چرا غرب با وجود فساد همیشه در حال پیشرفت علمی است امّا ما مسلمانان به ویژه ما ایرانیان عقب افتاده هستیم؟
پیشرفتی که امروزه در غرب وجود دارد، اوّلاً پیشرفت در علم و صنعت و تکنولوژی است، نه در تمام جنبه های انسانی؛ ثانیاً غرب پیشرفت خود را مدیون تلاش و کوشش پیشینیان خویش می داند نه ره آورد انسان غربی امروزی.
دانشمندان بزرگی که در طی چندین قرن در جهان غرب با بهره گیری از آثار و نوشته های دانشمندان پیش از خود، قافله علم را به جلو راند، و امروزه به جهان غرب عرضه داشتند، انسان های غیر اخلاقی نبودند؛ یعنی اگر چه غرب امروزه با پیشرفت در علم و صنعت روبرو است، اما پیشرفت را مدیون انسان های تلاشگر و دانشمندان پیشین است و آن ها اهل فساد نبودند. حتی امروزه کسانی که در وادی دانش و کشف رموز هستی و اختراع قرار گرفته اند، کسانی نیستند که به دنبال جنبه های فساد آور در غرب بروند. مطمئناً دانش و کشف رموز هستی با صرف کردن عمر و وقت در فساد سازگاری ندارد. بسیاری از آنان به ارزش های اخلاقی احترام می گذارند.
و چنین نیست که همه جهان غرب و مردم آن به فساد آلوده باشند. اگر غالباً با جنبه های فاسد آن روبرو هستیم، به این خاطر است که برای کشورهای دیگر این جنبه ها را بیشتر به نمایش می گذارند، یا برای این است که از جنبه های مثبتی که در آنجا وجود دارد، آگاهی نداریم.
یکی از چیزهایی که موجب پیشرفت آن ها شده و متأسفانه ما کمتر آن را در زندگی به کار می گیریم، رعایت نظم و انضباط و قانون است.
مورد دیگر مدیریت صحیح در جامعه است. مدیریت صحیح موجب جذب نیروهای علمی و فکری از سراسر جهان به غرب شده است. مطمئناً امروزه بسیاری از پیشرفت ها و دست آوردهای علمی غرب خود را مدیون دانشمندان و نوابغ جهان سوم و کشورهای عقب نگه داشته شده یا عقب مانده است.
هم چنین باید توجه داشت که برخی امور از نظر اعتقاد دینی و فرهنگی در جامعه فساد تلقی می شود و به آن ها باور داریم، اما برای مردم در جهان غرب به عنوان فساد نیست، مانند روابط زن و مرد. اگر چه این امور وقتی از حد خود بگذرد، موجب تباهی و فساد یک تمدن می شود. به همین خاطر برخی از اندیشمندان جامعة غرب از این جهت هشدار داده اند که جامعة غرب دچار سقوط و تباهی نشود. برخی از اندیشمندان برای آینده جهان غرب این فرو پاشی و افول را پیش بینی کرده اند. مانند اشپینگر در کتاب افول غرب.
یکی از دلایل پیشرفت غرب در علم و تکنولوژی، همت و تلاش آنان است. آن ها برای چیزی که اعتقاد و باور دارند، همت بسیاری به خرج می دهند.
آن ها بر این باورند که باید زندگی دنیوی را به سوی خوشبختی و رفاه کامل به پیش برد و تمام چیزهایی که در عالم طبیعت وجود دارد، باید برای زندگی پُرسود به خدمت گرفت. با این نگرش به تلاش و کوشش همت گماشتند.
اما این که چرا مسلمانان و به خصوص ایرانیان با بهره مندی از فرهنگ و میراث غنی اسلامی و تأکیدات بسیار دین برای تحصیل دانش و فرهنگ و پیشرفت، عقب مانده شده اند، عوامل گوناگونی در آن نقش دارد، که به آن ها اشاره می کنیم:
1ـ زمینه های عوامل بیرونی:
1ـ1. تاخت و تازهای بیگانگان همانند مغول و تهاجم نظامی.
2ـ1. استعمار غرب که از 1507 میلادی توسط پرتغالی ها و با اشغال نظامی جزایر و سواحل جنوبی ایران آغاز شد، سپس به ترتیب انگلیسی ها، روس ها، آلمانی ها و آمریکاییان هر یک به گونه ای در ایران نقش تخریبی بازی نمودند. متجاوزان با انواع تهاجمات خود از جمله تهاجم فرهنگى در عقب نگاه داشتن ایران نقش ایفا نمودند.
2 - عوامل و زمینههاى درونى:
این بر دو قسمت است، انسانى و غیر انسانى (یا اقلیمى)
1 - 2 - زمینهها و عوامل اقلیمى؛ از جمله:
وجود ذخایر عظیم نفت و گاز درایران و منطقه: وجود نفت اگر چه نعمت بزرگى است، لیکن با وجود حاکمان و مدیران بى کفایت و فاسد، باعث عقبماندگى کشور شده است. به گفته جلال آل احمد، غرب زدگى با پول نفت آغاز شد. پول نفت، فرهنگ مصرف گرایى (مصرف کالاهاى غربى و دریافت مواد آماده) پدید آمد که مایه بدبختى ما ایرانیان شد.
کمى باران: سرزمین ایران در زمره کشورهاى خشک و کم باران قرار دارد. کمى باران در کنار پول نفت و در کنار استعمار و تهاجم فرهنگى بیگانگان و سوء مدیریت و حاکمان نالایق و فاسد مایه بدبختى گردید.
