دين مبين اسلام براي حفظ حريم خانواده و شكوفايي و كارآمدي آن و جلوگيري از بی‌بندوباری، اختلاط نسل‌ها و... براي ارتباطات افراد جامعه اسلامي قوانيني وضع كرده است، ازجمله آن‌ها قانون محرم و نامحرم است. از ديدگاه اسلام، ارتباط دوستانه و صميمي ميان دو جنس مخالف، فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعايت موازين اسلامي و حفظ حجاب ظاهري و دروني در عرصه‌های علمي و مشارکت‌های اجتماعي قابل‌قبول است؛ اما خارج از اين چارچوب براي ايجاد ارتباط، اسلام ازدواج را توصيه می‌کند. ازاین‌رو، در اسلام رابطه دوستي بين دختر و پسر يا زن و مرد نامحرم معنا ندارد. به فتواي همه مراجع تقليد، ردوبدل كردن سخنان تحریک‌آمیز (احساسي و ابراز علاقه) بين زن و مرد نامحرم حرام است و اشكال دارد. قرآن كريم هم به مردان و هم به زنان توصيه می‌کند كه از ايجاد رابطه دوستي با يكديگر اجتناب كنيد. ازاین‌رو، به زنان می‌فرماید: با مردان به‌طور پنهان و خلوت به گفت‌وگو ننشينيد. (1) و يا در آیه‌ای ديگر به مردان توصيه می‌کند: با زنان و جنس مخالف در خلوت و پنهاني گفتگو نكنيد؛ (2) يعني همان‌طور كه براي يك زن زشت و ناپسند است، دوست‌پسر داشته باشد، براي يك مرد نيز به همان اندازه زشت و ناپسند است كه براي خود دوست‌دختر انتخاب كند و با يكديگر در ارتباط دوستانه باشند. بنابراين، هر دو موظف‌اند اصول اخلاقي و شرعي را رعايت كنند و حريم عفت و پاک‌دامنی را حفظ نمايند و نمی‌توان به بهانه آشنايي دختر و پسر با يكديگر و به‌منظور ازدواج و... گرفتار لغزش شوند؛ زيرا اين حيطه، حیطه‌ای است بسيار حساس و خطرناك و اگر در ابتدا نيز قصد سوء نداشته باشند، در ادامه كار آن‌چنان نيروهاي شيطاني و انحراف كننده قوي و زياد است كه ناخودآگاه به آن‌سو كشيده می‌شوند.

 آسیب‌های ارتباط خارج از چهارچوب شرعي و عرفي، دختر و پسر

آسیب‌های روابط دختر و پسر بر هيچ انسان انديشمند و واقع‌نگری پوشيده نيست، باکمی دقت در روابط بسياري از دختر و پسر كه ارتباطات دوستانه‌ای باهم در جامعه برقرار می‌کنند، می‌توان آسیب‌های روابط دختر و پسر را به چشم خود مشاهده كرد. صفحات حوادث روزنامه‌ها دربردارنده مطالبي است كه به‌نوعی حاكي از آسیب‌های روابط دختر و پسر كه منجر به حوادثي گرديده است كه بعضاً وحشتناك و جبران‌ناپذیر است. در ادامه به برخي از آسیب‌های این‌گونه روابط دختر و پسر اشاره می‌کنیم:

الف - آسيب رواني و فردي:

فقدان حريم ميان زن و مرد و آزادی معاشرت‌های بی‌بندوبار، هیجان‌ها و التهاب‌های جنسي را فزوني می‌بخشد. غريزه جنسي، غریزه‌ای نيرومند، عميق و دریاصفت است، هر چه بيشتر اطاعت شود، سرکش‌تر می‌گردد؛ همچون آتشي كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند شعله‌ورتر می‌شود. روح بشر فوق‌العاده تحریک‌پذیر است، اشتباه است كه گمان كنيم تحریک‌پذیری روح بشر محدود به حد خاصي است و ازآن‌پس آرام می‌گیرد. هيچ مردي از تصاحب زيبا رويان و هيچ زني از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره دلي از هوس سير نمی‌شود. از طرفي تقاضاي نامحدود خواه‌ناخواه انجام نشدني است و هميشه مقرون است با نوعي احساس محروميت، دست نيافتن به آرزوها به‌نوبه خود منجر به اختلالات روحي و بیماری‌های رواني می‌گردد. حال اگر در سطح جامعه، جاذبه‌های جنسي رواج يابد و دختر و پسر روابطي آزاد داشته باشند، جلوه­گري­هاي موجود در برخورد و حالات دختران موجب جلب‌توجه پسران شده، انحراف اذهان و آشفتگي فكر و دل آن‌ها را در پي دارد. البته خود دختران نيز ضربه‌پذیر هستند زيرا چه بسيار دختراني كه سبب شوق دست‌یابی به نشانه‌های مقبول زيبايي و زنانگي به اختلالات رواني دچار می‌شوند. از طرف ديگر اگر در كوچه و خيابان، دلبري مرسوم گردد و جلوه گري، هنر دختران محسوب شود و در روابط دختر و پسر تجاذب و دلبندي به ميان آيد، دختراني كه از زيبايي لازم برخوردار نيستند، در فشار و استرس قرار می‌گیرند و هميشه احساس كمبود و حقارت می‌نمایند و لطمه‌های جدي بر روح و روان آنان وارد می‌شود. آفت ديگر اين است كه افراد در اين نوع روابط كه معمولاً ناپايدار بوده و بر اساس سودجويي است نه تعهد، به شكست در عشق منتهي می‌شوند؛ و درنتیجه روح لطيف و بانشاط آن‌ها گرفتار افسردگي می‌شود. افت تحصيلي و اتلاف عمر و وقت گران‌بها؛ و ... از ديگر آسیب‌های اين دوستی‌ها است.

ب - آسيب اجتماعي:

آنچه موجب فلج كردن نيروي اجتماعي است، آلوده كردن محيط كار به لذت‌جویی‌های شهواني است زيرا از طرفي شخصيت و كرامت زن را در حد يك كالا براي کام‌جویی مردان تنزل می‌دهد و امنيت رواني لازم را براي فعاليت اجتماعي او از بين می‌برد و از طرف ديگر مردان، تمركز حواس و دقت كافي را براي كارهاي خود ندارند. هر چه روابط دختر و پسر ضابطه‌مند‌تر شود و جامعه از تحريكات شهواني و جلوه­گری‌های جنسي دور گردد، اجتماع سالم‌تر خواهد شد و افراد جامعه بهتر به كار خود رسيدگي كرده، جوانان در محيط كار، درس و دانشگاه راحت‌تر خواهند بود و به پیشرفت‌های بيشتري خواهند رسيد. سرکوب شدن استعدادها، افزايش طلاق و مشاجرات مهم در زندگي و احتمال ظهور فرزندان نامشروع و ... از ديگر پیامدهای اجتماعي اين روابط خارج از چهارچوب است.

ج - آسيب خانوادگي:

معاشرت‌های آزاد و بی‌حدومرز در برخي خانواده‌ها، زمينه بی‌بندوباری پسران و دختران را فراهم ساخته و ازدواج را به‌صورت يك وظيفه، تكليف و محدوديت درآورده است.

تفاوت جامعه‌ای كه روابط جنسي را به محيط خانوادگي و كادر ازدواج قانوني محدود می‌کند با اجتماعي كه روابط آزاد در آن اجازه داده می‌شود اين است كه ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت و در اجتماع دوم، آغاز محروميت و محدوديت است. در سيستم روابط آزاد جنسي، پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر و پسر خاتمه می‌دهد و آن‌ها را ملزم می‌سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم اسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان می‌بخشد.

