پرسش وپاسخ

آيا پرنده کبک چشم شور است که مي گويند نگهداري آن در خانه خوب نيست؟
در مورد نگهداري کبک در خانه از سوي معصومان سفارشي نشده است. همچنان که به بسياري از حيوانات ديگر نيز سفارش نکرده اند.

سلام خسته نباشيد

آيا پرنده کبک چشم شور است که مي گويند نگهداري آن در خانه خوب نيست؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

روايات در مورد نگه داري حيوانات در خانه به چند حيوان بيشتر اشاره نکرده اند از جمله کبوتر، گوسفند و....

اما در مورد نگهداري کبک در خانه از سوي معصومان سفارشي نشده است. همچنان که به بسياري از حيوانات ديگر نيز سفارش نکرده اند.

از سوي ديگر براي نگهداري حيواناتي که سفارش شده است دلائلي در روايات بيان شده است، ولي براي نگه نداشتن حيواناتي مانند کبک و.... دليلي ذکر نشده است.

بنابراين چشم شور بودن کبک در روايات بيان نشده است. تنها روايتي که به کبک اشاره کرده است روايت زير است (و غير از اين روايت ديگري يافت نشد)

 أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (امام کاظم) عليه السلام قَالَ: أَطْعِمُوا الْمَحْمُومَ لَحْمَ الْقِبَاجِ «3» فَإِنَّهُ يُقَوِّي السَّاقَيْنِ وَ يَطْرُدُ الْحُمَّى طَرْداً.(1)

يعني به تبدار ، گوشت كبك بخورانيد ؛ چرا كه پاها را نيرو مى‏دهد و تب را كاملاً دور مى‏كند.

 

پي نوشت:

1. الکافي، ج 6، ص 312.

خواستم ببينم اگر ترک کنم آيا اين عوارض از بين می‌رود؟
به‌عنوان نخستين قدم، بايد اراده خود را بیش‌ازپیش تقويت کرده و به درمان‌پذیر بودن آن معتقد باشيد. اينكه برخي می‌گویند بارها اراده ترك کرده‌اند، عهد بسته و ...

سلام. بنده سي سالم هست؛ و مذهبي هستم (البته خاک تو سر هم‌چین مذهبي. آدم مذهبي که گناه نمی‌کند) تصميم گرفتم خود ارضایی که 12 سال گریبان گیرش بودم را ترک کنم. شما براي خود ارضایی عوارضي را در سایتتان منتشر کرديد؛ که بنده گرفتار بعضي از آن‌ها هستم.

خواستم ببينم اگر ترک کنم آيا اين عوارض از بين می‌رود؟ (شاخص‌ترین عوارضي گرفتم حواس‌پرتی و کمي حافظه و ضعف جسماني و کم‌اشتهایی و ارزش دست و سياه شدن قلبم براي ارتباط با خدا) البته عوارضي مثل بداخلاقي را اصلاً نگرفتم بلکه بسيار خوش‌اخلاقم.

با سلام و آرزوي قبولي عبادات و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني

پرسشگر گرامي؛ قبل از هر چيزي برخلاف آنچه فکر می‌کنید معمولاً با ترك کامل خود ارضایی، بسياري از عوارض ناشي از آن ( مثل حواس‌پرتی و کمي حافظه و ضعف جسماني و کم‌اشتهایی و ارزش دست و سياه شدن قلبم براي ارتباط با خدا و ...) به‌تدریج كم شده و درنهایت نابود می‌شود و از بين می‌روند؛ به همين خاطر، جاي هیچ‌گونه نگراني نيست. البته اين امر بسته به مدت‌زمان خود ارضایی، نوع آسيب و شدت آن و عوارض به وجود آمده دارد. برخي از آسیب‌ها ممكن است چند سال طول بكشد تا از بين بروند كه البته اين نياز به صبر و حوصله و نيز تقويت بدن دارد. پس برادر گرامي به‌جای واكاوي و تمرکز بیش‌ازحد در اين مسئله و احیاناً گمانه‌زنی‌هایی آسیب‌زا، آنچه در مورد مشکل شما بايد بيش از هر چيزي موردتوجه قرار بگيرد، اين است که سریعاً و بدون فوت وقت، به درمان خود ارضایی‌تان بپردازيد. يقين داشته باشيد بسياري از مشکلات و عوارضي که به‌واسطه اين عمل با آن درگير شده‌اید با ترک کامل برطرف خواهد شد. بنابراين براي مقابله با پديده خود ارضایی و استمنا مطالبي را بيان می‌کنیم كه شايسته است، مطالب را با دقت ملاحظه كنيد و با جديت و مداومت به آن عمل کنيد تا به نتيجه قطعي برسيد.

به‌عنوان نخستين قدم، بايد اراده خود را بیش‌ازپیش تقويت کرده و به درمان‌پذیر بودن آن معتقد باشيد. اينكه برخي می‌گویند بارها اراده ترك کرده‌اند، عهد بسته و قسم‌خورده‌اند، ولي امکان ترک وجود ندارد، يك ادعا بيش نيست، چراکه آيا آن‌ها حاضرند در جلو جمع خانواده و افراد متشخص خود ارضایی كنند؟ مسلماً پاسخ منفي است و اين نشانگر اين است كه هنوز اراده ترك خود ارضایی حداقل در جلوي جمع وجود دارد و همين بر وجود اراده کافي است.

در ادامه به برخي توصیه‌ها و راهکارها براي ترک اين عمل اشاره می‌کنیم:

1. با توجه به مطالب نامه شما (12 سال خود ارضایی مداوم) و قرائن، احتمال اينکه خود ارضایی شما حالت وسواس به خود گرفته باشد زياد است. بنابراين توصيه اول ما به شما اين است كه اگر نتوانستيد جلوي خودارضایی‌تان را با راهکارهايي که در ادامه بيان می‌داریم، بگيريد حتماً به يك روان‌شناس مراجعه کنيد که در صورت صلاح‌دید، ايشان شما را به روان‌پزشک معرفي می‌کند که در اين صورت روان‌پزشک با تجويز داروها ميزان اضطراب شما را كاهش دهد، چراکه اضطراب نقش عمده در اين مسئله دارد و با کاهش آن، درمان مشکل شما بهتر صورت می‌گیرد و بعد از طي دارودرماني مناسب زير نظر روان‌پزشک، روان‌درمانی مناسب توسط روان‌شناس با توجه به شرايط و وضعيت شما صورت می‌گیرد. لذا حتماً به فكر مراجعه به يك روان‌شناس و روان‌پزشک باشيد.

2. دوست عزيز؛ در مواردي که يک عمل به‌صورت عادت درآمده به گواهي متخصصان و پزشكان و حتي بسياري از افرادي كه آلوده بوده‌اند، درمان آن یک‌شبه صورت نمی‌گیرد بلکه به‌تدریج با صبر و حوصله و اميدواري بهبودي حاصل می‌شود و آثار شوم آن زایل خواهد گشت.

3. مقابله و جواب نه دادن در برابر خواسته‌های نفساني يکي از گام‌های مؤثر در فاصله گرفتن از اين مشكل است. اگر قبلاً تصميم می‌گرفتید ولي باز آن را شکسته‌اید، مأيوس نشويد. سعي كنيد خاطرات تلخ گذشته را به بوته فراموشي بسپاريد و بر نقاط قوّت خود تأكيد و اصرار ورزيد تا از اين طريق اعتمادبه‌نفس و خودباوری شما تقويت گردد.

4. اضطراب نقش مؤثري در تشديد قواي جنسي و همچنين در توليد نياز جنسي كاذب نيز سهم به سزايي دارد. بنابراين براي كاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم غير تنش‌زا ( مثل کوهنوردي و پیاده‌روی و ...)، تن آرامي يا ريلکسيشن ( که براي يادگيري اين تکنيک، می‌توانید به مراکز مشاوره يا برخي سایت‌ها معتبر مراجعه کنيد) و داروهاي گياهي (زير نظر متخصص آن) اقدام کنيد.

5. به‌هیچ‌وجه خود را ناپاك ندانيد. پسر مؤمني هستيد كه به هر دليلي دچار يك كژ رفتاري گشته‌اید. اين را بدانيد شما هم بنده خدا هستيد و خداوند بنده‌ای را كه به سويش آيد، طرد نمی‌کند. براي جبران گناهان ریزودرشت راه روي همه بندگان باز است؛ زيرا رحمت و بخشايش الهي بسيار بزرگ و گسترده‌تر از هر گناهي است. احساس گناه اگرچه به معناي بيداري وجدان و نفس سرزنشگر انسان و مطلوب است، اما احساس افراطي به‌هیچ‌وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلكه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسه‌های شيطاني است. احساس گناه يكي از بزرگ‌ترین منابع ايجاد اضطراب است.

6؛ مانند يك محقق دست به تحقيق درزمینهٔ افكار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خود ارضایی در خود بزنيد. در طي مدت يك ماه مراحل آغاز تا پايان يك وهله خود ارضایی را در برگه‌ای يادداشت نماييد. اين كار را براي وهله‌های ديگري كه اتفاق می‌افتد، تكرار كنيد. زمان و مكان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خود ارضایی را ثبت نماييد. در طي يك ماه ببينيد يك وهله خود ارضایی با چه فكري آغاز می‌گردد، سپس اين فكر مزاحم چه احساس در شما برمی‌انگیزد و اين احساس چگونه به رفتار خود ارضایی در شما می‌انجامد، همچنين معمولاً در چه زمانی‌هایی و در چه مکان‌هایی و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خود ارضایی در شما تشديد می‌گردد.