منطقه سوق الجیشى: ایران در منطقهاى قرار گرفته است که همه چشم طمع به آن دوختهاند. همان گونه که در دو عنوان «کمى باران» و «وجود ذخایر عظیم نفت و گاز» بیان شد، این امتیاز در کنار حکومتهاى نالایق و سوء مدیریت و استعمار و تهاجم بیگانگان مایه بدبختى مىگردد، زیرا اگر ما به دیگران کارى نداشته باشیم، دیگران به جهت نفت و موقعیت ممتاز ایران به ما کار دارند. اگر مبتلا به سوء مدیریت و حاکمان نالایق و بى کفایت بشویم، همین موقعیت ممتاز موجب وسوسه دیگران مىشود. همین امر سبب شد که بارها روسیه و انگلیس بر ایران تاخت و تاز کنند و بسیارى از مناطق ایران را اشغال نمایند.
«پتر کبیر» در پى این بود که به آبهاى گرم جنوب برسد. بدین جهت در چند قرن گذشته مدام قدرتهاى روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا در مورد ایران رقابت داشتند.
2 - 2 - عوامل و زمینههاى انسانى، از جمله:
أ) عامل سیاسى، حکومتهاى استبدادى ما، حاکمان نالایق و بى کفایت و سوء مدیریت. از پانصد سال پیش که عصر رنسانس آغاز شد و اروپائیان در پى توسعه قدم برداشتند، متأسفانه کشور ایران به جهت وجود حکومتهاى استبدادى ومدیران نالایق نتوانست در جهت توسعه قدم بردارد.
در دوره حکومت صفویه آن گاه که پرتغالىها با ناوگان دریایىشان با بیش از ده هزار کیلومتر دریانوردى، آفریقا را دور مىزدند و به جنوب ایران لشکرکشى مىکردند، در همین هنگام حاکمان نالایق و بى کفایت صفوى نمىدانستند که کشور پرتغال در کجا قرار دارد.
آنان که بر کشور پهناور ایران (که بیش از ده برابر کشور پرتغال بود) فرمانروایى داشتند، نتوانستند خطر تهاجم بیگانگان را دفع نمایند. به جهت بى کفایتى حکومتها منطقه سوق الجیشى جنوب ایران تا قبل از انقلاب اسلامى ایران به صورت مستقیم و غیر مستقیم در اختیار بیگانگان قرار داشت.
در سال 1625 م هیأتى رسمى از ایران عازم هلند شد تا درخصوص مناسبات بازرگانى و دیپلماسى میان دو کشور رایزنى شود. هیچ یک از اعضاى هیأت نه به زبان هلندى آشنایى داشتند و نه به هیچ زبان دیگر اروپایى!(1)
در طول دو قرن فرمانروایى صفویان اگر چه کشور ایران از حاکمان نالایق برخوردار بود و کشور سیر نزولى را طى مىکرد. اما دستکم در زمینههاى اقتصادى و تا حدودى اجتماعى، حاکمان صفوى موفق بودند و به پیشرفت هایى نایل گشتند اما در دوره بعد از صفویه همین دستاوردها به سرعت رو به زوال گذاشت. هجوم قبایل افغان، ظهور نادرشاه به همراه سالها جنگ و کشورگشایى، کشمکشهاى پایانناپذیر میان جانشینان نادر و مدعیان تاج و تخت بعد از او، رمق چندانى براى ایران بعد از صفوى بر جاى نگذاشته بود. بدبختى و عقب ماندگى ایرانیان در عصر حاکمان نالایقتر قاجار بیشتر شد. به عنوان نمونه: فتحعلى شاه قاجر از سرکنسول بریتانیا مىپرسد: چند متر زمین را باید کند تا به ینگه دنیا (آمریکا) رسید؟
سرکنسول که از این سخن بسى متحیر شده بود، در پاسخ گفت: ینگه دنیا از طریق کندن زمین نیست. شاه گفت: نماینده انگلیس اطلاعى ندارد. این سخن را قنسول عثمانى شخصاً به من گفت که با کندن زمین مىتوان به ینگه دنیا رسید! (2)
ب) عامل فرهنگى و خصلتهاى ایرانیان (معایب اخلاقى): با کمال تأسف میان ما ایرانیان تنبلى، افراط و تفریط، دروغ گویی و بى نظمى، کبر و غرور وجود دارد.
ایرانیان از سابقه تمدنى بزرگ بهرهمند هستند، که این پیشینه در بسیارى مایه غرور مىشود و به جاى این که با تلاش خود افتخار کسب نمایند، از آبروى نیاکانشان استفاده مىکنند و خود به تنبلى رو مىآورند و کار نمىکنند. «گوبینو» دیپلمات مشهور فرانسوى در کتاب «سه سال در ایران» درباره خلقیات ایرانیان مىنویسد: «فکر و ذهن هر ایرانى فقط متوجه این است کارى را که وظیفه او است انجام ندهد».(3)
حالت تنبلى، از زیر کار در رفتن، بى نظمى، به مقرارت و قوانین مدنى بها ندادن، دروغ گفتن، مصرف گرایى و استقبال از کالاهاى خارجى، دغلبازى (که برخى از آن به زرنگى یاد مىکنند) و مانند اینها یکى از علل عمده عقب افتادگى ما ایرانیان است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1ـ حائرى، نخستین رویارویى، ص 157؛ صادق زیبا کلام، ما چگونه ما شدیم، ص 274.
2ـ ما چگونه ما شدیم، ص 276.
3ـ على محمد ایزدى، نجات، قسمت دوم، ص 20.