پس آسيب اول، بی‌رغبتی به ازدواج و تشكيل خانواده است. آسيب ديگر همان است كه مرد، نگران و مضطرب است كه مبادا كسي پيش از او زنش را تصرف كرده باشد. پسري كه قبل از ازدواج با افراد زيادي ارتباط داشته است، به هنگام ازدواج به هر دختري كه نظر كند، می‌پندارد او نيز با پسرهاي متعددي ارتباط داشته و پاك و عفيف نيست و درنتیجه روح بی‌اعتمادی و سوءظن در جامعه اوج می‌گیرد بنابراین روابط آزاد، زمینه‌ساز بسياري از سوءظن‌ها است. پس ضعيف شدن حس اعتماد نسبت به همسر در آينده و سوءظن و بدبيني نسبت به دختران و پسران؛ رهاورد اين نوع ارتباطات است.

نكته ديگري كه در جوامع آزاد و مختلط، خانواده‌ها را تهديد می‌کند اين است كه زن و مرد، همواره در حال مقایسه‌اند، مقايسه آنچه دارند با آنچه ندارند و آنچه ريشه خانواده را می‌سوزاند اين است كه اين مقایسه‌ها آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن می‌زند. از ديگر پیامدهای خانوادگي اين نوع‌دوستی‌ها سرد بودن روابط عاطفي بين همسران و افزايش طلاق بين آن‌ها و محروميت از تشکيل خانواده پاک و آرامش‌بخش در آينده و حال و ... می‌باشد.

درباره روابط دختر و پسر کتاب‌های متعدد زيادي در اين زمينه وجود دارد كه هر يك به‌نوعی مطالب ارزشمند و مفيدي را بيان کرده‌اند كه ما در زير به بخشي از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

•        بررسي روابط دختر و پسر در ايران و راه‌کارهای اصلاحي آن. پديدآورنده: عبدالله جوان. ناشر: دفتر عقل 1387

•        تحليلي بر روابط دختر و پسر. پديدآورنده: حمزه کریم‌خانی، ناشر: عطر ياس 1387

•        تحليلي تربيتي بر روابط دختر و پسر در ايران. پديدآورنده: علی‌اصغر احمدي. ناشر: انجمن اولياء و مربيان 1387

•        جواني فصل شکفتن، دکتر علی احمد پناهي (روانشناس اسلامي) نشر موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني

•        روابط بين دختر و پسر ازنظر شرع اسلام. پديدآورنده: سید رحمان شفيعي. ناشر: سلسله الذهب 1388

•        روابط دختر و پسر در جامعه امروز. پديدآورنده: نياز جاوداني. ناشر: کتاب‌درمانی 1385

•        روابط دختر و پسر. پديدآورنده: محمدعلي رضايي اصفهاني، جمعي از پژوهشگران. ناشر: پژوهش‌های تفسير و علوم قرآن 1386

•        روابط دختر و پسر، محمدرضا احمدي با همکاری جمعي از محققان، انتشارات دفتر نشر معارف

•        روابط دختران و پسران. پديدآورنده: محسن ماجراجو. ناشر: قدسيان 1389

•        نيمه پنهان (روابط دختر و پسر)، پديدآورنده: موسسه پاسخگويي به سؤالات شرعي و شبهات ديني پيام من، ناشر: نسيم حيات 1388

 

موفق و کامروا باشيد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. مائده، آيه 5.

2. نساء، آيه 25.

خواهش می‌کنم کمک کنيد من بدونم بايد چه­کار کنم؟
خواهر گرامي علاقه‌مند شدن دو نفر به همديگر، يا شديد شدن علاقه، يك مسئله ماورايي و غیرطبیعی و ويژه نيست، بلكه ناشي از يك اصل بسيار ساده روان‌شناختی يعني اصل ...

سلام

من دختري 32 ساله هستم که متأسفانه با يکي از همکارانم تلفني زياد با همدیگر حرف زديم و به همدیگر عادت کرديم اما همدیگر رو خواهر و برادر می‌دیدیم و چيزي غیر از این در ذهنمان نبوده است، زياد هم همدیگر رو بيرون نمی‌دیدیم فقط دو يا سه بار. یک‌بار هم همدیگر رو بوسيديم که متأسفانه همان یک‌بار يکي از آشناها ما رو ديده و به خانواده خانمش اطلاع داده. آخرين بار که دفعه سومي می‌شد که ما همدیگر رو بيرون می‌دیدیم به‌محض اينکه سوار ماشينش شدم متوجه شدم خانواده خانمش ما رو تعقيب کردن. برخورد شديدي با من کردن و منو مقصر می‌دانستند. الآن هم منو تهديد کردند که آبرویم رو می‌برند و کاري می‌کنند که از کارم اخراج بشوم يا بين محل بی‌آبرویی می‌کنند. خواهش می‌کنم کمک کنيد من بدونم بايد چه­کار کنم؟

با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني

 

آنچه در پي می‌آید نگاهي كاملاً آسيب شناسانه به نامه شماست. اميد است از گزش احتمالي قلم دل‌آزرده نگرديد و طولاني بودن پاسخ شما را خسته نکند و با نهايت دقت در مطالب گفته‌شده تأمل نماييد.

خواهر گرامي علاقه‌مند شدن دو نفر به همديگر، يا شديد شدن علاقه، يك مسئله ماورايي و غیرطبیعی و ويژه نيست، بلكه ناشي از يك اصل بسيار ساده روان‌شناختی يعني اصل مجاورت است. خواه‌ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يكديگر قرار می‌گیرند و به‌نوعی با يكديگر در تماس هستند (مخصوصاً در محل کار)، به‌تناسب و توافق ویژگی‌های شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيك، آن دو به هم علاقه‌مند می‌گردند و اگر قبلاً علاقه‌ای بين آن‌ها بوده است، علاقه شديدتر خواهد شد. اگرچه اين اصل در همه‌جا و همه موارد به یک‌شکل عمل نمی‌کند، اما در مورد دوستي با جنس مخالف نبايد غرايز و کشش‌های جنسي را نيز از ياد ببريم. تجربه ثابت كرده است كه این‌گونه ارتباطات، به‌جای خوب و صحيحي ختم نمی‌شود و هرچه رابطه جلوتر رود، مشكلات بيشتر خواهد شد. پس در محل کار و يا جاهاي ديگر که با افراد نامحرم سروکار داريد بايد مراقب اين اصل مجاورت و پیامدهای آن بود.

نکته‌ی مهم‌تر اينکه در اسلام چيزي به نام رابطه خواهر و برادري نداريم و طبق فتاواي مراجع تقليد، يگانه راه محرميت، ازدواج است. ارتباط‌های عاطفي زن و مرد به هر شكل و صورت، حرام است؛ چون زمينه آلودگی‌ها را فراهم می‌کند. شيطان براي به دام انداختن دین‌داران، راهكارهايي را نشان می‌دهد كه يكي از آن‌ها، همين رابطه خواهر و برادري است. پس خيلي مراقب باشيد كه يكي از رفتارهاي شيطان، زينت دادن اعمال ما است؛ يعني شيطان به رفتار ناپسند انسان، رنگ و لعاب می‌دهد و آن را زينت می‌دهد (1).

