معاد جسمانى است یا روحانی؟ اگر روحانى است، چرا خداوند میفرماید: ما قادریم حتّى سر انگشتانشان را درست کنیم؟ اگر جسمانى است،...
معاد جسمانى است یا روحانی؟ اگر روحانى است، چرا خداوند میفرماید: ما قادریم حتّى سر انگشتانشان را درست کنیم؟ اگر جسمانى است، تکلیف کسانى که چندین نسل پیش بوده و دوباره از خاک آنها انسانهاى دیگرى بهوجود آمدهاند چیست؟
پاسخ:
درباره روح این بحث مطرح است که روح انسان، مستقل است؛ یعنی بعد از مرگ جسم و متلاشى شدن آن، میتواند به بقاى خود ادامه دهد؟ یا علاوه بر استقلال داراى حالت تجرّد از ماده نیز میباشد؛ یعنى خواصّ عمومى ماده را که عبارت است از زمان و مکان و اجزا ندارد.
گروهى از فلاسفه اصرار دارند "روح داراى تجرد است و هیچ گونه کیفیات مادی براى آن معنا ندارد".
برخى دیگر، روح را نوعى مادة لطیف میدانند و به تعبیر دیگر آنرا "نیمه مجرّد" مى دانند، مثلاً ما یقین داریم نور، خواه به صورت امواج دراترباشد یا به صورت ذرّات (فنون)، نوعى جسم است، ولى مسلّماً حساب آن از اجسام معمولى جدا است و قوانینى که بر اجسام معمولى حاکم است، بر آن حاکم نیست. به همین دلیل از اجسام شفّاف عبور میکند و خلاء و ملاء براى آن یکسان است.
خواه بگوییم روح مجرّد صرف است و هیچ گونه کیفیات مادى ندارد یا بگوییم: روح نوعى مادة لطیف است، در مباحث مربوط به معاد تأثیر چندانى ندارد. آن چه مهم است، استقلال روح و بقاى آن بعد از متلاشى شدن جسم است که میتواند بعد از فناى جسم، باقى و فعّال باشد.[1]
دربارة این که پس از مرگ، آیا معاد و حیات، جسمانى خواهد بود یا روحانی؟ چند نظریه وجود دارد:
1ـ تنها روحانى خواهد بود.
2ـ هم جسمانى و هم روحانى خواهد بود؛ یعنى هم جسم زنده خواهد شد و هم روح.
3ـ معاد جنبة روحانى و نیمه جسمانى دارد؛ یعنى روح و جسم هر دو باز میگردند، امّا نه این جسم مادى عنصری، بلکه جسم لطیفى که عصارة جسم است، زنده میشود .
از بین این سه نظریه، نظریة دو و سه بیش تر مورد توجه دانشمندان است. نظریة اوّل که فقط معاد، روحانى صرف باشد و اصلاً جسم زنده نشود، با صدها آیه منافات دارد.
نظریة شمارة دو با ظاهر آیات سازش دارد. از آیات فراوان در مورد حشر و نشر و بهشت و دوزخ استفاده میشودکه در جهان آخرت روح انسان وارد جسم مادى که در دنیا داشت مى شود، یعنى همان جسم دنیوى زنده میشود .
در این جا اشکال شما وارد میشودکه اجزاى انسانهاى قبلى که جزء انسانهاى دیگر شده باشد، چگونه با این نظریه قابل جمع است؟
این شبهه معروف به شبهة آکل و مأکول است و از قدیم مطرح بوده است. از این شبهه جواب هایى دادهاند:
1ـ اجزاى اصلى انسان بر مى گردد، زیرا اجزاى اصلى بعد از مرگ همواره باقى میماند و اگر خاک شود، جزء بدن موجود دیگرى نمیگردد و در قیامت همین اجزا پرورش مییابد و بدن اصلى را میسازد و روح به آن ملحق میشود.
2ـ بعضى گفتهاند لزومى ندارد که اجزاى سابق برگردد، زیرا شخصیت انسان به روح او است و روح به هر جسمى تعلق گیرد، انسان اوّل خواهد بود. از این رو دگرگونى های جسم در طول عمر انسان و عوض شدن اجزا و جانشین شدن اجزاى دیگر، هرگز به وحدت شخصیت انسان زیانى نمیرساند.