پس از پايش و رصد رواني یک‌ماهه به تجزیه‌وتحلیل و جمع‌بندی نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق می‌توانید راهكارهاي كارآمد ترك يا لااقل تعديل خود ارضایی را استخراج نماييد. از سوي ديگر نگاهي موشكافانه به پرونده گذشته خود ارضایی خويش بيفكنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته‌اید بر خود ارضایی فائق آييد. با چه تکنیک‌های فاصله بين وهله‌های خود ارضایی را افزايش داده‌اید، چه زماني براي ترك کوتاه‌مدت يا درازمدت خود ارضایی موفق بوده‌اید. اين پايش رواني دست شما را براي اتخاذ يك راهكار مناسب باز می‌کند.

7. براي 24 ساعت خود برنامه‌ریزی سبك و سهل‌الوصول انجام دهيد. با اشتغال ذهني به امور مثبت از هرگونه اشتغال فكري به تفكرات تحريك زا پرهيز نماييد. وقت بی‌کار براي خود قرار ندهيد و بی‌خود درجاهای تحریک‌کننده مانند اينترنت پرسه نزنيد. باوجود آماده بودن شرايط محيطي و...ترك گناه بسيار مشكل و حتي نا مقدور است.

8. سعي نماييد از تکنیک‌های انزجار درماني و شرطي زدايي استفاده كنيد. لذت كاذب خود ارضايي را با يك امر منزجرکننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع‌آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و يا آن‌که فرايند شرطي شده (اضطراب - خود ارضایی) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق، رفتن به سر يخچال و آب خوردن و...) تبديل نماييد.

9. براي تخليه انرژي زائد بدن به‌طور منظم و زياد ورزش غير تنش‌زا ( کوهنوردي و شنا و دوچرخه‌سواری و يا هر ورزش مفرح بدني) كنيد، چراکه مقدار زيادي از انرژی‌های زائد فكري و بدني را آزاد می‌کند و به همين دليل براي جلوگيري از تحريكات جنسي، برنامه ورزشي بسيار مهم است.

10. هيچ‏گاه تنها در يك مكان نباشيد تا فرصت و زمينه گناه از بين برود. اين را بدانيد در بسياري از انحرافات جنسي تنهايي و تنها ماندن نقش بسيار مهمي دارد. پس به هنگام تنهايي سریعاً از محل خارج و در بين خانواده يا دوستان و يا ... قرار گيريد.

11. از صحبت کردن در مورد مسائل شهوت‌انگیز دوری‌کنید. از نگاه کردن به بدن عريان خود نيز اجتناب کنيد. از خیال‌پردازی و به یادآوردن لحظاتي كه استمناء می‌کنید و همچنين تصاوير شهوت‌انگیزی كه دیده‌اید، خودداري كنيد.

12. از پوشيدن لباس‌های تنگ و چسبان اجتناب كنيد. چراکه باعث تحريک جنسي می‌شود. کلاً از هر آنچه موجب تحريک انسان و ميل او به انجام اين عمل می‌گردد از قبيل فيلم و عکس و رمان­هاي عاشقانه و ... بايد اجتناب نمود.

 13. در نامه خود از متأهل بودن خود چيزي نگفته‌اید. احتمالاً مجرد هستيد. درهرصورت اين را بدانيد که با ازدواج مشكل خود ارضایی به‌طور قابل‌توجه و ریشه‌ای برطرف می‌شود، چون بهترين راه كنترل مثبت و تعديل نيروي شهوت و تنهاترين راه طبيعي و مشروع ارضاي غريزه جنسي ازدواج است. به همين جهت اسلام، مردم را به ازدواج تشويق و ترغيب می‌کند و می‌فرماید: اگر امكان ازدواج وجود دارد، حتماً ازدواج كنيد. بايد سعي كرد با فراهم كردن امكانات و شرايط لازم گامي مهم در ترک اين عمل و زندگي بهتر برداريد. البته بهتر است قبل از ازدواج با راهکارهای بالا به ترک کامل خود ارضایی اقدام کنيد تا زندگي موفق‌تری داشته باشيد.

14. روزه گرفتن دو روز در هفته براي کم کردن حس شهوت جويي شما بسيار مفيد است. اگر قادر به روزه گرفتن نيستيد، از غذایی‌هایی که محرک جنسی‌اند مثل موز، شکلات، انجير، خرما، پياز، فلفل، تخم‌مرغ، گوشت قرمز، غذاهاي پرچرب و... کمتر مصرف کنيد.

15. انجام واجبات ديني و حضور در جمع‌های مذهبي، تأثیر زيادي در بهبود روحيه شما دارد و اراده و ايمان شما را قوي می‌کند و به شما نيرو می‌دهد. اگر بتوانيد نمازهايتان را در مسجد بخوانيد و در جمع‌های مذهبي حضورداشته باشيد تأثير بسيار زيادي را در خود احساس خواهيد كرد.

اميد است با به‌کارگیری اين توصیه‌ها، در برطرف شدن مشکلتان موفق باشيد.

عوارض جسمي و روحي خود ارضایی را برايم بازگو کنيد.
خود ارضایی يكي از انحرافات جنسي است كه عوارض و آسیب‌های آن در چهار حوزه قابل‌بررسی است: آسیبهای1-جسمانی 2-روحی-روانی 3-اجتماعی 4-معنوی

عوارض جسمي و روحي خود ارضایی را برايم بازگو کنيد.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني

خواهر گرامي، در پاسخ به سؤال شما ابتدا عوارض خود ارضایی را بيان کرده و در ادامه راهکار برطرف شده اين عوارض را نيز توضيح مي­دهيم. اميد است پاسخي راهگشا براي شما باشد.

•        عوارض خود ارضایی

خود ارضایی يكي از انحرافات جنسي است كه عوارض و آسیب‌های آن در چهار حوزه قابل‌بررسی است:

الف. آسيب‏هاي جسماني‏

 1. ضعف و تحليلِ قوايِ جسماني؛ كاهش انرژي جسماني بدن از مضرات مهم و جبران‏ناپذير خود ارضایی است. احساس خستگي عارضه طبيعي انزال است، اگر خود ارضایی در شبانه‌روز به‌دفعات تكرار شود، احساس خستگي در ساعات مختلف همراه انسان است که درنتیجه به‌مرورزمان ضعف و بی‌حالی در فرد تثبیت‌شده و يك طبيعت ثانوي براي او ايجاد مي‏كند. كاهش و تخليه مكرر قواي جسماني به ضعف عمومي و دائمي بدن و بالاخره به پيري زودرس و فلج عمومي می‌انجامد. لاغري، لرزش بدن، پژمردگي، ضعف مفاصل، تشنج، زردي و تيرگي چهره، از نشانه‏ها و عوارض ديگر ضعف جسماني است.

2. ضعف بينايي؛ خود ارضايي به‌تدریج در نور چشم و قدرت بينايي اثر مي‏گذارد و آن را كاهش مي‏دهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگي به درجات و شدت خود ارضایی دارد و اين به حدي است كه گاه به نابينايي منجر مي‏شود.

3. آسيب‏پذيري در برابر بیماری‌ها؛ تحليل رفتن قدرت بدن و قواي جسماني، بستر پذيرش ساير بيماري‏ها را فراهم مي‏آورد. جسمي كه با خود ارضايي ضعيف شده است، نمي‏تواند در مقابل میکروب‌ها و ویروس‌ها از خود دفاع كند.

4. آسيب دستگاه تناسلي و ناتواني‏هاي جنسي و تولیدمثل؛ خود ارضایی می‌تواند برخي اثرات مهم را در دستگاه تناسلي از خود برجاي ‏گذارد. بعضي از این اثرات عبارت‌اند از: تورم غدد وذي‏، تورم كانال نطفه‏، تورم قسمت پاييني و عقب كانال ادرار، شل شدن عضلات تناسلي‏، خروج بی‌اختیار مني با کوچک‌ترین حادثه‏‏، ارضاي ناكامل جنسي و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج، ناتواني و تأخیر تولیدمثل به خاطر ضعف مكرر دستگاه تناسلي و انزال زودهنگام، بیماری‌های مقاربتي،

5. آسيب مراكز عصبي و غدد در مغز؛ در اثر خود ارضایی و تحريك زياد، هيپوتالاموس آسيب مي‏بيند. مغز و مراكز حساس ديگر مكرراً دچار كاهش نسبي جريان خون مي‏شوند. از اين طريق آسيب‏هاي جبران‏ناپذير بر آن‌ها وارد مي‏شود. تخليه‏هاي مكرر عصبي، موجب ضعف اعصاب مي‏شود. خود ارضایی‏هاي مكرر، مركز عصبي را دچار حساسيت و ضعف و خستگي و اختلال مي‏سازد.

کم‌اشتهایی و مشكلات گوارشي؛ کم‌خوابی و اختلال در خواب؛ تنگي نفس؛ سردرد و سرگيجه؛

 پيدايش تغييرات در نخاع و ستون فقرات و ... همگي از آسيب‏هاي جسمي خود ارضایی هستند.

ب. آسيب‏هاي روحي - رواني‏

 1. ضعف حافظه، حواس‌پرتی و ناتواني در تمركز فكري‏؛ همان‌گونه كه گذشت، يكي از پیامدهای خود ارضایی، ضعف و تحليل قواي جسماني است و اين به‌نوبه خود ناشي از اختلال در عملكرد سيستم مغز و اعصاب است. اختلال در اين سيستم موجب مي‏شود كه بخش حافظه كارايي لازم را نداشته باشد. علاوه بر اين، شخصِ مبتلابه خود ارضایی به خاطر تمركز در اين عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسي، حواس‌پرت و ناتوان در تمركز فكري است كه اين خود عامل ديگري براي كاهش مستمر حافظه است.