•        آسیب‌ها و پیامدها:

همان‌طور كه می‌دانید ايجاد رابطه پنهاني خارج از شرع و عرف شما با يک مرد متأهل مرد به معناي خيانت به همسر اوست و درصورتی‌که آشكار شدن آن پيامدهاي خطرناكي دارد و بدون ترديد به زندگي شما لطمه می‌زند. این‌گونه ارتباط‌ها علاوه بر اينکه با توجه به حس ناموس‌پرستی و غيرت فامیل‌های آن زن، احتمال دارد به جرم‌های بزرگي بينجامد ( جنایت‌های وحشتناك با منشأ ارتباط‌های این‌چنینی بسيار فراوان است و کمترين خطر آن‌ها آبروریزی است) حتماً آسیب‌های روحي و رواني متعددي نيز براي شما به همراه خواهد داشت ازجمله اينکه شما در مسئله خطير ازدواج آینده‌تان با مرد ديگر دچار مشكل می‌گردید. اينکه شما اين رابطه را فقط در حد خواهر و برادر ميدانيد و هيچ قصد سوء ديگري در کار نيست، بايد عرض کنيم که مطمئن باشيد که به‌مرورزمان شما و طرف مقابلتان گام‌های فراتر از بوسيدن را خواهيد برداشت. در پس اين علاقه‌ها و روابط این‌چنینی و به‌ظاهر سالم چيزي وجود ندارد جز غرايز جنسي و شهواني و گرچه طرفين در ابتدا اظهار می‌دارند که نسبت به همديگر هیچ‌گونه حس شهوت‌آمیزی ندارند ولي همين بوسيدن گام‌های ابتدايي بروز غریزه‌ی جنسي و رفتارهاي شهوت‌آمیز می‌باشد.

آسيب و خطر بعدي که اين رابطه به همراه خواهد داشت، متزلزل شدن زندگي زناشويي طرف مقابلتان می‌باشد. مسلماً از وقتي شما با او اين رابطه‌ی صميمي را برقرار کرده‌اید، به همان اندازه که محبت شما در دل ايشان واردشده است، به همان اندازه محبت همسرش از دلش خارج‌شده و نسبت به او سرد گرديده است. خداوند متعال در قرآن کريم می‌فرماید: خداوند براي هرکسي دو دل قرار نداده است (2). پس هر انساني يک قلب دارد و تنها می‌تواند محبت يک نفر را در دل خود جايي دهد. پس شما در حال انجام گناه بزرگ و خيانت نابخشودني در حق هم نوع خود هستيد. مسلماً اگر تنها یک‌لحظه خود را در جايگاه همسر اين مرد قرار دهيد، می‌توانید عمق فاجعه را درک کنيد و بفهميد خيانت و دزديدن عواطف چقدر سخت و غیرقابل‌تحمل است. اکنون‌که متأسفانه در اين وضعيت گرفتارشده‌اید و از طرفي تهديد هم شده‌اید مسلماً خودتان هم از شکل‌گیری اين رابطه پشيمان هستيد و مشتاق حل اين مسئله نگران‌کننده هستيد.

راهکار:

- بايد عرض کنيم بهترين راه چاره براي اينکه از پيامدهاي گفته‌شده اين رابطه، مخصوصاً از تهدیدهایی که نسبت به شما انجام‌گرفته است در امان بمانيد اين است که هرچه زودتر اين رابطه را به پايان به رسایند. مطمئن باشيد، افرادي که شما را تهديد کرده‌اند، منتظر پاسخ بعدي شما هستند. اينکه شما به صحبت‌های آن‌ها چه واکنشي نشان می‌دهید. اگر به رابطه‌ی خود ادامه دهيد، مسلماً درصدد عملي کردن تهدیدها برمی‌آیند ولي اگر متوجه شوند که شما دست از رابطه کشیده‌اید، آن‌ها هم به عملي کردن تهديدات خود فکر نمی‌کنند. پس شما بايد يک چراغ سبز و پرچم صلح بالا ببريد و به‌طور غیرمستقیم به آن‌ها بگوييد که ديگر اين رابطه را ادامه نخواهيد داد و اين چيزي نيست غير از خاتمه دادن به اين رابطه. توجه داشته باشيد که سعي نکنيد در ظاهر نقش افرادي را بازي کنيد که از رابطه دست کشيده است ولي درواقع و پنهاني به آن ادامه دهيد، زيرا آن‌ها تا مدت‌ها شما را از طريقي که اصلاً به ذهنتان نمی‌رسد رصد می‌کنند و بازهم رابطه‌ی پنهاني شما براي آن‌ها آشکار خواهد شد. (حتي رابطه‌ی تلفني شما هم در صورت صادر شدن حکم قضايي قابل‌کشف است و تلفن‌هایی که بين شما ردوبدل گشته هم قابل‌پیگیری است).

- کار بعدي که شما بايد آن را انجام دهيد اين است که طرف مقابلتان را در جريان تهديدات قرار بدهيد و درعین‌حال که او را هم مقصر شرايط فعلي می‌دانید از او بخواهيد اولاً اين رابطه را به پايان برساند و ثانیاً با مديريت صحيح نسبت به همسرش و خانواده‌ی همسرش از رخ دادن اتفاقان ناگوار براي شما جلوگيري کند. مسلماً اگر روابطش با همسرش را اصلاح کند و حتي صراحتاً و يا با زبان رفتار به آن‌ها بفهماند که ديگر با شما رابطه ندارد، آن‌ها هم از اذيت و آزار شما دست خواهند کشيد.

- راه‌حل بعدي اينکه اگر می‌دانید شخصي که در محل کار از اين رابطه‌ی شما اطلاع پیداکرده است و شما را در حال بوسيدن ديده است کيست و او را می‌شناسید سعي کنيد از طريقي به او بفهمانيد که تهديد شده­ايد و به خاطر آن تهديدات رابطه را به پايان رسانده­ايد. حتماً اين شخص نقش اطلاع‌رسانی براي خانواده همسر آن مرد را بازي می‌کند و الآن هم شما را زير نظر دارد و رفتار شما را لحظه‌به‌لحظه کنترل و گزارش می‌دهد.

- و نکته‌ی آخر اينکه سعي کنيد به‌هیچ‌وجه و در هيچ موقعيت واقعي و غیرواقعی با اين شخص ديده نشويد. اکنون شما توسط آن‌ها زير ذره‌بین هستيد. پس مراقبت ويژه داشته باشيد. حتي در صورت امکان محل کار و يا سیف کاري خود را عوض کنيد که با اين شخص برخوردي نداشته باشيد.

- و درنهایت ذکر اين نکته بی‌فایده نيست که ممکن است شما به خاطر به وجود آمدن دل‌بستگی و علاقه، در ترک اين رابطه نيازمند کمک باشيد که می‌توانید به‌صورت حضوري يا تلفني با اين مرکز در اين زمينه کمک بگيريد.

به اميد موفقيت روزافزون شما از خداوند متعال.

 

 پی‌نوشت‌ها:

1؛ و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل فهم لايهتدون./شيطان وعده‌شان می‌دهد و به آرزو کردن وادارشان می‌کند و جز فريب، شيطان وعده‌شان ندهد./ نمل، آيه 24.

2. ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه، بقره، آيه 268.

اما با اين اتفاق همش ميگن ديدي از وقتي که نماز خونديم بابا مریض شد؟
دغدغه و حساسيت شما نسبت به مسائل ديني اطرافيان خيلي خوب است. اينكه تلاش مي كنيد تا به ديگران حقايق را بگوييد ستودني است. درود بر شما كه حواستون هست تا درباره...