3ـ بهترین جوابى که داده اند، این است که آخرین اجزاى بدن هر انسانى که پس از مرگ مبدّل به خاک مى شود، داراى مجموعة صفاتى است که در طول عمر کسب کرده و تاریخ گویایى از سرگذشت جسم انسان در تمام عمر است.
از آیات در زمینة معاد جسمانى استفاده میشود آخرین بدن انسان به فرمان خدا زنده میشود و آمادة حساب و جزا میشود . از طرفى یک بدن ممکن نیست به تمام معنا متّحد با بدن دیگرى شود و تمام بدن اوّل، تمام بدن دوم گردد، بلکه بدن اوّل تنها میتواند جزئى از بدن دوم را تشکیل دهد، زیرا بدن دوم باید قبلاً وجود داشته باشد تا همه یا قسمتى از بدن اوّل را از طریق تجزیه، جزء خود سازد.[2]
امّا نظریة سوم این بود که روح به بدم مثالى (نیمه جسم، یا جسم لطیف) بر میگردد و روح انسانى به بدنى که با قوانین آن دنیا سازش داشته باشد بر میگردد، چون این بدن عنصرى با خصوصیاتى که در دنیا دارد، قابلیت براى همیشه زیستن ندارد و متغیر و زوال پذیر است.
بنابراین بدن انسان در آن دنیا در قالبى ریخته میشودکه هر کس آن را ببیند، این همان شخص است که در دنیا بود. این امام حسین است یا این عمر سعد است یا این یزید میباشد و این معاویه.
در این صورت بحث آکل و مأکول و آن شبهات وارد نمى شود، همانطور که حورالعین بهشتى و میوههاى آن، مسلّماً مانند زن ها و میوههاى دنیا نخواهد بود.
بنابراین وقتى انسان از آن دنیا سر بر مى آورد، با قوانین حاکم بر آن دنیا زنده میشودو داراى جسمى که قابلیت انطباق با قوانین آن دنیا را داشته باشد، خواهد داشت.
آیاتى از قبیل "ما قادریم حتى سر انگشتان شما را دوباره جمعآورى کنیم"در مقابلة استبعادى است که منکران معاد داشتند. آنان میگفتند اصلاً نمیشود انسان دوباره زنده شود. قرآن میفرماید"نمیشود و هیچ استبعادى ندارد، همانطور که خداوند زمین مرده را زنده میکند؛ درختان را سبز میکند؛ شما را از هیچ (عدم) بهوجود آورد".
این ها همه براى رفع استبعاد منکران معاد است. بنابراین عقیده داریم معاد روحانى و جسمانى است و مراد از جسمانى بودن، جسمانى است که منطبق با قوانین آن جهان باشد، یعنى قابلیت جاودانگى داشته باشد؛ پوسیده و خراب نشود؛ ضعیف و زشت و پیر نشود.
البته کیفیت جسمانى بودن را نمیفهمیم. این که بعضى گفتهاند جسمى شبیه به اتر یا نور یا جسم لطیفى که از نظر زمان و مکان فعّال است و حتّى قادر به عبور از موانع میباشد یا شبیه امواج است،1[3] صحیح بهنظر نمیرسد.
بنابراین نظریه هیچ کدام از اشکالات، بر معاد جسمانى و روحانى وارد نمیشود. نه معاد تنها روحانى است و نه فقط جسمانی، و نه روحانى و نیمه جسمانى است، بلکه جسمانى است که قابل انطباق با قوانین آن عالم باشد، و منافاتى با آیات ندارد؛ آیاتى مانند:"حور مقصورات فى الخیام... متّکئین على رفرف خُضر و عبقرى حسان؛ زن ها و مردهاى آن جا هیچیک از زشتیها و بدى هاى اخلاقى و جسمانى را که در این جا داشتهاند، نخواهند داشت و کیفیت مکان و تخت و قصر و خیمه و فرش و یا آن چه در دنیا است، متفاوت است".
براى آگاهى بیش تر به "معاد در نگاه عقل و دین" مراجعه کنید.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی:
[1] ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 5، ص 304، با تلخیص.
[2] همان، ص 355.
[3] ناصر مکارم، معاد و جهان پس از مرگ، ص 311.