 2. اضطراب؛ دلهره و دلواپسي از ويژگي‏هايي است كه دائماً فرد خود ارضا را رها نمي‏كند، او مرتب با خود درگير است و نمي‏تواند با خود كنار آيد. افكار آشفته، وسواس فكري، بی‌ثباتی، درهم‌ریختگی فكري دامن‌گیر اوست: «نكند كسي بفهمد»، «كي و چگونه اين كار را تكرار كنم»، «كي مي‏شود نجات پيدا كنم» و. لحظه‏اي آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقير خود به علت ارتكاب گناه، شخصيت او را در هم مي‏كوبد. گاهي تأخیر در ترك و این‌که بعد از ترك چه مي‏شود، امان او را مي‏گيرد.

3. افسردگي و ناميدي از زندگي‏؛ بی‌احساسی و بی‌تفاوتی، بی‌نشاطی و بی‌ذوقی، سستي و گوشه‏گيري، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنري، ورزشي، مسائل معنوي و... همگي از نشانه‏هاي بارز و حتمي افسردگي است.

 4. پرخاشگري و بداخلاقي‏؛ شخصِ خود ارضا نسبت به كوچك‏ترين محرك محيطي حساس است، حوصله گفت‌وگو با ديگران را ندارد، زودرنج است و سريعاً از كوره در می‌رود، به نور زياد، صدا، رفت‌وآمد و... حساسيت فوق‏العاده دارد.

 از بين رفتن خلاقيت‏ها، توانايي‏ها و سركوب شدن استعدادها، عدم ميل به تحصيل، مطالعه، تحقيقات علمي و فعاليت‏هاي فكري، هوس‌باز و بی‌بندوبار شدن و اعتياد به ارضاي جنسي نامشروع، بی‌عاطفه، کم‌رویی، عدم اعتمادبه‌نفس و احساس حقارت، ضعف اراده، احساس گناه، عذاب وجدان و ... از ديگر آسیب‌های رواني است.

ج) آسيب‏هاي اجتماعي‏

 خود ارضایی يك حس گريز از اجتماع پديد مي‏آورد كه در اثر افراط و تكرار در او ريشه‏دارتر خواهد شد. فرد در گوشه‏اي خود را منزوي و به افكار دورودراز مي‏پردازد. توجه به لذات شخصي، سبب سستي روابط اجتماعي مي‏گردد و حيات جمعي را دچار مخاطره مي‏سازد. فردِ خود ارضا به‌غیراز ميل به انزواجويي در عرصه اجتماعي نيز با مردم جوششي ندارد و از زندگي جمع احساس لذت نمي‏كند. اینجاست كه نه‌تنها شخصيت اجتماعي و انساني چنين افرادي تدريجاً متزلزل شده بلكه جامعه نيز از وجود نيرو جوان و پرانرژي محروم گرديده است و در درازمدت موجب اختلال در نظام اجتماعي مي‏شود. برخي از آسیب‌های اجتماعي عبارت‌اند از بی‌آبرویی، مشكلات خانوادگي، انزواي اجتماعي و طرد شدن از جامعه، مشكل در دوست‌یابی، مشكلاتي در ازدواج (از قبيل، بی‌میلی به ازدواج و تأخیر در آن‏، بی‌میلی به همسر، ناتواني در مقاربت صحيح و ارضاي جنسي خود و همسر، سرد بودن كانون خانواده‏، طلاق و ... ازجمله عوارض اجتماعي است

 د) آسيب‏هاي معنوي و اخروي‏

خود ارضایی را اسلام به‌شدت از آن نهي كرده است، شايد از همين بابت باشد كه اثر در قلب و دل آدمي مي‏گذارد. آثار روحي و رواني خود ارضایی كه در بخش (ب) بيان گرديد، عمدتاً از بيماري دل ناشي مي‏شود.

 

•        نحوه برطرف شدن اين عوارض

 به‌طورکلی تجارب باليني نشان می‌دهد كه بيشتر اين عوارض خوشبختانه با ترك كامل اين عادت ناپسند، به‌تدریج و مرور زمان، كم شده و درنهایت نابود می‌شود و از بين می‌روند و جاي هیچ‌گونه نگراني نيست. البته اين امر بسته به نوع آسيب و مدت‌زمانی كه فرد به اين بيماري مبتلا بوده و تعداد دفعاتي كه مبادرت به خود ارضایی می‌کرده، دارد. پس بيشتر عوارض و آسیب‌های جسماني با ترك كامل تا حدود زيادي مرتفع می‌شود و برخي نيز بايد به‌تناسب مشكل بايد به درمان موردي آن پرداخت، به‌عنوان‌مثال ضعف بينايي احتمالي را می‌توان با مراجعه به چشم‌پزشک درمان كرد. البته رژيم غذايي مناسب نيز در بهبود برخي عوارض جسمي بی‌تأثیر نيست كه بايد در صورت لزوم به يك كارشناس تغذیه‌درمانی مراجعه نماييد. ورزش و تفريحات سالم نيز سهم به سزايي در بهبود برخي عوارض جسمي ناشي از خود ارضایی طولانی‌مدت دارد.

برخي عوارض رواني مانند اضطراب، عزت‌نفس پايين، احساس گناه و ...، نيز بايد با انجام برخي راهكارها و تکنيک­هاي ضد اضطرابي ( مثل تن آراميدگي و تنظيم صحيح تنفس و توقف فکر و ... که طريقه يادگيري آن در برخي سایت‌ها و کتب آمده)، ارتقا و تقويت عزت‌نفس (از طريق مطالعه مقالات و كتب روان‌شناختی و مذهبي در اين زمينه) و تعديل احساس گناه ( از طريق مطالعه بيشتر درزمینهٔ توبه و آثار آن و همچنين توجه به وسعت درياي رحمت الهي و ...) حذف يا كاهش می‌یابند. در مورد آسیب‌های معنوي و اخروي با توبه واقعي قابل جبران است چراکه خداي متعال توبه پذير و مهربان است.

 

تذکر مهم: توجه داشته باشيد که اولين و مهم‌ترین و اساسی‌ترین گام براي حذف و تعديل عوارض خود ارضایی ترک کامل اين عملي می‌باشد.

 

موفق و پيروز باشيد.

ولي وقتي فهميدم پسر بوده انگار آب سرد ريختن رو سرم چکار کنم؟
نيازي نيست با كسي درباره اين موضوع گفتگو كنيد. سعي كنيد به جاي نگراني بيش از حد و غصه خوردن براي اين كار اشتباه، هر چه زودتر در صدد اصلاح باشيد ...

با عرض سلام و احترام خدمت شما من دختر 24 ساله هستم برام مشکل بزرگي پيش اومده که از نظر روحي داره داغونم ميکنه و بشدت عذابم ميده من چند وقت پيش تو يک شبکه اجتماعي با يه دختر آشنا شدم چون خواهر نداشتم ميخواستم باهاش درد و دل کنم اول فک ميکردم واقعا دختر هست حتي براي من صداشو فرستاد از طرز جمله هاش سوالايي که ميپرسيدم جواب ميداد مطمعن شدم دختر هست ميگفت اسمش سارا هست ولي ديروز بهم گفت اصلا سارايي وجود نداره ?? گفت اسمم صادق هست گفت بهت دروغ گفتم گفت الانم دلم برات سوخت بهت گفتم همه اينها يک طرف مشکل من اينه که من بهش اعتماد کردم عکسمو فرستادم چون واقعا فک کردم دختره اونم براي من عکس فرستاد عکس يه دختري ،غير از اون حرفايي باهاش زدم يني اون منو وادار ميکردم حرفاي خيلي بد?? حتي عکس گفتم دختره اشکال نداره ولي بازم ناراحت بودم و اون موقع بهش گفتم من ديگه توبه کردم حرف بد باهام نزن ?? ولي از اون بدتر وقتي فهميدم پسر بوده انگار آب سردي ريختن رو سرم تو ذهنم جنگه همش گريه ميکنم نميتونم راجع بهش با کسي حرف بزنم دارم از فکرش رواني ميشم بهش گفتم اصلا نميبخشمت بي وجدان ،گفتم خدا جواب کارتو بده ولي ميترسم من عکس فرستادم، فک ميکردم دختره دارم ميميرم از غصه من چکار کنم ،البته شماره منو نداره فقط با اي دي با هم حرف ميزديم خاک تو سرم اصلا شک نکردم که پسره??حالا چکار کنم خدا منو ميبخشه دارم ديونه ميشم تو رو خدا بگيد چکار کنم ??اون عکسا و حرفا دارن ذهنمو منجر ميکنن،من عکساي بدي فرستادم اون آدم گفت يکي از شهرستاناي اطراف ما زندگي ميکنه،تو رو خدا بگيد چکار کنم به آرامش برسم، چکار کنم خدا منو ببخشه??