سلام

دو دخترخاله 10و11ساله دارم که پدرشون در اثر سرطان از دنيا رفتند قبل از اين خيلي اهل نماز و دعا و رعايت حجاب بودند اما با اين اتفاق همش به من ميگن آبجي ديدي از وقتي که نماز خونديم بابا مريض شد و حالا هم که ديگه پيشمون نيست. من توي اون لحظه خيلي ناراحت بودم به خاطراينکه دوباره مثل قبل بشن، بهشون گفتم توي قنوت­هاي نمازتون دعا کنيد که بابا جزء ياراي نزديک امام زمان بشه و با ايشون برگرده و در خدمت امام زمان باشه اما نمي دونم اين حرفي که بهشون زدم درست هست يا نه؟ لطفا راهنمايي­ام کنيد، احساس گناه مي­کنم چون چيزي را که علم بهش نداشتم به بچه هاگفتم.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

دغدغه و حساسيت شما نسبت به مسائل ديني اطرافيان خيلي خوب است. اينكه تلاش مي كنيد تا به ديگران حقايق را بگوييد ستودني است. درود بر شما كه حواستون هست تا درباره مسائلي كه تخصص نداريد نظريه پردازي نكنيد. احتمالا در شرايط احساسي و بحراني بوده ايد. همانطور كه نوشته ايد نيتتان خير بوده است پس خودتان را ناراحت نكنيد و نگران نباشيد اما خوب است به چند مطلب توجه داشته باشید:

1.       دختران خاله شما در سني نيستند كه از آنها بتوان توقع داشت با اين مصيبت راحت كنار بيايند. آنها از نظر روحي آسيب ديده اند. اگر حرفي مي زنند يا رفتاري مي كنند جدي نيست و جاي نگراني ندارد. شرايط طبيعي ندارند. حرفهايي هم كه مي زنند مشكلي ايجا نمي كند تا شما نگران باشيد و احساس تكليف كنيد.

2.       آنها در سني نيستند كه از نماز و حجاب و در كل از مسائل ديني فهم عميقي داشته باشند بنابراين پايبندي به اينها در شرایط فعلی چندان جاي خوشحالي ندارد. ترك اين كارها هم چندان نگران كننده نيست.

3.       اينكه به آنها گفته ايد چنين دعايي بكنند گناه نكرديد چون امكان چنين چيزي وجود دارد ولي اين حرف مناسب سن آن ها نيست. در اين طور موارد اگر مي توانيد با آنها همراهي و همدلي كنيد اگر هم نمي توانيد سكوت بفرماييد بهتر است.

4.       اين بچه هاي عزيز از نظر روحي و عاطفي به سختي آسيب ديده اند نياز به گذر زمان است تا بتوانند به خودشان بيايند و با اين مصيبت كنار بيايند. اگر حرفايي مي زنند كه به نظر شما درست است سريع موضع نگيريد چون آنها در اين شرايط پذيرش نصيحت و موعظه ندارند يعني اصلا مشكل يا شبهه اي ندارند كه شما بخواهيد آن را حل كنيد.

پس گناهی بر شما نیست اما سعی کنید از این به بعد همه شرایط را در نظر بگیرید و بعد حرفی را بزنید. موفق باشید.

مثلاًاگر بدعت کرده باشد يا مثلاً ديني اختراع کرده باشد؟
چه‌بسا گفته شود کسي که اهل بدعت است، اساساً شهيد به‌حساب نمی‌آید چراکه شهيد نيت الهي دارد و در حفظ نظام اسلامي به شهادت می‌رسد. بنابراين بعيد است که اهل بدعت...

با سلام اگر يک شهيد شيعه هر نوع گناهي کرده باشد آخر به بهشت می‌رود ؟؟؟

مثلاً اگر بدعت کرده باشد يا مثلاً ديني اختراع کرده باشد؟

آیا چنين شهيدي به بهشت می‌رود؟؟

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به اين نکات جلب می‌کنیم:

در آموزه‌های اسلامى و دينى، شهيد جايگاهى بس بلندمرتبه و برجسته دارد. درآیات و روايات بسيارى بدين جايگاه اشاره‌شده است كه نمونه‌هایی چند از آن‌ها يادآورى می‌شود.

الف) «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. فرحين بماءاتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم ولاهم يحزنون»(1) يعني: (اى پيامبر) هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدند، مردگان مپندار، بلكه آنان زنده بوده و نزد پروردگارشان روزى داده می‌شوند. آن‌ها به خاطر نعمت‌های فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است خوشحال‌اند و (نيز) به جهت كسانى كه هنوز به آنان نپیوسته‌اند [مجاهدان و شهيدان آينده‏] خوش وقت (زيرا جايگاه برجسته آن‌ها را در آن جهان‌دیده و می‌دانند) كه آن‌ها نه ترسى خواهند داشت و نه غمى.

برکشیدن و از بين بردن هرگونه ترس و اندوه از سوى خداوند در اين آيه شريفه، به معناى دستيابى شهيد به همه نعمت‌های ممكن و بهره‌وری از آن‌ها از یک‌سو و از ميان رفتنى نبودن نعمت‌های یادشده از ديگر سواست. چنين موقعيتى هم يعنى نيك بختى هميشگي براى انسان و جاودانگی او در آن.‏(2) بدین‌سان با توجه به آيه شريفه یادشده، هر نوع عذاب و بازخواستي و حسابرسي را درباره شهيد می‌توان ازمیان‌رفته پنداشت.

ب) رواياتى نيز بر نکته بیان‌شده در آيه شريفه، گواهى می‌دهند، ازجمله:

امام على علیه‌السلام درباره جايگاه شهيد فرمود: «الا و ان افضل الخلق بعد الاوصياء الشهدا»(3) يعني: آگاه باشيد كه پس از جانشينان پيامبر صلی‌الله عليه و آله، برترين آفریده‌ها شهيدان می‌باشند.

پيامبر صلی‌الله عليه و آله فرمود: «ارواح الشهداء فى اجواف طير خضر تعلق من ورق الجنه ثم تأوى الى قناويل معلقه بالعرش»(4) يعني: ارواح شهيدان، در درون پرندگان سبزرنگى كه به برگ بهشت پیوسته‌اند، قرار دارد. آنگاه (اين پرندگان) به چراغ‌هایی كه به عرش آویخته‌اند، مأوى گزيده و پناه می‌آورند.

با چنين تعابيرى از روايات درباره شهيد، به همان نتيجه به‌دست‌آمده از آيه شريف می‌توان دست‌یافت.

همچنين در روايتي به‌صراحت موضوع حسابرسي و هر نوع سختي درباره شهيد نفي شده است: «قَالَ الصَّادِقُ(ع) مَنْ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَمْ يُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَيْئاً مِنْ سَيِّئَاتِه»ِ‏(5) يعني:امام صادق علیه‌السلام فرمود: کسي که در راه خدا کشته شود، خداوند هیچ‌یک از گناهانش را به رخش نخواهد کشيد.

امّا در مورد حق‌الناس در روايات واردشده که بلافاصله پس از ريخته شدن نخستين قطره خون شهيد، جز بدهكارى، همه گناهان از او زدوده می‌شود: «عن ابى جعفر علیه‌السلام قال: اول قطره من دم الشهيد كفاره لذنوبه الا الدين، فان كفارته قضاؤه»(6) يعني: امام صادق علیه‌السلام فرمود: نخستين قطره از خون شهيد، پوشاننده گناهان او جز دَين است. چراکه كفاره دَين، پرداخت آن می‌باشد.

در همين راستا، می‌توان به بدعت­گري و اختراع دين توسط شهيد نيز اشاره کرد که مستلزم گمراهي گروهي از مردم است. روشن است که اگر خداوند از گناه بدعت­گري شهيد بگذرد، از گمراه نمودن مردم نمی‌گذرد چرا که اين امر در حوزه حق‌الناس است و مايه محروميت مردم از مواهب روحاني و معنوي شده است. بگذريم از این‌که چه‌بسا گفته شود کسي که اهل بدعت است، اساساً شهيد به‌حساب نمی‌آید چراکه شهيد نيت الهي دارد و در حفظ نظام اسلامي به شهادت می‌رسد(7). بنابراين، بعيد است که اهل بدعت، چنين نيتي در جهاد داشته باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. آل‌عمران، آيه 169- 170.

