اگر اسلام دین تبعیض وتوهین نیست چرا اندیشمندان دینی به زن به عنوان جنس دوم اشاره می کنند و حق قاضی بودن را از او می گیرند؟
نخست توجه شما را به آیهای از سوره حجرات جلب میکنیم:
(یا ایُّها الناس اِنّا خلَقناکم من ذَکَرٍ و اُنثی و جَعلناکم شعوباً و قَبائلَ لِتَعارفوا انَّ اَکرمَکُم عِندالله اتقیکم)(1) یعنی ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا بدین ترتیب، یکدیگر را بشناسید (زیرا همه یک رنگ و یک شکل بودید، یکدیگر را از هم تمیز نمیدادید و امکان شناسایی میسر نمیشد) و بدانید گرامیترین شما نزد خدای متعال باتقواترین شماست.
حال توجه کنید به اولین آیه از سوره نساء که میفرماید: «یا ایُّها الناسُ اتَّقوا ربَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وِ نِسأً وَ اتَّقوا اللهَ الَّذی تَسائَلونَ بِه وَ الأرْحام ...» یعنی، ای مردم! در برابر خداوند تقوا داشته باشید. (از گناه و شرارت بپرهیزید) پروردگاری که شما را از یک سرشت و نفس واحد آفرید، و از همان نفس، همسرش را نیز پدید آورد. و از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان زیادی را پراکنده کرد. و در مورد خدایی که به خاطر او از همدیگر درخواست میکنید، دربارة نزدیکان و خویشاوندان خود تقوا پیشه کنید.
ملاحظه میفرمایید که در مسأله آفرینش از نظر قرآن کریم، تفاوتی میان مرد و زن وجود ندارد. و هر دو از یک سرشت و گوهر آفریده شدهاند.
آیه 195 سورة آل عمران میفرماید:
«فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُم إنّی لااُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُم مِن ذَکَرٍ أو أُنثیَ بَعْضُکُم مِن بَعْض» وقتی عدهای از مردم با ایمان و خداپرست، از خداوند میخواهند آنها را از اهل جهنم قرار ندهد و گناهانشان را بیامرزد، پروردگار در پاسخ میفرماید: دعایشان مستجاب شد. و آنها بدانند که من عمل نیک آنها را چه مرد باشند و چه زن، ضایع نخواهم کرد.
به تعبیر آخر آیه «بعضکم من بعض» توجه کنید یعنی; در نظر من ـ که آفریدگار شما هستم ـ مرد و زن شما یکسان است. و اگر مؤمنی عمل صالح انجام دهد به او پاداش خواهم داد. اما این که مرد یا زن باشد، در پاداش فرقی نمیکند.
از نظر حقوقی نیز قرآن کریم، مرد و زن را مورد توجه قرار داده و میفرماید: «ولَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ» (2) یعنی هر حقی که مرد بر گردن زن دارد، به همان اندازه زن نیز بر عهده مرد حقوقی دارد. نیز میفرماید: للرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبوا وَ لِلنِّسأِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ(3)یعنی برای مردان از تلاشهای اقتصادی آنها بهرهای است و برای زنان نیز همان بهره از تلاشهای اقتصادی آنهاست; نه این که مردان بتوانند ناحق سهم آنها را نیز به خود اختصاص دهند.
در مورد حسن معاشرت با زنان نیز میفرماید: و عاشِرُوهُنَّ بالمَعْروف (4)یعنی با روش نیک با زنان زندگی نمایید.
خواهر محترم! آیینی که در مورد زن چنین سفارشاتی داشته و او را از نظر سرشت و خلقت همانند میشمارد، و حسن معاشرت و احترام به او را از وظایف قطعی مرد میداند، شایسته نیست که چنین مورد بیمهری واقع گردد. .
انسان - خواه زن و خواه مرد - ابزار فراوانى براى تکامل در اختیار دارد و هرگز خودش ابزارى براى کالاهاى دنیا و متاع زودگذر آن نیست.
وظائفى که براى انسانها تعیین شده است، هرگز او را به صورت ماشین کار و ابزار رفع نیاز در نمىآورد. در این جهت هیچ امتیازى بین زن و مرد نیست تا گفته شود نگرش اسلام به زن نگرش ابزار گونه است و زن به عنوان موجود وابسته تلقى شود. زن در رسیدن به کمالات همچون مرد، مستقل است و مقصود اصلى از خلقت بوده، همان طور که مرد مقصود اصلى خلقت بوده است. هر دو نسبت به وظائف فردى و خانوادگى و اجتماعى، مسئول هستند و هیچگاه یکى ابزار دیگرى نیست.
