سؤال14: آنگاه که پیامبر قبل از وفاتش خواست نامه ای بنویسد و عمر با آن مخالفت کرد، چرا علی چیزی نگفت با این که او مرد شجاعی بود؟

پاسخ:
ما در اینجا با این عباس هم صدا میشویم، او میگوید:‌روز پنجشنبه که چیزی به وفات رسول خدا نمانده بود، فرمود برای من قلم و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید(1)
ولی از میان حاضران برخی با این کار مخالفت کردند و عمر بن خطاب گفت:‌ بیماری بر پیامبر غلبه کرده و در نقل دیگر گفت: ‌پیامبر هذیان میگوید و اصحاب به مشاجره با یکدیگر پرداختند. این سخنان به گوش پیامبر رسید و فرمود: برخیزید و از این جا بروید، شایسته نیست در محضر پیامبر به اختلاف و کشمکش بپردازید. آنگاه ابن عباس میگوید: بزرگترین فاجعه و مصیبت همان بود که میان رسول خدا و خواستۀ او که نوشتن نامه بود، مانع شدند تا آنجا که صدای زنان پشت پرده بلند شد، و مخالفان را نکوهش کردند. در این جا دو سؤال مطرح است:
1.چرا خلیفۀ دوم با دستور اکید پیامبر مخالفت کرد؟ آیا این مخالفت عصیان پیامبر نیست؟ قرآن میفرماید:‌«یا أیها الّذین آمنوا لا تقدّموا بین یدی الله و رسوله واتّقوا الله إنّ الله سمیع علیم»(حجرات/1)
«ای افراد با ایمان بر خدا و پیامبر پیشی نگیرید...»، آیا جلوگیری از نوشتن پیشی گرفتن بر خدا و پیامبر نبود؟
2.امّا چرا پیامبر نامه را ننوشت؟ علت آن روشن است، زیرا وقتی سخن پیامبر زیر سؤال رفت، و آن معلول بیماری و نعوذبالله هذیان گویی پیامبر معرفی شد. اگر مینوشت نامۀ او نیز به همین تهمت مردود میگشت و آنچه نباید بشود، میشد. و در نتیجه کلیه مکتب زیر سؤال می رفت.
از این بیان روشن میشود که چرا علی جانب پیامبر را نگرفت، زیرا وقتی پیامبر، از نگارش نامه منصرف میشود، علی جز اطاعت پیامبر کاری ندارد.
از قضا سرکنجبین صفرا فزود.
گردآورندۀ این سؤال خواسته نقطۀ ضعفی برای شیعه دست و پا کند ولی متأسفانه این حدیث که بخاری آن را در 6 جای صحیح خود، نقل کرده، مایۀ بی پایگی مکتب اموی و ضربۀ محکمی بر عدالت جمعی از صحابه است.
ولی خوشبختانه پیامبر هر چند نامه را ننوشت، ولی آن را به نحو دیگری جبران کرد. آنگاه که به مسجد رفت و حدیث ثقلین را مطرح نمود و فرمود: «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی، ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبداً».(2) درست همان کلمۀ ضلالت و گمراهی را که در حدیث پیشین به کار برده بود، در اینجا به کار برد.
پی نوشتها:
1. ائتوین بکتاب اکتب لکم کتاباً لا تضلوا بعده قال عمر:‌انّ النبی غلبه الوجع و عندنا کتاب الله حسبنا فاختلفوا و کثر اللغظ فقال: «قوموا عنی ولا ینبغی عندی التنازع». صحیح بخاری، شماره های 114، 3053، 3186، 4432، 5669، 7366.
2. مرحوم میرحامد حسین مؤلف «عبقات الأنوار»، بخشی از کتاب خود را به بیان اسانید و تبیین متن این حدیث اختصاص داده و همگی در 6جلد، چاپ شده است. به عنوان نمونه: سنن ترمذی: 2/207؛ مسند احمد:‌3/17 و 26و 59و ح4/366و 371؛ مستدرک حاکم، ج3، ص109-101 و کتاب السنة ابن أبی عاصم: 629، حدیث 1553.