2. الميزان، ج 4، ص 62، مؤسسه الاعلمى.

3. بحارالانوار، ج 22، ص 282، چاپ بيروت.

4. همان، ج 58، ص 64.

5. كافى، ج 5، ص 54.

6. وسائل الشيعه ، ج 18، ص 326.

7. شهيد در اصطلاح فقه به کسي گفته می‌شود که: «و هو المقتول في الجهاد مع الإمام (ع) أو نائبه الخاص بشرط خروج روحه في المعركة حين اشتعال الحرب أو في غيرها قبل إدراكه المسلمون حيّا. و يلحق به المقتول في حفظ بيضة الإسلام»؛ يعني: «کسي که در جهاد همراه با امام ع يا نائب خاص امام کشته شود به‌شرط آن‌که در ميدان جنگ بميرد؛ و همچنين است کسي که براي حفظ نظام اسلامي کشته گردد»( شهيد ثاني، روض الجنان في شرح إرشاد الأذهان، ج1، ص300).

جواب دادن که و لقد بعثنا في کل قريه نذيرا وان من امه الا خلا فيها نذير
يکي از مشکلات رخدادهاي تاريخي عدم شفافيت آن است؛ مکان ظهور پيامبران از مسائل تاريخي است که ابهام دارد و قضاوت درباره آن مشکل است. اما با توجه به رهنمودهاي ...

با سلام اخیراً شبهه انحصار بعثت انبيا در خاورميانه خیلی دست‌به‌دست می‌شود که خب چون انبيا باعث شکاف و تقسیم جامعه به دو يا سه دسته مؤمن و کافر وبي تفاوت می‌شوند و مردان مؤثری بر جامعه هستند قطعاً تاريخ بايد ياد آن‌ها رو ضبط می‌کرد و تاريخ چين و آمريکا استراليا ...گواهي به وجود چنين رجلان الهی نمی‌دهد

جواب دادن که و لقد بعثنا في کل قريه نذيرا وان من امه الا خلا فيها نذير

لطفاً به اين آيات معارض را شرح بفرماييد

ولو شئنا لبعثنا في کل قريه نذيرا که معارض ولقد بعثنا في کل قريه نذيرا ست

بل هو هو الحق من ربک لتنذر قوما ما اتاهم من نذير من قبلک

وما ارسلنا اليهم قبلک من نذير

اولم نعمرکم...وجاوکم النذير؟

خب کودکان تو بخش ميگن نه اونقدي بما عمر ندادي که... خب ممکنه گروهي هم بگن نه نذيري نيامد

زحمت ميکشيد متشکرم

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

براي پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به اين نکات جلب می‌کنیم:

1.  يکي از مشکلات رخدادهاي تاريخي عدم شفافيت آن است؛ مکان ظهور پيامبران از مسائل تاريخي است که ابهام دارد و قضاوت درباره آن مشکل است. اما با توجه به رهنمودهاي وحياني می‌گوییم: ظهور پيامبران اختصاص به منطقه خاصى ندارد . به‌تصریح قرآن ظهور پيامبران اختصاص به منطقه خاصى ندارد .طبق آموزه‌های اسلامي همه امت‌ها پيامبر داشته‌اند: «و ان من امّة الا خلا فيها نذير، (1 ) در هر امتي نذير و هشداردهنده‌ای وجود دارد».

همچنين: « لقد بعثنا في کلّ أمة رسولاً أنِ اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛ (2) در هر امتي پيامبري فرستاديم (تا به مردم بگويند) که خدا را بپرستيد و از بت دوری‌کنید ».

 

2. تعابيري نظير اين، به معني آن نيست كه در هر مقطع زماني و در هر قبیله‌ای پيامبري فرستاده‌شده، بلكه اگر در 4 هزار سال پيش پيامبري چون زرتشت در ميان قوم پارس فرستاده‌شده، می‌توان گفت كه اين قوم داراي پيامبر بوده است.

ازاینجا روشن می‌شود که معناي آيه 51 سوره مبارکه فرقان (وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا في‏ كُلِّ قَرْيَةٍ نَذيراً)  و يا آيات مشابه ديگر چه چيزي است: اين آيات درصدد بيان اين نکته هستند که خدا می‌توانست براي هر شهري يک پيامبر مبعوث کند اما چنين نکرد بلکه چنين مقدر کرد که حضرت محمد ص پيامبر تمامي شهرها باشد و بعد از او براي هيچ امتي پيامبر مخصوص ارسال نشود و همگي از تعاليم حضرت محمد ص پيروي کنند.

بنابراين، براي این‌که يک امت را خالي از پيامبر ندانيم، لازم نيست که حتماً آن امت داراي پيامبر مخصوص باشد، چنانچه که حضرت محمد پيامبر مخصوص اعراب يا ايرانيان نيست و رسالتش جهان‌شمول است. همچنين روشن می‌شود که منظور از آيه 44 سوره مبارکه سبا (وَ ما أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذيرٍ) چه چيزي است: اين آيه درصدد بيان اين نکته است که قبل از تو براي اعراب مکه پيامبر مخصوص ارسال نشده بود بلکه آن‌ها از تعاليم ساير انبياء استفاده می‌کردند که به‌مرور زمان تحريف شده بود.

 

3. به‌علاوه برخي از پيامبران درگذشته‌های دور در پاره‌ای مناطق محدود و کم‌جمعیت مبعوث شدند كه باقي ماندن اثر تبليغ و رسالت آنان معنا ندارد . اگر در قرآن مجيد، تنها نام عدّه معدودى از پيامبران بزرگ برده شده؛ بدين معنا نيست که تعداد ايشان منحصر به همين افراد است؛ بلکه در خود قرآن تصریح‌شده که بسيارى از پيامبران بوده‏اند که نامى از ايشان در قرآن به ميان نيامده: «و رسلاً لم نقصصهم عليک(3) ؛ پيامبراني که داستان آن‌ها را براي تو بازگو ننموديم ».

اتفاقاً برخي از روايات به‌نوعی مؤید همين مطلب است چنان‌که در برخي روايات از على علیه‌السلام نقل‌شده كه خداوند پيامبرى را مبعوث كرد كه سیاه‌پوست بوده و داستان آن به ما نرسيده است. (4)

بنابراين نمى‏توان گفت که همه پيامبران در يک منطقه خاص ظهور نموده‏اند، بلکه طبق احاديثى که در مورد تعداد آنان رسيده ؛ يعني124 هزار نفر، از اين تعداد چند پيامبر مشخص مربوط به آسيا و خاورميانه است، از بقيه خبري نيست ؛ درنتیجه هرچند یقیناً پيامبران اولوالعزم و صاحب‌شریعت و کتاب آسماني،به دلايل خاصي که فعلاً در مقام بررسي آن نيستيم، از شرق ميانه برخاستند، اما اين احتمال بعيد نيست که در بسياري از مناطق جهان همانند هند، چين، آمريکا و ... نيز درگذشته‌های دور که امکان ارتباط وجود نداشته، برحسب ضرورت پيامبراني مبعوث شدند.

اتفاقاً برخي از شواهد و قرائن تاريخي و اجتماعي بيانگر آن است که در ساير مناطق جهان نيز درگذشته‌های دور انبيايي مبعوث شده‌اند، مثلاً برخي از اقوام سرخپوست و ساکنان منطقه آمريکاي جنوبي ،سنت‌های ديني و اذکار و اورادي نظير عبادات ساير اديان دارند که به‌احتمال‌قوی ناشي از تعاليم انبيايي است که در گذشته در آن مناطق زیسته‌اند، ولي نامي از آن‌ها به دست ما نرسيده است.

