سؤال95: «بدا» یكی از عقاید شیعیان است، و از طرفی ادعا می كنند كه امامان غیب می دانند، آیا امامان از خداوند بزرگترند؟ (اصول مذهب)
پاسخ
گردآورنده پرسش ها می خواهد جوانان شیعه را هدایت كند و مدرك تهمت او، كتاب شیخ ناصر قفاری از همفكران خود اوست. آیا صحیح است از قول دشمن بر ضد گروهی از مسلمانان شاهد بیاوریم و دربارۀ آنان قضاوت كنیم؟ قضاوتی كه به حرمت جان و مال و ناموس آنها در حال و گذشته ارتباط دارد؟
كتاب شیخ قفاری مملو از ناسزاگویی كه آن را از پیشوایش ابن تیمیه آموخته است، چنان كه مالامال از تناقضات و افترائات است، من یك نمونه از آن را نقل می كنم.
می گوید: خمینی در اذان ایران نام خود را وارد كرده است و آن را قبل از شهادتین آورده است.(1)
مردی كه تا این حد با كمال وقاحت دروغ و افترا ببندد، مدرك گردآورندۀ این پرسشهاست؟
گذشته از این، دو مطلب را در اینجا آورده كه به ظاهر بی ارتباط هستند:
1. شیعه به بدا عقیده دارد.
2. امامان شیعه از غیب آگاهی دارند.
نتیجه گرفته است كه امامان شیعه از خدا داناترند.
به خدا پناه می برم از دروغ و افترا بر هر انسانی تا چه رسد بر مسلمانی!
اكنون ما هر دو را توضیح می دهیم:
1. معنی «بدا» این است كه انسان با اعمال بد خود، سرنوشت نیك خود را عوض می كند، همچنین كه با اعمال نیك خود، سرنوشت بد خویش را دگرگون می سازد و آیۀ «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده أمّ الكتاب»(2) ناظر به همین معناست.
محدث بزرگ اهل سنت، جلال الدین سیوطی در كتاب «الدر المنثور» در تفسیر این آیه، روایاتی از رسول خدا آورده كه انسان با اعمال نیك خود مانند نیكوكاری به پدر و مادر و صدقه قسمتی از تقدیر را عوض می-كند، و حدیث معروف «الصدقة تدفع البلاء» ناظر به همین است.(3)
«بدا» به این معنی مورد پذیرش همه مسلمانان است، و هرگز مایۀ نسبت ناآگاهی به خدا نیست. برای نمونه قوم یونس، بر اثر نافرمانی مستحق نزول عذاب شدند، و پیامبر آنان به نام «یونس» ازنزول عذاب خبر داد، و خود، منطقه را ترك كرد، ولی آنان به پیروی از قول یك عابد، رو به صحرا نهادند و گریه و زاری كردند و خدا توبۀ آنان را پذیرفت و عذاب برطرف شد. و لذا قرآن می فرماید: «فلولا كانت قربة آمنت فنفعها ایمانها الّا قوم یونس لمّا آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیاة الدنیا و متعناهم الی حین»(یونس/98)
«چرا هیچ یك از شهرها ایمان نیاوردند تا ایمانشان برای آنها سودمند باشد؟ جز مردم یونس كه چون ایمان آوردند، عذاب رسوا كننده را از آنان برداشتیم و تا پایان عمرشان آنها را بهره مند ساختیم».
در این مورد می گویند: قرار بود بر قوم یونس عذاب فرود آید، ولی «بدا» رخ داد، و به تعبیر عربی «بدا الله أن یعذبهم» مسلّماً این تعبیر، مجازی است، یعنی از دیدگاه مردم كه از گذشته و آینده آگاه نیستند، چنین به نظر آمد كه نظر خدا برگشت و در اراده دگرگونی رخ داد، در حالی كه تغییری رخ نداده و به تعبیر علمی «ابداء» بوده یعنی پرده برداشته و حقیقت آشكار گشت، در حقیقت «بدا» نیست بلكه «ابدا» و اظهار چیزی است كه بر دیگران پنهان بوده است و از روز نخست برای خداوند روشن بوده كه آنها توبه خواهند كرد، و آنان را عذاب نخواهد نمود، حال چرا «بدالله» می گویند این به خاطر پیروی از پیامبر گرامی است كه در چنین موردی كلمه «بدالله» می گویند این به خاطر پیروی از پیامبر گرامی است كه در چنین موردی كلمه «یدالله» به كار برده است. و بخاری آن را در صحیح خود نقل می كند.(4)
و عجیب این است كه وهابیان خود در باب توسل به عمل صالح حدیث «بدالله» را نقل كرده اند كه رسول خدا فرمود: « سه نفر از پیشینیان، برای فرار از باران به غار پناه بردند، ناگهان سنگی آمد، و در غار را بست. آنها با یكدیگر گفتند: به خدا سوگند، شما را جز راستگویی نجات نمی دهد. هر كس كار نیكی كرده است از خدا بخواهد كه به خاطر آن كار ما را از مرگ نجات دهد...».
تا اینجا روشن شد كه اعتقاد به «بدا» نسبت به جهل و ناآگاهی به خدا نیست، زیرا به خدای عالم مطلق، جهل راه ندارد. این مردمند كه پدیده ای را می بینند ولی از پدیده های دیگر ناآگاهند، و در مواردی كه پیش بینی رخ ندهد می گویند: «بدالله» و این یك نوع استعمال مجازی و از دیدگاه خود انسان است، و گرنه از جانب خداوند، جریان آگاه ساختن چیزی است كه بر مردم مخفی بوده است.
بنابراین اعتقاد به بدا، با علم خداوند منافات ندارد.
از اینجا روشن می شود: اگر بگوییم امامان غیب می دانند نشانه برتری آنها بر خالق آنها نیست، زیرا اعتقاد به «بدا» مستلزم جهل خدا نیست تا چنین برتری تصور شده، گذشته بر این، علم غیب امام، با علم غیب خدا قابل قیاس نیست، آگاهی خدا از غیب نامحدود و آگاهی امامان محدود است و نیز آگاهی خدا از غیب ذاتی و آگاهی امامان، اكتسابی و از خداست.
پی نوشت ها:
1. اصول مذهب الشیعة، ج3، ص154.
3. سورۀ رعد، آیه39.
3. الدر المنثور، ج6، ص661.
4. صحیح بخاری، ج4، ص172، كتاب احادیث الأنبیاء، حدیث شماره 3465، و كتاب البیوع، حدیث شماره 2215