سؤال121: شیعیان امامان خود را معصوم می داند، ولی از آنان كارهایی سرزده كه با عصمت منافات دارد.
سؤال121
شیعیان امامان خود را معصوم می داند، ولی از آنان كارهایی سرزده كه با عصمت منافات دارد، مثلاً:
1. حسن بن علی با پدرش علی در این كه به جنگ كسانی برود كه انتقام خون عثمان را می گرفتند، مخالف بود.
2. حسین بن علی در قضیۀ صلح با معاویه با برادرش حسن مخالف بود.
3. علی می گوید: از گفتن حق به من یا ارائه مشورت عادلانه خودداری نكنید.
پاسخ
گردآورندۀ پرسش ها فقط برای مطلب سوم مردك ارائه داده، امّا دو مطلب نخست را مثل غالب ادعاهایش بی مدرك آورده است.
هیچ جوان شیعی با این سخنان بی سر و ته كه هیچ مدرك تاریخی ندارد هدایت نمی شود.
امّا درباره نادرستی مطلب نخست: كافی است كه به تاریخ طبری و غیره مراجعه شود، علی وقتی آگاه شد ابوموسی اشعری در اعزام نیرو از كوفه به بصره، كوتاهی می كند و مردم را به قعود به جای قیام دعوت می-نماید، فرزندش حسن بن علی را همراه عماریاسر به كوفه فرستاد، و حسن بن علی در اجتماع مردم خطابۀ پرشوری ایراد كرد و مردم را به كمك امام زمان خود، دعوت نمود(1) و مشروح این قسمت در همۀ تواریخ هست. واقعاً جای تأسف است كه فردی دروغی در همۀ تواریخ هست. واقعاً جای تأسف است كه فردی دروغی به این روشنی به امام حسن نسبت دهد.
حسن بن علی همراه علی در صفّین مشغول نبرد و جنگ بود وقتی امام از مشاركت وی آگاه شد، فرمود: این جوان را از جنگ دور نگه دارید، مبادا نسل رسول خدا با كشته شدن آنها قطع شود.(2)
دربارۀ مطلب دوم، جز این كه بگویم كذب و دروغ است، چیزی نمی توانم گفت. چون امام حسین در دوران امامت برادرش، كاملاً مطیع امام زمان خود بود، و تا حسن بن علی زنده بود، كوچكترین اعتراضی به صلح نكرد.
زیرا وظیفه ای جز پیروی از راه و روش امام خود نداشت حتی پس از درگذشت حسن بن علی در سال 50 قمری تا فوت معاویه در سال 60هجری، حركتی بر خلاف صلح انجام نداد. ولی آن گاه كه معاویه، پیمان شكنی كرد و برخلاف تعهد، فرزند خود را، خلیفۀ مسلمین معرفی كرد. امام مخالفت خود را با معاویه آغاز كرد و از بیعت با یزید به عنوان جانشین معاویه خودداری نمود و نامۀ تندی به معاویه نوشت كه در تاریخ منعكس است و در آن جرائم دهگانه معاویه كه دلها را تكان می دهند منعكس ساخت.(3)
دربارۀ سخن امیرمؤمنان كه می گوید: از گفتن حق و ارائه مشورت ابا نورزید، یادآور می شویم كه مشورت خواهی هرگز گواه بر عدم عصمت نیست به گواه این كه خدا پیامبر خود را مأمور می كند كه مشورت كند و می فرماید: «وشاورهم فی الأمر»(4)، از این گذشته، این نوع مشورتها نوعی احترام گذاشتن و شخصیت دادن به كسانی سات كه پیامبر را در اهدافش یاری می كردند و به تعبیر دیگری درسی برای ماست كه در كارهای خود مشورت كنیم. نه این كه پیامبر و علی، نیازی به مشورت داشتند.
پی نوشت ها:
1. تاریخ طبری، ج3، ص499-500، و نیز الفتوح، ص 421، ترجمه مستوفی.
2. نهج البلاغه، خطبۀ 207.
3. نامه حضرت در «الامامة والسیاسة» ابن قتیبه، و بحارالانوار آمده است.
4. آل عمران/8159.