چرااسلام برای زنان حجاب را واجب کرده است؟
از برخى متون استفاده مى شود »اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانى دارد، گرچه نحوه بهرهگیرى از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در ادیان یهود و مسیحیت به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسى(ع):
»ویل دورانت« راجع به قوم یهود و قانون تلمود مى نویسد: »اگر زنى به نقض قانون یهود مى پرداخت، مثلاً بى آن که چیزى بر سر داشت، به میان مردم مى رفت و یا در شارع عام نخ مى ریسید یا با هر سخنى از مردان درد دل مى کرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم مى کرد، همسایگانش مى توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد«.(2)
از کتاب مقدس نیز بر مى آید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، »بُرقَعْ« (روبند) به صورت مى انداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود. نامزد اسحق »رِفْقه« ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسى(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسى(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسى(ع) نیز وجود دارد، چون عیسى گفت: »فکر نکنید که من آمدهام تا تورات و نوشتههاى پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمدهام تا آنها را به تحقق برسانم«.(5)
زنها در قرنهاى اولیه مسیحیت تنها با چادر مى توانستند در مراسم عبادى شرکت کنند، زیرا گیسوانشان فریبنده به شمار مى رفت و مى گفتند حتى فرشتگان ممکن است در موقع اجراى نماز از دیدن آنها حواسشان پرت شود!(6) »پاولوس« فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام ، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده ، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.
براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینى
بر اساس فرهنگ اسلامى، انسان موجودى است که براى رسیدن به کمال و معنویّت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسى و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعى، سبب شکوفایى همه استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق داده است.
پوشش مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژى انسان
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطهاى مستقیم با تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى و نیز روانشناسى زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهاى چشمىِ شهوتانگیز حساس ترند و چون تأثیر حس بینایى زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعى قادر به دیدن است، از سوى دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتى یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثیر محرّکهاى شهوانى قرار مىگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّکهاى حسى پاسخ مىدهند. حس لامسه بروز زیادى ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهاى جنسى زن به صورت دورهاى ترشح مىشوند و به طور متفاوت عمل مىکنند، تأثیر محرّکهاى شهوانى بر زن صورتى بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان می فرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خود آرایى از حس شکارچىگرى او ناشى مىشود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهاى بدن نما و آرایشهاى تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود مىخواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگى، از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است».(8)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسى و زیبایى خاص زنانه و تحریک پذیرى جنس مردانه، یکى از علتهاى این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی می توانند درون جامعه ظاهر شوند ، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده ، اما همان گونه که بیان شد در حد پوشش زنان نیست .
با توجه به مطالب فوق مىتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّى و اساسى ریشه گرفته است. اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى (چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها براى کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربى که حضور در جامعه را با لذت جویى جنسى به هم مىآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسى را به هم مىریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و براى تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشیده نیست.
ج) آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینى
1- بهداشت روانى اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسى که سبب کاهش عطش سیرى ناپذیرى شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگى و برقرارى صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدودیت و پایان آزادىهاى خود تلقّى مىکنند وافراد متأهل هر روز در مقایسهاى خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار مىگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگى و پیوند خانواده را مىسوزاند.
3- استوارى اجتماعى و استیفاى نیروى کار و فعالیّت
دختر و پسرى که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانى شوند، از تمرکز و کارآیى آنها کاسته مىشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروى فکرى و کارى است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانى او
حیا، عفاف و حجاب زن مىتواند در نقش عاطفى او و تأثیرگذارى بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب می شود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعداد های دیگر در وجود زنان می شود.
اسلام حجاب را براى محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه براى مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانى و تجارى و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه مىباشد که در صدد کام جویىهاى آزاد و بى حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان، ص 461؛ ابراهام کهن، گنجینهاى از تلمود، ص 186.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متى، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانى، تحقیق در دین مسیح، ص 286.
8. مطهری ،مرتضی ، مجموعه آثار ج19 ص 436- 437