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

از مشكلي كه براي شما پيش آمده بسيار متاسف شدیم. اين كه فردي اين طوري به خودش اجازه دهد كه با احساسات يك خانم به این شکل بازي كند جاي بسي ناراحتي و نگراني دارد. حال شما را درك مي كنیم خصوصا كه نيت شما خير بوده است. حق داريد كه شگفت زده و غمگين باشيد. براي اينكه حال روحيتان رو به بهبودي رود بهتر است به چند مطلب توجه داشته باشيد:

1.       كار شما گناه ارتباط با نامحرم را ندارد چرا كه شما خبر نداشتيد و اصلا احتمال هم نمي داديد بنابراين لزومي ندارد اين همه عذاب وجدان داشته باشيد و خود خوري بكنيد. شما گناهي مرتكب نشده ايد تا بخواهيد اين همه سراسيمه و آشفته شويد.

2.       نمي دانیم منظورتان از عكس بد يا حرف هاي بد چه بوده است؟ اگر در ارتباط با مسائل جنسي است كه فرقي ندارد طرف مقابل شما پسر باشد يا دختر! ما حتي با هم جنس خودمان هم اجازه نداريم وارد اين فاز بشويم چرا كه اين هم آسيب زاست. براي اين كار در صورت انجام نياز به توبه است. پشيماني قلبي را توبه مي گويند كه لازمه آن ترك آن كار و تصميم به انجام ندادن مجدد آن است.

3.       اين كار براي شما تجربه اي پر بهاء بود هر چند خيلي گران تمام شد و با سختي به دست آمد و آن اين كه ديگر تا شناخت كافي از شخصي پيدا نكرده ايد به او 100% اعتماد نكنيد. تازه وقتي طرف مقابل را شناختيد باز هم بايد به اندازه ظرفيتش به او اعتماد كنيد نه بيش، نه كم.

4.       بهتر است اكانت شبكه اجتماعي كه در آن عضو هستيد را حذف كنيد و مجدد با آي دي جديد وارد شويد تا تمام گفتگوها براي دو طرف پاك شود. با اين كار مقدار زيادي از دغدغه شما حل مي شود.

5.       نگران عكس و اين طور موارد هم نباشيد. مشكلي پيش نمي آيد. طرف مقابل شما با يك عكس كاري نمي تواند انجام دهد. قرآن مي فرمايد خداي متعال از اهل ايمان دفاع خواهد كرد: إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ‏ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا... خداوند از كسانى كه ايمان آورده‏اند دفاع مى‏كند(1)

6.       به هيچ وجه ارتباط را با آن شخص ادامه ندهيد حتي از او انتقاد نكنيد و حرفهاي تند و آتشين هم نزنيد. هر گونه ارتباط و لو به اين صورت باشد ممكن است به ضرر شما تمام شود و به طرف مقابل جرات دهد تا شما را به خودش وابسته كند پس بهتر آن است كه ديگر ادامه ندهيد و هر چه زودتر اين ارتباط را تمام كنيد.

7.       نيازي نيست با كسي درباره اين موضوع گفتگو كنيد. سعي كنيد به جاي نگراني بيش از حد و غصه خوردن براي اين كار اشتباه، هر چه زودتر در صدد اصلاح باشيد. به افكار منفي و اين اينكه در آينده چه مي شود و اين حرفها هم بي توجه باشيد و فكر نكنيد.

8.       نيازي به بحث با آن شخص و نفرين كردن او نيست. او نتيجه اين كار زشت خود را خواهد ديد؛ قرآن مي فرمايد: وَ لا يَحيقُ‏ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه‏...امّا اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گيرد(2) بازي با آبرو و احساسات ديگران، دروغ گفتن و فريب دادن گناهان كمي نيست. ما هم اميداريم كه آن شخص هدايت شود تا دست از اين حُقه بازي ها بردارد و از ابزاز فضاي مجازي در راه درستش بهره بگيرد. هر چند كه معمولا پسرها از باب كنجكاوي يا سركاري گذاشتن وارد اين موضوعات مي شوند، از طرفي نمي توانند احساسات خانم ها را درك كنند پس به خودشان اجازه مي دهد وارد رابطه هاي خطرناك و نادرست شوند.

در پايان اميدواریم كه از پس اين حادثه تلخ، روزها و اتفاقات بسيار خوبي در انتظارتان باشد تا تلخ كامي و ناآرامي جايش را به شادي و نشاط دهد.

موفق باشید.

پي نوشت ها:

1.       سوره حج، آيه 38.

2.       سوره فاطر، آيه 43.

اگه نپرسيم مشکلي نداره...؟
مسائلي را كه به آن احتياج داريم بايد بپرسيم و منعي از اين جهت نيست. در جايي كه اصلا احتمال عقلایی نمي داديم گناه باشد، تكليفي نداريم و گناهي ندارد ...

با سلام اگه از يه چيز اطلاع نداشته باشي که گناه دارد يا نه...با توجه به برنامه سمت خدا که ميگفت هر چه کمتر بدوني راحت تري...هميشه سوال مکرر نپرس مثلا اگه اينجوري بود چه جوري ميشد ....حالا اگه نپرسيم مشکلي نداره...با تشکر

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

مسائلي را كه به آن احتياج داريم بايد بپرسيم و منعي از اين جهت نيست. در جايي كه اصلا احتمال عقلایی نمي داديم گناه باشد، تكليفي نداريم و گناهي ندارد. اگرگفته مي شود سوال مكرر نپرسيم به سه دليل است:

1.       افكار منفي و وسواس داريم و هر چه بيشتر توضيح بدهند و فروعات مسائل را بگويند حالمان بدتر مي شود چون واقعا سوال نداريم بلكه وسواس و افکار منفی داريم.

2.       نيت ما از پرسيدن سوال، بهانه جويي و پيدا كردن راه فرار و انجام ندادن آن كار است مانند بني اسرائيل در ماجراي پرسش از خصوصيات حيواني كه قرار بود قرباني كنند؛ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ‏ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُون‏: گفت: خداوند مى‏فرمايد: «گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده؛ و نه براى زراعت آبكشى كند؛ از هر عيبى بركنار باشد، و حتى هيچ گونه رنگ ديگرى در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پيدا كردند و) آن را سر بريدند؛ ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند(1).

3.       مطلبي باشد كه جزء مسائل ضروري(واجب يا حرام) نباشد در اين موارد سوال هاي گوناگون و مكرر پرسيدن لازم نيست.

پس سوال هایی که واقعا به جوابش نیاز داریم و گره ای از کارمان باز می کند بپرسیم. موفق باشید.

پي نوشت:

  1. سوره بقره، آيه 71.

مگر امام رضا امام مهرباني نيست؟
علاقه شما به حضرت رضا عليه السلام بسيار ستودني و رشك بر انگيز است. خوش به سعادت شما كه سالي چند بار به زيارت مرقد شريف ايشان تشريف مي آوريد.خوشحالیم كه نوشته...

سلام .من خيلي به امام رضا علاقمندم و بارها به زيارت حضرت رضا آمده ام.اما هر بار با کم لطفي حضرت مواجه شدم و دست خالي و نا اميد برگشتم. من مريضي روحي سنگيني دارم و قرص اعصاب ميخورم. سالي حداقل سه بار به مشهد براي زيارت مشرف ميشوم و هر چه گريه و ناله و التماس مي­کنم حضرت رضا هيچ عنايتي به من نميکند و من را دست خالي و نا اميد بر مي­گرداند. مگر امام رضا امام مهرباني نيست؟ پس چرا به من بي محلّي و بي توجّهي مي­کند و ناله­ها و گريه­ها و توسلات مرا بر آورده نمي­کند. مگر شفا دادن من براي امام رضا کاري دارد؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

علاقه شما به حضرت رضا عليه السلام بسيار ستودني و رشك بر انگيز است. خوش به سعادت شما كه سالي چند بار به زيارت مرقد شريف ايشان تشريف مي آوريد. خوشحالیم كه نوشته ايد اهل ناله و گريه و توسل هستيد. قدر اين حال خوب را بدانيد. اين حالت معنوي، يك نعمت بزرگي است كه نصيب هر كسي نمي شود. افرادي هستند كه رياضت هاي زيادي مي كشند تا به اين حال برسند ولي شما الحمد لله در سنين جواني تجربه اين مسائل را داريد.

لازم مي دانیم توجه شما را به چند نكته جلب كنیم:

1.       طبق آموزه هاي ديني ما دعا و توسل موضوعيت دارد يعني جداي از اين كه نتيجه چه باشد، اصل دعا و توسل آثار و بركاتي دارد. اينكه بگوييم دعا كرديم يا توسل جستيم يا زيارت رفتيم نتيجه اي نداشت حرف دقيقي نيست. چرا كه استجابت دعا به رسيدن به نتيجه اي كه ما مي خواهيم نيست. ما دعا مي كنيم ولي نتيجه را به او واگذار مي كنيم. اصرار بر نتيجه اي كه ما مي خواهيم كار صحيحي نيست چرا كه ممكن است به ضرر ما باشد حالا يا به خاطر اينكه زمانش نرسيده است و باعث نااميدي مي شود يا به خاطر اينكه اصلا به مصلحت و صلاح ما نيست. در آيات و روايات وعده استجابت داده شده است ولي وعده اينكه حتما به نتيجه اي كه ما مي خواهيم برسيم، وجود ندارد يعني به هر حال وقتي دعا مي كنيم و توسل مي جوييم بي پاسخ نمي ماند بلكه جواب ما داده مي شود حالا جواب يا همان چيزي است كه ما مي خواهيم يا يك چيزي به حساب ما واريز مي شود مثلا دفع بلاهاي سنگين از ما(1) و خانواده ما مي شود يا نورانيت قبر در برزخ يا پاداش هاي زياد در آخرت يا ارتقا به درجات بالايي كه با عمل و رياضت و با تلاش معمولي به دست نمي آيد:

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست                                            عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

 بنابراين دعا و توسل ما هيچ و پوچ نمي شود و بالاخره در يك جايي حالا يا در دنيا يا در آخرت به كارمان مي آيد پس نبايد از دعا و توسل خسته شد حضرت ابراهيم عليه السلام به سن پيري رسيده بود ولي در عين حال از دعا براي فرزند دار شدن نااميد نشد، ما هم در حد خودمان باید در اين مسير حركت كنيم.