گرچه خداوند متعال تمام قوانین حقوقى را برابر حقوق فطرى تنظیم و تدوین فرمود تا زمینه شکوفایى گنجینههاى فطرى فراهم گردد، اما ما از علم و حکمت کافى برخوردار نیستیم، تا راز تفاوت را که در هسته مرکزى عدل نهفته است، درآن جستجو کنیم، لکن خداوند آگاه و حکیم است. او همه علل تساوى و عوامل تفاوت را جمع بندى نموده است و بر مدار حکمت، به صورت مواد معتدل حقوقى روانه مىفرماید تا مسائل در سنت و مانند آن از تفریط جاهلیت کهن و از افراط جاهلیت مدرن مصون بماند.
از دیدگاه اسلام ،زن موجودى کامل و زیبا خلق شده، همان طور که مرد موجودى کامل و زیبا آفریده شده است. کمال زن در زن بودنش است و کمال مرد در مرد بودنش. زن اگر بخواهد زن کامل باشد، باید یک سرى خصائص و اخلاق و روش و منش داشته باشد. مرد هم اگر بخواهد مرد کامل باشد، باید همان خصوصیات مردى را داشته باشد. هر کدام براى هدفى خلق شدهاند.
مسلّماً خصائص زن با خصائص مرد یک جور و مساوى نیست و بیشتر اشتباهات و شبههها و اشکال تراشىها از مقایسه نابجاى زن با مرد است. قیاس کردن این به آن اشتباه است. درست است که هر دو انسان هستند، ولى قیاس به یکدیگر درست نیست. زن باید خصوصیات خود را داشته باشد و مرد هم باید داراى منشهاى خود باشد. زن با مرد مسلماً تفاوت دارد و این تفاوت باعث تفاوت دربرخی از وظایف و احکام آن دو مىشود.
قطعا شما نیز با ما موافقید که که مرد و زن از نظر جسمى و شرایط فیزیولوژیک با یکدیگر متفاوتند و هر یک براى انجام وظایف ویژهاى آفریده شدهاند، اندام مرد براى کارهاى سخت و سنگین مناسب است و اندام زن براى کارهاى ظریف،مسؤولیت فرزند، شیردادن و... . این تفاوت عین حکمت و به منظور حرکت و دوام نسل بشردر راستای زندگی سالم و سعادت و خوشبختی حقیقی است.
این اصلا بدین معنا نیست که زن نتواند به درجات عالى کمال انسانى و قرب خداوند نایل شود و همان سیرى را که برخى از مردان دارند، داشته باشد.زیرا نمونهها و افراد ذکر شده در قرآن، گواه این مطلب است که زنان نیز هم چون مردان می توانند به درجات عالی کمال انسانی می رسند.
حضرت مریم(س)، آسیه، هاجر، ساره، مادر موسى(ع) و... نمونههاى این رشد و تکامل هستند که در قرآن ذکرشدهاند. بنابراین تفاوت فیزیولوژیک زن و مرد؛ بدان معنا نیست که راه کمال بر زن بسته و یا محدود است. از زاویهاىدیگر، باید توجه داشت که عدالت همواره مقتضى تساوى عددى، وزنى و... نیست. اگر کسى ادعا کند که چون حجم و وزن بدن زنان کمتر از مردان است، پس عدالت رعایت نشده آیا این سخن معقولى است!
خواهر گرامی از منظر دینی ،نه زن براى خدمت به مرد آفریده شده و نه مرد براى خدمت به زن؛ بلکه این دو همانند دو بال یک پرنده هستند که در کنار یکدیگر امکانات خود را در اختیار هم قرار مىدهند تا هم خود زندگى کنند و به کمال برسند و هم ضامن بقاى نسل بشر باشد.
اما در مورد این که چرا زنان نمی توانند منصب قضاوت را احراز کنند در پاسخ می توان گفت:
مشهور فقها یکى از شرایط قضاوت را مرد بودن مى دانند. علتى که براى این امر ذکر مى کنند, ناتوانى زن در این مسئولیت مهم است که غالباً به خاطر عاطفى و احساساتى بودن قضاوت آنها تحت تاثیر قرار می گیرد . گروهى از فقهاى بزرگ شیعه مانند قاضى ابن البراج , محقق صاحب شرایع الاسلام , علامه در قواعدالاحکام و عده اى از بزرگان متأخر مانند صاحب جواهر و شیخ انصارى و آقا ضیا عراقى و بسیارى دیگر از فقها مرد بودن را براى قضا شرط دانسته اند . (5)
اما برخى دیگر از فقهاى شیعه, مانند شیخ مفید(ره ) در کتاب مقنعه شرایط عقل , کمال ,علم به کتاب الهى و سنت معصومان را برای قضاوت شرط دانسته و نظیر شیخ طوسى (ره ) در کتاب «نهایه « و مفید در «مقنعه » نامى از شرط مرد بودن یا امتناع زن بودن نبرده اند ..برخى دیگر از فقها نیز مانند ابن ادریس و ابن سعید بر این نظریه هستند. (6)
بنابراین این نظریه در میان فقهای شیعه اختلافی است.
