به وجود آوردن و بی نیاز بودن؟

سوال:
به وجود آوردن و بی نیاز بودن؟ یک تناقض داخلی در اشتباه در انتخاب کلمات مناسب.

پاسخ:

اشتباه از آنجا ناشی می‌شود که گوینده، خدا و هر چیز را با خود قیاس می‌کند.
از قیاسش خنده آمد خلق را.
از آنجا که انسان ناقص است و همه کمالات را ندارد، در کارهای خود در پی برطرف کردن نیاز خود می‌باشد، اما درباره خداوند که دارای همه کمالات است این تصوّر نامعقول است. محبت وی به کاری از آن جهت که اثری از کمالات اوست، می‌باشد و نیازی وجود ندارد، چون اساساً نیاز در جایی است که موجودی چیزی را نداشته باشد و در پی به دست آوردن آن باشد، مثلاً اگر خداوند انسان را خلق می‌کند، نه به خاطر نیاز او به انسان است،‌ بلکه به خاطر ذاتش که کمال محض است می‌باشد. یعنی اقتضای ذاتی که همه کمالات را دارا است این می‌باشد که آن کمالات را در مرتبه‌ای مختلف به ظهور و تجلی برساند. بنابراین فرق بین انسان و خدا این است که در خداوند محبت به «کمال موجود» منشأ انجام کار می‌شود، اما در مورد انسان محبت به « کمال مفقود» و شوق به دست آوردن آن، منشأ فعالیت می‌گردد، پس هر به وجود آوردنی همراه با نیاز نیست:
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگانم جودی کنم