2.       از آداب دعا و توسل اين است كه اصرار بر نتيجه نداشته باشيم؛ وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى‏ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْني‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثين‏: و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا كن)؛ و تو بهترين وارثانى!(2)  حضرت زكريا عليه السلام درخواست فرزند داشت ولي در عين حال پايان دعا مي فرمايد كه خدايا تو بهترين وارث هستي يعني اگر نتيجه اي كه ميخواهم داده نشود باز هم تسليمم. اصرار بر اصل دعا خوب است ولي اصرار بر نتيجه درست نيست چون ما واقعا نمي دانيم كه نتيجه به صلاح ما هست يا نه؟ شايد واقعا به صلاح ما نباشد قرآن مي فرمايد: عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد(3). فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً؛ چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى‏دهد(4).

3.       در روايات نقل شده كه خداي متعال در دل بنده اش مي اندازد كه براي بر طرف شدن بلا دعا كند(5). بنابراين اصل انجام دعا هم به توفيق و عنايت الهي است كه ما نبايد اين مطلب را دست كم بگيريم. افرادي هستند كه مشكل دارند ولي براي طرف شدن آن موفق به دعا نمي شوند يا در دلشان مي افتد كه دعا كنند ولي اين كار را نمي كنند!

4.       شفا دو گونه است: دفعي، تدريجي؛ دفعي يعني يك نفر فلج است و يك باره خوب مي شود. تدريجي به اين است كه مثلا خوب شدن از مريضي ده سال طول بكشد. ابتدا به ذهن فرد مي رسد كه پيش دكتر برود، به ذهن فرد ديگري مي رسد كه به بيمار دكتر خوبي را معرفي كند. به ذهن دكتر مي رسد كه فلان دارو را تجويز كند. دارو اثر مي گذارد. همه اين مراحل به توفيق الهي است منتهي تدريجي است و ما آن را شفا نمي دانيم. به هر حال اين هم شفاست. معمولا شفا تدريجي است البته گاهي و خيلي كم دفعي است كه آن هم بر اساس يك مصالحي اتفاق مي افتد. اين طور نيست كه همه جا و براي همه معجزه شود. چنين چيزي نيست حتي براي انبياء و اهل بيت عليهم السلام هم با آن مقامات در موارد خاصي به دلايل خاصي معجزه مي شد. در روايت داريم وقتي حضرت هارون و حضرت موسي سلام الله عليهما عليه فرعون نفرين كردند وحي آمد كه دعاي شما به اجابت رسيد منتهي اجرايي شدن آن چهل سال طول كشيد!(6)  يا در روايت داريم بنده مومني دعا مي كند ولي اجرايي شدن آن بيست يال طول مي كشد!(7) چرا؟ چون سنت و روش الهي بر اين است كه معمولا و اكثرا كارها از راه خودش انجام شود(8). پس جواب ما داده مي شود ولي نتيجه معلوم نيست آنچه ما مي خواهيم باشد، تازه نتيجه دلخواه هم معمولا زمان بر است و تدريجي انجام مي شود.

5.       آداب  و شرايط دعا را رعايت كنيم: مثلا از ديگران بخواهيم كه براي ما دعا كنند يا دسته جمعي براي حل مشكلي دعا شود يا از والدين بخواهيم كه براي ما دعا كنند و مانند اينها.

6.       تلاش عملي به همراه دعاي زباني داشته باشيم؛ اگر فردي تلاش عملي براي حل مشكلش نداشته باشد و فقط به درخواست زباني اكتفا كند فايده اي ندارد مثلا مريض حتما بايد به پزشك مراجعه كند و دارو استفاده نمايد و مانند اين ها.

7.       هر مشكلي را بايد از راه خودش حل كرد يعني اگر فردي مريض است بايد منشاء آن را پيدا كند. تا منشاء درست نشود بيماري ادامه دارد. قرار نيست همه مشكلات با دعاي زباني حل شود چون دعاي زباني براي حل همه مشكلات نيست البته اگر منشاء پيدا شد مي توانيد با بخش حديث مركز ما مشورت كنيد كه اگر ذكر يا دستور العمل خاصي در اين زمينه سراغ داشتند شما را راهنمايي كنند.

در پايان ياد آور مي شویم كه وقتي بنده دعا مي كند خوب است كه شك در اجابت نداشته باشد. خود اين اميد داشتن بركات زيادي دارد و خيلي از مشكلات را حل مي كند. خوش بيني و اميد داشتن به اجابت دعا، يكي از آداب دعاست.

آرزوي صحت و سلامتي براي شما داریم.

پي نوشت ها:

1. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، مص علي اكبر غفاري و همكاران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407، ج2، ص 469، ح5.

2. سوره انبياء، آيه 89.

3. سوره بقره، آيه 216.

4. سوره نساء، آيه 19.

5. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، مص علي اكبر غفاري و همكاران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407ق، ج2، ص471، ح2

6. همان، ج2، ص 489، ح5.

7. همان، ج2، ص 489، ح4.

8. همان، ج1، ص 183، ح7.

موجودات خيالي انسان از چه سنخي هستند؟
اصطلاح «موجودات خيالي» در فلسفه معاني مختلفي دارند. اما با عنايت به پرسش‌های ديگري که درزمینه موجودات خيالي مکاتبه فرموديد، روشن می‌شود که منظور شما ...

با سلام بر استاد محترم

همان‌طور که جسم انسان مادي بوده و خداوند غیرمادی، موجودات خيالي انسان از چه سنخي هستند غیرمادی هستند؟

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به اين نکات جلب می‌کنیم:

1. اصطلاح «موجودات خيالي» در فلسفه معاني مختلفي دارند. اما با عنايت به پرسش‌های ديگري که درزمینه موجودات خيالي مکاتبه فرموديد، روشن می‌شود که منظور شما از موجودات خيالي تصوراتي است که فقط در ذهن موجودند و مصداق خارجي ندارند؛ يعني تصوراتي که ما اعتبار می‌کنیم بی‌آنکه در خارج تحقق داشته باشند؛ همچون تصور اسب بالدار يا غول بي شاخ و دم يا سيمرغ.

با عنايت به اين تعريف از موجودات خيالي، تجرد و ماديت آن‌ها را موردبررسی قرار می‌دهیم.

2. در ابتدا می‌بایست تعريف مشخصي از مجرد و مادي داشته باشيم. فلاسفه تعاريف مختلفي درباره مجرد و مادي مطرح کرده‌اند.

مثلاً برخي از فلاسفه، موجود مجرد را موجودي مجرد از حجم و اندازه و مکان و زمان دانسته‌اند و به همين جهت، مصداق موجود مجرد را خداوند يا موجودات عقلاني (همچون ملائکه) دانسته‌اند که فاقد حجم و مقدار و مکان و زمان‌اند. (1)

اما برخي از فلاسفه معتقدند که موجود مادي گاهي چنين است که فاقد حجم و مقدار و زمان و مکان و شکل و شمايل است. (همانند خدا و برخي از ملائکه) اما گاهي هم‌چنین است که داراي حجم و مقدار و زمان و مکان و شکل و شمايل است (همانند تصوراتي که ما درباره درخت و اسب و غيره داريم که داراي ماده نيست. اما فاقد شکل و شمايل نيز نمی‌باشد. تصور من از فلان درخت، داراي شکل و شمايل و موقعيت مکاني و زماني خاص است). در اين صورت، نبايد موجود مجرد را به معناي موجود فاقد حجم و مقدار و زمان و مکان دانست. از اين منظر، موجود مجرد، موجودي است که محسوس نيست و وجودش مادي نيست؛ خواه داراي زمان و مکان و شکل و شمايل باشد، خواه نباشد. بر همين اساس موجودات مجرد را به دو قسم مجرد عقلي و مجرد مثالي تقسيم کرده‌اند. به موجود مجردي که شکل و شمايل و حجم و مقدار و زمان و مکان ندارد، مجرد عقلي می‌گویند؛ اما به موجود مجردي که اين خصايص را دارد و درعین‌حال مادي نيست، مجرد مثالي می‌گویند.(2)

به نظر می‌رسد ديدگاه اخير ديدگاه بهتري است چراکه با اصطلاح مادي و مجرد نيز سازگاري بهتري دارد. موجود مادي موجودي است که وجودش درگرو ماده است و بدون ماده باقي نمی‌ماند و به همين جهت که مادي است، به حس درمی‌آید. اما موجود مجرد موجودي است که مجرد از ماده است يعني بدون ماده نيز باقي می‌ماند و به حس درنمی‌آید.