درواقع احتمال بسيار جدي وجود دارد که بسياري از آیین‌های فعلي آسياي دور مانند بودا و ... و تمدن‌های آمريکاي جنوبي مانند تمدن مايا و اينکا و... به‌نوعی متأثر از تعاليم انبياي آن‌ها بوده که براي ما ناشناخته است. نمی‌توان گفت اثري از تعاليم اين انبيا باقي نمانده است؛ اما درهرحال گذشت زمان باعث تغيير و تحريف بسيار در این آیین‌ها شده، حقيقت اين تعاليم امروزه چندان با تعاليم اسلامي منطبق نيست.

 

4. در کنار همه این‌ها بايد دانست که پيامبران بزرگ هرچند در يک منطقه خاص ظهور يافتند. اما اين به معناي انحصار رسالت آن‌ها در آن منطقه نيست. اگر رسالت يک پيامبر جهاني هم باشد لازم است که در منطقه‌ای خاص ظهور يابد که امکان گسترش شريعت وي به ديگر نقاط عالم نيز ازآنجا فراهم باشد. بعثت در مکان و مهد تمدن‌ها موجب می‌شود که پيام انبيا از طريق مردم آن سرزمين به مناطق ديگر نيز برود، چون باوجود تمدن در يک سرزمين، ارتباط مردم آن سرزمين با مناطق ديگر ساده‌تر و بیش‌تر خواهد بود.(5)

در همين راستا، شهيد مطهري به اختلاف استعدادهاي محيطي در پرورش انبياء و اوليا نيز اشاره می‌کند: «چرا در سرزمين خاصى پيغمبر زياد بوده، اين بستگى پيدا می‌کند به همان «الله اعلم حيث يجعل رسالته» يعنى وقتى که اين بستگى داشته باشد به استعدادهاى مخصوصى که در افراد هست، مسلماً سرزمین‌ها هم در پرورش استعدادها تأثیر دارد. امروز هم می‌گویند که شرق، سرزمين عرفان و اشراق است. این‌یک امر گزاف و گتره نيست که مثلاً غربی‌ها بيشتر به محسوسات می‌پردازند و شرقی‌ها بيشتر به نامحسوسات، يعنى این‌ها بيشتر به این‌سو کشانده می‌شوند آن‌ها به آن‌سو. محيط جغرافيايى و اوضاع‌واحوال و گرمى آفتاب و این‌ها در پرورش جسم انسان مفيد است و وضع جسم هم در پرورش‌های مخصوص روح تأثیر دارد. اين مانعى ندارد که بعضى از سرزمین‌ها آمادگى بيشترى داشته باشد براى پروراندن افرادى که اجمالاً استعداد اشراق و الهام دارند. اما اينکه آيا بعضى سرزمین‌ها به‌کلی عارى بوده و فقط يک نقطه دنيا [ محل ظهور پيامبران ] بوده که همان سرزمين فلسطين و حجاز و این‌ها باشد. سرزمین‌های ديگر دنيا پيغمبر هيچ پرورش نداده ؟ اين را ما با تاريخ نمی‌توانیم اثبات کنيم که همه‌جا بوده و نمی‌توانیم اثبات کنيم که بعضى جاها قطعاً نبوده. قرآن کريم می‌گوید: «و ان من امة الا خلا فيها نذير»، در تمام ملت‌ها نذيرى وجود داشته. تاريخ هم نمی‌تواند ثابت کند که حتماً نبوده. ولى قرآن می‌گوید همه‌جا بوده. منتها ما با تاريخ نمی‌توانیم اثبات کنيم که در فلان سرزمين آيا پيغمبرى ظهور کرده يا نکرده، اما نمی‌توانیم نفى هم بکنيم که نبوده.(6)

 

در پناه خداوند موفق و پيروز باشيد.

 

پي‌نوشت‌ها:

1. فاطر (35)، آيه 24.

2. نحل (16)، آيه 36.

3. نساء (4)، آيه 124.

4. طبرسى، مجمع‌البیان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372 ش، ج 8، ص 830.

5. http://www.pasokhgoo.ir/node/33785

6. شهيد مطهري، نبوت، ص30.

اولاد امام رضا ع فقط امام جوادع بوده پس سید رضوی همان جوادی است؟
در پاسخ بايد به چند نکته توجه داشت: 1 ـ دربارۀ اين‌که آيا امام رضا (عليه‌السلام) فرزندي غير از امام جواد (عليه السلام) داشته يا نه اختلاف است. عموم مورّخان ...

ما چند دسته سيد داريم. حسيني، سجادي، موسوي، جعفري ... ولي سيد رضوي  اولاد امام رضا علیه­السلام است امام رضا علیه­السلام فقط امام جواد علیه­السلام بوده پس اولاد امام جوادي مي شود تحقيق کنيد سيد رضوي چطور فرزند  امام رضا علیه­السلام ميشود؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

  در پاسخ بايد به چند نکته توجه داشت: 1 ـ دربارۀ اين‌که آيا امام رضا (عليه‌السلام) فرزندي غير از امام جواد (عليه السلام) داشته يا نه اختلاف است. عموم مورّخان و نويسندگان، فرزندي براي ايشان غير از امام محمّد تقي ذکر نکرده‌اند (1) و حتي برخي تصريح کرده‌اند که ايشان هنگام رحلتش فرزند ديگري نداشته است. بااين‌حال، از دختري به نام «فاطمه بنت الرضا» نيز در سند يک حديث نام‌برده شده است. (2) البتّه از برخي روايات استفاده مي‌شود که ايشان پسر ديگري نيز داشته و حتي مقابري نيز براي اولاد ايشان در شهر مرو و حتّي قزوين يا شهرهاي ديگر ذکرشده است. (3) برخي نيز تعداد اولاد آن حضرت را تا چهار پسر نيز ذکر کرده‌اند؛ ولي سخن معتبر همين است که ايشان پسري غير از امام جواد نداشته (4) و اگر هم داشته، در کودکي از دنيا رفته است؛ چنان‌که دربارۀ فرد مدفون در قزوين، تصريح‌شده که کودکي دوساله يا کم‌تر بوده است. (5) خلاصه اين‌که تصريح عالمان نسب‌شناس و نيز قرائن تاريخي، قاطعانه نشان مي‌دهد که نسل امام رضا (عليه‌السلام) تنها از طريق فرزندش امام محمّد تقي معروف به جواد، ادامه يافته است (6). 2 ـ بنا بر آنچه گذشت، همۀ سادات رضوي، از نسل امام جواد (عليه‌السلام) هستند و حتّي به تعبيري مي‌توان تمام نوادگان امام هادي و امام عسکري (عليهماالسلام) را نيز از سادات رضوي شمرد؛ چنان‌که تعبير «ابن الرضا» علاوه بر امام جواد، براي نوۀ ايشان امام عسکري (عليه‌السلام) نيز به کار مي‌رفته است. (7) اين بدان جهت است که امام رضا (عليه‌السلام)، افزون بر مقام علمي و معنوي که در ميان عموم مسلمانان و به‌ويژه شيعيان داشت، چون به‌حسب ظاهر، عهده‌دار مقام ولايت‌عهدي مأمون نيز گشت، شهرت سياسي و اجتماعي مضاعفي نيز يافته بود و همين باعث شده بود که نه‌تنها فرزند، بلکه نوادگان ايشان را نيز به آن حضرت منسوب مي‌کردند. اين، مشابه تعبير «يا ابن رسول‌الله» است که خطاب به ائمه فراوان به‌کاررفته؛ در حالي که آنان فرزندان بي‌واسطۀ پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) نبودند.  3 ـ بااين‌حال، برخي از محققان و نويسندگان تصريح کرده‌اند که تعبير «سادات رضوي» يا «رضويّون»، مربوط به ساداتي است که نسبشان به موسي بن محمّد بن علي مي‌رسد و در قم و مشهد و قزوين و ديگر بلاد پراکنده‌اند؛ و او همان فرزند امام جواد و برادر امام هادي است که به «موسي مُبَرقَع» معروف است. وي در سال‌هاي پاياني عمرش به قم آمد و همان‌جا مدفون شد (8). خلاصۀ پاسخ شما اين است که: همۀ سادات رضوي، از طريق امام جواد به امام رضا (عليهما‌السلام) مي‌رسند و اين‌که چرا به آنان «سادات جوادي» يا تعبير ديگري شبيه به آن گفته نشده، به‌احتمال بسيار قوي، به سبب شهرت فراگير امام رضا (عليه‌السلام) و معروف شدن نسل امام رضا (علیه السلام) به ابن الرضا بوده است. البته احتمالات ديگري نيز قابل‌طرح است که در جاي خود بايد بررسي شوند. 

