سؤال129:حسن بن علی با این كه یاوران و لشكر فراوان داشت با معاویه صلح كرد، ولی حسین ع جنگید. کار یکی اشتباه بوده است.

سؤال129
حسن بن علی با این كه یاوران و لشكر فراوان داشت با معاویه صلح كرد، ولی برادرش حسین با این كه افرادش كم بودند و می توانست صلح كند، جنگ كرد. كار یكی از این دو اشتباه بوده، و شیعیان بعضی از افراد برجستۀ اهل بیت كافر می دانند مانند عباس و پسرش عبدالله و شیعیان با دختران پیامبر غیر از فاطمه كینه می ورزند و می گویند آنها دختران پیامبر نیستند، پس كجاست آن محبت اهل بیت كه ادعا می كنند؟
پاسخ
گردآورنده پرسشها آنچنان دست پاچه بوده كه دو سؤال غیر مربوط را با هم جمع كرده است:
1. چرا حسن بن علی صلح را برگزید و امام حسین جنگ را؟ آیا یكی از این دو اشتباه نبوده است؟ این یك سؤال، سؤال دیگر:
2. شیعیان برخی از اهل بیت را دوست نمی دارند و می گویند: «من كان فی هذه أعمی فهو فی ا لآخرة‌اعمی و اضلّ سیبلاً» درحق عباس نازل شده است... و عبدالله پسر عباس را كافر می دانند و در كافی جمله ای آمده است كه او را جاهل و بی خرد می شمارد.
و در رجال كشی، به دو فرزند عباس، به نام عبدالله و عبیدالله لعن شده است.
امّا درباره سؤال نخست، كه تكراری نیز هست، كراراً از آن جواب گفتیم، و یادآور شدیم كه ممكن است شرایط در اختلاف روش مؤثر باشد چنان كه پیامبر در حدیبیه صلح كرد و حتی حاضر شد لقب رسول الله از كنار نامش پاك شود، ولی همان پیامبر صلح بود و سال بعد مكه را با قدرت نظامی فتح كرد.
گردآورندۀ پرسشها خود را سلفی معرفی می كند، سلفیها، صحابه را عادل و پاكدامن می دانند كه گردی بر دامان آنها نمی نشیند. آیا صحیح است این سلفیها دو فرزند محبوب رسول خدا و دو گل خوشبوی ایشان و سرور جوانان اهل بهشت و مطهر از هر نوع رجس را كه در رأس صحابه قرار دارند(1)، به خطا متهم كنند؟!
امّا درباره مطلب دوم، نزول آی «من كان فی هذه أعمی فهو فی الآخرة‌ أعمی» را در حق عباس از رجال كشی صفحه 53، و اصول كافی جلد 1، صفحه 247 نقل كرده است.
یادآور می شویم: رجال كشی این مطلب را به سندی كه در رأس آن «جعفر بن معروف» قرار دارد، نقل كرده است و جعفر بن معروف به اتفاق علمای رجال توثیق نشده است.(2)
و نیز آنچه كه از كتاب كافی نقل كرده است، راوی آن حسن بن عباس بن حریش است كه به اتفاق علمای رجال، ضعیف است و روایات او كاملاً بی ارزش می باشد.
شگفت اینجاست كه محقق كتاب كافی در پاورقی روایت حسن بن عباس را تضعیف كرده و طراح سؤال اصلاً به پاورقی توجه نكرده و یا عمداً چشم پوشی كرده است.
بنابراین چگونه می توان با روایتی كه به وسیلۀ دو نفر ضعیف و غیر موثق نقل شده، بر شیعیان خرده گرفت؟
و نیز می گوید:‌ كشی گفته است:‌امیر مؤمنان در دعای خود می گفت:‌«اللهم العن ابنی فلان» و مقصود از آن عبدالله بن عباس و عبیدالله بن عباس است.
لازم به تذكر است این حدیث به وسیله محمد بن سنان كه علمای رجال او را تضعیف كرده اند نقل شده است.(3)
كسانی كه این پرسشها را مطرح می كنند، قصد تحقیق و واقع گرایی ندارند. دنبال روایات ضعیف می گردند كه خود علمای شیعه آنها را رد كرده اند، و آنها را دستاویز خود قرار می دهند. مثل معروف است كه فلانی به قسمت خالی استكان می نگرد و از قسمت پر چشم پوشی می كند. مثلاً اگر رجال كشی روایات ذمّ را دربارۀ عبدالله بن عباس نقل كرده، در مقابل روایات مدح و ستایش را نیز آورده است. چه شد كه فقط به آن بخش ذمّ توجه شده و ا ز بخش مدح چشم پوشی شده است؟
بالاتر از آن، علمای شیعه در كتابهای رجالی خود به بزرگواری و جلالت و اخلاص عبدالله بن عباس نسبت به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب تصریح كرده اند. علاقه مندان می توانند در این مورد به معجم رجال الحدیث مراجعه كنند.(4)
و امّا این كه رقیه و زینب،‌ دختران واقعی پیامبر بودند یا ربیبه او، یك بحث تاریخی مفصل است و ارتباط به عقاید شیعه و وهابیت ندارد.
پی نوشت ها:
1. ر.ك: فتح الباری: 7/94، حدیث 3749؛ مستدرك حاكم: 2/166؛ مسند احمد:‌36/111، حدیث 21777.
2. معجم رجال الحدیث، ج10، ص235.
3. رجال كشی، ص52.
4. معجم رجال الحدیث، ج1، ص235.