سؤال54: امام صادق در پاسخ زنی که پرسید: آیا ابوبکر و عمر را دوست بدارم؟ فرمود: ‌آنها را دوست بدار...»(1)

سؤال54
می گوید‌: امام صادق در پاسخ زنی که پرسید: آیا ابوبکر و عمر را دوست بدارم؟ فرمود: ‌آنها را دوست بدار...»(1) و نیز نقل می کند که امام باقر ابوبکر را صدیق نامید.(2)
پاسخ
درباره حدیث نخست، گردآورندۀ سؤالها چون به اصل کتاب مراجعه نکرده، و فقط، سایتها را مخالفان شیعه و همفکرانش سر زده، در نقل حدیث خیانت کرده است. بخشی از حدیث را نقل کرده و بخشی را حذف کرده است.
خلاصه حدیث این است: ‌زنی به نام ام خالد که فرماندار مدینه به نام یوسف بن عمر زمینی را به او بخشیده بود، در خانۀ امام صادق آمد و اجازه ورود خواست. ابوبصیر می گوید: ‌امام صادق به من فرمود:‌ دوست داری سخن او را بشنوی؟ گفتم:‌ آری. گفت:‌اکنون که چنین است اجازه ورود به او بده. آنگاه فرمود ای ابوبصیر تو بر روی فرشی که من نشسته ام بنشین به نشانه این که تو از نزدیکان من هستی. زن وارد شد و سخن گفت و زن سخنوری بود، از امام صادق درباره دو نفر پرسید. امام فرمود: آنان را دوست بدار. زن گفت:‌ من هرگاه به سوی خدا رفتم بگویم که تو مرا به دوستی آنها امر کرده ای؟ حضرت فرمود: بلی.
آنگاه زن گفت: این مردی که در کنار شما بر روی فرش مخصوص نشسته به من می گوید از آنها بیزاری بجویم ولی کثیر نوّا (زیدی مذهب بوده) مرا به دوستی آنها دعوت می کند. کدام یک از آنها نزد تو عزیزترند و آنها را بیشتر دوست داری؟ حضرت فرمود: ابوبصیر پیش من عزیزتر از کثیر نوّا و یاران اوست.(3)
ذیل حدیث می تواند صدر حدیث را معنا کند، و حاکی از آن است که حضرت روی مصالحی او را به دوست داشتن آن دو نفر دعوت کرده است، و اگر واقعاً یک مطلب جدی بود هرگز ابی بصیر را که از نظر فکری صد در صد با این مطلب مخالف بود، روی بساط نمی نشاند و او را محبوبتر از مخالف او معرفی نمی کرد، بالاخص که این زن با فرماندار معاویه یوسف بن عمر در ارتباط بود و هر نوع سخنی بر خلاف سیاست روز را به گوش او می رساند و برای حضرت مشکلاتی درست می کرد. کسانی که با روایات اهل بیت آشنا هستند، منطق آنها را درک می کنند.
امّا روایت دوم یک حدیث بی سر و ته است. علی بن عیسی اربلی، متوفای 693 از عروة بن عبدالله که از رجال قرن دوم است، حدیثی را نقل می کند این حدیث از دو جهت قابل احتجاج نیست:
1. از نظر سند ناقل آن علی بن عیسی اربلی است که در سال693، از فردی به نام عروة‌ بن عبدالله نقل می کند که در عصر امام باقر(57-114) می زیسته است. آیا چنین حدیث بی سندی، قابل استناد است؟
در رجال شیعه فقط یک عروة‌بن عبدالله بن قشیر جعفی است که شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق شمرده ولی کاملاً مجهول است.(4)
و در رجال سنی وی به نام عروة بن عبدالله بن قشیر جعفی مکنی به «أبوسهل» آمده است، که حدیث از عبدالله بن زبیر نقل می کند و مردی که بر عبدالله بن زبیر تلمّذ کرده و از او حدیث نقل می کند، از نظر روحیه باید با او نزدیک باشد و این خاندان کاملاً از امیر مؤمنان منحرف بودند، و قطعاً قول چنین فردی نمی تواند سند باشد.(5)
از این گذشته، دقت در مضمون حدیث می رساند که کاملاً از زبان وی دروغ گفته شده، زیرا می گوید: من از زینت کردن شمشیر از ابی جعفر سؤال کردم. ایشان فرمود: ابوبکر صدیق شمشیر خود را می-آراست، من به او گفتم:‌ او را صدیق می نامی؟ از جای خود پرید و رو به قبله ایستاد و فرمود: آری صدیق! آری صدیق! آری صدیق! هر کس نگوید او صدیق است خدا سخن او را در دنیا و آخرت نپذیرد!!
چنین عمل غیر متناسب با وقار حضرت امام باقر و مبالغۀ بیش ازحد در این مورد، نشانۀ‌ آن است که عروة بن عبدالله، شاگرد عبدالله بن زبیر این حدیث را از زبان حضرت، جعل کرده است.
پی نوشت ها:
1. روضه کافی، ج 8 ، ص 237.
2. کشف الغمه، ج 2، ص 360.
3. روضه کافی، ج 8، ص 19.
4. تنقیح المقال، ج2، ص 251، شماره 788.
5. تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج 10، ص 27، شماره 3909.