پي‌نوشت‌ها:

1.براي نمونه، ر.ک: ابن فنُدق، لباب الانساب، ص 42.

2.       ر.ک: شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، باب دهم در تاريخ امام ثامن ابوالحسن علي بن موسي‌الرضا، فصل ششم، ذکر اولاد آن جناب. (نسخۀ يک‌جلدي، چاپ مؤسسۀ مطبوعاتي حسيني، ص 924 ـ 923).

3.       به اين لينک بنگريد: http://fa.alkawthartv.com/news/86023.

4. محمدجواد فضل‌الله، تحليلي از زندگاني امام رضا عليه‌السلام، ترجمۀ محمدصادق عارف، انتشارات آستان قدس رضوي، ص 44 و 45.

5.       رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 426 (به نقل از: التدوين في اخبار قزوين، ج 3، ص 428).

6.       محمدعلي نائيني اردستاني کچوئي، انوار المشعشعين، تحقيق محمدرضا انصاري قمي، انتشارات کتاب‌خانۀ آيت‌الله مرعشي در قم، ص 292.

7.       رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص536 (به نقل از ابن شهرآشوب، علامه مجلسي و…).

8.       ر.ک: محمدعلي نائيني اردستاني کچوئي، انوار المشعشعين، ص 299 و به‌تفصيل در صفحات بعد که ماجراي حضور موسي مبرقع را در قم و گسترش نسل سادات رضوي را شرح کرده است.

امام زمان(عج) چطوري از آنجا خارج شد؟
زندگي امام عسکري در سامرّا، حالت عادي داشته و تولّد فرزند ايشان نيز از اين جهت، طبيعي است؛ منتها از آن جا که مأموران حکومتي در صدد جلوگيري از ولادت امام زمان...

امام حسن عسكري(ع) در زندان بودن ، پس چطور فرزندشون منجي عالم بشريت مهدي(عج) بدنيا اومد و اين همه جاسوس اطراف خانم حضرت داشتند و نفهميدند ؟؟ امام زمان(عج) چطوري از آنجا خارج شد ؟؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

براي رسيدن به پاسخ سؤال خود به نکات زير توجه نمائيد:

يک ـ شهر سامرا در آن دوران، مرکز خلافت عباسي بود و چون لشکرگاه عباسيان نيز در سامرا قرار داشت، به امام هادي و امام حسن عسکري (عليهما السلام) «عسکري» مي‌گويند که در واقع، معرّب کلمۀ «لشکري» است. امام حسن عسکري (عليه السلام) به طور کلي در زندان نبود، بلکه تنها چند نوبت به زندان افتاد و در ديگر مواقع، همانند يک شهروند عادي زندگي مي‌کرد؛ ولي اولاً اقامتش در سامرا به صورت اجباري بود و ثانياً مي‌بايست حضور خود را در سامرا، به طور مداوم  به آگاهي حکومت برساند و به نقلي، هر دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حاضر شود.(1) هدف حکومت عباسي از اسکان اجباري امام در اين شهر که چهرۀ نظامي داشت، اين بود که رفت و آمد شيعيان با امام را تحت نظر بگيرند تا مبادا همانند ديگر علويان دست به قيام بزنند. ارتباط شيعيان با امام در اين دوره، به طور عمده از طريق شبکۀ وکالت بود و جز موارد خاصّي که افراد به صورت حضوري خدمت امام مي‌رسيدند، غالباً مطالب خود را به وسيلۀ نامه با امام در ميان مي‌گذاشتند.(2)

دو ـ همان طور که از مطلب قبلي معلوم شد، زندگي امام عسکري در سامرّا، حالت عادي داشته و تولّد فرزند ايشان نيز از اين جهت، طبيعي است؛ منتها از آن جا که مأموران حکومتي در صدد جلوگيري از ولادت امام دوازدهم، و يا قتل وي در صورت ولادتش بودند، امام حسن (عليه السلام) تمهيداتي براي مخفي کردن ولادت وي در نظر گرفت. البته با توجه به مجموع رواياتي که دربارۀ چگونگي ولادت حضرت مهدي (عج) به دست ما رسيده، مي‌توان دريافت که مخفي ماندن ولادت آن حضرت، تا حدودي معجزه‌آسا بوده هم بوده است؛ چنان‌که طبق روايتي، در مادر آن حضرت تا لحظاتي قبل از ولادت، آثار حمل به چشم نمي‌خورده است(3) و همين نيز باعث شد مأموران حکومتي که براي گزارش ولادت فرزندي از امام عسکري به خانۀ ايشان رفت و آمد داشتند، متوجه بارداري همسر امام نشوند.

 

سه ـ حکيمه خاتون عمّۀ امام عسکري که شاهد ولادت حضرت مهدي بوده، مي‌گويد: فرداي آن روز، باز به خانۀ برادرزاده‌ام آمدم، امّا آن کودک را نديدم. وقتي سراغ او را از برادرزاده‌ام گرفتم، فرمود: «او را به همان کسي سپرديم که مادر موسي فرزندش را به او سپرد».(4) امام حسن عسکري (عليه السلام) پس از ولادت فرزند نيز تمهيدات مشابهي براي مخفي نگاه داشتن وي از چشم ديگران به کار برد و جز برخي از وکلاي حضرت و افراد خاصي که مورد اعتماد بودند، کسي نمي‌توانست اين فرزند مبارک را ببيند. برخي از تاريخ‌پژوهان معاصر، با توجه به برخي اشارات موجود در روايات مربوط به تولد حضرت مهدي (عجل الله فرجه)، چنين استنباط کرده‌‌اند که آن حضرت پس از تولد، به منظور مخفي ماندن از چشم دشمنان، به مدينه برده شده است.(5)

