سؤال8: امام حسن با این که نیروی زیاد داشت، صلح کرد. اما امام حسین بااینکه توانایی نداشت، جنگید. پس کار یکی از آنها خطا بوده است.

پاسخ:
1.من از پرسشگر (اگر پرسشگری باشد) در شگفتم و خصوصاً کسی که این پرسشها را گردآورده و پخش میکند. زیرا پیشوایان این پرسشگر بر تمام صحابه لباس عصمت و یا لااقل عدالت پوشانیده اند و همه را پاک و منزه از گناه و خلاف میشمارند. آیا این دو فرزند پیامبر که ستایشهای فراوانی از جد بزرگوارشان دربارۀ آنها در احادیث صحیح نقل شده، از صحابه نبوده اند؟‌ چرا باید کار یکی را خطا معرفی کنید؟
این حاکی از آن است که گردآورندۀ این پرسشها یک فرد ناصبی است نه سلفی، سلفیها برای همه صحابه احترام قائلند، ولی نویسندۀ‌ این شب نامه و کتابچه، کوچکترین احترامی برای دو نور دیدۀ پیامبر قائل نشده است. پیامبری که فرموده است: « من أحبنی و أحب هذین یعنی الحسن و الحسین و اباهما و أمهما کان معی فی درجتی یوم القیامه».(1)
همچنین فرمود: الحسن والحسین سیّدا شباب أهل الجنه.(2)
2. طراح سؤال، تصور کرده که آن دو امام طاهر و مطهر در فکر سلطنت و حکومت بوده اند. و از نظر هدف بسان معاویه بودند که پس از صلح با حسن بن علی، بالای منبر رفت و گفت:‌ مردم: من با شما جنگ نکردم تا نماز بخوانید و روزه بگیرید، جنگ کردم تا بر شما حکومت کنم.
هر دو پیشوای معصوم، دنبال وظیفه بودند، نه دنبال حکومت، گاهی وظیفه صلح را ایجاب میکند و گاهی جهاد را چنان که جد بزرگوارشان پیامبر اسلام در بدر و احد و احزاب جهاد کرد ولی در حدیبیه صلح نمود.
3. حسن بن علی همان راه حسین بن علی را رفت. تا لشکریان در اطاعتش بودند به جهاد پرداخت. آنگاه که دید تن آسای و دنیا پرستی بر آنها غالب شده است و نبرد جز نابودی باقیمانده نیروها نتیجۀ دیگری ندارد، دست از جنگ کشید، و صلح تحمیلی را پذیرفت.
شاید هیچ سندی در ترسیم دورنمای جامعۀ متشتت و پراکندۀ آن روز عراق و نشان دادن سستی عراقیان در کار جنگ، گویاتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبی در «مدائن»، یعنی آخرین نقطه ای که سپاه امام تا آنجا پیشروی کرد، سخنرانی جامع و مهیجی ایراد نمود و طی آن چنین فرمود:
هیچ شکّ و تردیدی ما را از مقابلۀ‌ با اهل شام باز نمیدارد. ما در گذشته به نیروی استقامت و تفاهم داخلی شما، با اهل شام میجنگیدیم، ولی امروز بر اثر کینه ها، اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شکوه گشوده اید.
وقتی که به صفین روانه میشدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم میداشتید، ولی امروز منافع خود را بر دین خود مقدم میدارید. ما همان گونه هستیم که در گذشته بودیم، ولی شما نسبت به ما آن گونه که بودید وفادار نیستید.
عدهای از شما، کسان و بستگان خود را در جنگ صفین، و عدهای دیگر کسان خود را در نهروان از دست داده اند. گروه اول، بر کشتگان خود اشک می ریزند؛ و گروه دوم، خونبهایی کشتگان خود را می-خواهند؛ و بقیه نیز از پیروی ما سرپیچی می کنند!
معاویه پیشنهادی به ما کرده است که دور از انصاف، و برخلاف هدف بلند و عزت ما است . اینک اگر آمادۀ کشته شدن در راه خدا هستید، بگویید تا با او به مبارزه برخیزیم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم و اگر طالب زندگی و عافیت هستید، اعلام کنید تا پیشنهاد او را بپذیریم و رضایت شما را تأمین کنیم.
سخن امام که به اینجا رسید، مردم از هر طرف فریاد زدند: «البقیه، البقیه»: ما زندگی می خواهیم، ما می-خواهیم زنده بمانیم!(3)
آیا با اتکا به چنین سپاه فاقد روحیۀ رزمندگی، چگونه ممکن بود امام با دشمن نیرومندی مثل معاویه وارد جنگ شود؟ آیا با چنین سپاهی، که از عناصر متضادی تشکیل شده بود و با کوچکترین غفلت احتمال داشت خود خطرزا باشد، هرگز امید پیروزی می رفت؟
در اینجا موشکافان تاریخ دربارۀ صلح امام حسن کتابهای ارزشمندی نوشته اند. متأسفانه نویسندۀ این کتابچه از آنها آگاهی ندارد، کسانی که بخواهند در این موضوع مطالعه کنند به کتاب صلح الحسن شیخ راضی آل یس که به قلم مقام معظم رهبری به فارسی برگردانده شده، و کتاب پیشوایان اسلام مراجعه کنند.
امّا چرا حسن بن علی با آن جمع کم جهاد نکرد در حالی که حسین بن علی با 72 تن، جهاد نمود، به خاطر این که شهادت حضرت حسن به خاطر شرایط حاکم، هیچ نوع اثری در جامعه نمیگذاشت، و نهضتی را بر ضد امویان پدید نمیآورد زیرا هنوز، حزب اموی درست شناخته نشده، در حالی که شهادت امام حسین، جهان اسلام را تکان داد، و نهضتها و جنبشهای پیاپی را پدید آورد.
پی نوشتها:
1. سنن ترمذی: 5/305 به شماره 3816، باب 92، مناقب علی بن ابی طالب، مسند احمد: 1/77.
2. سنن ترمذی: 5/656، حدیث 3768؛ مستدرک حاکم: 3/154 و 151 و صحیح ابن حیّان: 15/12، حدیث 6959.
3. - ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، تهران، المکتبه الإسلامیه، ج2، ص13 و 14- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ج3، ص406- مجلسی، بحارالأنوار، تهران، المکتبه الإسلامیه، 1393 هـ.ق، ج44، - سبط ابن الجوزی، تذکره الخواص، نجف منشورات المطیعه الحیدریه، 1383 هـ.ق، ص199.