کسانی که قضاوت را از وظایف خاص مردان دانسته اند ، مستند نظر آن ها روایتى است که در آن آمده : «... بر زن واجب نیست متولى قضاوت شود».(7)
مطلب مهم راجع به قضاوت زن که نباید مورد غفلت قرار گیرد, این است که در حدیث مزبور تکلیف شاق وسخت قضا, از زن برداشته شده، نه آن که او را از حق قضا محروم کرده باشد. یعنی به عهده گرفتن قضاوت بر آنها لازم نیست.
توضیح : اصولا مسئله قضاوت از نظر اسلام به عنوان یک مسئولیت شناخته می شود ، نه به عنوان یک حق و به همین خاطر آن را واجب کفائی بر مردم می داند مانند دیگر واجبات ، و این امر واجب را بر کسانی تکلیف می کند که بتوانند از عهده این مسئولیت بر آیند . این گونه مسئولیتها به جز مشقت و زحمت، فایده دیگرى ندارد. اگر کسى اینها را به خاطر دنیا و مقام و پول بخواهد، ضد ارزش است، و اگر براى خدا بخواهد، خداوند ثواب این گونه کارها را به زنانى که به وظائف خود عمل مىکنند مىدهد. مانند برخی دیگر از مسئولیت ها چون جهاد که از زنان برداشته شده است.
اسلام که این گونه مسئولیتها را به مردها داده، از آن رو است که اینها وظائف سنگین اجتماعى است و زنان از عهده آنها به طور کامل برنمى آیند یا به خاطرآن است که زنها کمتر در جامعه حضور پیدا کنند تا مفاسد اجتماعی به وجود نیاید و یا این است که مردان از روحیه بالاتری برخوردارند و عملا زنان توانایی این کارهای مشکل را ندارند، یا به جهت قوی بودن عنصر عطوفت و مهربانی و احساسات در زنان ، مسئولیت سخت اجتماعی برای آنان دشوار است ، بنابراین زنان نباید نگران باشند و غصه بخورند که چرا این مسئولیت ها به آنان داده نشده، زیرا اوّلاً مسئولیت ها از دیدگاه اسلام جز زحمت و گرفتاری و مسئولیت اخروی چیز دیگری ندارد، ثانیاً اگر زنان نیت اخلاص داشته باشند، ثواب آن مسئولیت ها را نزد خدا دارند.
بنابراین قضاوت یک حق نیست تا گفته شود چرا این حق به زنان داده نشده است . اگر قضاوت ، حق در نظر گرفته شود ، تنها حق برای شاکیان و کسانی است که برای احقاق حق به دادگاه و قاضی مراجعه می کنند و چون خداوند بخواهد حقوق انسان ها را مراعات نماید ، باید کسانی را برای قضاوت تعیین نماید که در احقاق حق انسان ها شایسته ترند و کمتر دچار خطا و اشتباه شوند . بدین ترتیب می بینیم که باید حق مراجعان مراعات شود و برای قاضی ، چیزی جز مسئولیت احقاق حق مردم وجود ندارد.
نکته دیگر این که از نظر اجرایى امروزه بانوان متصدى قضا مىباشند اما مسألهاى که هست انشاء حکم از طرف قاضی زن صورت نمی گیرد و اگر خانمى غیر مجتهده باشد ، انشاء حکم به وسیله مسؤولین قضایى بالاتر انجام مىگیرد .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی:
1-سوره حجرات آیه 13
2- بقره (2) آیه 228
3- نساء (4) آیه 32
4- نساء (4) آیه 19
5 . آیت ا... عبداللّه جوادى آملى , زن در آینهء جلال و جمال , ص 348و 349.
6 . آیت ا... جوادى آملى , همان , ص 348.
7 . وسائل الشیعه ، کتاب القضاء، باب 2 از ابواب صفات القاضى ، ح 1.