چهار ـ نکتۀ مهمّي که در بارۀ ولادت امام زمان (عجل الله فرجه) بايد بدان توجه شود، اين است که امام عسکري (عليه السلام) در اين باره، مي‌بايست همزمان دو جهت کاملاً متفاوت را رعايت کند: مي‌بايست طوري برخورد کند که از يک سو دشمنان آن حضرت متوجّه ولادت فرزندش نشوند، و از ديگر سو، شيعيان و پيروان اهل بيت، نه تنها از ولادت وي باخبر شوند که حتّي وي را به عنوان امام بعدي خويش بشناسند. از اين رو، امام عسکري در عين حال که تلاش فراواني براي مخفي نگاه داشتن ولادت فرزندش و نيز پنهان کردن وي بعد از ولادت انجام داد، در مناسبت‌هاي مختلفي فرزند خويش را به افراد مورد اعتماد نشان مي‌داد تا همه بدانند که وارث او زاده شده و امام بعدي را بشناسند. از جمله، در روايتي از محمد بن عثمان بن سعيد عمري (نايب خاص امام زمان) آمده است: «چون آن حضرت متولد شد، امام عسکري (عليه السلام) پدرم را فراخواند و فرمود: هزار رطل ـ که نزديک هزار من مي‌شود ـ نان و ده هزار رطل گوشت، به بني‌هاشم و غير بني‌هاشم صدقه بدهند و گوسفند بسياري براي عقيقه بکشند».(6) مطمئنّاً اين مقدار صدقه و گوشت عقيقه، به افراد بسياري رسيده و آنان که منتظر خبري از ولادت فرزندي در خانۀ امام عسکري بوده‌اند، با دريافت آن، متوجه اصل خبر شده‌اند و چه بسا هدف امام عسکري از پخش کردن آن همه صدقه و گوشت عقيقه، اين بوده که به صورت غير مستقيم، خبر ولادت فرزند خويش را منتشر کند. امام عسکري در سال‌هاي بعد و تا پيش از شهادت خود نيز به مناسبت‌هاي مختلف، فرزندش را به افراد مورد اعتماد نشان مي‌داد و به عنوان جانشين خويش معرفي مي‌کرد. شيخ مفيد از تعدادي از اصحاب، خادمان و ياران نزديک امام عسکري (عليه السلام) روايت کرده که آنان موفق به ديدار امام زمان شده‌اند، مانند: برادرزادۀ امام رضا به نام محمد بن اسماعيل، حکيمه خاتون دختر امام جواد، ابوعلي بن مطهر، عمرو اهوازي و ابوطُرَيف خدمت‌گزار خانۀ امام.(7) حتي در يک مورد، محمد بن عثمان عَمري همراه با چهل نفر ديگر به محضر امام حسن عسکري (عليه السلام) رسيد و آن حضرت فرزند خود را به آنان نشان داد و فرمود: «اين، امام شما پس از من و جانشين من در ميان شما است. از او فرمان ببريد و پس از من، در دين خود اختلاف نکنيد که در اين صورت هلاک مي‌شويد. و آگاه باشيد که از امروز به بعد، او را نخواهيد ديد».(8) اين گونه تدابير، باعث شد که اين ولادت مبارک، در عين حال که از چشم نااهلان مخفي ماند، به اطلاع دوستان اهل بيت برسد و بدين ترتيب، مشکل حادّي در جانشيني امام مهدي (عجل الله فرجه) به جاي پدر رخ نداد.

پي‌نوشت‌ها:

1. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 129.

2. ر.ک: رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 542 ـ 538.

3. ر.ک: شيخ عباس قمي، منتهي الامال، باب چهاردهم در تاريخ امام دوازدهم، بيان ولادت با سعادت حضرت صاحب الزمان.

4. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 143.

5. رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 566 (به نقل از: جاسم حسين، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص124).

6. شيخ عباس قمي، منتهي الامال، باب چهاردهم در تاريخ امام دوازدهم، بيان ولادت با سعادت حضرت صاحب الزمان.

7. رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 570 (به نقل از: الارشاد، ص 350).

8. خبر اين ملاقات در منابع مختلفي آمده است، از جمله: شيخ طوسي، الغيبة، ص 127.

با توجه به روايت معصومين پاداش زيارت امام حسين (ع) چه مي باشد؟
امام صادق عليه السّلام ‏فرمودند: در روز قيامت براى زوّار حسين بن على عليهما السّلام بر ساير مردم فضيلت و برترى مى‏باشد ...

با توجه به روايت معصومين پاداش زيارت امام حسين علیه السلام چه مي باشد؟

با سلام و عرض تسليت به مناسبت ايام سوگواري و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

 

سوال شما بسيار کلي است و امکانش نيست به صورت کامل به اين سوال پاسخ داده شود به دليل اين که روايات صادر شده از معصومان عليهم السلام در مورد زيارت امام حسين عليه السلام زياد است. اما از باب نمونه به چند مورد اشاره مي شود و سپس آدرس از کتاب هاي معتبر شيعه داده مي شود تا اين که خودتان مراجعه کنيد.

1-امام صادق عليه السلام فرمودند:

هنگامى كه روز قيامت شود منادى نداء مى‏كند: كجا هستند زوّار حسين بن على عليهما السّلام؟

گردن‏هاى تعدادى از مردم كشيده مى‏شود (افرادي بلند مي شوند) كه عدد آنها را غير از خداوند متعال كس ديگرى نمى‏داند. پس به ايشان گفته مى‏شود قصد شما از زيارت قبر حضرت حسين بن على عليهما السّلام چه بود؟

مى‏گويند: پروردگارا آن حضرت را زيارت كرديم بجهت محبّتى كه به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و حضرت على و فاطمه عليهما السّلام داشته و به منظور طلب رحمت براى صاحب قبر به ازاء آنچه از آن حضرت صادر گرديد.

پس به آنها گفته مى‏شود:

ايشان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين سلام اللَّه عليهم بوده، ملحق به آنها شويد شما با ايشان و در درجه و مرتبه آنها هستيد، به لواء و پرچم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ملحق گرديد. پس بطرف لواء آن حضرت رهسپار شده و در سايه آن قرار مى‏گيرند در حالى كه لواء به دست امير المؤمنين على عليه السّلام مى‏باشد و بدين ترتيب به بهشت وارد مى‏شوند ايشان جلو پرچم و سمت راست و جانب چپ و پشت آن بوده و چهار طرف لواء را گرفته‏اند.(1)

2-امام صادق عليه السّلام ‏فرمودند:

در روز قيامت براى زوّار حسين بن على عليهما السّلام بر ساير مردم فضيلت و برترى مى‏باشد.

راوي پرسيد: فضيلتشان چيست؟

حضرت فرمودند:

پيش از ديگران و چهل سال قبل از آنها به بهشت داخل مى‏شوند در حالى كه مردم در حساب و موقف مى‏باشند.(2)

همچنين مي توانيد به اين منابع نيز رجوع کنيد:

1-الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌4، ص 580؛ بَابُ فَضْلِ زِيَارَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ، ج‌4، ص 584 و 587.

2-الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌7، ص 457.

3-كامل الزيارات، ص 111؛ الباب الثامن و الثلاثون زيارة الأنبياء للحسين بن علي، ص 114‌؛ الباب التاسع و الثلاثون زيارة الملائكة الحسين بن علي، ص 116‌؛ الباب الأربعون دعاء رسول الله (ص) و علي و فاطمة و الأئمة لزوار الحسين‌، ص 117‌ و  118، ص 121؛ الباب الثالث و الأربعون إن زيارة الحسين‌(ع) فرض و عهد لازم له و لجميع الأئمة (ص) على كل مؤمن و مؤمنة، ص 131 و 132، ص 141؛ الباب الخامس و الخمسون من زار الحسين(‌ع) حبا لرسول الله و أمير المؤمنين و فاطمة.

4- من لا يحضره الفقيه، ج‌2، ص 582، 594، 599.

5-كتاب المزار (للشيخ المفيد)، ص 26‌.

6- تهذيب الأحكام، ج‌6، ص 42.

7- جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج‌20، ص 95.

 

پي نوشت:

1.کامل الزيارات، ص 141.

2. همان، ص 137.

صفحه‌ها