3. حالا با عنايت به اين تعريف از تجرد، سراغ تصورات خيالي می‌رویم. تصورات خيالي تصوراتي هستند که ذهن از جانب خودش آن‌ها را اعتبار می‌کند. در مورد تصورات خيالي بايد به اين نکته دقت کرد که اين تصورات عمدتاً از تصورات بسیط‌تری ساخته می‌شوند که آن‌ها واقعي هستند اما ذهن با ترکيب و تجزيه تصورات واقعي و خارجي، تصورات جديدي از جانب خودش می‌سازد که مسبوق به سابقه نيست و داراي مصداق خارجي نمی‌باشد. مثلاً ذهن هم از اسب تصور دارد و هم از بال. اين دو تصور، واقعي و خارجي هستند و محسوس می‌باشند اما ذهن در آن‌ها تصرف می‌کند و اين دو را باهم ترکيب می‌کند و تصوري جديدي می‌سازد که مصداق خارجي ندارد: اسب بالدار.

اسب بالدار نيز تصور است و محسوس نمی‌باشد و وجودش مادي نيست بلکه برآمده از تصرف ذهني در تصورات سابق است. ازآنجایی‌که تصور اسب بالدار، تصور مادي نيست و محسوس نمی‌باشد و وجودش درگرو ماده نيست، اين تصور خيالي را نيز مجرد از ماده می‌دانیم. آري، تصور اسب بالدار داراي شکل و شمايل حجم و مقدار است (چنانچه می‌توان تصور اسب بالدار غول‌پیکر و يا اسب بالدار کوچک‌تر از مگس را در نظر گرفت و يا اسب بالدار در آسمان يا اسب بالدار روي چمنزار را متصور شد) اما همان‌طور که عرض کرديم اين خصوصيات سبب نمی‌شود که اين تصور خيالي را مادي بدانيم چراکه در مادي نبودن، قيد نشده بود که حتماً فاقد خصايص مذکور باشد. همین‌که موجودي مادي و محسوس نباشد، کافي است که آن را غيرمادي و مجرد بدانيم.

4. بنابراين، روشن می‌شود که موجودات خيالي نيز مجرد هستند و این‌طور نيست که موجود مجرد منحصراً خدا باشد. موجود مجرد از ماده هم می‌تواند خدا باشد و هم می‌تواند مخلوق خدا باشد. مجرد بودن يک خصيصه وجودي است که هم در موجودات واجب‌الوجود وجود دارد و هم در موجودات ممکن‌الوجود. نهایتاً تجرد داراي مراتب مختلفي است و گاهي داري شکل و شمايل و زمان و مکان مثالي است؛ و گاهي چنين نيست و مجرد تام است که مصداق آن فقط خداوند است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. خفري، تعليقه بر الهيات شرح تجريد ملاعلي قوشچي، ص115.

2. نبويان، محمدمهدي، جستاري در فلسفه اسلامي، ج3، صص247-251.

درباره رابطه دين و سياست و ضرورت استفاده از دين در سياست چيست؟
تعاريف دين مختلف است و اين اختلاف ناشي از مقام‌های مختلف دين و يا مواضع و پیش‌فرض‌های مختلف ما در تعريف دين است. براي دستيابي به تعريف جامع‌ومانع، بايد ابتدا...

درباره رابطه دين و سياست و ضرورت استفاده از دين در سياست چيست؟

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به اين نکات جلب می‌کنیم:

1. تعريف دين

تعاريف دين مختلف است و اين اختلاف ناشي از مقام‌های مختلف دين و يا مواضع و پیش‌فرض‌های مختلف ما در تعريف دين است. براي دستيابي به تعريف جامع‌ومانع، بايد ابتدا موضع و مقام خودمان را مشخص کنيم تا بعدازآن، مطمئن شويم که به تعريف جامع‌ومانع رسیده‌ایم يا نه. مثلاً براي تعريف دين بايد مشخص کنيم که ناظر به دين هستيم، يا دین‌داری؟ ناظر به مقام آرمان هستيم، يا تحقق؟ ناظر به اسلام هستيم يا مسيحيت و يا هر دو؟ ناظر به بُعد روانشناسانِ هستيم يا جامعه‌شناسانه؟ ...

بنابراين، مثلاً اگر بخواهيم دين را ناظر به اسلام متحقق تعريف کنيم، می‌توانيم آن را مجموعه‌ای از معارف عملي و نظري، در حوزه فردي و اجتماعي، و همچنين در حوزه اخروي و دنيوي بدانيم که از طريق وحي از جانب خداوند به انسان برگزیده‌ای ابلاغ‌شده است تا آن را به مردم برساند و مردم با اعتقاد و تعهد به آن معارف، به سعادت ابدي دست يابند.(1)

قرآن به‌صراحت، شريعت را جزء جدانشدنی دين در همه آیین‌های آسماني می‌شمارد (2) و اعتقاد مجرد را درصورتی‌که همراه با عمل به احکام و مقررات وحي نباشد هرچند که درست باشد دین‌داری تلقي نمی‌کند. (3) شاخص هميشگي و ماهوي دين، اندیشه‌ای نظام‌یافته درزمینهٔ جهان‌بینی و شريعت است و هدف غايي آن چيزي جز رشد و تعالي انسان در زندگي اين دنيا و فرجام آن نيست. بی‌شک، بخشي از انسان، زندگي جمعي اوست و بخشي از جامعه نيز سياست و حکومت است. دين با چنين تعريف و شاخص و هدفي چگونه می‌تواند از اين بخش مهم از زندگي انسان غافل باشد و مدعي هدايت وي به سرنوشتي بهتر در دنيا و آخرت باشد؟ همه‌کسانی که به نحوي به تعريف دين پرداخته‌اند، به اين حقيقت اذعان نموده‌اند که هدف دين، سامان بخشيدن به زندگي انسان است.

 

2. تعريف سياست

همان‌طور که در تعريف دين گذشت، در تعريف سياست نيز با مشکلاتي همراه هستيم و بايد موضع تعريفي خودمان را مشخص کنيم و سپس مقومات سياست را از آن منظر موردبررسی قرار دهيم. بنا بر يک تعريف، سياست به معني تنظيم امور دولت و تدبير شئون آن است؛ يعني مديريت کلان دولت و راهبرد امور عمومي در جهت مصلحت جمعي و انتخاب روش‌های بهتر در اداره شئون کشور.(4)

 

3. لزوم ارتباط دين و سياست

سياست چون به عمل و زندگي اجتماعي انسان مربوط می‌شود، ناگزير با اديان الهي خصوصاً اسلام، که متکفل بيان شیوه‌های زيستن است و محدود به حوزه شخصي و فردي نيست، مرتبط می‌شود. در هر دو حال، دين به سياست نظر دارد و سياست نيز به‌نوبه خود در قلمرو دين عمل می‌کند. به تعبير فني، دين و سياست درباره موضوع مشترک نظر می‌دهند و بی‌معناست گمان کنيم و دين و سیاست ارتباطي باهم ندارند. 

صرف‌نظر از تلازم مفهومي دو مقوله دين و سياست، اصولاً توجه به اهداف و شريعت اسلامي، نشانگر ارتباط دين و سياست است. به همين جهت، در تاريخ اندیشه‌های سياسي، فرازي برجسته و فصلي روشن در رابطه با انديشه سياسي انبيا به چشم می‌خورد که از عوامل مهم و سرنوشت‌ساز تاريخ سياسي جهان محسوب می‌شود.

اديان الهي عمدتاً داراي سه هدف مهم بوده‌اند و به همين جهت، لزوماً با سياست مرتبط‌اند. درواقع، اديان الهي با نظر به اين اهداف، در حوزه سياست نيز احکام کلي را وضع نمودند که به‌مثابه قانون و چارچوب عمل سياسي محسوب می‌شود:

اول: اقامه قسط و حق و هدايت جوامع بشري به سمت عدالت.(5)

دوم: دعوت به‌سوی حق و ايجاد ارتباط سازنده ميان انسان و خدا.

سوم: پيشرفت در مسير تکامل.(6)

هر يک از اين سه هدف والاي دين و انبيا، ارتباط تنگاتنگ با مسائل سياست دارد و بدون يک انديشه سياسي منسجم و سازمان‌یافته و فلسفه سياسي روشن قابل تحقق نمی‌باشد.

 

4. نمونه‌هایی از تأثیر دين بر سياست

بعد از تبيين لزوم ارتباط دين و سياست، خالي از لطف نيست که به برخي از کارکردهاي دين و تأثیرش بر سياست توجه کنيم تا درک بهتري از جايگاه دين در سياست داشته باشيم:

4/1. دين و مشروعيت: هر نظام سياسي براي بقا و تداوم خود، علاوه بر قدرت و نفوذ، به اقتدار و مشروعيت هم نيازمند است. به دليل آنكه «اقتدار» مهم‌ترین و اساسی‌ترین ملاك و رمز بقاي سياست و قدرت است، انديشمندان از دیرزمان، تلاش کرده‌اند تا مبناي محكمي براي مشروعيت پيدا نمايند. آن دسته از متفكران مسلمان كه نگاه حداكثري به دين دارند و حضور دين را در عرصه‌های گوناگون اجتماعي و سياسي ضروري می‌دانند، معتقدند: دين تنها عاملي است كه مشروعيت نظام سياسي را تأمين می‌کند. در كنار اين دسته، گروه ديگري كه نگاه حداقلي به دین‌ دارند و كاركرد دين در حوزه مديريت سياسي را انكار می‌کنند نيز مشروعيت بخشي دين به‌نظام سياسي را انكار نمی‌کنند.

4/2. دين، همبستگي و ثبات سياسي: كاركرد ديگر دين در عرصه سياست، انسجام‌بخشی و تداوم بخشي به‌نظام سياسي است. همان‌گونه كه نظام اجتماعي به‌عنوان يك نظام كلان، براي ايجاد همبستگي ميان عناصر سازنده خود نيازمند اصول و ارزش‌های ثابت است، خرده نظام سياسي نيز براي ايجاد همبستگي ميان عناصر خود، به چنين اصول و ارزش‌هایی نيازمند است. دين تنها عاملي است كه اين اصول را فراهم می‌کند، و نظام سياسي متّكي به دين به خاطر برخورداري از چنين عقبه و پشتوانه‌ای به‌خوبی می‌تواند تداوم و انسجام خود را حفظ نمايد، و دين عاملي است كه در مواقع بحران، از طريق بيان قوانين ثابت و فرا انسانی و به‌دوراز هوا و هوس‌های انساني، نظام سياسي را از منجلاب بحران نجات داده، ثبات اجتماعي و سياسي را به ارمغان می‌آورد؛ چنان‌که منتسكيو بيان می‌کند: «در هر جامعه، بايد قوانين و مقررات ثابتي وجود داشته باشند كه دست‌خوش هوا و هوس زمامداران نشوند. اين مقررات ثابت همان قوانين دینی‌اند.»

4/3. سياست (راه‌کار و روش): سومين راه تأثيرگذاري دين بر سياست ـ به معناي اعم ـ به اين واقعيت ارتباط می‌یابد كه هر اجتماع ديني ناگزير است از اسباب و طرق اجتماعي و فرهنگي براي القاي نگرش خود استفاده كند. منطق دروني اديان در مواجهه با اين اسباب متفاوت است. برخي به‌وسیله باورها و اعتقادات و برخي از طريق مناسك و اعمال ديني براي رسيدن به هدفشان استفاده می‌کنند. شیوه‌های خاص بيان اين نگرش يا منطق دروني آن را «سياست ديني» می‌نامند و همه راه‌ها و ابزارهاي فرهنگي كه براي اعمال آن مورداستفاده قرار می‌گیرند، بر زندگي سياسي تأثیر می‌گذارند.

4/4. عمل سياسي: طريقه چهارم كه به‌وسیله آن دين بر سياست تأثیر می‌گذارد به «عمل سياسي» تعبير می‌شود. اين طريق متضمّن تشكيل آگاهانه و عمدي سازمان‌های سياسي يا شبه سياسي است. احزاب سياسي، كه هويّت ديني يافته باشند، جمعیت‌های مخفي يا داوطلبانه تمركزيافته حول محور يك چهره ديني يا آرماني نوعاً سياسي، كه با زبان ديني تعریف‌شده باشند، و اتحادیه‌های ديني كارگري، كه کمیته‌های اقدام سياسي تشكيل داده باشند، ازجمله مصاديق اين طريق هستند.(7)

 

5. بنابراين، دين و سياست لزوماً باهم مرتبط‌اند و در حوزه‌های مختلفي دين بر سياست تأثیرگذار است؛ ازجمله مشروعيت سياسي حاکميت، همبستگي سياسي، روش سياسي، و عمل سياسي.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. براي مطالعه بيشتر، رک: شيرواني، علي، مقاله بررسي تعاريف دين از منظري ديگر، فصلنامه پژوهشي انديشه نوين ديني.

2. شوري، آيه 13.

3. نور، آيه 62.

4. صليبا، جميل، فرهنگ فلسفي، انتشارات حکمت، ص402.

5. حديد، آيه 25.

6. نحل، آيه 36.

7. فصيحي، امان‌الله، دين و كاركرد سياسي آن در جوامع سنّتي و نوين، فصلنامه معرفت، شماره 116، 1386.

چرا موقع حمله عراق به ایران شمشير بر گردن ايرانيان گذاشتند؟
نخست، نکته‌اي را که در سؤال شما به‌اشتباه مطرح‌شده، اصلاح کنيم و آن اين‌که: مسلمان شدن ايرانيان، ربطي به حملۀ عراق به ايران ندارد، بلکه مربوط به عرب‌هاي ...

مگر نمي­گوييم هيچ اجباري در دين نيست، پس چرا موقع حمله عراق به ایران شمشير بر گردن ايرانيان گذاشتند که يا بمير يا قبول کن؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

نخست، نکته‌اي را که در سؤال شما به‌اشتباه مطرح‌شده، اصلاح کنيم و آن اين‌که: مسلمان شدن ايرانيان، ربطي به حملۀ عراق به ايران ندارد، بلکه مربوط به عرب‌هاي مسلماني است که در سدۀ نخست هجري، حاکمان ساساني را شکست داده، راه ورود اسلام به ايران را باز کردند. نکتۀ ديگر اين‌که: پذيرش دين، امري قلبي است و معنا ندارد که کسي به‌زور، وادار به پذيرش دين اسلام يا هر دين ديگري شود. ممکن است کسي در «ظاهر»، اعمال و مناسک ديني را انجام دهد؛ ولي هرگز نمي‌توان او را وادار به «پذيرش قلبي دين» کرد. خلاصه اين‌که به‌موجب دلايل عقلي و به استناد آيۀ 256 سورۀ بقره (لا إِكْراهَ فِي الدِّين‏…)، ايمان آوردن و پذيرش دين، اجباري نيست؛ يعني قابليت اجبار ندارد و در اين، شکي نيست.

امّا آيا به‌راستي، عرب‌هاي مسلمان، ايرانيان را به‌زور شمشير مسلمان کردند؟ يافتن پاسخ درست اين سؤال، نيازمند بررسي گزارش‌هاي تاريخي مربوط به درگيري مسلمانان با حاکمان ساساني است که در کتاب‌هاي تاريخي، با عنوان «فتوحات» شناخته مي‌شود. دراين‌باره، به چند نکته مي‌توان اشاره کرد: 1 ـ بسياري از شهرهاي ايران مانند قم و اصفهان، بدون هيچ خون‌ريزي فتح شد و درواقع، در بسياري از موارد، خود مردم و يا فرماندهان ساساني، شهر را به مسلمانان تسليم کردند. (1) گزارش‌هاي متعدّد تاريخي حاکي از آن است که مردم ايران در آن زمان، از حاکمان ساساني ناراضي بودند و مهم‌ترين دليل شکست ساسانيان، نداشتن پشتوانۀ مردمي بوده است که در موارد بسياري نيز با مسلمانان همکاري مي‌کردند. (2)  2 ـ ضعف دولت ساساني به دليل فساد طبقۀ حاکم و اختلافات فراوان بر سر قدرت، باعث تزلزل آن شده بود، «دولت ساساني به‌رغم شکوه و عظمت ظاهري که داشت، به‌سختي رو به پستي و پريشاني مي‌رفت. در پايان سلطنت انوشيروان، ايران وضعي سخت متزلزل داشت. سپاه ياغي بود و روحانيت روي در فساد داشت. فسادي که در وضع روحانيت بود، از قدرت و نفوذ موبدان برمي‌خاست. تشتّت و اختلاف در عقايد و آرا پديد آمده بود و موبدان در تعصب و دروغ و رشوه غرق بودند…» و به‌ويژه پس از مرگ انوشيروان، اين وضعيت روزبه‌روز بدتر شد و نزاع ميان فرماندهان قدرت‌طلب، بالا گرفت. (3) اين‌همه، رمقي براي حکومت ساساني نگذاشت و به‌علاوۀ عوامل ديگري مانند تبعيض طبقاتي، نارضايتي مردم از حکومت را نيز تشديد کرد و از ديگر سو، انحرافات ديني، رواج خرافات و فساد روحانيون زرتشتي نيز باعث دلسردي مردم از آيين زرتشتي شده بود و بدين‌سان، زمينه براي تحوّلي همه‌جانبه و پذيرش اسلام در ميان مردم ايران بسيار فراهم‌شده بود. (4) با اين اوصاف، نمي‌توان چيرگي مسلمانان بر ايران را تماماً ناشي از قدرت شمشير و زور و خشونت دانست. 3 ـ سپاهيان مسلمان، هيچ اجباري بر مسلمان شدن مردم در سرزمين‌هاي فتح‌شده نداشتند؛ بلکه آنان را دعوت به اسلام می کردند و اگر نمی پذیرفتند و حکومت اسلامی تثبیت می شد، موظف به پرداخت جزیه بودند. (5) بزرگ‌ترين دليل بر اين مطلب ـ که مسلمانان کسي را مجبور به پذيرش اسلام نمي‌کردند ـ اين است که مردم ايران به‌مرور مسلمان شدند و حتّي هنوز هم بعد از گذشت چهارده قرن، برخي از ايرانيان به دين اسلام نگرويده‌اند و در قالب اقليت‌هاي زرتشتي، کليمي و صابئي، در همين سرزمين به سر مي‌برند. 4 ـ اين‌که ايرانيان را متّهم به پذيرش اجباري اسلام کنيم، علاوه بر ناسازگاري با واقعيت‌هاي تاريخي، به‌نوعي توهين به ايرانيان نيز هست، که ایرانی ها آنقدر ترسو و ضعیف بودند که با آن هم تجهیزات نظامی و سپاهیان فراوان در خاک خود از یک سپاه کوچک شکست خوردند. بلکه ایران ملّتي است که به حقيقتِ نهفته در اسلام پي برد و آن را باجان و دل پذيرفت و درراه اعتلا و گسترش آن، بيش از هر قوم ديگري کوشيد، (6) و سزاوار چنين تهمتي نيست. 5 ـ از آن‌سو، اسلام نيز آن‌قدر پيام‌هاي حق‌طلبانه و انسان‌دوستانه و فطرت‌پذير دارد که براي گسترش آن، نيازي نيست ديگران را وادار به پذيرش آن کرد. بي‌شک، مهم‌ترين علّت گسترش اسلام، همين روح حقيقتي است که در آموزه‌هاي آن نهفته است و برخورد خوب فاتحان مسلمان نيز در اين زمينه، مزيد بر علّت بود (7) و باعث فتح قلوب يا فتح اقناعي شد؛ فتحي که به قول مرحوم دکتر آئينه‌وند، «هم با فطرت ابلاغ ديني و کرامت انساني سازگارتر است و هم امواج انساني آن پايدارتر و دستاوردهاي تمدّني و معرفتي آن، بارزتر است». (8) خلاصه اين‌که: دين، تحميل کردني نيست و با دقّت در گزارش‌هاي تاريخي، درمي‌يابيم که ايرانيان با ميل خود مسلمان شدند و اين‌طور نبود که شمشير بر گردنشان گذاشته باشند که يا مسلمان بشو و يا بمير! بسياري از آنان مسلمان نشدند و نسل آنان هنوز هم در ايران زندگي مي‌کنند.

 

پي‌نوشت ‌ها:

1. ابن اعثم، الفتوح، ج 2، ص 313 و 314.

2. مانند مردم شوشتر و گروهي که در فتح نهاوند به مسلمانان ياري رساندند. ر.ک: دينوري، الاخبار الطوال، ص 131 و 137.

3.       عبدالحسين زرين‌کوب، دو قرن سکوت، چاپ ششم، ص 54 و 55.

4.       ر.ک: محمد نصيري (رضي)، تاريخ تحليلي اسلام، ويراست دوم، نشر معارف، چاپ اول، 1379، ص 40 و 41.

5.       ابن اعثم مي‌نويسد: «عبدالله بن بديل، با دو هزار سواره، در کنار دروازۀ شهر اصفهان اردو زد. در اين هنگام، مردم شهر پيکي فرستادند و از او درخواست صلح کردند. ابوموسي ـ که فرمانده ارشد اين عمليات بود ـ با آنان بدين‌صورت صلح کرد که صد هزار درهم نقدي بپردازند و پس‌ازآن نيز هر کس که دوست داشت بر دين مجوس (زردشتي) باقي بماند، ماليات سرانه يا همان جزيه بپردازد. (الفتوح، ج 2، ص 314: «…فأرسل إليه أهل أصفهان يسألونه الصلح، فأجابهم أبو موسى إلى ذلك و صالحهم [5] على مائة ألف درهم عاجلة و الجزية بعد ذلك على من أقام على دين المجوسية»).

6.       بهترين منبع دراين‌باره، کتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ايران، نوشتۀ شهيد مرتضي مطهري است.

7.       ر.ک: رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام، ج 2 (تاريخ خلفا)، ص 126 ـ 122.

8.       صادق آئينه‌وند، تاريخ اسلام (مجموعه مقالات)، نشر معارف، 1382، مقالۀ «فتوح در اسلام»، ص 58.

بايد با زور شمشير مردم را در سر جاي خود بنشانند يا از حکومت کنار روند؟
بر اساس مباني اعتقادي ما، تنها کسي حق دارد حکومت بر مردم را در دست بگيرد که از طرف خداوند براي اين کار تعيين‌شده باشد. بنابراين، تعيين شدن از طرف خدا، براي ...

اگر در زمان خلافت حضرت علي (ع) اکثر مردم ايشان را نخواستند تکليف حضرت چه بوده، بايد با زور شمشير و ديکتاتوري مردم را در سر جاي خود بنشانند يا از حکومت کنار بروند؟ و تکليف ياران و همراهان ايشان چطور، بايد سمت حضرت را بگيرند يا بر روي مردم شمشير بکشند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

پاسخ سؤال شما با توجه به چند مقدمه روشن مي‌شود:

 يکم ـ بر اساس مباني اعتقادي ما، تنها کسي حق دارد حکومت بر مردم را در دست بگيرد که از طرف خداوند براي اين کار تعيين‌شده باشد. (1) بنابراين، تعيين شدن از طرف خدا، براي «مشروعيت» حکومت کافي است و ما بر اساس دلائل متعددي که در جاي خود بررسي و اثبات‌شده، معتقديم که بعد از رحلت رسول خدا (صلي‌الله عليه و آله)، تنها امام علي (عليه‌السلام) چنين مشروعيتي داشته است. (2)

دوم ـ بااين‌حال، جاي ترديد نيست که هيچ حکومتي، بدون همراهي و فرمان‌برداري مردم، بر پا نمي‌شود و اگر هم با زور و اعمال قدرت از سوي گروهي اندک برپا شود، ديرپا نخواهد بود و از هم خواهد گسيخت. ازاين‌رو، هر حکومتي براي برپايي و ماندگاري خويش، نيازمند «مقبوليت» نزد مردم است و البته اين مقبوليت نيز فقط به معناي هواداري و گرايش قلبي نيست؛ بلکه بايد در مقام عمل خود را نشان دهد.

سوم ـ بررسي تاريخ صدر اسلام و حوادث پس از رحلت رسول خدا (صلي‌الله عليه وآله)، ما را به اين نتيجه مي‌رساند که امام علي (عليه‌السلام) پس از انعقاد حکومت در دست ابوبکر، از همراهي مردم محروم ماند و هرچند هواداراني در ميان صحابه داشت؛ ولي اولاً، تعدادشان نسبت به همۀ مردم ـ که اکثرشان تازه‌مسلمان بودند ـ اندک بود و ثانياً، تنها تعداد اندکي از آنان پا به ميدان عمل نهادند و حاضر شدند آن حضرت را عملاً ياري کنند. (3) ازاين‌رو، آن حضرت خود را بي‌ياور ديد و با اين‌که قاطعانه خلافت را حقّ خويش مي‌دانست، (4) راه صبر را در پيش گرفت.

چهارم ـ اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) حاضر نبود به هر قيمتي، حکومت را به دست بياورد. ازاين‌رو، پيشنهاد ياري ابوسفيان را رد کرد. (5) آن حضرت 25 سال بعدازآن نيز، وقتي عثمان کشته شد و مردم به سراغش آمدند، تنها هنگامي حاضر شد حکومت را در دست بگيرد که به قول خودش، «مردم چون يال کفتار او را از هر سو احاطه کردند» و اعلام حمايت جدي توسط گروهي انبوه از مردم، حجّت را بر حضرت تمام کرد. (6) و حتّي در آن شرايط نيز کسي را به بيعت با خويش وادار نساخت (7) و از کساني که حاضر به بيعت نبودند، تنها پيمان مي‌گرفت که کارشکني نکنند.

نتيجه اين‌که: نه حضرت علي (عليه‌السلام) و نه هيچ‌يک از ياران آن حضرت، هرگز «بازور شمشير و ديکتاتوري» بر مردم مسلط نشدند و چنين کاري را روا نمي‌دانستند.

نکته: ممکن است بروز جنگ‌هاي جمل و صفين و نهروان در دوران خلافت حضرت علي (ع)، براي شما سؤال‌انگيز بوده باشد. دراين‌باره نيز بايد توجّه داشته باشيد که اين سه جنگ نه براي تصاحب قدرت، بلکه براي ايجاد امنيت در قلمرو حکومت اسلامي بود. هنگامي‌که حکومت مشروع آن حضرت با مقبوليت بالاي مردمي تحقّق يافت، طبيعي بود که مخالفت با آن و بر هم زدن نظم جامعه به بهانه‌هاي مختلف، شورش و ياغي‌گري تلقي شود و در اين صورت، لازم بود که با آن برخورد قاطع صورت بگيرد؛ کاري که امام علي (عليه‌السلام) آن را انجام داد و در اين مسير تا جايي که مردم همراهي‌اش کردند، از پاي ننشست؛ اما در اين زمينه نيز، امام هرگز آغازگر جنگ نبود و تا توان داشت، از بروز جنگ پيش‌گيري نمود؛ تا جايي که متهم به ترسيدن از جنگ شد! و دشمن نيز به نکوهش او پرداخت. بعد از برپايي جنگ نيز هرگز باعث بحراني‌تر شدن آن نشد و جنگ و دشمني، او را به‌تندي وا‌نداشت و اصول انساني را ناديده نينگاشت. (8)

پي‌نوشت ‌ها:

1.       ر.ک: محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقائد، شرکت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، ص 297 ـ 295.

2.       همان، ص 314 ـ 311. نيز ر.ک: اصغر منتظر القائم، تاريخ امامت، نشر معارف، ص 31 ـ 29.

3.       ر.ک: نهج البلاغة، خطبۀ 217 که مي‌فرمايد: «فنظرت فإذا ليس لي رافدٌ و لا ذابٌّ و لا مساعدٌ إلا اهل بيتي؛ در چنان وضعيتي نگريستم و بررسي کردم، ديدم ياوري و مدافعي برايم نمانده جز اهل بيتم».

4.       اين مطلب را به خوبي مي‌توان از خطبۀ سوم نهج البلاغه (معروف به شقشقيه) برداشت کرد؛ به ويژه آن جا که مي‌فرمايد.

5.       ر.ک: رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام، ج 2 (تاريخ خلفا)، ص 23.

6.       نهج البلاغة، خطبۀ 3 (شقشقيه).

7.       رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 63.

8.       يوسف غلامي، تاريخ اسلام، جمعي از نويسندگان زير نظر دکتر صادق آئينه‌وند، نشر معارف، ويراست دوم، ص155 و 156.

صفحه‌ها